عاقبت "ابراهيم دیزج و هارون مُعرّي" ماموران متوكل برای تخریب قبر مطهر سيدالشهداء علیه السلام

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

پیامبر بمن سیلی زد و بر صورتم آب دهان انداخت
شیخ طوسی رحمه الله بسندش از ابوعبدالله باقطانی روایت کرده که او گفت: عبید الله بن یحیی بن خاقان مرا بعنوان کاتب «هارون معرّی» که یکی از سران سپاه سلطان بود منصوب کرد. بدن او بسیار سفید بود حتی دستها و پاهایش، اما صورتش سیاه بود آن هم بسیار سیاه که گویا قیر بود، و در صورتش جراحتی داشت که از آن ماده‌ای چرکین و بدبوی ترشح می‌کرد. پس از مدتی که با من انس گرفت از سیاهی چهره‌اش پرسیدم و او از پاسخ به من سر باز زد. بعدها او به بیماری مبتلا شد که در همان بیماری از دنیا رفت. پس در کنارش نشستم و از آن امر از او پرسیدم. پس مشاهده کردم که گویا مایل است رازش نهفته بماند. پس به او ضمانت دادم که رازش را پوشیده بدارم. سپس بمن این چنین گفت که : #متوکل من و "ابراهیم دیزج" را برای شکافتن قبر حسین (علیه السّلام) و آب گشودن بروی آن مأمور نمود. هنگامی که تصمیم به خروج و حرکت به آن ناحیه را نمودم رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله را در خواب مشاهده کردم که فرمودند: «با ابراهیم دیزج خارج مشو و آنچه درباره قبر حسین بشما دستور داده شده انجام مده.» هنگامی که صبح کردیم گروهی نزد من آمدند و مرا به حرکت ترغیب و تشویق نمودند پس با آنان حرکت کردم تا به کربلا رسیدیم. و آنچه را متوکل بما فرمان داده بود انجام دادیم. پس پیامبر را در خواب دیدم که فرمودند: «آیا بتو فرمان ندادم که با آنان خارج مشو و کردارشان را انجام مده؟! ولی قبول نکردی و آنچه انجام دادند، انجام دادی!»آنگاه ایشان در خواب سیلی محکمی بر من نواخت و در صورتم آب دهان افکند، سپس چهره‌ام همان‌گونه که می‌بینی سیاه گشت و بدنم بحالت اولش باقی ماند.

شیخ طوسی روایت کرده از فضل بن محمد بن عبدالحميد که گفت: بر ابراهيم ديزج (یهودی) داخل شدم - و من همسايه‌اش بودم و در بيمارى كه به مرگش انجاميد از او عيادت مى‌كردم- پس او را در بدحالى يافتم. او بيهوش بود و پزشك بر بالينش بود. از حالش پرسيدم و ميان من و او همنشينى و انسى بود كه موجب مى‌شد بمن اطمينان كند و با من راحت باشد. پس حالش را از من پنهان ساخت و به من درباره پزشك اشاره‌اى كرد. پس پزشك اشاره او را فهميد و از حالش چيزى بدست نياورد و ندانست كه چه دوايى بنويسد تا او استفاده نمايد. پس برخاست و خارج شد و اتاق خالى گشت. سپس از حال او پرسيدم. او گفت: بخدا سوگند تو را آگاه مى‌نمايم و از خدا طلب بخشش مى‌نمايم. همانا متوكل بمن فرمان داد كه بسوى نينوا بجانب قبر حسين (عليه السّلام) خارج بشويم و آن را شخم زده و آثار قبر او را محو و نابود گردانیم. هنگام عصر به آن ناحيه رسيديم و همراه ما كارگران و بنّاهايى بودند كه با خود بيل و كلنگ داشتند. به نزد غلامان و يارانم آمدم تا كارگران را به ويرانى قبر و شخم زمين بگمارم، و خود را از خستگى سفر بر زمين انداختم تا بخوابم و مرا خواب در ربوده بود، كه ناگهان سر و صدايى شديد و بلند به گوش رسيد و غلامان مرا بيدار كردند. هراسان برخاستم و به غلامان گفتم: شما را چه شده است‌؟ گفتند: شگفت‌ترين امر است‌. گفتم: آن چيست‌؟!!
گفتند: در محلّ‌ قبر، گروهى ميان ما و قبر مانع شده‌اند و بطرف ما تیر پرتاب مى‌كنند! برخاستم تا حقيقت آن امر را روشن نمايم كه آن را همانگونه كه وصف كردند يافتم و آن حادثه در اولين شب از شبهاى بيض [يعنى سيزدهم ماه] بود. سپس گفتم: شما نيز بسويشان تيراندازى كنيد. اينان تيراندازى كردند و تيرهايمان بسويمان بازگشت. پس هيچ تيرى از آنها جز بر كسى كه آن را پرتاب كرده بود فرود نيامد و او را كُشت! از اين امر هراسان و ترسان شدم و تب‌ولرز مرا فرا گرفت. همان وقت از جانب قبر بازگشتم و خود را آماده ساختم كه متوكل مرا به قتل برساند، زیرا درباره قبر حسين (عليه السّلام) تمام آن‌چه را بمن گفته بود به انجام نرساند. راوی گويد به او گفتم: از آنچه از متوكل برحذرى كفايت شدى، چون متوكل اوايل ديشب كشته شد، و منتصر قاتلان او را در كشتنش يارى نمود. سپس بمن گفت: خبر قتل متوکل را شنيده‌ام ولى به بدنم چيزى رسيده است كه با آن اميدى به زنده ماندن ندارم. راوی گوید: اين امر در اول روز بود و ديزج روز را به شب نرسانده از دنيا رفت.

سپس شیخ طوسی از ابن خُشَیش و او از ابوالمفضل روایت کرده: منتصر شنيد كه پدرش متوکل، به حضرت فاطمه عليها السّلام ناسزا مى‌گويد‼️سپس از شخصی در این باره پرسيد. او گفت: كشتن او واجب است، جز آنكه هركس پدرش را به قتل رساند عمر طولانى نخواهد داشت. منتصر گفت: پروايى ندارم چنانچه با كشتن او از خدا فرمانبردارى نمايم و عمرم طولانى نگردد. پس او را به قتل رساند و پس از او هفت ماه بیشتر زندگى نكرد.

أمالی، ط - دارالثقافه، ص ۳۲۶ – ٣٢٧

أَخْبَرَنَا ابْنُ خُشَيْشٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي السَّلَاسِلِ الْأَنْبَارِيُّ الْكَاتِبُ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْبَاقِطَانِيُّ، قَالَ: ضَمَّنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى بْنِ خَاقَانَ إِلَى هَارُونَ الْمُعَرِّي، وَ كَانَ قَائِداً مِنْ قُوَّادِ السُّلْطَانِ، أَكْتُبُ لَهُ، وَ كَانَ بَدَنُهُ كُلُّهُ أَبْيَضَ شَدِيدَ الْبَيَاضِ حَتَّى يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْهِ كَانَا كَذَلِكَ، وَ كَانَ وَجْهُهُ أَسْوَدَ شَدِيدَ السَّوَادِ كَأَنَّهُ الْقِيرُ، وَ كَانَ يَتَفَقَّأُ مَعَ ذَلِكَ مِدَّةً[1] مُنْتِنَةً.
قَالَ: فَلَمَّا آنَسَ بِي سَأَلْتُهُ عَنْ سَوَادِ وَجْهِهِ فَأَبَى أَنْ يُخْبِرَنِي، ثُمَّ إِنَّهُ مَرِضَ مَرَضَهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، فَقَعَدْتُ فَسَأَلْتُهُ، فَرَأَيْتُهُ كَأَنَّهُ يُحِبُّ أَنْ يَكْتُمَ عَلَيْهِ، فَضَمِنْتُ لَهُ الْكِتْمَانَ فَحَدَّثَنِي، قَالَ: وَجَّهَنِي الْمُتَوَكِّلُ أَنَا وَ الدِّيزَجَ لِنَبْشِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ إِجْرَاءِ الْمَاءِ عَلَيْهِ، فَلَمَّا عَزَمْتُ عَلَى الْخُرُوجِ وَ الْمَسِيرِ إِلَى النَّاحِيَةِ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي الْمَنَامِ، فَقَالَ: لَا تَخْرُجْ مَعَ الدِّيزَجِ وَ لَا تَفْعَلْ مَا أُمِرْتُمْ بِهِ فِي قَبْرِ الْحُسَيْنِ. فَلَمَّا أَصْبَحْنَا جَاءُوا يَسْتَحِثُّونَنِي فِي الْمَسِيرِ، فَسِرْتُ مَعَهُمْ حَتَّى وَافَيْنَا كَرْبَلَاءَ، وَ فَعَلْنَا مَا أَمَرَنَا بِهِ الْمُتَوَكِّلُ، فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي الْمَنَامِ فَقَالَ: أَ لَمْ آمُرْكَ أَلَّا تَخْرُجَ مَعَهُمْ وَ لَا تَفْعَلَ فِعْلَهُمْ، فَلَمْ تَقْبَلْ حَتَّى فَعَلْتَ مَا فَعَلُوا! ثُمَّ لَطَمَنِي وَ تَفَلَ فِي وَجْهِي، فَصَارَ وَجْهِي مُسْوَدّاً كَمَا تَرَى، وَ جِسْمِي عَلَى حَالَتِهِ الْأُول

أَخْبَرَنَا اِبْنُ خُشَيْشٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ اَلْعَرَّادِ أَبُو اَلْقَاسِمِ اَلْفَقِيهُ ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو بَرْزَةَ اَلْفَضْلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِيدِ ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ اَلدِّيزَجِ ، وَ كُنْتُ جَارَهُ، أَعُودُهُ فِي مَرَضِهِ اَلَّذِي مَاتَ فِيهِ، فَوَجَدْتُهُ بِحَالٍ سُوءٍ، وَ إِذَا هُوَ كَالْمَدْهُوشِ وَ عِنْدَهُ اَلطَّبِيبُ، فَسَأَلْتُهُ عَنْ حَالِهِ، وَ كَانَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ خُلْطَةٌ وَ أُنْسٌ يُوجِبُ اَلثِّقَةَ بِي وَ اَلاِنْبِسَاطَ إِلَيَّ، فَكَاتَمَنِي حَالَهُ، وَ أَشَارَ لِي إِلَى اَلطَّبِيبِ، فَشَعُرَ اَلطَّبِيبُ بِإِشَارَتِهِ، وَ لَمْ يَعْرِفْ مِنْ حَالِهِ مَا يَصِفُ لَهُ مِنَ اَلدَّوَاءِ مَا يَسْتَعْمِلُهُ، فَقَامَ فَخَرَجَ وَ خَلاَ اَلْمَوْضِعُ، فَسَأَلْتُهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ: أُخْبِرُكَ وَ اَللَّهِ وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ أَنَّ اَلْمُتَوَكِّلَ أَمَرَنِي بِالْخُرُوجِ إِلَى نَيْنَوَى إِلَى قَبْرِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، فَأَمَرَنَا أَنْ نَكْرَبَهُ وَ نَطْمِسَ أَثَرَ اَلْقَبْرِ، فَوَافَيْتُ اَلنَّاحِيَةَ مَسَاءً مَعَنَا اَلْفَعَلَةُ وَ اَلرُّوزْكَارِيُّونَ مَعَهُمُ اَلْمَسَاحِي وَ اَلْمُرُورُ ، فَتَقَدَّمْتُ إِلَى غِلْمَانِي وَ أَصْحَابِي أَنْ يَأْخُذُوا اَلْفَعَلَةُ بِخَرَابِ اَلْقَبْرِ وَ حَرْثِ أَرْضِهِ، فَطَرَحْتُ نَفْسِي لِمَا نَالَنِي مِنْ تَعَبِ اَلسَّفَرِ وَ نِمْتُ، فَذَهَبَ بِيَ اَلنَّوْمُ فَإِذَا ضَوْضَاءٌ شَدِيدَةٌ وَ أَصْوَاتٌ عَالِيَةٌ، وَ جَعَلَ اَلْغِلْمَانُ يُنَبِّهُونَنِي، فَقُمْتُ وَ أَنَا ذَعِرٌ فَقُلْتُ لِلْغِلْمَانِ: مَا شَأْنُكُمْ قَالُوا: أَعْجَبُ شَأْنٍ. قُلْتُ: وَ مَا ذَاكَ قَالُوا: إِنَّ بِمَوْضِعِ اَلْقَبْرِ قَوْماً قَدْ حَالُوا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اَلْقَبْرِ، وَ هُمْ يَرْمُونَنَا مَعَ ذَلِكَ بِالنُّشَّابِ، فَقُمْتُ مَعَهُمْ لِأَتَبَيَّنَ اَلْأَمْرَ، فَوَجَدْتُهُ كَمَا وَصَفُوا، وَ كَانَ ذَلِكَ فِي أَوَّلِ اَللَّيْلِ مِنْ لَيَالِي اَلْبِيضِ فَقُلْتُ: اِرْمُوهُمْ، فَرَمَوْا فَعَادَتْ سِهَامُنَا إِلَيْنَا، فَمَا سَقَطَ سَهْمٌ مِنْهَا إِلاَّ فِي صَاحِبِهِ اَلَّذِي رَمَى بِهِ فَقَتَلَهُ، فَاسْتَوْحَشْتُ لِذَلِكَ وَ جَزِعْتُ وَ أَخَذَتْنِي اَلْحُمَّى وَ اَلْقُشَعْرِيرَةُ، وَ رَحَلْتُ عَنِ اَلْقَبْرِ لِوَقْتِي وَ وَطَّنْتُ نَفْسِي عَلَى أَنْ يَقْتُلَنِي اَلْمُتَوَكِّلُ لِمَا لَمْ أَبْلُغْ فِي اَلْقَبْرِ جَمِيعَ مَا تَقَدَّمَ إِلَيَّ بِهِ. قَالَ أَبُو بَرْزَةَ : فَقُلْتُ لَهُ: قَدْ كُفِيتَ مَا تَحْذَرُ مِنَ اَلْمُتَوَكِّلِ ، قَدْ قُتِلَ بَارِحَةَ اَلْأُولَى وَ أَعَانَ عَلَيْهِ فِي قَتْلِهِ اَلْمُنْتَصِرُ ، فَقَالَ لِي: قَدْ سَمِعْتُ بِذَلِكَ وَ قَدْ نَالَنِي فِي جِسْمِي مَا لاَ أَرْجُو مَعَهُ اَلْبَقَاءَ. قَالَ أَبُو بَرْزَةَ : كَانَ هَذَا فِي أَوَّلِ اَلنَّهَارِ، فَمَا أَمْسَى اَلدِّيزَجُ حَتَّى مَاتَ. قَالَ اِبْنُ خُشَيْشٍ : قَالَ أَبُو اَلْفَضْلِ : إِنَّ اَلْمُنْتَصِرَ سَمِعَ أَبَاهُ يَشْتِمُ فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ) ، فَسَأَلَ رَجُلاً مِنَ اَلنَّاسِ عَنْ ذَلِكَ، فَقَالَ لَهُ: قَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ اَلْقَتْلُ، إِلاَّ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ أَبَاهُ لَمْ يَطُلْ لَهُ عُمُرٌ. قَالَ: مَا أُبَالِي إِذَا أَطَعْتُ اَللَّهَ بِقَتْلِهِ أَنْ لاَ يَطُولَ لِي عُمُرٌ، فَقَتَلَهُ وَ عَاشَ بَعْدَهُ سَبْعَةَ أَشْهُرٍ .
الآمالي، ط - دارالثقافه، ص ۳۲۶ - ٣٢٧


نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page