بررسى حجيت مراسيل ابن ابى عمير

(زمان خواندن: 18 - 35 دقیقه)

برخى از دانشمندان شيعه بر اين باورند كه ابن ابى عمير جز از راويان ثقه نقل حديث نمى‏كند; بنابراين در صورتى كه واسطه را در زنجيره روايات حذف نموده، روايت را به شكل مرسل بياورد، حكايت از وثاقت او دارد; بر اين اساس بسيارى از محققان شيعى، مراسيل ابن ابن عمير را همانند مسانيد وى معتبر داشته ‏اند . برخى نيز حجيت مراسيل وى را انكار نموده و به عدم تسويه مراسيل او با مسانيدش قائل شده ‏اند . اين مقاله تلاشى است‏ براى شناسايى جايگاه محمد بن ابن عمير نزد رجال شناسان شيعه و نيز بررسى حجيت و اعتبار مراسيل وى . از اين روى، ضمن بيان اقوال و آراء گوناگون طرفداران و منكران حجيت مراسيل، به موارد نقض قاعده «تسويه‏» و پاسخ‏ هاى آن نيز پرداخته شده ‏است .
كليدواژه ‏ها: محمد بن ابن عمير، رجال حديث، مراسيل، قاعده تسويه .
1 . مقدمه
هدف اساسى علم رجال، شناخت احوال راويان حديث است، از اين جهت كه آيا آنان شرايط ويژه حفظ و نقل روايات را دارند يا نه؟ آيا تعديل و توثيق شده‏اند يا نه؟ توثيق راويان احاديث دوگونه است: توثيق خاص و توثيق عام . در صورتى كه توثيق به طور مشخص در خصوص يك يا دو نفر از راويان باشد، اين نوع توثيق را خاص ناميده‏اند; مثل اينكه معصوم (ع) به وثاقت‏يك راوى تصريح نمايند; اما توثيق عام آن‏است كه گروهى از راويان، با ضابطه ويژه ‏اى توثيق شوند، نظير وثاقت «اصحاب اجماع‏» (كليات فى علم الرجال، ص‏149 - 150) .
يكى از توثيقات عمومى كه بين اعلماى شيعه اماميه شهرت يافته، اين است كه محمد بن ابى عمير، صفوان بن يحيى و احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى جز از موثق روايت نمى‏كنند .
علماى علم رجال، از اين قاعده كلى، دو مطلب مهم را نتيجه‏گيرى نموده‏اند: يكى آن كه هركسى از محمد بن ابى عمير و دو نفر ديگر روايت كند، به وثاقت او حكم داده مى‏شود; ديگر آن كه به مراسيل اين سه نفر همانند مسانيد آنان عمل مى‏شود، گرچه واسطه، مجهول يا مهمل و يا محذوف باشد .
ظاهرا اولين كسى كه اين قاعده را مطرح نموده، مرحوم شيخ طوسى (ره) است و هيچ‏يك از معاصران شيخ و نيز متاخران وى تا قرن هفتم به جز نجاشى اين قاعده را نقل نكرده‏ اند . از قرن هفتم به بعد، بسيارى از علما و محققان برجسته به اين قاعده تصريح نموده ‏اند كه مرحوم محدث نورى (ره)، اسامى و اقوال صريح آنان را در خاتمه مستدرك الوسائل ذكر كرده است . او در اين نوشتار، پس از شرح حال ابن ابى عمير و نيز اقوال علماى شيعه درباره اين قاعده، به نقل و بررسى دلايل طرفداران و منكران حجيت مراسيل به ويژه مراسيل محمد بن ابى عمير پرداخته است .
2 . محمد بن ابى عمير از نگاه رجال‏شناسان
شرح حال و موقعيت علمى و اجتماعى محمد بن ابى عمير در برخى از كتب رجال و تراجم آمده است . در كتب رجال دو نفر به نام محمد بن ابى عمير وجود دارد . البته برخى از بزرگان نظير محقق اردبيلى آن دو را يكى دانسته اند; لكن قرائن و شواهدى وجود دارد كه يكى از آنان محمد بن ابى عمر از اصحاب امام صادق (ع) است كه بدون واسطه از آن حضرت روايت مى‏ نمايد و ديگرى محمد بن ابى عمير زياد بن عيسى است كه از اصحاب سه امام بزرگوار امام كاظم (ع)، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) بوده است . به هر حال، بحث كنونى ما در مورد همين محمد بن ابى عمير اخير است كه هر سه امام را درك نموده است .
نجاشى محمد بن ابى عمير را از معاصران دو امام بزرگوار امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) معرفى نموده است (رجال النجاشى، ص‏326، رقم‏887) و در ادامه مى‏آورد كه خواهر ابن ابى عمير، كتاب‏ هايش را در دوران زندگى مخفيانه و چهار سال حبس وى، به خاطر مصون ماندن از دستبرد ايادى و ماموران دربار، دفن نمود كه در نتيجه، همه كتاب‏ها از بين رفت . نقل ديگرى است كه خواهرش، كتاب ‏هاى او را در اتاق ويرانه ‏اى نهاد كه در اثر ريزش شديد باران، همه آنان از بين رفت . وى از آن پس روايات را از حفظ و يا از طريق آنچه باقى مانده بود، نقل مى‏نمود . بدين ترتيب بود كه مراسيل ابن ابى عمير براى اصحاب ما اطمينان ‏بخش بوده است (همان) .
وى در پايان برخى از مهم‏ترين كتاب‏هاى ابن ابى عمير را چنين بر مى‏ شمارد: المغازى، الكفر و الايمان، البداء، الاحتجاج فى الامامة، الحج، فضائل الحج، المتعه، الاستطاعة، الملاحم، يوم و ليله، الصلاة، مناسك الحج، الصيام، اختلاف الحديث، المعارف، التوحيد، النكاح، الطلاق، الرضاع و ... (همان) .
شيخ طوسى درباره محمد بن ابى عمير آورده است:
وى از مورد وثوق‏ترين مردم نزد شيعه و اهل سنت و عابدترين و پاكدامن‏ ترين آنان بود . جاحظ وى را در كتابش از برجسته‏ترين اهل زمان خويش در همه امور معرفى نموده‏است . وى سه امام را درك كرده و از آنان نقل حديث نموده است . امام كاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) و احمد بن محمود بن عيسى كتاب ‏هاى صد نفر از اصحاب امام صادق (ع) را از او روايت كرده‏است (فهرس الشيخ الطوسى، ص‏168، رقم‏618) .
محقق اردبيلى در شرح حال محمد بن ابى عمير، همان عبارات نجاشى را آورده، سپس به مجموعه روايات وى در كتب حديثى اشاره نموده و در پايان نيز چنين افزوده است:
نظر به اين كه وى از امام صادق (ع) فراوان روايت كرده‏است . ظاهرا چهار تن از امامان را درك كرده‏است . اگر گفته شود كه وى به دليل فاصله زمانى بعيداست، از امام صادق (ع) بدون واسطه روايت كند، در پاسخ مى‏گوييم: شهادت امام صادق (ع) در سال 148ق و فوت وى بر اساس نقل نجاشى و علامه سال 217ق رخ داده ‏است; از اين رو فاصله ميان شهادت امام (ع) و فوت وى 69 سال خواهد بود و اگر عمر محمد بن ابى عمير حدود 80 سال باشد، روايت او از امام (ع) ممكن خواهد بود و مؤيد سخن ما اين‏است كه شيخ، محمد بن ابى عمير را در زمره رجال امام صادق (ع) ياد كرده‏است . البته از او به عنوان «ابن ابى عمر» نام برده شده‏ است; اما چنان كه در شرح حال او قرائنى را دال بر اشتباه بودن آن ياد آور شديم، نام درست آن محمد بن ابى عميراست (جامع الرواة، ج‏2، ص‏50 - 56) .
آية الله خويى نظر محقق اردبيلى را مبنى براين كه محمدبن ابى‏ عمر و محمدبن ابى ‏عمير زيادبن عيسى يكى‏اند، غريب مى‏شمارد; زيرا محمدبن ابى‏عمير بدون واسطه از امام صادق (ع) روايت مى‏كند و ارسال در روايات يادشده، غيرممكن است و محمدبن زيادبن عيسى در سال 217ق وفات يافته ‏است; از اين رو نمى‏توانسته ‏است، امام صادق (ع) را درك كند .
علاوه بر اين، محمد بن ابى عمير بياع سابرى، در زمان حيات امام كاظم (ع) از دنيا رفته است; ولى محمد بن زياد، مدت 14 سال از دوره امام جواد (ع) را نيز درك نموده ‏است; از اين رو، احتمال يكى بودن آن دو هم به كلى ساقط است .
مؤيد اين كه اين دو نفر متفاوت اند، عبارتى است كه كشى در شرح حال زرارة بن‏اعين به اين قرار آورده است: «باسناده عن بنان بن محمد ابن عيسى عن ابن ابى عمير عن هشام بن سالم عن محمد بن ابى عمير قال: دخلت على ابى عبدالله (ع) ...» (اختيار معرفة الرجال، ص‏466) .
اين روايت، صراحت دارد بر اين كه ابن ابى عميرى كه از هشام روايت مى‏كند با محمد بن ابى عميرى كه هشام از وى روايت مى‏كند، مغايرند و ضعف سند در اين‏گونه موارد ضررى ندارد .
آية الله خويى به مناسبت‏ هاى مختلف درباره محمد بن ابى عمير و هم‏چنين قاعده تسويه مطالب ارزشمندى بيان داشته است . به مناسبت ‏بحث درباره توثيقات عامه و مشايخ ثقات متعرض مساله شده است . وى ذيل رقم 10011 درباره محمد بن ابى عمر (ابى عمرة، ابى عمير) مى‏گويد: «البزاز، بياع السابرى: يروى عنه الحسن بن محمد بن سماعة، من اصحاب الصادق (ع)، رجال الشيخ‏» (411) (معجم رجال الحديث، ج‏14، ص‏275) .
و در رقم 14996 درباره ابن ابى عمير مى‏گويد كه او از امام صادق (ع) روايت كرده ‏است . وى پس از ذكر مآخذ احاديث در كتب من لايحضره الفقيه و تهذيب الاحكام مى‏افزايد: «اين ابن ابى عميرى كه از اصحاب امام صادق (ع) است، با ابى عمير معروف مغايرت دارد; اگرچه هر دو در اين كه نام آنان محمداست، مشترك باشند» (همان، ج‏22، ص‏101) .
آية الله خويى در رقم 10018 تحت عنوان محمد بن ابى عمير زياد، عبارات نجاشى و شيخ طوسى را در مورد وى ذكر نموده، آنگاه مطالبى را در مورد موقعيت علمى و فضايل اخلاقى و معنوى وى و نيز ميزان عشق و پايبندى او به تشيع و ولايت اهل بيت (ع) و تحمل حبس و تازيانه براى دفاع از حريم دينى شيعيان و خاندان ولايت، بيان داشته ‏است (همان، ج‏14، ص‏279 - 294) . وى هم‏چنين تصريح مى‏كند بر اين كه كلام نجاشى و شيخ كه گفته اند، اصحاب به مراسيل ابن ابى عمير اطمينان مى‏كردند، هيچ اساسى ندارد . چه فرقى بين مراسيل وى و مراسيل ديگر ثقات وجود دارد؟ (همان، ص‏285) .
گفتنى است در اسناد بسيارى از روايات - كه بالغ بر 645 مورد است - محمد بن ابى عمير قرار گرفته ‏است . برخى، مشايخ وى را 410 نفر ذكر كرده‏اند . نورى از 113 نفر در مستدرك نام مى‏برد و در معجم رجال الحديث در ذيل رقم 14997، حدود 270 نفر را با حذف مكررات ذكر مى‏كند (همان، ج‏22، ص‏101 - 129) . صاحب كتاب مشايخ الثقات، در فهرست ويژه‏اى كه براى هريك از ابن ابى عمير، صفوان بن يحيى و احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى تنظيم نموده است، بالغ بر 397 نفر را براى وى بر شمرده‏است (كليات فى علم الرجال، ص‏215 - 216) .
3 . تعريف حديث مرسل
واژه مرسل از «ارسال الدابه‏» يعنى رها كردن و برداشتن قيد و بند و زمام چهارپايان گرفته شده است; گويا رجال سند حاديث‏بسان زنجيره‏اى تا معصوم (ع) به هم پيوسته‏اند و محدث با اسقاط و حذف يك يا چند راوى، پيوند ميان رجال سند با يكديگر را قطع مى‏كند .
در علم درايه حديث مرسل را حداقل دو گونه عام و خاص تعريف كرده‏اند: شهيد ثانى، مرسل را اين گونه تعريف نموده ‏است:
مرسل، روايتى است كه شخص آن را از معصوم نقل كند، در حالى كه او را درك نكرده است، خواه تابعى باشد يا غير تابعى و خواه صغير باشد يا كبير و همين ‏طور; چه يك نفر از زنجيره سند افتاده باشد يا بيشتر و چه بدون واسطه روايت نمايد، مثل اينكه تابعى بگويد: «قال رسول الله (ص)» يا با واسطه روايت كند; لكن واسطه را فراموش نموده و تصريح به اين معنا كرده يا واسطه را با آگاهى و علم خود حذف نموده و يا به طور مبهم ذكر كرده‏باشد; مثل اين كه بگويد: «عن رجل يا بعض اصحابنا» و يا مانند آن (الدراية فى علم مصطلح الحديث، ص‏47 و اصول الحديث و احكامه، ص‏95) .
اين همان معناى عام «مرسل‏» است كه در بين علماى شيعه معروف است . بايد توجه داشت كه اصطلاح مرسل در اين معنا، شامل حديث مرفوع به مفهوم شيعى‏ اش (1) و نيز موقوف، معلق، مقطوع، منقطع و معضل هم خواهد شد . اين تعريف از مرسل در ميان علماى شيعه رواج دارد; اما در ميان علماى اهل سنت‏حديث مرسل معناى محدودترى دارد . آنان هر حديثى را كه تابعى بدون واسطه به پيامبر اكرم (ص) اسناد دهد، مرسل ناميده‏اند; مانند اين كه سعيد بن جبير بگويد: قال رسول الله (ص) .
سعيد بن مسيب از اين قبيل احاديث‏ بسيار دارد . علماى عامه، احاديث مرسل وى را به منزله مسانيد به شمار مى‏آورند . امام الحرمين (419 - 478ق) در اين باره گفته است: «مرسل، حديثى است كه سند آن اتصال ندارد; حال اگر اين‏گونه احاديث از غير صحابه باشد، حجيت ندارد، مگر مراسيل ابن مسيب كه آنها را مسند به شمارآورده ‏اند» (اصول الحديث، ص‏95 و مقباس الهدايه، ج‏1، ص‏338) .
نمونه‏اى از اين نوع حديث در كتب حديث‏ شيعه اين گونه ‏است: «... عن محمد بن احمد عن يعقوب بن يزيد عن ابن ابى عمير عن رجل عن ابى عبدالله (ع)، قال: كل غسل قبله وضوء الا غسل الجنابة‏» (الكافى، ج‏3، ص‏45) .
4 . عبارت اصلى حجيت مراسيل
عبارت اصلى در زمينه حجيت احاديث مرسل از به شيخ طوسى در كتاب عدة‏الاوصول تعلق دارد و به اين قرار است: هولاء لايروون و لايرسلون الا عن ثقة . شيخ طوسى در عدة الاصول چنين آورده است:
هرگاه يكى از دو راوى مسند و ديگرى مرسل باشد، در حال مرسل نگاه مى‏شود . اگر از كسانى باشد كه معلوم شود، جز از موثق ارسال نمى‏كند، خبر او بر خبر ديگرى ترجيح ندارد; به همين رو طايفه اماميه ميان روايات دو گروه ذيل به طور يكسان رفتار كرده‏است; ميان روايات موثقانى كه معروف شده‏اند، جز از موثقان روايت نمى‏كنند، مانند محمد بن ابى عمير و صفوان بن يحيى و احمد بن محمد بن ابى نصر و روايات ديگرانى كه به طور مسند روايت مى‏كنند; به همين رو به مراسيل آنان هرگاه كه به تنهايى از ديگران روايت كنند، عمل مى‏كنند . اما هرگاه چنين نباشد و او از كسانى باشد كه از موثق و غير موثق ارسال مى‏كنند، خبر ديگران بر خبر او ترجيح داده مى‏شود و هرگاه او به تنهايى روايت كند، لازم‏است كه در خبر او درنگ كرد تا آن كه دليلى بر لزوم عمل به آن يافت‏شود (عدة الاصول، ج‏1، ص‏386، به نقل از كليات فى علم الرجال، ص‏206) .
از اين سخن شيخ طوسى روشن مى‏شود كه در صورت مقايسه راوى مسند و مرسل، وضعيت مرسل در نظر گرفته مى‏شود، اگر از جمله راويانى است كه جز از موثقان به طور ارسال نقل روايت نمى‏كند، خبر مسند راوى مسند بر خبر مرسل راوى مرسل ترجيح داده نمى‏شود; بلكه به ‏طور يكسان به آنها نگريسته مى‏شود; به همين رو علماى شيعه ميان آنچه را كه محمد بن ابى عمير و صفوان و بزنطى و ديگر ثقات به طور مرسل روايت مى‏كنند و مسانيد ديگران فرقى نمى‏گذارند و به مراسيل آنان همسان مسانيد ديگران عمل مى‏كنند .
5 . اقوال درباره حجيت مراسيل
درباره حجيت احاديث مرسل اقوال را تا 18 قول رسانده‏اند (المستدرك، رقم 126) ; اما در ميان آنها دو قول مهم وجود دارد (مقباس الهدايه، ج‏1، صص‏341 - 350):
برخى به طور مطلق به حجيت مراسيل در صورتى كه مرسل، موثق باشد، قايلند . اين قول، به كسانى چون محمد بن خالد برقى و فرزندش احمد بن محمد بن خالد از علماى شيعه نسبت داده شده است و از علماى عامه، مالك بن انس (93 - 179ق)، احمد بن محمد بن حنبل (124 - 241ق) و ابو هاشم معتزلى (247 - 321ق) و پيروان وى از معتزله، و نيز سيف الدين الآمدى (551 - 631ق) اين قول را پذيرفته‏اند .
برخى ديگر به طور مطلق به عدم حجيت مراسيل اعتقاد دارند . اين قول را گروه بسيارى از علماى اماميه برگزيده‏اند; از جمله شيخ طوسى (م‏460ق)، محقق حلى (م‏676ق)، شهيد اول (م‏786ق) و شهيد ثانى (م‏965/966ق) و ساير علماى متاخر .
از علماى عامه نيز، از جمع زيادى نظير حاجبى (م‏646ق) از فقهاى مالكيه و قاضى عضدى شافعى (م‏757ق)، بيضاوى (م‏685ق) از اعلام شافعيه، فخر رازى (م‏606ق) صاحب تفسير كبير، قاضى ابوبكر باقلانى (م‏403ق) و محمد بن ادريس شافعى (م‏204ق) و ديگران نقل شده است كه مراسيل را مطلقا حجت نمى‏دانند . البته هر يك از دو گروه ياد شده، براى خود دلايلى را ذكر كرده‏اند كه در ادامه بدان‏ها اشاره خواهد شد .
بسيارى از قائلين به عدم حجيت مراسيل، احاديث مرسلى را كه مرسل آنها معروف به وثاقت و عدالت ‏باشد و از غير ثقه روايت نكند، مثل محمد بن ابى عمير نزد شيعه و سعيد بن مسيب نزد شافعيه حجت دانسته و آنها را در رتبه مسانيد قرار داده‏اند . آنان عبارت اند از: شيخ طوسى، علامه، شهيد، شيخ بهايى، فاضل آبى، محقق اردبيلى، محقق سبزوارى، محقق صاحب جامع ‏المقاصد، شيخ حر عاملى و جز آنان .
جعفر سبحانى در كتاب اصول الحديث و احكامه، درباره حجيت مرسل را هفت قول به اين قرار آورده‏است: (همو; اصول الحديث و احكامه، ص‏95و96)
1 . حجيت مرسل به طور مطلق، كه منسوب به محمد بن خالد برقى مولف المحاسن و نيز فرزندش احمد بن خالد است .
2 . عدم حجيت ‏به طور مطلق، كه قول برگزيده علامه در تهذيب الاصول است .
3 . حجيت مرسل، در صورتى كه راوى آن معروف است، به اين كه جز با واسطه راوى عادل روايت نمى‏كند; مثل مراسيل ابن ابى عمير . (اين قول را ميرزاى قمى صاحب القوانين برگزيده است) .
4 . حجيت مرسل، در صورتى كه راوى معروف باشد كه جز از راوى ثقه روايت نمى‏كند وگرنه حجيت آن منوط است‏به اين كه حديث مسند صحيح با آن معارض نباشد . (اين قول مختار شيخ طوسى‏است) .
5 . توقف در مسئله (از ظاهر كلام محقق در المعارج اين قول به دست مى‏آيد) .
6 . تفصيل بين آنجا كه واسطه با آگاهى راوى، حذف و اسقاط شده است و بين آنجا كه به طور مبهم ذكر شده است كه تنها در صورت اول، پذيرفته مى‏شود .
7 . همان صورت پيشين، با اين تفاوت كه راوى به طور قطع، حديث را به معصوم (ع) اسناد دهد; چنانكه شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه مى‏فرمايد: قال الصادق (ع) .
6 . طرفداران حجيت مراسيل ابن ابى عمير
گروه زيادى از محققان و فقها و علماى قرن هفتم به بعد، به برابرى مراسيل كسانى چون ابن ابى‏عمير و مسانيد ديگران قائل شده‏اند و مراسيل آنان را حجت‏ شمرده‏ اند كه اينك به گزارش سخنان برخى از آنان پرداخته مى‏شود:
1 . سيد بن طاووس (ت‏664ق) در فلاح السائل پس از نقل حديثى كه محمد بن ابى‏ عمير آن را از كسى از امام صادق (ع) نقل كرده است، مى‏گويد: «راويان اين حديث جملگى ثقه‏اند و مراسيل محمد بن ابى عمير نيز همانند مساني داست‏» (كليات فى علم الرجال، ص‏209 - 210) .
2 . محقق در المعتبر در بحث مربوط به آب كر پس از نقل روايت مرسلى از محمد بن ابى‏عمير از امام صادق (ع) مبنى بر اين كه كر هزار و دويست رطل‏است، مى‏گويد: «اماميه بر طبق اين روايت عمل نموده ‏اند و اشكالى در مرسل بودن آن نيست; چه اينكه اصحاب ما به مراسيل ابن ابى عمير عمل كرده‏اند» (همان) .
3 . فاضل آبى حسن بن ابى طالب از شاگردان محقق در كشف الرموز (شرح مختصر نافع) در ضمن نقل روايت مرسلى از ابن ابى عمير مى‏گويد: «اين روايت گرچه مرسل‏است، اصحاب به مراسيل ابن ابى عمير عمل مى‏كنند و گفته‏ اند: آن به اين جهت‏است كه وى جز از فرد مورد وثوق و اعتماد روايت نمى‏كند» (همان) .
4 . علامه در نهايه مى‏گويد: «عمل به روايت مرسل روا نيست، مگر اينكه جز از راوى عادل روايت نكند; مانند مراسيل محمد ابن ابى عمير به روايت وى عمل مى‏شود» (همان) .
5 . عميد الدين حلى شاگرد، خواهرزاده علامه حلى (م‏754ق) در كتاب منية اللبيب فى شرح التهذيب در بحث مرسل مى‏گويد: «حديث مرسل نزد نويسنده حجت نيست، مگر اين كه دانسته شود، راوى جز از راوى عدل و ثقه روايت نمى‏كند، نظير محمد ابن ابى عمير در ميان اماميه‏» (كليات فى علم الرجال، ص‏210) .
6 . شهيد (م‏786ق) در ذكرى الشيعه در بيان احكام اقسام خبر، خبر مرسل را درصورتى كه مرسل آن از راوى ضعيف روايت نكند، حجت مى‏شمارد; مانند مراسيل ابن ابى عمير، صفوان بن يحيى و احمد بن محمد بن ابى نصر كه اماميه آنها را پذيرفته ‏اند; به اين دليل كه آنان جز از ثقه ارسال ندارند (ذكرى الشيعه، ص‏4) .
7 . ابن فهد حلى (م‏841ق) در المهذب البارع در مسئله وزن كر، پس از نقل روايت ابن ابى عمير مى‏گويد: «ارسال اين حديث‏سبب ضعف آن نمى‏شود; چون اصحاب به مراسيل ابن ابى عمير عمل كرده ‏اند (كليات فى علم الرجال، ص‏211) .
8 . محقق ثانى على بن عبدالمعالى (م‏940ق) صاحب جامع المقاصد مى‏گويد: «هر دو روايت از مراسيل ابن ابى عمير صحيح ‏اند و از جمله مسانيد به شمار مى‏روند» (همان، ص‏211) .
9 . شهيد ثانى (م‏965ق) مى‏گويد:
مرسل بنا بر قول اصح مطلقا حجت نيست، مگر اينكه دانسته شود مرسل آن از روايت از غير ثقه اجتناب مى‏ورزد; مانند ابن ابى عمير از اصحاب ما همان‏طور كه بسيارى ياد آور شده‏اند و سعيد بن مسيب نزد شافعى; بنا بر اين مرسل پذيرفته مى‏شود و در مرتبه سند قرار مى‏گيرد (الدرايه و شرحها فى علم مصطلح الحديث، ص‏48) .
10 . ميرزا استر آبادى گويد: «ابراهيم بن عمر نزد نجاشى ثقه‏است و ابن غضائرى او را تضعيف كرده‏است و قول اول رجحان دارد; به دليل اينكه ابن ابى عمير به واسطه حماد از وى روايت كرده‏ است‏» (منهج المقال، ص‏25، نقل از كليات فى علم الرجال، ص‏211) .
11 . شيخ بهايى (م‏1030ق) گويد: «از حال مرسل دانسته مى‏شود كه جز از ثقه روايت نمى‏كند; از اين رو در زمره احاديث صحيح شمرده مى‏شود; نظير مراسيل محمد بن ابى عمير» (الوجيزة، ص‏6; نهاية الدراية، ص 269; مشرق الشمسين، ص‏384 و 450) .
12 . شيخ حر عاملى نيز كلام شيخ طوسى را درباره اين قاعده نقل مى‏كند (وسائل الشيعه، ج‏20، ص‏88) .
13 . وحيد بهبهانى مى‏گويد: «روايت صفوان بن يحيى و ابن ابى عمير از راوى، نشان وثاقت اوست; زيرا شيخ در عده مى‏گويد: "اين دو جز از ثقه روايت نمى‏كنند" .» (كليات فى علم الرجال، ص‏212، به نقل از تعليقه محقق بهبهانى، ص‏10)
14 . شيخ عبدالنبى بن على بن احمد بن الجواد در مورد «برد الاسكاف‏» به نقل از محقق سبزوارى مى‏گويد: «رجال شناسان وى را توثيق نكرده‏اند; جز اينكه وى را كتابى‏است كه ابن ابى عمير آن را روايت مى‏كند و از همين معنا، توثيق وى استفاده مى‏شود» (التكملة، ج‏1، ص‏221، نقل از كليات فى علم الرجال) .
15 . شيخ اعظم انصارى مى‏فرمايد: «اگرچه روايت‏ ياد شده مرسل است، ارسال آن ضررى ندارد; زيرا مشهور است كه مراسيل ابن ابى عمير در حكم مسندات است (انصارى مرتضى; الصلاة، ج‏6، ص‏71 و الرسائل، ج‏1، ص‏159)
16 . علامه مامقانى نيز بر موضع خود نسبت‏به حجيت مراسيل ابن ابى عمير، صفوان و بزنطى پافشارى مى‏كند (مقباس الهداية، ج‏1، ص‏356)
17 . امام خمينى نيز از طرفداران اين نظريه است; يعنى فقط مرسلات ابن ابى عمير را معتبر دانسته، ولى معتقد است كه مسانيد او بايد بررسى شود (امام خمينى، روح الله; المكاسب المحرمة، ج‏1، ص‏258) .
7 . منكران حجيت مراسيل ابن ابى عمير
گروهى ديگر از بزرگان، حجيت مراسيل كسانى مانند ابن ابى عمير را انكار كرده، قائل شده‏اند كه ميان مسانيد و مراسيل آنان ارزش يكسانى وجود ندارد كه افراد ذيل از آن جمله‏اند:
1 . شيخ طوسى در مواردى به عدم حجيت مرسلات وى قائل شده ‏اند (التهذيب، ج‏1، ص‏43، ج‏7، ص‏31 و ج‏9، ص‏313) ; لكن آنچه را كه شيخ طوسى در كتاب عدة الاصول مطرح نموده (عدة الاصول، ج‏1، ص‏386)، چيزى است كه در اواخر حيات خود بدان تكيه و اعتماد كرده و گويا از نظر خود در كتاب تهذيب و استبصار عدول نموده‏اند (كليات فى علم الرجال، ص‏214) .
2 . محقق در المعتبر مى‏نويسد:
اين سخن كه مراسيل ابن ابى عمير مورد عمل اصحاب است، مردوداست; چون در رجال او كسانى قرار دارند كه علماى شيعه آنان را مورد طعن قرار داده‏اند و ممكن است هنگام ارسال، يكى از راويان مورد طعن، در سلسله سند باشد (مستدرك الوسائل، ج‏3، ص‏650 و المعتبر، ج‏1، ص‏165) .
شيخ بهايى سخن محقق را اينگونه پاسخ مى‏دهد: گاهى روايت او از غير موثق - چنان كه پنداشته مى‏شود - در آن زيانى وارد نمى‏كند; زيرا آورده‏اند كه او جز از موثق ارسال و روايت نمى‏كند (الوجيزه، ص‏6، طبع المكتبة الاسلاميه) .
ناگفته نماند كه سخن شيخ بهايى با كلام شيخ در عده انطباق ندارد; چرا كه شيخ در عده درباره مشايخ ثقات گفته‏اند: «آنان معروف‏ اند به اين كه جز از موثق روايت و ارسال نمى‏كنند» ; به اين ترتيب، همان‏طور كه حديث مرسل را جز از ثقه نقل نمى‏كنند، بايد حديث مسند را نيز جز از ثقه روايت نكنند . پس اگر موردى يا مواردى يافت‏ شود كه اينان از افراد غير ثقه، روايت كرده‏باشند، قاعده يادشده، باطل مى‏گردد .
3 . سيد جمال الدين بن طاووس (م‏673ق) مخالفت ‏خود را با قاعده تسويه اعلام كرده‏است (شهيد ثانى، الدرايه، ص‏49) .
4 . شهيد ثانى مى‏فرمايد: «اين معنا كه مرسل جز از موثق روايت نمى‏كند، ايراد دارد (لدرايه، ص‏48) .
5 . شيخ حسن صاحب معالم و فرزند شهيد ثانى (م‏1011ق) در مورد حجيت مراسيل محمد بن ابى عمير، اشكال كرده‏است (اردبيلى، زبدة البيان، ص‏595)
6 . محقق اردبيلى از كسانى است كه مراسيل را حجت نمى‏داند; حتى اگر از ابن ابى‏عمير باشد . وى در جايى مى‏فرمايد: «روايت مورد نظر مرسل است; گرچه راوى ابن ابى عمير است و گفته شده است كه مراسيل او حجت است; ولى ما آن را قبول نداريم‏» (همو، مجمع الفائده و البرهان، ج‏1، ص‏144) . وى در جايى ديگر از اين اطلاق دست‏برداشته، مى‏گويد: «البته اگر بدانيم ارسال كننده فقط از راوى عادلى شناخته ‏شده و معروف ارسال مى‏كند، رواياتش مرسله مقبوله به شمار مى‏رود; ولى اگر راوى، عادل غير معروف باشد، در خور بحث است; زيرا ممكن است نزد مرسل، عادل، ولى نزد ما عادل نباشد» (دانش دراية الحديث، ص‏178) .
7 . آية الله خويى از جمله كسانى است كه احاديث مرسل را قبول ندارد . وى مى‏گويد: «مرسله ابن ابى عمير به جهت ارسال آن قابل اعتماد نيست و اين سخن كه مراسيل وى مانند مسانيد اوست، ادعايى بيش نيست‏» (خويى، معجم رجال الحديث، ج‏1، ص‏63) .
8 . دلايل طرفداران حجيت مراسيل ابى عمير
مهم ترين و محكم‏ترين دلايل طرفداران حجيت مراسيل به اين شرح است (مقباس الهدايه، ج‏1، ص‏346 - 347):
1 . روايت عدل ثقه، مستلزم عدالت و وثاقت واسطه محذوف در سلسله سند است; زيرا عدل، جز از عدل روايت نمى‏كند; در غير اين صورت، با عدالت وى منافات خواهد داشت .
اين استدلال را مخدوش دانسته‏اند; زيرا اولا، اين استدلال اختصاص دارد به جايى كه واسطه محذوف باشد; نه آنجا كه به طور مبهم ذكر شود; ثانيا، روايت عدل ثقه، موجب توثيق و تعديل واسطه نمى‏گردد; زيرا بسيارى از راويان عادل از ضعفا روايت مى‏كنند .
2 . ظاهر اسناد خبر به معصوم (ع)، كاشف از علم به صدور آن از معصوم (ع) است; زيرا نسبت كذب با عدالت منافات دارد; بنابراين، لازمه عدالت مرسل، قبول مرسل است .
اين دليل نيز مردود شمرده شده‏است: اولا، اين دليل آنجايى را كه واسطه به طور مبهم ذكر شده باشد، دربرنمى‏گيرد; ثانيا، نهايت مفاد اين دليل، اين است كه عدالت واسطه را آشكار مى‏سازد و اين در حد شهادت مرسل است; نه وثاق ت‏شخص مجهول العين و لذا كارساز نيست; زيرا احتمال وجود جارح را از بين نمى‏برد .
3 . علت تحقيق در مورد خبر، وجود فسق است كه در اينجا فسق، منتفى است .
به اين دليل نيز اين چنين اشكال شده‏است كه علت تحقيق، احتمال فسق است; نه نفس فسق، و اين احتمال، در اينجا موجود است . به عبارت ديگر، انتفاء علت تحقيق، منوط به ثبوت عدالت است و احراز شرطيت عدالت، در صورتى است كه احتمال فسق هم منتفى باشد .
4 . ميرزاى قمى (ت‏1231ق) مى‏فرمايد:
مرسل، وقتى جز از ثقه ارسال نمى‏كند، اين خود كاشف از اعتماد وى بر صدق واسطه و وثوق به خبر اوست كه ارزش آن از اطمينانى كه از طريق توثيق رجالى يا از طريق صدق خبر فاسق كه پس از تحقيق و تبين به دست مى‏آيد، كمتر نيست و به همين جهت است كه به مسانيد ابن ابى عمير اعتماد مى‏كنيم; گرچه «مروى عنه‏» مذكور در سند را علماى رجال توثيق نكرده باشند; زيرا روايت ابن ابى عمير از وى، مفيد اطمينان عرفى به وثاقت مروى عنه است (مقباس الهدايه، ج‏1، ص‏352و353 و اصول الحديث و احكامه، ص‏96و97) .
البته اين وثوق و اطمينان به حديث مرسل، تا زمانى است كه معارضى قوى‏تر از آن وجود نداشته باشد . وى در ادامه مى‏افزايد:
هدف ما اثبات حجيت نظير اين مراسيل‏است; نه اين كه آنها را صحيح - به اين معنا كه واسطه در آنها عادل است - بدانيم; لذا آنها را كالصحيح (همانند صحيح) مى‏ناميم (همان، ج‏1، ص‏353) .
هم‏چنين مامقانى در رد اشكال شهيد ثانى، به پاسخ ميرزاى قمى و استدلال وى اشاره كرده و بر موضع خود نسبت‏به حجيت مراسيل ابن ابى عمير، صفوان و بزنطى پافشارى مى‏كند . (همان، ج‏1، ص‏356)
9 . دليل منكران حجيت مراسيل ابن ابى عمير
متقن‏ترين دليل منكران حجيت مراسيل اين است كه شرط جواز پذيرش روايت، شناخت عدالت راوى است و اين شرط در اينجا ثابت و محرز نيست; زيرا روايت‏ شخص ثقه و عدل، موجب تعديل و توثيق واسطه نمى‏گردد; بلكه روايت، اعم از تعديل‏است (همان، ج‏1، ص‏347 - 351) .
البته، چنان‏چه حديث مرسل بين محدثان شيعه، تلقى به قبول گردد، به جهت كاشفيت علم به آن و تلقى به قبول آنان - كه قرينه محكمى بر صدق و صدور حديث از معصوم (ع) به شمار مى‏رود - حجت‏ خواهد بود; از اين رو، اهميت و اعتبار اين نوع حديث مرسل، كمتر از حديث مسند صحيح نخواهد بود (همان) .
پيش‏تر هم به اين نكته اشاره شد، بسيارى از علماى شيعه احاديث مرسل را حجت نمى‏دانند; اما حديث مرسلى را كه مرسل آن، عدل و ثقه باشد و از غير ثقه، روايت نكند، نظير ابن ابى عمير، در قوه و مرتبه مسند قرار مى‏دهند; بلكه ظاهر عبارت شهيد در ذكرى اين بود كه اصحاب بر آن اتفاق دارند (همان) .
10 . موارد نقض قاعده و پاسخ‏هاى آن
جعفر سبحانى به موارد نقض قاعده معروف هولاء لايروون و لايرسلون الا عن ثقة اشاره نموده و هريك از آنها را به طور جداگانه و كامل پاسخ داده‏ اند . در مجموع نام هشت نفر از مشايخ ضعيف محمد بن ابى عمير را به عنوان موارد نقض، ذكر كرده‏اند كه در اينجا خلاصه آن را درباره سه تن از آنان يعنى على بن ابى حمزه، يونس بن ظبيان و على بن حديد، يادآور مى‏شويم (كليات فى علم الرجال، ص‏235 - 250):
الف . على بن ابي حمزة بطائنى: روى الكلينى عن ابن ابى عمير، عن على بن ابى حمزة عن ابى بصير قال: شكوت الى ابى عبدالله - عليه السلام - الوسواس ... (الكافى، ج‏3، ص‏355، ح‏20)
كشى از ابن مسعود عياشى روايت مى‏كند كه گفت: «از على بن حسن بن فضال شنيدم، مى‏گفت: ابن ابى حمزه كذاب و ملعون است . من احاديث‏بسيارى را از وى روايت نمودم و تفسير قرآن را از آغاز تا انجام آن نگاشتم; جز اينكه روا نمى‏دانم كه از وى حتى يك حديث نقل نمايم‏» (رجال الكشى، ص‏345) .
على بن ابى حمزه، گرچه واقفى و ضعيف المذهب است (رجال النجاشى، ص‏249، رقم‏656) ; لكن در حديث، ضعيف نيست و طعن در مورد وى به جهت توقفش در خصوص امامت امام موسى بن جعفر (ع) و عدم اعتقاد به امامت امام رضا (ع) است و نه به جهت نقل و روايت، و پيش‏تر نيز بيان شد كه مراد از عمن يوثق به در عبارت كشى، موثوق بودن در حديث است; از اين رو، در صورتى كه راوى، مسلمان باشد و از كذب در روايت نيز پرهيز كند، كافى است و از عبارت شيخ در عده، شرط امامى بودن راوى بر نمى‏آيد، بنابراين، نقض قاعده تلقى نمى‏شود .
اما آنچه كه از عياشى درباره ابن ابى حمزه نقل شده، مبنى بر اين كه او كذاب و ملعون است، چنان كه صاحب معالم در پاورقى التحرير الطاووسى يادآور شده‏است، به فرزندش يعنى حسن بن على بن ابى حمزه مربوط‏است; نه خود وى; به علاوه ابن ابى حمزه در مقام اطلاق، بين پدر و فرزند، مشترك است و ... .
همچنين احتمال دارد كه ابن ابى عمير در حال استقامت على بن ابى حمزه از او روايت نموده باشد و پس از انحرافش از وى نقل حديث نكرده باشد . وانگهى واقفى بودن وى نيز چندان ثابت نيست; زيرا ادله دال بر اين موضوع با ادله‏اى ديگر معارضند .
ب . يونس بن ظبيان: روى الشيخ عن موسى بن القاسم، عن صفوان و ابن ابى عمير عن بريد او يزيد و يونس بن ظبيان قالا: "سالنا ابا عبدالله - عليه السلام - عن رجل يحرم فى رجب او فى شهر رمضان، حتى اذا كان اوان الحج اتى متمتعا فقال: لاباس بذلك" (التهذيب، ج‏5، ص‏32، ح‏95) .
نجاشى گويد: «يونس بن ظبيان كاملا ضعيف ‏است و به آنچه او روايت مى‏كند، التفات نمى‏شود . همه كتاب هايش تخليط ‏است‏» (رجال النجاشى، ص‏448، رقم‏1210) و كاظمى گويد: «علماى علم رجال در مذمت و نكوهش وى مبالغه نموده‏اند و به وى نسبت كذب، ضعف مذهب و غلو و جعل حديث داده ‏اند; حتى از امام رضا (ع) لعن بر او را نقل كرده ‏اند» (التكملة، ج‏2، ص‏630) .
به نظر مى‏رسد، محمد بن ابى عمير، در آنجا كه خود به تنهايى روايت كند، از غير ثقه روايت نمى‏كند; به همين رو، چنانكه از معجم الرجال چنين بر مى‏آيد (معجم رجال الحديث، ج‏22، ص‏320)، از يونس بن ظبيان، غير از اين حديث، حديث ديگرى را نقل نكرده‏است; اما هنگامى كه خود به تنهايى روايت نكند، در اين صورت، صرفا براى تاييد خبر، نقل روايت نموده است .
در اينجا نيز وى از بريد و يونس با هم روايت كرده است و يونس گرچه ضعيف است، از بريد نيز روايت نموده‏است (التهذيب، ج‏5، ص‏32، ح‏95) و يا از يزيد (الاستبصار، ج‏2، ح‏513) .
البته احتمال اولى بعيد است; زيرا ابن ابى عمير از بريد بن معاويه كه در زمان حيات امام صادق (ع)، يعنى قبل از سال 148 فوت نموده، نمى‏تواند روايت كند .
احتمال دارد كه مراد از يزيد، ابا خالد قماط ثقه باشد كه صفوان نيز از او و او از امام صادق (ع) روايت كرده‏است (رجال النجاشى، ص‏452، رقم‏1223) ; بنابراين نقل ابن ابى عمير از وى صحيح است . اين احتمال هم هست كه مراد از يزيد، يزيد بن خليفه كه از اصحاب امام صادق (ع) است، باشد و صفوان نيز از وى روايت كرده‏است (الاستبصار، ج‏3، ح‏372) .
احتمال دارد كه بين ابن ابى عمير و يونس، واسطه‏اى وجود داشته‏است كه در هنگام روايت افتاده‏است; زيرا يونس در زمان حيات امام صادق (ع) وفات نموده است و امام (ع) در سال 148ق رحلت كرده ‏است، و بعيد است كه ابن ابى عمير (م‏217ق) از مثل يونس روايت كند، مگر اينكه جزو معمرين باشد تا بتواند از شاگردان امام (ع) كه در زمان حيات وى وفات يافته ‏اند، اخذ روايت كند و اين معنا قطعى نيست .
ج . على بن حديد: روى الشيخ عن الحسين بن سعيد، عن ابن ابى عمير، عن على بن حديد، عن جميل بن دراج عن بعض اصحابه عن احدهما - عليهما السلام - فى رجل كانت له جارية فوطئها ثم اشترى امها او ابنتها، قال: لاتحل له (التهذيب، ج‏7، ص‏276، ح‏1171 و الاستبصار، ج‏3، ح‏575) . بر حسب ظاهر، ابن ابى عمير جز اين روايت از على بن حديد روايتى ندارد و اين قرينه است‏بر اينكه على بن حديد معاصر وى بوده; نه مروى عنه . حسين بن سعيد از هر دوى آنان باهم روايت كرده‏است (معجم رجال الحديث، ج‏22، ص‏293) .
شيخ، على بن حديد را در رجالش در زمره اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) ذكر كرده است و در فهرس آورده است كه او را كتابى‏است (رجال الشيخ الطوسى، ص‏402 و الفهرست، ص‏115) . كشى گويد: «وى فطحى مذهب و از اهل كوفه است و امام رضا (ع) را درك نموده‏است‏» . علامه گويد: «على بن حديد بن حكيم را شيخ در كتاب استبصار و تهذيب، تضعيف نموده است و متفردات وى قابل اعتماد نيست‏» (خلاصة الاقوال، ص‏377، رقم‏1442) .
شيخ، على بن حديد را در دو جاى استبصار تضعيف نموده است: يكى در باب البئر تقع فيها الفارة و غيرها كه در آنجا درباره روايتى از على بن حديد گفته‏ است: «اين خبر مرسل‏است و راوى آن ضعيف‏است و اين احتجاج به خبر او را تضعيف مى‏كند» (الاستبصار ج‏1، ص‏40، ح‏112) . ديگرى در باب النهى عن بيع الذهب بالنضه نسيئة گويد: «در طريق خبر زراره على بن حديد قرار دارد كه كاملا ضعيف‏ است و به خبرى كه او به تنهايى روايت كند، اعتمادى نيست‏» (همان، ج‏3، ص‏95، ح‏325) .
پاسخ اين اشكال را به دو صورت مى‏توان داد:
اول آن كه ضعف على بن حديد، قطعى نيست; حتى ظاهر آنچه از كشى در ترجمه هشام بن الحكم و يونس بن عبدالرحمن وايت‏شده‏است، در وثاقت اوست (رجال الكشى، ص‏237) . علاوه بر اين، وى از جمله رجال كامل الزيارات و تفسير على بن ابراهيم قمى است و همين معنا وثاقت او را تاييد مى‏نمايد .
دوم اين كه در سند روايت، تصحيف رخ داده است و ظاهرا «عن على بن حديد» تصحيف شده «و على بن حديد» است‏به دليل‏اين كه اولا، در بسيارى از موارد، ابن ابى‏عمير بدون واسطه از جميل روايت مى‏كند . روايات وى از جميل بيش از 298 مورداست (معجم رجال الحديث، ج‏22، ص‏102) ; بنابر اين بسيار بعيد است كه ابن ابى عمير، اين ميزان روايت را از جميل بدون واسطه نقل مى‏كند، تنها يك روايت را با واسطه نقل كند; ثانيا، هر دو نفر، يعنى ابن ابى عمير و على بن حديد، در يك طبقه از اصحاب امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) هستند . نجاشى به روايت على بن حديد از ابوالحسن موسى بن جعفر - عليه السلام - تصريح نموده‏ است (رجال النجاشى، ص‏274، رقم‏717) ; ثالثا، در كتب اربعه، ابن ابى عمير از على بن حديد، هيچ روايتى جز اين مورد ندارد و اين معنا، تاكيد مى‏كند كه على بن حديد، استاد ابن ابى عمير نيست; بلكه هر دو در يك طبقه‏اند وگرنه صرفا يك روايت را از وى نقل نمى‏نمود .
11 . نتيجه
براى اولين‏ بار شيخ طوسى در كتاب عدة الاصول خود آورد كه برخى از اصحاب ائمه مانند ابن ابى عمير در رواياتى كه نقل مى‏كنند، چه در مسانيد و چه در مراسيل خود، جز از موثقان نقل حديث نمى‏كنند . بسيارى از دانشمندان بعدى اين سخن را تلقى به قبول كردند و برخى هم در صدد انكار آن برآمدند و با ملاحظه واسطه‏ هاى آنان در مسانيدشان كه علماى رجال آنان را تضعيف كرده‏اند، اين موارد را دليل گرفتند بر اين كه مراسيل آنان نيز بايد از راويان ضعيف و غير موثق نقل شده باشد; از اين رو گفتند: نبايد روايات مرسل آنان را حجت و معتبر دانست; اما به نظر مى‏رسد، مواردى را كه به عنوان نقض سخن مورد حث‏برشمرده‏اند، توجيه‏پذير است; زيرا بر ضعف برخى از روايان ميان رجاليون شيعه اتفاق نظر نيست و بعضى از روايان در زمان سلامتشان از جرح نيز نقل حديث كرده‏اند و بسا روايات ابن ابى عمير و امثال او از آنان در زمان سلامتشان بوده باشد يا برخى از جرح‏ها نظير واقفى بودن راوى به وثاقت او در نقل حديث زيانى نمى‏رساند .
منابع
اردبيلى، احمد; زبدة البيان، تهران، مرتضوى، بى‏تا .
اردبيلى، احمد; مجمع الفائدة و البرهان، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ‏1، بى‏تا
اردبيلى، محمد بن على; جامع الرواة، قم، كتابخانه آية الله مرعشى، چ‏5، 1403ق
انصارى، شيخ مرتضى; الرسائل (فرائد الاصول)، قم، دفتر انتشارات اسلامى، بى‏تا
انصارى، شيخ مرتضى; الصلاة، قم، كنگره شيخ انصارى، چاپ دوم، 1418ق
بهايى عاملى (شيخ)، محمد بن الحسين; الوجيزه، ترجمه مهدى مرعشى، انتشارات فيروزآبادى، 1407ق
بهايى عاملى (شيخ)، محمد بن‏الحسين; مشرق‏الشمسين، مشهد، بنياد پژوهش‏هاى آستان قدس، چ‏1، 1414ق
جبعى عاملى، زين‏الدين; الدراية فى علم مصطلح الحديث، قم، مركز مديريت‏حوزه علميه، بى‏تا
جبعى عاملى، زين‏الدين; ذكرى الشيعه فى احكام الشريعة، قم، مكتبة بصيرت
حاكم نيشابورى، ابو عبدالله محمد; المستدرك على الصحيحين، الرياض، نشر مكتبة النصرالحديثه
حر عاملى (شيخ)، محمد بن الحسن; تفصيل وسائل الشيعه، تهران، مكتبة الاسلامية، چ‏6، 1403ق
حلى، جعفر بن حسن; المعتبر، قم، موسسة سيدالشهداء، چ‏1، 1364
حلى، حسن بن يوسف; خلاصة الاقوال فى معرفة الرجال، مؤسسة نشر الفقاهة، چ‏1، 1417ق
خمينى (امام)، سيد روح‏الله; المكاسب المحرمة، قم اسماعيليان، چ‏3، 1368ش
خويى (آيت الله)، سيدابوالقاسم; معجم رجال الحديث، بيروت، دارالزهراء
ربانى، محمد حسن; دانش دراية الحديث، چ‏1، مشهد، دانشگاه علوم اسلامى رضوى، 1380ش
سبحانى، جعفر; اصول الحديث و احكامه، قم، مؤسسة الامام الصادق (ع)، چ‏2، 1414ق
سبحانى، جعفر; كليات فى علم الرجال، قم، مديريت‏حوزه علميه قم، چ‏2، 1410ق
صدر، سيدحسن; نهاية الدراية، با تصحيح ماجد غرباوى، قم، چ‏1، بى‏تا
طوسى (شيخ)، محمد بن الحسن; الاستبصار، تهران، دارالكتب الاسلامية، چ‏3، 1390ق
طوسى (شيخ)، محمد بن الحسن; العدة فى الاصول، قم، چ‏1، 1417ق
طوسى (شيخ)، محمد بن الحسن; الفهرست، مشهد، چاپخانه دانشگاه مشهد، چ‏1، 1351ش
طوسى (شيخ)، محمد بن الحسن; تهذيب الاحكام; بيروت، دارالتعارف، 1401ق
طوسى (شيخ)، محمد بن الحسن; رجال الطوسى; تصحيح محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مطبعة الحيدريه، چ‏1، 1381
كاظمى، عبدالنبى; تكملة الرجال، مطبعة الآداب، النجف الاشرف، بى‏تا
كشى، ابوعمرو; اختيار معرفة الرجال (رجال الكشى)، مشهد، دانشكده الهيات، 1348ش
كلينى، محمد بن يعقوب; الكافى، بيروت، دارالتعارف، چ‏4، 1401ق
مامقانى، شيخ عبدالله; تنقيح المقال، نجف، مكتبة المرتضوية، 1352ش
مامقانى، شيخ عبدالله; مقباس الهداية، قم، آل البيت (ع)، چ‏1، 1411ق
مدير شانه‏چى، كاظم; دراية الحديث، قم، انتشارات اسلامى، چ‏2، 1363ش
نجاشى، احمد بن على; رجال النجاشى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1407ق
نورى، ميرزا حسين; مستدرك الوسائل، قم، اسماعيليان، 1363ش
_________________________________
1) يعنى حديثى كه از وسط سند يا آخر آن يك نفر و يا بيشتر از يك نفر افتاده باشد با تصريح به لفظ "رفع" مثل اينكه گفته شود: " روى الكلينى عن على بن ابراهيم عن ابيه رفعه الى ابى‏عبد الله (ع) . "

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page