شرح حدیث قرطاس

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

یكی از دردناك‌ ترین وقایع عمر پیامبر(صلی الله علیه وآله) وصیتی بود كه هرگز نوشته نشد.
مواردی كه صحابه متعبد به نص شده‌اند بیش از آن است كه احصا شود، از میان همه موارد، توجه به مصیبت روز پنجشنبه كه از مشهورترین قضایا و بزرگترین مصیبت‌ها است كفایت می‌كند. ان شاء الله موارد دیگر را در آینده ذكر خواهیم كرد. اصحاب و نویسندگان صحاح، سنن، تاریخ و اخبار همگی آن را آورده‌اند. از جمله برجسته‌ ترین عالم اهل سنت، بخاری از ابن عباس نقل می‌كند:
5669 - حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، وحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي البَيْتِ رِجَالٌ، فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الوَجَعُ، وَعِنْدَكُمُ القُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ. فَاخْتَلَفَ أَهْلُ البَيْتِ فَاخْتَصَمُوا، مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلاَفَ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «قُومُوا» قَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ: فَكَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ، يَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الكِتَابَ، مِنَ اخْتِلاَفِهِمْ وَلَغَطِهِمْ»
صحیح بخاری ج7 ص120 المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، الطبعة: الأولى، 1422هـ، عدد الأجزاء: 9.

« هنگامى که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آستانه رحلت از دنیا، قرار گرفت و اطراف حضرت گروهی از جمله عمر بن خطاب در خانه آن حضرت حاضر شده بودند ، فرمود: قلم و کاغذى بیاورید تا چیزی براى شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. عمر گفت: بیمارى بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) غلبه کر= گوید) و ما قرآن را داریم و براى ما کافى است. در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضى مى گفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و هرگز گمراه نشوید. و بعضى سخن عمر را مى گفتند، هنگامى که سر و صدا و غوغا در حضور آن حضرت و اختلاف زیاد شد، فرمودند : برخیزید و از نزد من بروید. عبیدالله گفت : ابن عباس بعد از این قضیه بارها می گفت: مصیبت و تمام مصیبت این است که نگذاشتند پیامبر چیزی را که می خواست برای آنها بنویسد تا اختلاف نکنند و گمراه نشوند...."
احمد بن حنبل و سایر نویسندگان سنن و اخبار این حدیث را از ابن عباس نقل كرده اما در آن تصرف نموده‌اند، زیرا لفظ اصلی كه از عمر بن خطاب صادر شده این بوده «ان النبی یهجر» (پیامبر هذیان می‌گوید) اما آنها اینگونه نقل كرده‌اند «ان النبی قد وقع علیه الوجع» (درد بر پیامبر غالب شده است) دلیل این سخن و آنچه می‌تواند شما را به این سخن راهنمایی كند این است كه محدثانی كه نام شخص مخالف (عمر بن خطاب) را نیاورده‌اند به عین لفظ معارضه (هذیان گفتن رسول الله) تصریح كرده‌اند.

بخاری از ابن عباس نقل می‌كند:
3053 - حَدَّثَنَا قَبِيصَةُ، حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ سُلَيْمَانَ الأَحْوَلِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّهُ قَالَ: يَوْمُ الخَمِيسِ وَمَا يَوْمُ الخَمِيسِ؟ ثُمَّ بَكَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الحَصْبَاءَ، فَقَالَ: اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ [ص:70] يَوْمَ الخَمِيسِ، فَقَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»، فَتَنَازَعُوا، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ، فَقَالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «دَعُونِي، فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ مِمَّا تَدْعُونِي إِلَيْهِ»، وَأَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلاَثٍ: «أَخْرِجُوا المُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ العَرَبِ، وَأَجِيزُوا الوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ»، وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ، وَقَالَ يَعْقُوبُ بْنُ مُحَمَّدٍ، سَأَلْتُ المُغِيرَةَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ جَزِيرَةِ العَرَبِ: فَقَالَ مَكَّةُ، وَالمَدِينَةُ، وَاليَمَامَةُ، وَاليَمَنُ، وَقَالَ يَعْقُوبُ وَالعَرْجُ أَوَّلُ تِهَامَةَ "
صحیح بخاری ج4 ص69 المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، الطبعة: الأولى، 1422هـ، عدد الأجزاء: 9.

پنجشنبه چه پنجشنبه‌ای سپس ابن عباس آنقدر گریست كه سنگ ریزه‌های جلویش تر شد. سپس افزود روز پنجشنبه درد بر پیامبر سخت گرفت، فرمود كاغذی بیاورید تا برای شما نوشته‌ای بنویسم كه پس از آن هرگز گمراه نشوید آنگاه به نزاع پرداختند در این وقت گفتند «هجر رسول الله» (پیامبر عقلش را از دست داده، هذیان می‌گوید) پیامبر فرمودند مرا واگذارید در همین حالیكه هستم برایم بهتر است تا آنچه مرا به آن می‌خوانید. پیامبر به سه چیز هنگام مرگ وصیت كردند: مشركان را از جزیره العرب خارج كنید، به آنانی كه به مدینه می‌آیند همانطور كه من جایزه می‌دادم جایزه دهید (راوی گوید) سومی را فراموش كرد‌ه‌ام. (آن چیزی را كه فراموش شده غیر از آنچه پیامبر می‌خواست برای آن‌ها بنویسد كه از گمراهی نجات یابند چیزی نبوده‌ است. سیاست، محدثان را به فراموشی آن واداشته است.)
این حدیث را مسلم و سایر محدثان نیز با اندكی تفاوت نقل كرده‌اند. كسی كه حول این مصیبت بزرگ در صحاح و سنن به مطالعه و تحقیق بپردازد متوجه می‌شود اولین كسی كه آن روز گفت: «هجر رسول الله» (رسول الله هذیان می‌گوید) عمر بن خطاب بود و دیگران از او پیروی كرده و حرف او را تكرار كردند، عمر بن خطاب افزود «حسبنا كتاب الله» (كتاب خدا ما را بس است) گویا پیامبر موقعیت كتاب خدا در میان آن‌ها را نمی‌دانستند؟ و یا آن‌ها از پیامبر به خواص و فوائد قرآن آگاهتر بودند! ای كاش به همین‌ها اكتفا می‌كردند و پیامبر را با آن كلمات ناراحت نمی‌كردند كه: «رسول خدا هذیان می‌گوید» در صورتیكه حضرت در حال احتضار بین آن‌ها بود. آه چه زیبا با نبی خدا، رحمه للعالمین وداع كردند!! آیا این فرد لیاقت خلافت بر مسلمین را دارد؟ گفتند كتاب خدا ما را بس است! اما گویا تا به حال قرآن را نخوانده بودند كه گفتند پیامبر هذیان می‌گوید. خداوند می‌فرماید هرآنچه رسول ما گوید مبتنی بر وحی است (النجم : 3-4) و آیا آیاتی كه به اطاعت از رسول الله دستور می‌دهد را نخوانده بودند؟
اما حقیقت این است كه آن‌ها می‌دانستند آن حضرت (صلی الله علیه وآله) می‌خواهند عهد و پیمان خلافت را محكمتر كنند و نص بر وصایت و خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و ائمه هدی (علیهم السلام) را به طور عموم مؤكد سازند. لذا حضرت(صلی الله علیه وآله) را از این كار بازداشتند.
با توجه به این كه نبی مكرم اسلام (صلی الله علیه وآله) از اول بعثت نسبت به قضیه خلافت بعد از خویش و جانشینی‌اش اهتمام داشتند (سال سوم هجرت بعد از نزول آیه شریفه «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ» فرمودند: علی(علیه السلام) جانشین، خلیفه و وصی من است، و اوج این مسأله در غدیر خم در آن جمع صد و بیست هزار نفری، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) را برای خلافت نصب فرمودند و سه شبانه روز از مردم بیعت گرفتتند و در پیشاپیش مردم ابوبكر و عمر این عبارت را بیان كردند: «هنيئا لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي و مولا كل مؤمن و مؤمنة») و به بیان ساده‌تر حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) از هر فرصتی استفاده می‌كردند تا خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را تذكر دهند، با تمام این احوال نبی مكرم اسلام(صلی الله علیه وآله) می‌دانستند دست‌هایی برای انصراف خلافت از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در كار است و توطئه‌هایی توسط افرادی چیده شده است كه نگذارند علی (علیه السلام) منصب خلافت را به دست گیرند، لذا در آخرین روزهای زندگی‌شان تصمیم گرفتند چیزی را بنویسند تا دیگر راه توجیح و فرار برای احدی باقی نماند، لذا فرمودند: «كاغذی و قلمی برای من بیاورید تا بنویسم چیزی را كه بعد از من گمراه نشوید»
مفسرين اهل سنت از جمله فخر رازی ادعا می کند که شان نزول این آیه واقعه غدیر است:
نَزَلَتِ الْآيَةُ فِي فَضْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ أَخَذَ بِيَدِهِ وَقَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ» فَلَقِيَهُ عُمَرُ/ رَضِيَ اللَّه عَنْهُ فَقَالَ: هَنِيئًا لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ، وَهُوَ قَوْلُ ابْنِ عَبَّاسٍ وَالْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ.
هنگامی که این آیه نازل شد، نبی مكرم(صلی الله علیه وآله) دست علی(علیه السلام) را گرفت و او را به عنوان خلیفه معرفی كرد. به دنبال آن، خلیفه دوم با علی (علیه السلام) ملاقات كرد و به او تبریك گفت. این سخن ابن عباس و براء بن عازب و محمد بن علی است.  
تفسير فخر رازي، ج12، ص401 المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الثالثة - 1420 هـ

اعتقاد شیعیان بر این است كه نبی مكرم اسلام(صلی الله علیه وآله) مانند دفعات گذشته می‌خواستند خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را تذكر دهند و به صورت مكتوب بنویسند.
خالی از لطف نیست که این واقعه را دوباره مرور كنیم. بخاری در صحیحش از ابن عباس نقل می کند: «روز پنجشنبه، چه روز پنجشنه‌ای! بعد ابن عباس گریه كرد. به قدری گریست كه ریگ‌ها را تر كرد. (البته در صحیح مسلم عبارت «ثم جعل تسيل دموعه علي خديه - اشك ابن عباس آن چنان بر گونه‌هایش جاری بود و همانند دانه‌های مروارید قطره قطره می‌ریخت» به کار رفته است.) سپس ابن عباس با همان حال گریه گفت: روز پنجشنبه بیماری پیامبر شدت گرفت، آن حضرت فرمودند: كتابی (عبارت صحیح مسلم «بكتف و دواة» است) به من بدهید تا چیزی بنویسم كه برای ابد راه گمراهی را بر شما ببندد . كسانی كه نزد پیامبر بودند، به نزاع پرداختند؛ در حالی كه هر گونه نزاع در نزد پیامبر ممنوع است. گفتند: پیامبر هذیان می‌گوید. حضرت فرمودند: مرا رها كنید. آن چه كه من در او هستم ، بهتر است از آن چه كه مرا به آن دعوت می‌كنید.»
20 - (1637) حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ مَنْصُورٍ، وَقُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، وَعَمْرٌو النَّاقِدُ، وَاللَّفْظُ لِسَعِيدٍ، قَالُوا: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَحْوَلِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، قَالَ: قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حَتَّى بَلَّ دَمْعُهُ الْحَصَى، فَقُلْتُ: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ؟ قَالَ: اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ، فَقَالَ: «ائْتُونِي أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدِي»، فَتَنَازَعُوا [ص:1258] وَمَا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ، وَقَالُوا: مَا شَأْنُهُ أَهَجَرَ؟ اسْتَفْهِمُوهُ، قَالَ: " دَعُونِي فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ، أُوصِيكُمْ بِثَلَاثٍ: أَخْرِجُوا الْمُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ، وَأَجِيزُوا الْوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ "، قَالَ: وَسَكَتَ، عَنِ الثَّالِثَةِ، أَوْ قَالَهَا فَأُنْسِيتُهَا، قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ بِشْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، بِهَذَا الْحَدِيثِ.
صحیح مسلم ج3 ص1257 المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوري (المتوفى: 261هـ)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، عدد الأجزاء: 5.

بخاری در جای دیگری از صحیحش نقل می کند:
4431 - حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ سُلَيْمَانَ الأَحْوَلِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، قَالَ: قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: يَوْمُ الخَمِيسِ، وَمَا يَوْمُ الخَمِيسِ؟ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ، فَقَالَ: «ائْتُونِي أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»، فَتَنَازَعُوا وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ، فَقَالُوا: مَا شَأْنُهُ، أَهَجَرَ اسْتَفْهِمُوهُ؟ فَذَهَبُوا يَرُدُّونَ عَلَيْهِ، فَقَالَ: «دَعُونِي، فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ مِمَّا تَدْعُونِي إِلَيْهِ» وَأَوْصَاهُمْ بِثَلاَثٍ، قَالَ: «أَخْرِجُوا المُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ العَرَبِ، وَأَجِيزُوا الوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ» وَسَكَتَ عَنِ الثَّالِثَةِ أَوْ قَالَ فَنَسِيتُهَا "
صحیح بخاری ج6 ص9 المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، الطبعة: الاولى، 1422هـ، عدد الأجزاء: 9.
«افرادي كه در خانه رسول اكرم بودند، سخن آن حضرت را رد مي كردند»

آیا این برخورد صحابه با عدالت صحابه همخوانی دارد؟
اما برگردیم به اصل مطلب یعنی هدف از نوشتن این وصیتنامه:
آنگونه كه در روایات اهل تسنن به آن اشاره شده است پیامبر(صلی الله علیه وآله) دو هدف از نوشتن این وصیت داشتند:
1- مطلبی بنویسند كه برای همیشه مردم از گمراهی مصون باشند.
2-‌‌ مطلبی بنویسند كه بعد از پیامبر حتی دو نفر هم با هم اختلاف نكنند.
در حقیقت این وصیت نامه هر گونه راه گمراهی و اختلاف را بر روی امت می‌بست.
شما هرگاه این گفته پیامبر(صلی الله علیه وآله): «برایم كاغذ و دواتی بیاورید تا برایتان مطلبی بنویسم كه پس از آن هرگز گمراه نشوید» را در كنار حدیث ثقلین كه حضرت فرمودند: «در بین شما دو چیز گرانبها می‌گذارم، اگر به آن‌ها تمسك جوئید هرگز گمراه نمی‌شوید: كتاب خدا و عترتم، اهل بیتم» بگذارید، می‌یابید كه هدف این دو حدیث یكی است و آن اینكه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در حال بیماریش می‌خواستند تفصیل آنچه در حدیث ثقلین بیان فرموده بودند را بنویسند، تا سدی در مقابل گمراهی و اختلاف امت بعد از خودشان باشد. گویا پیامبر می‌خواستند نام ائمه هدی و اهل بیت را بنویسند، كه عمر بن خطاب گفت: «كتاب خدا ما را بس است» (اگر می‌خواهی ما را به قرآن و اهل بیت توصیه كنی، نیازی به اهل بیت نداریم) و سخن پیامبر را رد كرد.
آن چه كه از مجموع این روایات بدست می‌آید این است كه پیامبر(صلی الله علیه وآله) می‌خواستند بحث امامت و یا اسامی ائمه را برای مردم بیان كنند. این نظر علمای اهل سنت نیز می‌باشد كه ما برای طولانی نشدن مطلب به ذكر دو نمونه اكتفا می‌كنیم.

نووی شارح صحیح مسلم می‌گوید:
فَقَدِ اخْتَلَفَ الْعُلَمَاءُ فِي الْكِتَابِ الَّذِي هَمَّ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِهِ فَقِيلَ أَرَادَ أَنْ يَنُصَّ عَلَى الْخِلَافَةِ فِي إِنْسَانٍ مُعَيَّنٍ لِئَلَّا يَقَعَ نِزَاعٌ وَفِتَنٌ
(علما اختلاف دارند كه هدف پیامبر از نوشتن نامه چه بود. برخی گفته‌اند كه پیامبر می‌خواست صراحتا بنویسد كه خلیفه بعد از من كیست تا هیچ نزاعی و فتنه‌ای بعد از پیامبر بر نخیزد)
شرح النووي علي مسلم ج 11 ص 90 المؤلف: أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف النووي (المتوفى: 676هـ)، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1392، عدد الأجزاء: 18 (في 9 مجلدات)

ابن حجر عسقلاني شارح بخاری در كتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري مي‌گويد:
فَقِيلَ كَانَ أَرَادَ أَنْ يَكْتُبَ كِتَابًا يَنُصُّ فِيهِ عَلَى الْأَحْكَامِ لِيَرْتَفِعَ الِاخْتِلَافُ وَقِيلَ بَلْ أَرَادَ أَنْ يَنُصَّ عَلَى أَسَامِي الْخُلَفَاءِ بَعْدَهُ حَتَّى لَا يَقَعَ بَيْنَهُمُ الِاخْتِلَافُ
گفته شده: پیامبر(صلی الله علیه وآله) می خواست به احكامی تصریح كند تا اختلاف را رفع كند، همچنین گفته شده: بلكه می خواست اراده كند بر تصریح اسامی جانشینان بعد از خود، تا بین امت خویش اختلاف نیفتد.
فتح الباري لإبن حجر عسقلاني، ج1، ص209 المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي، قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب، عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز، عدد الأجزاء: 13.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page