- جزئیات
- در قرن هجدهم، یوزف فون هامر پورگِشتال، دانشمند اتریشی، با ترجمۀ آثار ادبی شرق مانند دیوان حافظ، اروپا را مسحور ادبیات ایران نمود. اما در دالان تاریخ، روزنهای پر نور از عدالت و حکمتی که در قرون وسطی تشنۀ آن بودند، در دنیای آدمیانِ شرقی پیدا کرد: داستانهایی شگفتانگیز از یک اسطورۀ قدیس. مطالعۀ عدالت افسانهوار او، هامر را متعجب کرده و مینویسد: "روش حکومتداریِ امروز اروپا هزار سال قبل توسط علی اجرا میشد." محتوایی که دیگر اندیشمندانِ عصر روشناندیشی، نظیر گوته، هوگو، اوکلی و رایسکه نیز به دنبالش بودند. اما هامر چگونه توانست تاریخ را با نسخههایی خطی رمزگشایی کند؟ و بینشهایی را از زندگی آن عالیجناب کشف کند که هنوز هم برای دنیای مدرن پر معنا است؟
|
- جزئیات
- «قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب» رعد/سوره۱۳، آیه۴۳. روایات متعدد و صحیحالسندی در منابع فرقین وجود دارد که «من عنده علم الکتاب» را به امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلا م) تفسیر نموده است. محمد بن حسن صفار با سه واسطه از یحیى الحلبى و او از یکى از رواة موثق نقل نماید که با امام محمدباقر علیهالسلام در مسجد بودم که یکى از فرزندان عبدالله بن سلام وارد شد به امام گفتم قربانت گردم این مرد پسر همان کسى است که گویند در نزد وى علم الکتاب بوده است. امام فرمود: نه، او نبود بلکه کسى که در نزد او علم الکتاب بوده على بن ابىطالب علیهما السلام بود که درباره او پنج آیه نازل شد که یکى از آن پنج آیه، همین آیه است. و نیز با چهار واسطه از فضیل بن یسار او از امام باقر علیهالسلام روایت کند که این آیه درباره على بن ابىطالب نازل گردیده زیرا او عالم این امت بعد از رسول خدا بوده است. همچنین عبدالله بن عجلان از امام باقر علیهالسلام روایت کند که گفت: از امام درباره این آیه سؤال کردم، فرمود: درباره على بن ابىطالب و ائمه بعد از او نازل شده که علم الکتاب در نزد آنان بوده است. (البرهان فی تفسیر القرآن. / تفسیر عیاشى؛ ابن المغازلى شافعى؛ تفسیر ثعلبى.) -------------- نگر: علم الکتاب چیست و در نزد کیست؟ خلافت امیرا لمؤمنین علیه السلام در آیه " علم الکتاب" چگونه از قرآن اثبات کنیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارای علم الکتاب است
|
- جزئیات
- الامام علی(علیه السلام) ص 369و ص301 / اللمعة البیضاء، ص220/ ینابیع المودة لذوی القربی، ج 2، ص307 و 80 / شبهای پیشاور، ص477 نگر: برتری علی علیه السلام بر پیامبران اولو العزم
|
- جزئیات
- 1) إِنَّ عَلِيّاً لَمْ يَقُمْ مَرَّةً عَلَى اَلْمِنْبَرِ إِلاَّ قَالَ فِي آخِرِ كَلاَمِهِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِلَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اَللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سلم. 2) أَنَّ أَعْرَابِيّاً أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ مَظْلُومٌ قَالَ ادْنُ مِنِّي فَدَنَا فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَظْلُومٌ قَالَ ادْنُ فَدَنَا حَتَّى وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ قَالَ مَا ظُلَامَتُكَ فَشَكَا ظُلَامَتَهُ فَقَالَ يَا أَعْرَابِيُّ أَنَا أَعْظَمُ ظُلَامَةً مِنْكَ ظَلَمَنِي الْمَدَرُ وَ الْوَبَرُ وَ لَمْ يَبْقَ بَيْتٌمِنَ الْعَرَبِ إِلَّا وَ قَدْ دَخَلَتْ مَظْلِمَتِي عَلَيْهِمْ وَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً حَتَّى قَعَدْتُ مَقْعَدِي هَذَا... 3) ..سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَقُولُ: أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِلْخُصُومَةِ. 4) ..اما و اللّٰه لو لا قرب عهد الناس بالكفر لجاهدتهم. 5) مَا لَنَا وَ لِقُرَيْشٍ وَ مَا تُنْكِرُ مِنَّا قُرَيْشٌ غَيْرَ أَنَّا أَهْلُ بَيْتٍ شَيَّدَ اللَّهُ بُنْيَانَهُمْ بِبُنْيَانِنَا وَ أَعْلَى اللَّهُ فَوْقَ رُءُوسِهِمْ رُءُوسَنَا وَ اخْتَارَنَا اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَنَقَمُوا عَلَيْهِ أَنِ اخْتَارَنَا عَلَيْهِمْ وَ سَخِطُوا مَا رَضِيَ اللَّهُ وَ أَحَبُّوا مَا كَرِهَ... 6)...وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ-فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً فِي يَقِينِهِ وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا... 7)...ومات هامان، وهلك فرعون، وقتل عثمان... 8) أَلَا وَ قَدْ سَبَقَنِي إِلَى هَذَا الْأَمْرِ مَنْ لَمْ أُشْرِكْهُ فِيهِ وَ مَنْ لَمْ أَهَبْهُ لَهُ وَ مَنْ لَيْسَتْ لَهُ مِنْهُ نَوْبَةٌ إِلَّا بِنَبِيٍّ يُبْعَثُ... ------------------ 1) المناقب ج۲ ص۱۱۵ باب درجات أمير المؤمنين عليه السلام فصل في حلمه و شفقته 2)الخرائج و الجرائح ج 1 ص 181 3) الأمالي الطوسي- ط دار الثقافة ج 1 ص85 4)رسائل الشیخ الطوسي،ص ۱۲۵ /الفصول المختارة ج۱ ص۲۵۱ 5)مناقب آل أبي طالب ع - ط علامه ، ج2 ص201 6) الإحتجاج ج1 ص 178/ 7)تقريب المعارف - الحلبي - ص ٢٣٨ 8)الكافي- ط الاسلامية ج 8 ص 68
|
|
- جزئیات
- شبهه وهابیت ملعون:چرا حضرت علی علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها را میفرستند که درِ منزل را باز کند؟ چند نکته در پاسخ به این شبه 1-از روایات شیعی استفاده میشود که حضرت زهرا سلام الله علیها نزدیک درِ خانه بودند و وقتی اهالی سقیفه هجوم آوردند حضرت زهرا سلام الله علیها در را روی آنها بستند و اصلا اینگونه نبوده که ایشان برای باز کردن در بخواهند بروند؛ (تفسر عیاشی ج 2 ص 55 ؛ تفسیر البرهان ج 2 ص 710 ؛ بحار الانوار ج 28 ص 227 ؛ عوالم العلوم ج 11 ص 560) 2- در ادامه روایات بیان شده است که حضرت زهرا سلام الله علیها اصلا گمان نمیکردند که آن افراد ملعون بخواهند بدون اجازه و با زور وارد خانه شوند. زیرا به نقل خود اهل سنت در کتاب در المنصور سیوطی ؛ وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آیه ی 36 سوره نور را خواندند ؛ شخصی سوال کرد کدام خانه ها هستند که نور هدایت در آنها هست؟ پیامبر اکرم فرمودند:خانه ی پیغمبران ؛ ابوبکر سوال کرد آیا خانه ی علی و فاطمه (سلام الله علیها)جزء آنهاست؟پیامبر اکرم فرمودند از برترین آنهاست. تنها کسی که میتوانست از امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع کند ، حضرت زهرا سلام الله علیها بود، زیرا آن جماعت برای حضرت علی علیه السلام احترامی قائل نبودند و حسنین کوچک بودند و بیشتر اصحاب نیز حضرت علی علیه السلام را رها کرده بودند، اما مردم احادیث و احترام پیامبر به حضرت زهرا سلام الله علیها را می دانستند. ابن قتیبه در کتاب الامامة و سیاسة ج 1 ص 30 نقل میکند:که وقتی مردم صدای گریه دختر پیامبر را شنیدند دلشان به درد آمد و آنجا را ترک کردند ، اما عمر با گروهی باقی ماند و... 3-در کتب اهل سنت نقل شده وقتی حضرت زهرا سلام الله در بستر بیماری بودند غاصب اول و دوم به عیادت ایشان رفتن ، حضرت اجازه ی ورود ندادن تا اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام از ایشان خواستند... حضرت زهرا سلام الله علیها به آن دو فرمودند: خدا را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم نکردید ، به پیغمبر خدا از شما دو شکایت میکنم مشخص است حضرت زهرا سلام الله علیها آن دو را خلیفه و جانشین به حق پیامبر خدا نمیدانند و امامشان شخص دیگری بوده است...
|
- جزئیات
- گوینده : سید رضا موسوی اصفهانی کاری از موسسه جهانی سبطین علیهما السلام
|
- جزئیات
- همانطور که اسلام و خاتم النبیّن (صلوات الله علیه) وابسته به سیدالشهدا علیه السلام است ، مذهب و امیرالمؤمنین علیه السلام ، وابسته به صدیقه ی کبراست؛ تضعیف شعائر فاطمیه (سلام الله علیها) خیانت به مذهب و جنایت به امیرالمؤمنین علیه السلام است ؛ باید عظمت فاطمیه را درک کنید ، آن کسی که به او نبوت تمام انبیاء و رسالت تمام مرسلین و دین خدا کامل شده ؛ ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا {آیه 3 سوره مائده}) آنکسی که کمال دین به اوست و تمام نعمت به اوست ، اسلام مرضی خدا ، وابسته ی به اوست ، خود او وابسطه ی به فاطمه ی زهراست (سلام الله علیها)
|
- جزئیات
- ماجرای هدیه عثمان برای ابوذر در چند کتاب با مقداری اختلاف نقل شده قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَى أَبِي ذَرٍّ مَوْلَيَيْنِ لَهُ وَ مَعَهُمَا مِائَتَيْ دِينَارٍ فَقَالَ لَهُمَا اِنْطَلِقَا بِهَا إِلَى أَبِي ذَرٍّ فَقُوَلا لَهُ عُثْمَانُ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ يَقُولُ لَكَ هَذِهِ مائتي[مِائَتَا]دِينَارٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَكَ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ فَهَلْ أَعْطَى أَحَداً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مِثْلَ مَا أَعْطَانِي فَقَالاَ لاَ قَالَ فَأَنَا رَجُلٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ يَسَعُنِي مَا يَسَعُ اَلْمُسْلِمِينَ فَقَالاَ لَهُ إِنَّهُ يَقُولُ هَذَا مِنْ صُلْبِ مَالِي وَ بِاللَّهِ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ مَا أُخَالِطُهَا حَرَاماً وَ لاَ بَعَثْتُ بِهَا إِلَيْكَ إِلاَّ مِنْ حَلاَلٍ فَقَالَ لاَ حَاجَةَ لِي فِيهَا وَ قَدْ أَصْبَحْتُ يَوْمِي هَذَا وَ أَنَا مِنْ أَغْنَى اَلنَّاسِ فَقَالاَ لَهُ عَافَاكَ اَللَّهُ وَ أَصْلَحَكَ مَا نَرَى فِي بَيْتِكَ قَلِيلاً وَ لاَ كَثِيراً مِمَّا تَسْتَمْتِعُ بِهِ فَقَالَ بَلَى تَحْتَ هَذَا اَلْإِكَافِ اَلَّذِي تَرَوْنَ رَغِيفَا شَعِيرٍ قَدْ أَتَى عَلَيْهِمَا أَيَّامٌ فَمَا أَصْنَعُ بِهَذِهِ اَلدَّنَانِيرِ لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى يَعْلَمَ اَللَّهُ وَ أَنِّي لاَ أَقْدِرُ عَلَى قَلِيلٍ وَ لاَ كَثِيرٍ وَ لَقَدْ أَصْبَحْتُ غَنِيّاً بِوَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ عِتْرَتِهِ اَلْهَادِينَ اَلْمَهْدِيِّينَ اَلرَّاضِينَ اَلْمَرْضِيِّينَ اَلَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ فَكَذَلِكَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ إِنَّهُ لَقَبِيحٌ بِالشَّيْخِ أَنْ يَكُونَ كَذَّاباً فَرُدَّاهَا عَلَيْهِ وَ أَعْلِمَاهُ أَنَّهُ لاَ حَاجَةَ لِي فِيهَا وَ لاَ فِيمَا عِنْدَهُ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ رَبِّي فَيَكُونَ هُوَ اَلْحَاكِمَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنِي . ------------ روضة الواعظین , جلد۲ , صفحه۲۸۴
|
- جزئیات
- امام صادق (علیه السلام)- حمّاد سندی گوید: فردی از امام صادق (علیه السلام) دربارهی آیه: و إِنَّهُ فِی أُمِّ الکِتَابِ لدَینَا لعَلی حَکِیمٌ(زخرف 4) سؤال کرد. امام (علیه السلام) فرمود: «منظور از این آیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) است». امام رضا (علیه السلام)- محمّدبنعلیبنجعفر گوید: شنیدم امام رضا (علیه السلام) میفرمود: پدرم آیه: فِی أُمِّ الکِتَابِ لدَینَا لعَلی حَکِیمٌ را تلاوت کرد و فرمود: «منظور از آن علیّبنابیطالب (علیه السلام) است». امام علی (علیه السلام)- اصبغبننباته گوید: همراه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) خارج شدیم تا اینکه نزد صعصعة بنصوحان (رحمة الله علیه) رسیدیم که در بستر افتاده بود. زمانیکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دید احساس سبکی کرد. امام (علیه السلام) خطاب به او فرمود: «به خاطر دیدار ما از تو، بر قومت فخر فروشی نکن». صعصعه گفت: «خیر! ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! بلکه آن را بهعنوان ذخیره و پاداش میدانم». امام (علیه السلام) به او فرمود: «به خدا قسم! من تو را بهعنوان فردی میشناسم که کمتر هزینهای بر دوش دیگران دارد و بیشتر به دیگران یاری میرساند». صعصعه گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! به خدا قسم! تو را بهعنوان فرد خداشناسی میشناسم و میدانم که خداوند در نظرت بسیار بزرگ و با عظمت است وَ إِنَّکَ فِی کِتَابِ اللهِ لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ وَ إِنَّکَ بِالمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیم و از تو در کتاب خداوند بهعنوان شخص بزرگ و با حکمت یاد شده و تو نسبت به مؤمنان رئوف و بسیار مهربان هستی. ----------------- تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص ۱۲ / الإختصاص، ص۷۹/ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۱۰/ تأویل الآیات الظاهره، ص۵۳۷ / القمی، ج۲، ص۲۸۰ / معانی الأخبار، ص۳۲
|
|
- جزئیات
- وافى ج 2 ص 280 /مرآت العقول ص 38
|
- جزئیات
- ضِرار بن ضَمْرَه از یاران مولا علی بن ابیطالب(علیهما السلام) است. ضرار را از یاران خاص امام و از زاهدان زمان دانستهاند. وی بعد از شهادت حضرت علی(علیه السلام) با معاویه بن ابیسفیان ملاقات کرد و معاویه که بنابر نظری به دنبال یافتن نقصانی از امام در سخنان یاران او میگشت، از ضرار خواست تا علی(علیه السلام) را توصیف کند. ضرار در سخنانی به مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرداخت. معاویه به شدت از شنیدن سخنان او متاثر شد و اظهار تأسف کرد که بعدها در مورد او چنین توصیفاتی به کار نخواهد رفت. ضرار بن ضمره را از اصحاب خالص و یاران خاص امام علی(علیه السلام) دانستهاند. مامقانی از رجالیان شیعه در کتاب تنقیح المقال، ضرار را به رفتاری نیکو و زبانی گویا توصیف کرده است. چنانکه برخی او را از زاهدان و عابدان زمانه خود شمردهاند.ضرار بن ضمره در برخی نسخههای نهج البلاغه فرزند حمزه نامیده شده است. او را با القاب و نسبتهایی چون «ضبابی»،«ضبائی»، «کنانی» «کتانی»، «نهشلی» «صدائی»«شیبانی»و «لیثی»یاد کردهاند. از او روایاتی اخلاقی به نقل از امام علی(علیه السلام) نقل شده است. ملاقات ضرار بن ضمره با معاویه بن ابی سفیان را از خبرهای مشهوری دانستهاند که در منابع به صورت مکرر ذکر شده است.این دیدار در مراسم حج و یا در شام بعد از شهادت امام علی(علیه السلام) صورت گرفته است.در این ملاقات معاویه از ضرار خواست تا مولا علی(علیه السلام) را توصیف کند. مسئلهای که بعضی، آن را از حیلههای معاویه برای به دست آوردن نکتهای از علی(علیه السلام) در خلال سخنان یاران او و برای تخریب چهره ایشان دانستهاند؛ ضرار در ابتدا از توصیف آن حضرت خودداری کرد؛اما با اصرار معاویه، به مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام پردخت. سخنان او در منابع با عبارات مختلفی گزارش شده است. ----------------- تنقیح المقال، ۱۴۳۱ق، ج۳۶، ص۱۸۰./مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۲۱. /منهاج البراعة، ۱۴۰۰ق، ج۲۱، ص۱۱۳. /شریف الرضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۴۸۰. / خصائص الأئمة(ع)، ۱۴۰۶ق، ص۷۰ و ۷۱؛/ حلیة الأولیاء، قاهره، ج۱، ص۸۴؛/ کنز الفوائد، ج۲، ص۱۶۰؛ / الحدائق الوردیة، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۵۴./ تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲۴، ص۴۰۱ و ۴۰۲. / قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۹۱؛/ صدوق، الأمالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۲۴. / ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۰۷. /مجموعة ورام، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۹. /کراجکی، الرسالة العلویة، ۱۴۲۷ق، مقدمه، ص۱۴؛/ عدة الداعی، ۱۴۰۷ق، ص۲۰۸؛ ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۱۸. / تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۴۳؛/بحارالانوار، ۱۳۶۳ش، ج۷۵،ص۷۶. / حلیة الأبرار، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۱۴. / اصفة الصفوة، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۱۶۶./ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۸، ص۲۲۴؛ / صدوق، الأمالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۲۴.
|
- جزئیات
- قاتل پیامبر(صلی الله علیه و اله) حضرت علی(علیه السلام) بود چون با وجود داشتن علم غیب جلوی قاتل را نگرفت و پاسخ استاد شریفی به این ادعای سخیف و پوچ وهابیت، نه تنها از قرآن و احادیث و اعتقادات خودشان اطلاعی ندارند بلکه ثمره ای از فهم و منطق هم نبرده اند
|
- جزئیات
- الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 168 - 169 مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ وَ قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ[1] أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ[2] وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ كَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ[3] فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً ع وَ إِذَا كَانَ الشَّيْءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ. ------------------ [1] في بعض النسخ مكان تعلمون[ أ ليس تزعمون]. [2] المرجئة فرقة من فرق الإسلام يعتقدون أنّه لا يضر مع الايمان معصية و لا ينفع مع الكفر طاعة سموا مرجئة لاعتقادهم أن اللّه تعالى أرجأ تعذيبهم على المعاصى أي أخر عنهم و قيل لانهم يرجئون العمل عن النية أي يؤخرونه في الرتبة عنها و عن الاعتقاد و قد تطلق المرجئة على من أخر أمير المؤمنين عليا( ع) عن مرتبته و القدرى قد يطلق على الجبرى و على التفويضى. و الزنديق هو النافى للصانع أو الثنوى. [3] في الفائق« قيم القوم من يقوم بسياسة أمورهم» و المراد هنا من يقوم بأمر القرآن و يعرف ظاهره و باطنه و مجمله و مؤوله و محكمه و متشابهه و ناسخه و منسوخه بوحى الهى أو بالهام ربانى او بتعليم نبوى( آت).
|
|
- جزئیات
- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم ـ في صِفَةِ عَلِيٍّ عليه السلام ـ : يا أيُّهَا النّاسُ ، امتَحِنوا أولادَكُم بِحُبِّهِ ، فَإِنَّ عَلِيًّا لا يَدعو إلى ضَلالَةٍ ولا يُبعِدُ عَن هُدًى ، فَمَن أحَبَّهُ فَهُوَ مِنكُم ، ومَن أبغَضَهُ فَلَيسَ مِنكُم [ تاريخ دمشق «ترجمة الإمام عليّ عليه السلام» : 2 / 225 / 730 . ] . ابوسعید خدرى مى گوید : «کنّا معشر الأنصار نبور أولادنا بحبِّهم علیّاً(علیه السلام)؛ فإذا وُلد فینا مولودٌ فلم یحبّه عرفنا أ نّه لیس منّا»؛ (ما انصار ، فرزندانمان را با دوست داشتن على(علیه السلام) امتحان مى کردیم؛ پس هر گاه فرزندى از ما متولّد مى شد و او را دوست نداشت مى فهمیدیم او فرزند ما نیست) . عبادة بن صامت مى گوید : «کنّا نبور أولادنا بحبِّ علیّ بن أبی طالب(علیهما السلام)؛ فإذا رأینا أحدهم لا یحبّ علیّ بن أبی طالب علمنا أنّه لیس منّا وأ نّه لغیر رِشْدَة»؛ (ما فرزندانمان را با دوست داشتن على ابن ابى طالب(علیهما السلام) امتحان مى کردیم ، و چون مى دیدیم یکى از آنها على ابن ابى طالب(علیهما السلام) را دوست ندارد ، مى فهمیدیم از ما نیست و از راه حلال به دنیا نیامده است) . ------------------ أسنى المطالب ، ص 8 [ص 58] / شرح ابن أبی الحدید، ج 1 ، ص 473 / نهایة ، ابن الأثیر، ج 1 ، ص 118 [ج1، ص161] / لسان العرب، ج۴، ص۸۷، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی/
|
- جزئیات
- رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و سلم ـ لاِبنَتِهِ فاطِمَةَ عليها السلام لَمّا قالَت لَهُ : يا أبَتاه ، ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ؟ ـ : يا فاطِمَةُ ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ابتَلاهُ اللّه ُ بِخَمسَ عَشَرَةَ خَصلَةً : سِتٌّ مِنها في دارِ الدُّنيا ، و ثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ ، و ثَلاثٌ في قَبرِهِ ، و ثَلاثٌ فِي القيامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ فَأمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ في دارِ الدُّنيا : فَالاُولى يَرفَعُ اللّه ُ البَرَكَةَ مِن عُمُرِهِ ، و يَرفَعُ اللّه ُ البَرَكَةَ مِن رِزقِهِ ، و يَمحُو اللّه ُ عزّ و جلّ سيماءَ الصّالِحينَ مِن وَجهِهِ ، و كُلُّ عَمَلٍ يَعمَلُهُ لا يُؤجَرُ عَلَيهِ ، و لا يَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ ، و السّادِسَةُ لَيسَ لَهُ حَظٌّ في دُعاءِ الصّالِحينَ ، و أمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ عِندَ مَوتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ يَموتُ ذَليلاً ، و الثّانيَةُ يَموتُ جائِعًا ، و الثّالِثَةُ يَموتُ عَطشانًا ؛ فَلَو سُقيَ مِن أنهارِ الدُّنيا لم يَروَ عَطَشُهُ ، و أمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ في قَبرِهِ : فَأَوَّلُهُنَّ يُوَكِّلُ اللّه ُ بِهِ مَلَكًا يَزعَجُهُ في قَبرِهِ ، و الثّانيَةُ يُضَيِّقُ عَلَيهِ قَبرَهُ ، و الثّالِثَةُ تَكونُ الظُّلمَةُ في قَبرِهِ . و أمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ يَومَ القيامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ : فَأَوَّلُهُنَّ أن يُوَكِّلَ اللّه ُ بِهِ مَلَكًا يَسحَبُهُ عَلى وَجهِهِ و الخَلائِقُ يَنظُرونَ إلَيهِ ، و الثّانيَةُ يُحاسَبُ حِسابًا شَديدًا ، و الثّالِثَةُ لا يَنظُرُ اللّه ُ إلَيهِ و لا يُزَكّيهِ و لَهُ عَذابٌ أليمٌ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم ـ در پاسخ دخترش فاطمه عليها السلام كه پرسيده بود: اى پدر مردان و زنانى كه نمازشان را سبك مى شمرند چه (جزايى) دارند؟ ـ فرمود: اى فاطمه، هر كس ـ از مردان يا زنان ـ نمازش را سبك بشمرد ، خداوند او را به پانزده خصلت مبتلا مى كند: شش خصلت در دنيا، سه خصلت هنگام مرگش، سه خصلت در گورش و سه خصلت در قيامت هنگامى كه از گورش بيرون مى آيد. امّا آنچه در دنيا به او مى رسد: خداوند بركت را از عمرش بر مى دارد و نيز از روزيش ، سيماى صالحان را از چهره اش مى زدايد، به هر عملى كه انجام مى دهد پاداشى داده نمى شود، دعايش به آسمان نمى رود و ششم اينكه براى او در دعاى صالحان نصيبى نيست و امّا آنچه هنگام مرگش به او مى رسد: نخستين آن ها اين است كه خوار مى ميرد، دوم گرسنه مى ميرد و سوم، تشنه مى ميرد، پس اگر از نهرهاى دنيا به او بنوشانند، سيراب نمى شود و امّا آنچه در گورش به او مى رسد: نخستين آن ها اين است كه خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، دوم اينكه گورش را بر او تنگ مى كند و سوم اينكه گورش تاريك است. و امّا آنچه روز قيامت هنگام بيرون آمدن از گورش به او مى رسد: نخستين آن ها اين است كه خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را با صورت (روى زمين) بكشد در حالى كه مردم به او مى نگرند، دوّم اينكه بازخواست سختى مى شود و سوّم اينكه خداوند به او نمى نگرد و پاكش نمى سازد و عذابى دردناك دارد. [فلاح السائل : 22 .]
|
- جزئیات
- المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / شرح المقاصد نویسنده : التفتازاني، سعد الدين جلد : 5 صفحه : 270 / روح المعانی ج 6 ص 167 / تفسیر الطبری ج 10 انتشارات مکتبة ابن تیمیه ص 426 / تفسیر القرآن العظیم چاپ مکه ج4 ص 1162
|
- جزئیات
- شرح المقاصد ،التفتازاني ،ناشر: الشريف الرضي ج5 ص 270 / المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / روح المعانی ج 6 ص 167 و 186 / المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ،ابن عطية المطبعة: لبنان - دار الكتب العلمية ، ج2 ص208
|