عطر عشق، هوای مشتاق مکه را پر کرده است.
دیوارهای مکه خبری شگفت را فهمیدهاند. کوهها ایستادهاند تا عشقی ماندگار را برای اولین بار، در حجاز به تماشا بنشینند. تمام لبها زمزمه میکنند شادی کلبهای را که از چراغ محبت محمد صلیاللهعلیهوآله و خدیجه علیهاالسلام روشن خواهد شد؛ اما عشق، به خوشیمنی این پیوند ایمان دارد.
زمین به مبارکیاش یقین دارد. اصلاً این تولد بهاری، بر ایمانی ابدی شکل گرفته است. این دو عاشقانه آمدهاند تا مهربانیهایشان را نذر روزهای بیمهر حجاز کنند و عشق را با کیسههای شبانه نان، میان مردم تقسیم کنند. تا خدا را به تماشای این همه بینای نابینا بگذارند، تا دهان گورهای دختران زنده به گور را برای همیشه ببندند.
با نام عشق آمدند تا تکیهگاه هم باشند؛ تا با هم به دوش بکشند سنگینی روزهای طاقتفرسای نیامده را.
آمدهاند تا یکی شوند و یکصدا تا یگانگی خداوند را منتشر کنند در هوای داغ حجاز، تا بادهای گرم و نفسگیر، بادیه به بادیه و خیمه به خیمه بوی خداوند را از سینه قبیلههای چادرنشین بگذرانند.
عاشق هم شدند تا ترانهها و شعرهای عاشقانه عرب، کلمه به کلمه و مصرع به مصرع و بیت به بیت و قصیده به قصیده بوی حقیقت عشق را زندگی کنند و دست در دست هم دادند تا ارزش زن، بالا برود و قد بکشد؛ حتی بلندتر از شمشیرهای آختهای که همیشه تشنه بوی خون بودند. دست در دست هم آمدند تا خنکای زندگی را به روزهای گرمازده حجاز بچشانند؛ روزهایی که سالها بود بوی عشق و مهربانی و زندگانی را فراموش کرده بود.
عباس محمدی
متن ادبی «تولد بهار»
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)
- بازدید: 5822