خواهر نداشتم که پرستاری ام کند

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند
مادر نداشتم که مرا یاری ام کند

این بی کسی خلاصه به بی مادری نشد
بابا نبود رفع گرفتاری ام کند

تنها جفای همسر من قاتلم نشد
اصلاً کسی نبود که دلداری ام کند

جود مرا به زهر جفایش جواب داد
نیّت نداشت اینکه وفاداری ام کند

همراه دست و پا زدنم هلهله کنان
با پای کوبی اَش طلبِ خاری ام کند

در خانه ام محاصره دشمنان شدم
یک یار نیست تا که علمداری ام کند

دیگر کسی به داد دل من نمی رسد
باید اَجل بیاید و غمخواری ام کند

سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد
هادی کجاست چاره بیماری ام کند

جان دادم و کسی به روی سینه ام نبود
یاد حسین وقت بلا یاری ام کند

رأسم جدا نشد که میان اسیرها
بالای نیزه شاهد بازاری ام کند

با سُّم اسب ، پیکر من آشنا نشد
خونم نریخت تا همه جا جاری ام کند

نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد
یک لحظه هم نخواست نگهداری ام کند

طاغوت از مبارزه من امان نداشت
عمری ز کینه خواست دل آزاری ام کند

مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه
با قامت خمیده عزاداری ام کند

محمود ژولیده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page