یک كسی آمده بود، کارهای نسبتاً عجیب و غریب و به ظاهر دینی هم انجام میداد. میگفت مثلاً خدمت امامرضا(ع) میروم و میگویم: «امامرضا! اگر من واقعاً پذیرفته شدهام، یک شاهدی نشانم بده، بعد میبینم امام برایم ظاهر میشوند، و لبهایم هم بدون اختیار شروع میکند به سلام گفتن و قرآن خواندن!» خیلی از این حرفها میزد، میگفت: «مثلاً دارم میروم، میبینم نزدیك است که یك ماشین به من بزند، یکمرتبه میگویم: «یا زهرا»، میبینم ماشین کج میشود و به جدول میخورد.» خیلی از وقتش را صرف این کارها کرده بود، شواهد هم زیاد میآورد. میگفت:«مثلاً میگویم: یا امامحسین! اگر من حقام، این یکذره تربت را زیر زبان این مریض میگذارم، تو شفایش بده، مریضی که صددرصد همه میگویند: «دیگر میمیرد، همان موقع بلند میشود.» آمده بود میگفت: من بالأخره تکلیفم چیست؟ گفتم: من هنوز شک دارم شیطان و نفس امّاره در کار تو نباشد. به همان اندازه که این کارها تصرّفات قابل توجهی است، احتمالش زیاد میشود که پای قدرت نفس و یا شیطان در میان باشد. بعد هر چه هم فکرکردم، مطمئنتر شدم كه شیطان او را از طریق خیالات در درون و ایجاد حوادث در بیرون، بازی میدهد، چون كار اولیاء از این سنخ کارها نیست. البته آن بندة خدا خودش هم ترسیده بود كه نكند شیطان او را بازی میدهد، میگفت: «مثلاً میگویم: اگر راه من واقعاً از راه اهلالبَیت منحرف است، خودتان بگویید، بعد بدون کنترل خودم لبهایم شروع میکند آیاتی راجع به اهلالبیت میخواند. بعد نتیجه میگیرم که پس راهم درست است». او برای خودش استدلالی داشت؛ میگفت: خدای مهربان که میخواهد من خوب باشم، من را رها نمیکند. پس حتماً راه من هم راه حقی است. گفتم: ممکن است همین تصور را هم شیطان برایت استدلال کند. شیطان رئیس مغالطهگران است. آخرش تو باید تکلیف خود را در جای دیگری پیدا کنی، چون گاهی به كمك قوّت نفس و تمركزی كه انجام میدهی، حوادثی را در بیرون به وجود میآوری ولی فكر میكنی توسط ائمه(ع) به وجود آمده است.(230)
به هر حال اگر كسی خودش را در این راهها انداخت و یك سادگیهایی هم داشت، شیطان و یا نفسِ خودش بر اساس همان اعتقادات سادهاش او را بازی میدهد. این آدمی که به قول خودش امام زمان(ع) را دیدهاست، اوّل باید بررسی كند آیا در راستای آن ملاقات، عبودیت خداوند در او تقویت میشود یا گرفتار عُجب میشود؟ احساس ذلّت در مقابل خدا میکند یا احساس قدرت؟ اگر در خود احساس عبودیت و ذلّت كرد، تازه احتمال بدهد که آن تواناییها به جهت جلوهای از جلوات یاران حضرت باشد و همواره هم نگران بازیخوردن توسط نفس خود و یا شیطان باشد. باید خیلی خودش را هیچی ببیند! اگر مواظب نباشد، یکمرتبه برای خودش یک کمالی قائل است. هر کس به جایی رسید، یقین بدانید خودش را فَقیر الْفُقَراء وَ اذَلُّ الْمُذِلّین حس میكند. به قول بزرگان: «اگر كسی خود را از كید شیطان در امان دید، دلیل بر آن است كه فریب او را خورده است.»
پس ما نمیتوانیم بهراحتی بگوییم حالا که به نظر خودمان شما امام(ع) را دیدهاید، حتماً آن رؤیتشده، امام بودهاند. شما هم چنین اجازهای ندارید كه بر احساس خود اصرار كنید، حتّی اگر برای خود شواهدی داشته باشید، امّا همین که به دیگران میگویید، اولین خطر شیطانی بودنِ كار شروع میشود. یكی از جوانان رفته بود خدمت یكی از علماء اهل معنی و با یك حرارتی عرض كرده بود: آقا من خواب امام زمان(ع) را دیدهام. آن عالم هم بدون هیچ احتیاطی فرموده بودند: بله حضرت شیطان را خواب دیدهاید.
230 - بزرگان برای شاگردانشان كه بنا داشتند در سیر و سلوك به كمالاتی برسند و از طرفی آن شاگردان با اینكه از طریق قوّت نفس، تواناییهایی داشتند كه جنبه شیطانی نداشت، سعی میكردند آن تواناییهای غیر طبیعی را از آنها بگیرند و بعد آنها را وارد سیر و سلوك کنند تا سلوكشان با مشكل روبهرو نشود. به عنوان نمونه فرزند آیتالله قاضی«ره» از جناب حاجشیخ عباس قوچانی نقل میكند: یكی از كسانی كه خدمت مرحوم قاضی رسید و از ایشان دستور میگرفت آقامیرزا ابراهیم عرب بود كه پس از سالیان دراز و ریاضتهای سخت به مطلوب اصلی نرسیده بود، برای وصول به كمال، خدمت مرحوم قاضی«ره» رسید. گفتگوی وی با مرحوم قاضی در حالی كه از كوفه به مسجد سهله میرفتند كنار شطّ فرات ادامه داشت، مرحوم قاضی از وی پرسید از چه راهی زندگیات را میگذارانی، او كه مجبور بود سرّ خود را نزد استادش فاش كند گفت: من به هر چه میل پیدا كنم، فوراً برایم حاضر میشود. مثلاً اگر از شطّ ماهی بخواهم فوراً یک ماهی خودش را از شط بیرون میافكند. اینطور، و با دست خود اشاره به شط نمود، فوراً یك ماهی خودش را از درون آب به روی خاك پرتاب كرد.
حالا كه خودش را در اختیار مرحوم قاضی(ره) قرار داده بود، به او فرمود: اینك یك ماهی دیگر بیرون بینداز، او دیگر هر چه اراده كرد نتوانست. مرحوم قاضی(ره) به او فرمود: باید دنبال كسب بروی و از طریق كار و فعالیت، روزی خود را تهیه كنی. او تمام دستورات را گرفت و به كاظمین مراجعت كرد و به شغل الكتریكی پرداخت و حالات توحیدی او بسیار قوی و شایان تمجید شد.(نقل از كتاب آیتالحق از سید محمد حسن قاضی ص97).