دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

بیدق سلطنت افتاد کیان را ز کیان
سلطنت سلطنت توست که پاینده لواست

نه بقا کرد ستمگر نه بجا ماند ستم
ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بل که زنده‏ست شهیدی که حیاتش ز قفاست‏

دولت آن یافت که در پای تو سر داد ولی
این قبا،راست نه بر قامت هر بی سر و پاست‏

تو در اوّل سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست‏

تا ندا کرد ولای تو در اقلیم الست
بهر لبّیک ندایت دو جهان پر ز صداست‏

رفت بر عرشۀ نی تا سرت،ای عرش خدا!
کرسی و لوح و قلم، بهر عزای تو به پاست‏

فؤاد کرمانی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page