زمانی که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از جنگ بصره برگشتند هفتاد نفر از سودان و هند خدمت حضرت رسیدند و سلام کردند و با حضرت به زبان سودانی و هندی صحبت کردند و حضرت هم با زبان خودشان جوابشان را دادند.
سپس به آنها فرمودند: من آنگونه که شما میگویید نیستم، من بنده خدا و مخلوق هستم.
ولی آنها فرمایش حضرت را نپذیرفتند و گفتند: "أنت هو" (هو ياعلی).
پس امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به آنها فرمودند: اگر خودداری نکنید و برنگردید از آنچه درباره من گفتید و به درگاه خداوند توبه نکنید، یقیناً شما را به قتل خواهم رسانید.
ولی آنها خودداری کردند از اینکه از گفته خود خودداری کنند و توبه نمایند!
پس امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) امر نمودند که برای قتل آنان چاههایی را حفر نمودند سپس این چاهها را با کانال و سوراخ به هم متصل نمودند، آنگاه آنان را در آن چاهها انداختند و سر چاهها را با گِل بستند سپس در یکی از چاهها آتش روشن کردند و در تمام چاهها دود وارد شد و تمامی آنها خفه شدند و مردند.
متن عربی روایت:
محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن محبوب، عن صالح بن سهل، عن كردين، عن رجل، عن أبيعبدالله، وأبي جعفر عليهماالسلام قال: إن أميرالمؤمنين عليهالسلام لما فرغ من أهل البصرة، أتاه سبعون رجلا من الزّط (السودان و الهند)، فسلموا عليه و كلموه بلسانهم فردّ عليهم بلسانهم.
ثم قال لهم: إني لست كما قلتم أنا عبد الله مخلوق.
فأبوا عليه وقالوا: "أنت هو".
فقال لهم: لئن لم تنتهوا وترجعوا عما قلتم في وتتوبوا إلى الله عزوجل لأقتلنكم.
فأبوا أن يرجعوا ويتوبوا فأمر أن تحفر لهم آبار فحفرت ثم خرق بعضها إلى بعض، ثم قذفهم ثم خمر رؤوسها ثم الهبت النار في بئر منها ليس فيها أحد منهم فدخل الدخان عليهم فيها فماتوا.
فروع کافی، کتاب الحدود، باب حد المرتد، ج۷، ص۲۵۹، ح۲۳