اسلام اموی چگونه اسلامی‌ است؟

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

رسول جعفریان

اسلام عثمانی یا اموی، در مقابل اسلام علوی شکل گرفت، و توانست در یک دوره حساس نود ساله، با کنار زدن علویان و دیگر رقیبان، نه تنها یک امپراتوری عربی در پهنه وسیعی از ربع مسکون وقت ایجاد کند بلکه تلقی و تفسیر خاصی از اسلام را هم در عمق ذهن امت اسلامی استقرار بخشد.
دوره اموی، از این جهت که نخستین قرن شکل گیری فرهنگ اسلامی است، بسیار مهم است و دیدگاه‌های امویان سخت در آن نفوذ دارد. البته همان زمان، جناح‌های مخالف دیگری هم به جز علویان بودند که درباره اسلام عثمانی، تأمل داشته و آن را نمی‌پذیرفتند. خوارج، جناحی از قریش از پیروان خاص شیخین، مانند جریان ابن زبیر، و نیز جریانی وابسته به معتزله و مرجئه با رهبری ابوحنیفه که مخالف امویان بودند، اما جریان غالب و اسلام فراگیر متعلق به امویان بود.
اساس این دولت، غلبه دادن نگرش عربی و قبیله‌ای بر اسلام بود. آنها تلاش کردند دین را تفسیر عربی کنند و در این کار موفق بودند. بنی امیه در ایجاد توازن میان قبایل عربی و بخشش به رؤسای برای تقسیم میان بدویان که درآمد چندانی هم نداشتند، تلاش می کرد و می کوشید تا با پولی که از بلاد می رسید دهن آنها را بندد. این تجربه معاویه بود که باید به تمام قبایل رسید و آنها را چنان سامان داد که بر اقوام دیگر غلبه کنند. این تحلیل را به گونه ای دیگر از زبان خود معاویه داریم، داستانی که به منازعه داخلی طوایف قریش مربوط می شود.
یک تجربه مهم در این دولت، غلبه دادن عنصر فتح و جنگ و خشونت بود که در اسلام اموی سخت غالب شد، خشونتی از نوع حجاج و یا حتی خود عبدالملک و فرزندانش مثل هشام، رنگی بود که اسلام اموی را پوشش می‌داد و وجود کسانی مثل عمربن‌عبدالعزیز که تلاش کرد در این زمینه متفاوت عمل کند، اثری نگذاشت و از آن  تنها یک خاطره باقی ماند.
در نگرش سیاسی اسلام اموی، هر نوع شورش و مخالفتی برای اصلاح، نوعی فرقه گرایی است و جماعت و طاعت در زمره مفاهیم اصلی هستند. در این نگاه، امام حسین یک تفرقه افکن است که می‌کوشد الفت و محبت میان امت را از بین ببرد.
اسلام اموی، در این نود سال، برای اصل دین ارزش قائل نبود و از آن فقط به عنوان یک ابزار استفاده می‌کرد. لذا چندان به آموزش دین در میان مردم بها نمی‌داد، اما تسلط سیاسی را اصل می‌دانست. اسلام اموی، برای فتوحات و توسعه جغرافیایی ارزش زیادی قائل است و یک‌سره کوشش می‌کرد تا بتواند سرزمین‌های بیشتری را در اختیار داشته باشد، اما در تعمیق اسلام در جامعه کاری نمی‌کرد.
شواهد تاریخی از دوره امام سجاد ع که در همین عصر می‌زیست داریم که مردم با ساده‌ترین احکام شرعی خود آشنا نبودند، اما دامنه فتوحات تا اندلس کشیده شد، و ده‌ها هزار اسیر و برده و کنیز و در واقع دخترکان زیبا و ماه روی اندلسی و غیره، سوار بر ده‌ها کشتی، به شام و حجاز آورده شدند تا در کار عیش و زندگی روزمره سران عرب خدمت کنند.
بردگی که اسلام کوشید آن را کم‌رنگ کند و حضرت رسول ص خودش یک بار هم اسیری را برده نکرد، در عصر اول فتوحات و سپس در دوره اموی به صورت یک اصل درآمد و برای همیشه در فقه منتسب به اسلام، استوار شد.اسلام اموی بود که صدها هزار برده ایرانی را به میان اعراب برد و برای آن قاعده و قانون نوشت. در این اسلام، رفتار عرب فاتح با ایرانی و بربر و رومی، هیچ تفاوتی با مغولان نداشت و مثل هر فاتح دیگری رفتار می‌شد. تلاش بعدی مسلمانان در پیراستن چهره اسلام از آنچه امویان کردند، چه اندازه مؤثر بود، نمی‌دانم.
تمایل دولت اموی به مالداری و ثروت گرایی امر پنهانی نبود و معاویه و پدرش پیش از اسلام نیز مهم ترین کارشان همین بود، اما این که این نگاه، توجیه دینی هم می یافت جالب بود.  در این باره یک گفتگو میان معاویه و صعصعه بن صوحان رخ داد. صعصعه از اطرافیان امام علی و شیعه بود. معاویه گفت: زمین از آن خداست و من هم خلیفه خدا هستم، هرچه از آن برگیرم از آن من است و آنچه را واگذارم متعلق به مردم است و این تفضل من بر آنهاست. صعصعه گفت: تو و پایین ترین مردم در این امر مساوی هستید، اما چنین است که هر کسی شاهی و قدرت را گیرد، همه چیز را برای خود می خواهد. معاویه از این سخن خشمگین شد.

ما در شناخت اسلام اموی و عثمانی، در شناخت رنگی و لعابی که امویان بر اسلام زدند و آثارش در عمق فکر و فقه اسلامی باقی ماند، هنوز کار جدی نکرده‌ایم.