اشارات :: آبان 1385 - شماره 90
ابلیس نفس، در زوایای تبدار روح، خزیده است؛ در هزار توی تاریک جان. تو اما بر آنی تا رازآلود، با سرشت معنوی خود، لحظه لحظه بشکفی.
بریده ای از جذبه های زودگذر و میخواهی پاک و آرام، روشنی مناظر نماز را از دیده بگذرانی. قصد داری از چشمه جوشان احسان بنوشی. برمیخیزی تا از تبلور بهشت، در عبارات زلال نمازت بهره ببری. «اللّه اکبر»؛ تکبیرة الاحرام تو، فصل رنگ باختن دنیاست.
بدرود به هر چه تیرگی و درود به هر چه سپیدی! به میقات آمده ای. با این تکبیر، مُحرِم شده ای و پوچی های متعفن و وابستگی های پلید را دور ریخته ای. پرهیزِ مبارکی است. از مسیر «حمد» و ستایش، به دیار «اخلاص» میرسی. اینک رکوع، نابسامان شمردن گردن فرازی هاست. ترجمانِ این کُرنش، تسلیم محسوس و بندگی ملموس است.
به سجده میروی و در نخستین سجده، پیشینه نیکویت را به یاد میآوری.
خاکِ فروتن، سجده واپسین تو را تا آن سوی برخاستن و روییدن از سالیان دراز آرمیدن، میبَرَد. مرگ و آنگاه تولدی دیگر، «بِحَول اللّه» سنت سبز درخت، در «قیام» تو جاری میشود. روح را دوباره به بهارستانِ «حمد» و نسیمستان «توحید» میکشانی. اینک موسمِ خرمِ قنوت است. بابِ نیازِ مجسم، به روز رهایی در کتاب پُربارِ نماز. دستانِ خویش را چونان دو بال پرواز، به سوی نیاکان نیک آسمان میگیری و خواستارِ «حَسَنه»های خداپسند دوسرا میشوی.
پیمانه رکوع و دو جرعه از سجده، تو را تا باغ عرفان ناب، همراهی میکنند.
تشهد میخوانی و حرفهای خود را در قالب گل و نور میریزی. زانوی ادب میزنی برای گواهی به یگانگی معبود؛ گواهی به رسالت والای پیام آوری که کلید هدایت را آورد.
صلوات بر رسول مهربانی، فرستاده گرامیِ عطوفتها! سلام بر او و سلام بر صفوف ایمان آورندگان راستین!
محمدکاظم بدرالدین
متن ادبی «به مبارکی پرهیز»
- بازدید: 4249