فهم کن گر مؤمنى فضل امیرالمؤمنین

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

ابوالحسن مجدالدین کسائى مروزى (قرن چهارم هجری) در ابیاتی درخور توجه، حضرت امیرالمؤمنین امام علی(علیه‌السلام) را ستوده است.

 

فهم کن گر مؤمنى فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضاى پاکْ دین

فضل آن کس کز پیمبر بگذرى، فاضل تر اوست
فضل آن رُکن مسلمانى، امام المتقین

فضل زَین الأصفیا، داماد فخر انبیا
کافریدش خالقِ خلق آفرین از آفرین

اى نواصب ! گر ندانى فضل سرّ ذو الجلال
آیت «قُربى» نگه کن و آنِ «أصحاب الیمین»

«قُل تعالوا نَدعُ» بر خوان، ور ندانى گوش دار
لعنت یزدان ببین از «نَبْتَهِل» تا «کاذبین»

«لا فتى إلّا على» بر خوان و تفسیرش بدان
یا که گفت و یا که داند گفت جز روح الأمین؟

آن نبى، وز انبیا کس نى به علم، او را نظیر
وین ولى، وز اولیا کس نى به فضل او را قرین

آن چراغ عالم آمد، وز همه عالم، بدیع
وین امام امّت آمد، وز همه امّت، گزین

آن قوام علم و حکمت، چون مبارک پى قوام!
وین مُعین دین و دنیا، وز منازل، بى مُعین

از متابع گشتن او حور یابى با بهشت
وز مخالف گشتن او وَیل یابى با انین

اى به دست دیو ملعون سال و مَه مانده اسیر
تکیه کرده بر گمان، برگشته از عین الیقین!

گر نجات خویش خواهى، در سفینه ى نوح شو
چند باشى چون رهى تو بینواى دل رهین؟

دامن اولاد حیدر گیر و از توفان مترس
گردِ کشتى گیر و بنشان این فَزَع اندر پسین

گر نیاسایى تو هرگز، روزه نگشایى به روز
وز نماز شب همیدون ریش گردانى جبین

بى تولّا بر على و آل او، دوزخْ تو راست
خوار و بى تسلیمى از تسنیم و از خُلد برین

هر کسى کو دل به نقص مرتضى معیوب کرد
نیست آن کس بر دل پیغمبر مکّى مکین

اى به کرسى بر نشسته، آیه الکرسى به دست
نیش زنبوران نگه کن پیش خوان انگبین

گر به تخت و گاه و کرسى غرّه خواهى گشت، خیز
سجده کن کرسیگران را در نگارستان چین

سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت
سیر شد منبر ز نام و خوى تگسین و تگین

منبرى کآلوده گشت از پاى مروان و یزید
حقّ صادق کى شناسد و آنِ زین العابدین؟

مرتضى و آل او با ما چه کردند از جفا
ما چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین؟

کان همه مقتول و مسموم اند و مجروح از جهان
وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین

اى کسایى! هیچ مَندیش از نواصب وز عدو
تا چنین گویى مناقب، دل چرا دارى حزین؟

کسایى مروزى (تحقیق: محمّد امین ریاحى، تهران: توس، ۱۳۶۷ ش)، ص ۹۳