- جزئیات
- مقالات مرتبط : عایشه و رضاع کبیر (1) عايشه و رضاع كبير (2)
|
- جزئیات
- در ایام عزاداری سید الشهداء علیه السلام وهابی ها بسیار فعال هستند و چه حرفها و زخم زبانها و گاها الفاظ رکیک به کار میبرند. گاهی لازم است برای اینکه جواب خوبی به شبهه داد با آنها همراهی کنیم,بگوییم باشد هرچه شما میگویید درست است تازه در تایید حرف شما ما چند روایت از خودتان میگوییم. در صحیح مسلم صفحه ی 34 کتاب الایمان باب 30 تنها یک روایت دارد از ابو هریره که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند:اثْنَتَانِ فِي النَّاسِ هُمَا بِهِمْ كُفْرٌ: الطَّعْنُ فِي النَّسَبِ وَالنِّيَاحَةُ عَلَى الْمَيِّتِ/دو چیز در بین مردم هست که کفر بشمار می رود و این دو چیز روال دارد,یکی طعن در نسَب و دومی نوحه خوانی بر میت,از نظر پیامبر اسلام نوحه خوانی کفر است. در همین صحیح مسلم در کتاب الجنائز باب شماره ی 10 بَابُ التَّشْدِيدِ فِي النِّيَاحَةِ روایتی نقل میکند از ابومالک اشعری که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند چهار چیز از امور جاهلیت هست که امت من آن را ترک نمیکند و میشمارند تا آخری که نیاحة است و پیامبر اکرم فرمودند: النَّائِحَةُ إِذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا، تُقَامُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَعَلَيْهَا سِرْبَالٌ مِنْ قَطِرَانٍ، وَدِرْعٌ مِنْ جَرَبٍ /زنی که نوحه خوانی بکند و قبل از مرگش توبه نکند او را در حالی به قیامت می آورند که لباسی از قطران(چرک های ذوب شده ی جهنم)به او داده اند. پس طبق روایات شما زنی که نوحه خوانی کند هم کافر هست و هم در قیامت عذاب شدیدی دارد. خب نظرتان چیست در باره ی روایتی که با سند صحیح نقل شده است که وقتی ابوبکر از دنیا رفت عایشه برای او مجلس نوحه تشکیل داد؟ روایتی که ابن حجر عسقلانی در فتح الباری شرح صحیح بخاری جلد 6 صفحه ی 235 نقل میکند از ابن سعد و میگوید با سند صحیح نقل کرده است که وقتی ابوبکر از دنیا رفت (اَقامت عائشة علیه نوح)عایشه برای او مجلس نوحه تشکیل داد. میتوانید بگویید عایشه کافر است؟چون هم برای ابوبکر مجلس نوحه تشکیل داد و هم برای پیامبر مجلس نوحه و سینه زنی,میتوانید بگویید در قیامت با آن لباس از ماده ی ذوب شده ی قطران بر تنش هست محشور میشود؟ شما که نمیتوانید اینجور بگویید چرا در مورد شیعه این حرفها را میزنید وبه خاطر نوحه خوانی مسخره میکنید؟
|
- جزئیات
- کمی تامل ، با اين فرمون به زودی مملکت امام زمان به مملکت عمر بن خطاب تبدیل خواهد شد
|
|
- جزئیات
- سمرة بن جندب کسی است که معاویه صد هزار درهم به او داد و گفت آیه ی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» [1] ؛ که همه میگفتند در شان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نازل شده است را، با جعل یک حدیث از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، آن را به عبد الرحمن بن ملجم مرادی منسوب کن. ابتدا قبول نکرد تا این که با افزایش مبلغ به ۴۰۰ هزار درهم، قبول کرد و این جعل را انجام داد. [2][3] و نیز در همان وقت آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ اَلَدُّ الْخِصَامِ» (و از مردم کسانی هستند که گفتار آنان در زندگی دنیا مایه اعجاب تو میشود، و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه میگیرند حال این که سرسختترین دشمنانند) را در حق امام علی (علیهالسّلام) روایت کند. [4] ----------- 1) بقره/سوره۲، آیه۲۰۷. 2)الغارات، ج۲، ص۸۴۰و۸۴۱، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش./شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ذیل خطبه 56 / الغدیر، ج 11، ص 30. 3)بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۱۵، بیروت، مؤسسه الوفاء، لبنان، ۱۴۰۴ق. 4)بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۱۵، بیروت، مؤسسه الوفاء، لبنان، ۱۴۰۴ق.
|
- جزئیات
- اثبات نزول قرآن بنا بر کشیدن مسح ؛ از منابع اهل سنت برای دیدن تصاویر در اندازه اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
- جزئیات
- سال 2017 دانشگاه کمبریج گنجینه ای ارزشمند از یهودیان قرائينی قاهره را رونمایی کرد ؛ در میان تمام این اسناد ارزشمند , نوشته ای قرون وسطایی حدود 18 صحفه وجود داشت ؛ و آن قدیمی ترین نسخه از خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها , مشهور به فدکیه بود...
|
- جزئیات
- با اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فدک را به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشیده بودند اما پس از فتنه ی سقیفه توسط خلفا فدک غصب شده ؛ علت اصلی غصب فدک توسط خلفا ؛ در آمد بالای این باغات بود. برای دیدن عکس در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید
|
- جزئیات
- بر گرفته از کتاب منتخب التواریخ تالیف میرزا هاشم خراسانی رحمه الله - تهیه و تولید مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام -
|
|
- جزئیات
- وقتی ابوحنیفه در مقام استهزاء به مومن طاق می گوید : خب اگر خلافت حق علی بن ابی طالب بود ، آنرا می گرفت مومن طاق جواب دندان شکنی به او می دهد و بنای خلافت را درهم می کوبد . (موشن گرافیک , با استفاده از هوش مصنوعی , ساخته شده در مؤسسه ی جهانی سبطین علیهما السلام)
|
- جزئیات
- مگر طبق احادیث صحیح علی بن ابی طالب علیهما السلام باب علم رسول الله صلی علیه و آله و سلم نیستند؟ مرحوم علامه امینی (ره)در الغدیر، [ الغدیر، ج۶، ص78 و 79]نام بیست و یک تن از محدثین سنی را ثبت نموده که این حدیث را حسن یا صحیح میدانند. به علاوه الفاظ گوناگون آن را روایت کرده اند؛ مگر این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست؟ «أعلم اُمّتی من بعدی علیّ بن أبی طالب»-المناقب، ص 49(ص 82، ح 67).- مگر طبق حدیث ثقلین عصمت و مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام و جدا نشدنشان از قرآن ثابت نمی شود؟ در برخی از نقلهای حدیث ثقلین، در پایان حدیث آمده است: «فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِكُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُم؛ بر آنها پیشى نگیرید که هلاک میشوید و به ایشان چیزى نیاموزید که آنها از شما داناترند. پس چرا فقهای اهل سنت به اعتراف بزرگانشان به اهل بیت عصمت و طهارت مراجعه نکرده اند؟ برای دیدن تصویر در اندازه اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
- جزئیات
- بنابر نقل کتاب الامامة و السیاسة، منسوب به ابنقتیبه، ابوبکر در چهار نوبت عمر و قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد تا علی(علیه السلام) و متحصنان در خانه او را برای بیعت فراخوانند.بر اساس این نقل، در نوبت اول، مردانی که در خانه بودند پس از تهدید عمر بیرون آمدند و بیعت کردند، غیر از حضرت علی(علیه السلام) که گفت سوگند خورده است تا زمانی که قرآن را جمعآوری نکرده از خانه خارج نشود. ابوبکر در نوبت دوم و سوم قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد که او نیز پاسخ منفی شنید. در نوبت چهارم عمر با همراهی عدهای به خانه فاطمه علیها السلام رفت، علیه السلام را بیرون آورد و نزد ابوبکر برد.[1] در چند نوبت اول امام علیه السلام با آنها صحبت کرد و آنها را برگرداند ولی در بار آخر حضرت زهرا سلام الله علیها برای اتمام حجت آمدند تا شاید آنها حیا کرده و به احترام ایشان برگردند ؛ در نوبت چهارم که عمر برای بردن حضرت علی علیه السلام رفت، فاطمه(سلام الله علیها) فریاد زد: «ای پدر! ای رسول خدا! ما پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه چهها کشیدیم!» عدهای از همراهان عمر با شنیدن این سخن متأثر شدند و برگشتند.[2] فدعا بالحطب وقال: والذی نفس عمر بیده. لتخرجن او لاحرقنها علی من فیها، فقیل له یا ابا حفص. ان فیها فاطمة؟ فقال وان...-عمر هیزم طلب کرد وگفت: قسم به خدایی که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج شوید و یا اینکه خانه را با تمامی ساکنین آن به آتش میکشم، به او گفتند: ای عمر، حضرت فاطمه (سلام الله علیها)در این خانه است؟! گفت: باشد حتی اگر فاطمه (علیه السلام)هم باشد[3]«فوثب علی (علیهالسّلام) فاخذ بتلابیبه ثم نتره فصرعه ووجا انفه ورقبته وهم بقتله، فذکر قول رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وما اوصاه به، فقال: (والذی کرم محمدا بالنبوة - یا بن صهاک - لولا کتاب من الله سبق وعهد عهده الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لعلمت انک لا تدخل بیتی). [4] «فارسل عمر یستغیث، فاقبل الناس حتی دخلوا الدار و ثار علی (علیهالسّلام) الی سیفه. فرجع قنفذ الی ابی بکر وهو یتخوف ان یخرج علی (علیهالسّلام) الیه بسیفه، لما قد عرف من باسه وشدته. فقال ابو بکر لقنفذ: (ارجع، فان خرج والا فاقتحم علیه بیته، فان امتنع فاضرم علیهم بیتهم النار). فانطلق قنفذ الملعون فاقتحم هو واصحابه بغیر اذن، وثار علی (علیهالسّلام) الی سیفه فسبقوه الیه وکاثروه وهم کثیرون، فتناول بعضهم سیوفهم فکاثروه وضبطوه فالقوا فی عنقه حبلا وحالت بینهم وبینه فاطمة (علیهاالسّلام) عند باب البیت، فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حین ماتت وان فی عضدها کمثل الدملج من ضربته، لعنه الله ولعن من بعث به.» [5] -------------- 1) الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰-۳۱. 2) الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰-۳۱؛ شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۳۳، ص۳۶۰. 3) الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹، باب کیف کانت بیعة علی بن ابی طالب(علیهما السلام) / اعلام النساء، ج۴، ص۱۱۴. 4 و 5)کتاب سلیم بن قیس هلالی ، اسرار آلمحمد، ص 150 و 151، باب قضایا السقیفة علی لسان سلمان الفارسی.
|
- جزئیات
- طبق روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بعد از شهادت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نزد ابوبکر رفته و فدک را که ابوبکر از ایشان گرفته بود، مطالبه نمودند؛ اما ابوبکر از پس دادن فدک به ایشان خودداری کرد. و به ایشان اهانت شد ؛ از این رو بر ابوبکر غضب کردند. اما در منابعی همچون «انساب الاشراف» بلاذری (1)و «السقیفه» جوهری(2) نقل شده است که حضرت صدیقه طاهره صلوات الله و سلامه علیها به صراحت فرمودند: و الله لادعون الله علیک؛ به خدا سوگند من تو را نفرین میکنم. اما طبق روایت ابنقتیبه دینوری، (3)اعلام نفرین از سوی صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) در ماجرای عیادت ابوبکر و عمر صورت گرفت که آن دو با واسطه قرار دادن امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به نزد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) آمدند؛ اما حضرت روی خود را از آن دو برگردانید. پس از این که ابوبکر سخن گفت، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) با اقرار گرفتن از وی که روایت «رضا فاطمة من رضای و سخط فاطمة من سخطی فمن احب فاطمة ابنتی فقد احبنی و من ارضی فاطمة فقد ارضانی و من اسخط فاطمة فقد اسخطنی(1)» را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیده، به آنها فرمود: خدا و فرشتگانش را شاهد میگیرم که شما مرا به خشم آوردهاید و من نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از شما شکایت میکنم و پس از آن اعلام فرمود: به خدا سوگند من تو را در هر نمازی که بجا میآورم نفرین میکنم. نفرین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در سه روایت و با سندهای متعدد نقل شد، و از نظر علمای اهل سنت روایتی که با سه سند نقل شود مستفیض است و روایت مستفیض نیز حجت است. اولا: ابوبکر و عمر پس از غصب فدک، اقرار کردهاند که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را به خشم آوردند و از خود رنجاندهاند؛ از این رو نزد آن حضرت برای عذرخواهی آمدند: انطلق بنا الی فاطمة فانا قد اغضبناها.... ثانیا: حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نیز از آنان راضی نگردید و آنها را نبخشید، چرا که در جریان دیدار و ملاقات، حضرت روی خود را از آنها به سوی دیوار بر گردانید: حولت وجهها الی الحائط؛ و خشم حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) بر آن دو تا حدی بود که فرمودند: در هر نمازی که بجا میآورم شما را نفرین میکنم؛ ثالثا: طبق این روایات، اعلام نفرین از سوی آن حضرت دو مرتبه صورت گرفته است. طبق روایت ابنقتیبه پس از غصب فدک، آن دو به منزل امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) رفتند و حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) این جمله را فرمودند (و الله لادعون الله علیک) و طبق روایات بلاذری و جوهری، وقتی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فدک را از آنان مطالبه نمودند و آنها از باز پس دادن حق ایشان امتناع کردند، حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) این مطلب را بیان فرمودند. رابعا: طبق روایت جوهری، حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها)، وصیت نمودند شبانه دفن شوند تا مبادا ابوبکر در تشییع جنازه ایشان حاضر شود و بر پیکر مبارک آن حضرت نماز بخواند. ---------- 1) انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۹، الناشر:دار الفکر – بیروت. ۱۴۱۷ ه . 2)السقیفة وفدک، ص۱۰۱. 3) الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۷، دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸ه . 1)با عبارتهای متعدد و معنای واحد:صحیح البخاري: 5/ 274، و صحيح مسلم: 4/ 261، و مستدرك الحاكم: 3/ 154، و ذخائر العقبى: 39، و الصواعق المحرقة:105، و مسند أحمد: 4/ 328، و جامع الترمذي: 2/ 219، و ابن ماجة: 1/ 216.
|
|
|
|
- جزئیات
- مالک بن نُوَیْره(ره) از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و از اشراف و بزرگان جاهلیت و اسلام. وی نماینده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در گرفتن صدقات قبیلهاش بود. پس از درگذشت پیامبر اکرم ؛ با خودداری از بیعت با ابوبکر، خالد بن ولید به سوی قبیلهاش رفت و با اینکه مالک آهنگ جنگ نداشت، خالد دستور داد گردنش را زدند و همسرش را اسیر کرد و با او همبستر شد. این کار خالد اگر چه از طرف برخی همچون ابوقتاده و عمر محکوم و عمر خواهان سنگسار خالد شد اما ابوبکر با خالد برخوردی نکرد و گفت خطا کرده و دیه مالک را از بیت المال پرداخت. ابن اثیر (اسد الغابه، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۳۹)، مینویسد: طبق آنچه طبری و بقیه بزرگان پیشین گفتهاند، مالک مرتد نبوده است. با توجه به اینکه عمر به خالد گفته است، مرد مسلمانی را کشتی؛ و ابوقتاده شهادت داده است که آنها [مردم قبیله مالک] اذان گفته و نماز خواندهاند؛ و نیز ابوبکر اسیرانشان را برگردانده است و دیه مالک را از بیت المال داده است؛ همه اینها نشانگر اینست که مالک مسلمان بوده است.این قضیه را بسیاری از بزرگان اهل سنت نقل کرده اند.مانند ابن عبدالبر ؛ ابن خلکان ؛ ابن کثیر ؛ به اعتراف بزرگان اهل سنت خالد یک فرد دشمن خدا و قاتل مسلمین و تجاوز گر به همسران مسلمین است. برای دیدن تصاویر در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
- جزئیات
- مقاله مرتبط :اگر حمزه و جعفر بودند داستان چیز دیگری می شد
|
- جزئیات
- شهيد سعيد قاضى نور اللّه شوشترى مقتول در هند به سال 1091 هجرى به نقل از «معجم البلدان» ياقوت حموى در گذشتۀ 626 كه در عداوت نسبت به امير المؤمنين علیه السلام شهرت داشته است، آنجا كه از سيستان نام مىبرد، از جمله نوشته است: «و در مردم آنجا نوخاستگى و جلادت غالب است، تا آنجا كه به كوچه و بازار به غير 636سلاح راه نمىروند، و بازاريان آنجا به غايت نيك معاملهاند....و بزرگتر از اين اوصاف كه مذكور شد آن است كه بر وجهى كه ذهبى شامى در كتاب «ميزان الاعتدال» ذكر نموده، در زمان فراعنه بنى اميه بر منابر شرق و غرب، مكه و مدينه، لعن على بن ابيطالب كردند (علیهما السلام)، و اهل سيستان از آن امتناع نمودند. تا آن كه در عهدنامۀ خود با بنى اميّه، لعن ناكردن آن حضرت را داخل ساختند، و الحق همين شرف ايشان را كافى و در صفاى فطرت اصلى ايشان برهانى وافى و شافى است. و نيز زكريا بن محمد قزوينى متوفاى سال 682 هجرى كه نسبش به مالك بن انس مىرسد، در كتاب «آثار البلاد» در لفظ «سجستان» از جمله مىنويسد: «اهل آن ولايت، مردمان نيك اعتقاد مىباشند. محمد بن بحر الذهبى (رهنى)از ورع و تقواى اهل آن ولايت تعريف بسيار نموده.بهترين وصف ايشان، آن است كه در زمان تغلب بنى اميّه كه حكم به لعن حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام نمودند، اهل سجستان امتناع بليغ در قبول اين حكم نمودند و هرگز مرتكب اين عمل شنيع نشدند.
|