7. ناگفته‏هايي از أصحاب

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

7. ناگفته‏هايي از أصحاب

در ابتدي اين نوشتار گذشت كه أصحاب چگونه رفتاري داشتند و حتّي بعض از آنان رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را آزار مي‏دادند. حال با نگاهي ديگر و از زاويه‏ي ديگر به آنان مي‏نگريم:
الف ـ مهاجر و انصار مشغول دنيا بودند

 

بخاري مي‏نويسد كه مهاجرين سرگرم خريد و فروش در بازار و انصار هم سرگرم رسيدگي به اموال و دارائيشان بودند.(3)
او در ابتدي همين باب (باب الحجّة علي...) از قول عمر نقل مي‏كند كه او چون مشغول خريد و فروش در بازار بود نمي‏دانست كه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در مورد اجازه خواستن چه فرموده است، كه ما در بررسي خلفا در صحاح آن را بيان كرديم.
بيهوده نيست كه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ما را به أصحاب ـ كه از سنّت، به خاطر مشاغل دنيوي، كم اطلاع بودند ـ ارجاع نفرمود، بلكه سفارش نمود كه به اهل بيت آن بزرگوار رجوع كنيم، و اگر همه مسلمانان هم اكنون به اين سفارش آن حضرت عمل كرده و احكام اسلام و سنّت نبي مكرّم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را از خاندان پاك و مطهّر آن بزرگوار بگيرند، آب را از سرچشمه نوشيدند.
ب ـ بعد از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله أصحاب متفرّق شدند
أبيّ بن كعب مي‏گويد: «كنّا مع رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم وانّما وجهنا واحد، فلمّا قبض نظرنا هكذا وهكذا».
در روايت بعد آمده است كه مردم بعد از رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به تدريج از مسير اصلي خارج شدند تا در زمان عثمان كه: «... وكان عثمان بن عفّان فكانت الفتنة فتلفّت الناس يمينا وشمالاً».(1)
ج ـ آنكه خودكشي كرد از أصحاب بود
سهل بن سعد مي‏گويد: يكي از أصحاب در غزوه‏ي به شدّت تلاش مي‏كرد و پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «من احبّ أن ينظر إلي الرجل [رجل] من اهل النار فلينظر إلي هذا...». مي‏گويد: يك نفر او را تعقيب كرد. ديد او مجروح شده و بعد از آن خودكشي كرد و رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «... وانّما الأعمال بالخواتيم».(2)
ما نيز معتقديم كه هر كه ـ صحابي و غير صحابي ـ بر ايمان خويش ثابت ماند و از طواغيت پيروي نكرد و مخصوصا در راه محبّت اهل بيت عليهم‏السلام ـ كه سفارش پيامبرشان بوده است ـ پابرجا بوده و نه تنها به جنگ آنها نرفت، بلكه آنان را همراهي كرده و دست از ياريشان برنداشت، چنين شخصي سعادتمند مي‏باشد و إلاّ از كساني است كه عاقبت به خير نشد.
د ـ وصيّت زبير در روز جمل
بخاري در ضمن تقريبا دو صفحه نقل مي‏كند كه زبير در روز جمل به فرزندش چنين وصيت مي‏كند:
«... يا بني انّه لا يقتل اليوم إلاّ ظالم أو مظلوم وانّي لا اراني إلاّ سأقتل اليوم مظلوما...».
يعني امروز كسي كشته نمي‏شود مگر آنكه يا ظالم است و يا مظلوم و من خود را مي‏بينم كه مظلوم كشته مي‏شوم.
قبل از آنكه دنباله آنچه را كه بخاري نقل كرده بياوريم لازم مي‏دانيم به آنچه كه زبير ادّعا كرده حاشيه‏ي بزنيم:
1. آقي زبير! چرا بعد از آنكه با امير المؤمنين عليه‏السلام در مدينه بيعت كردي آن را شكستي؟
2. چرا حال كه بيعت را شكستي به جنگ آن حضرت رفتي؟
3. چرا حال كه خواستي به جنگ آن بزرگوار بروي همسر رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را كه مأمور به نشستن در خانه بود و نه فرماندهي جنگ، با خود همراه كردي؟
4. اگر مي‏دانستي كه مظلوم كشته مي‏شوي چرا از ميدان جنگ گريختي؟
5. تو كه ـ به قول خودت ـ بري انتقام خون عثمان قيام كردي، مگر قاتلان عثمان در بصره بودند كه در آنجا كشتار به راه انداختي؟
6. اگر تو مظلوم كشته مي‏شوي ظالم در اين وسط كيست؟
7. اگر اعتقاد داري كه امير المؤمنين عليه‏السلام و پيروان او ـ كه بسياري از آنان از أصحاب رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بوده‏اند، مخصوصا دو آقي جوانان اهل بهشت در ميانشان مي‏درخشيدند ـ العياذ باللّه، ظالم مي‏باشند، چرا با ظلم در نيفتادي تا آنكه يا ظلم را نابود كني يا در اين راه شهيد شوي؟!
8. آيا از اين همه برنمي‏آيد كه قيام تو و رفيقت طلحه بري دنيا و مقام بوده است؟ آيا بري كسي در اين‏باره شكّي باقي مي‏ماند؟
البته از بخاري كه مادح ابن ملجم را مورد وثوق قرار داده و از او حديث نقل مي‏كند ـ يعني عمران بن حطّان ـ و از إمام صادق عليه‏السلام حتّي يك حديث هم در تمامي صحيح خود نقل نمي‏كند، تعجّبي نيست كه چشمش را بسته و هر مطلبي را به عنوان روايت صحيح در كتابش بنويسد هر چند كه نه با عقل سليم همخواني داشته باشد و نه با قرآن و نه با سنّت.
آري، او در ادامه مي‏نويسد كه زبير دينار و درهمي از خود باقي نگذاشت مگر زمينهائي كه يكي از آنها بيشه‏ي بود و 11 منزل در مدينه و 2 منزل در بصره و منزلي در كوفه و منزلي نيز در مصر. (كاش همه فقرا چنين بودند!)
او بعد ا ز نقل بدهكاريهي او و اينكه بيشه او را چه كساني و به چه مبلغ خريدند مي‏گويد:
«فَكَانَ لِلزُّبَيْرِ أَرْبَعُ نِسْوَةٍ، وَرَفَعَ الثُّلُثَ، فَأَصَابَ كُلَّ امْرَأَةٍ أَلْفُ أَلْفٍ وَمِائَتَا أَلْفٍ، فَجَمِيعُ مَالِهِ خَمْسُونَ أَلْفَ أَلْفٍ وَمِائَتَا أَلْفٍ».(1) يعني زبير 4 زن داشت كه پس از رفع ثلث به هر يك از آنان يك ميليون و دويست هزار رسيد (معلوم نكرد كه اين مقدار درهم يا دينار! ) پس همه مال او پنجاه ميليون و دويست هزار بود.
(ظاهرا رياضيّات او ضعيف بود زيرا با حساب فوق مجموع مال او پنجاه و هفت ميليون و ششصد هزار مي‏شود!). خدايا ! از اين نوع بي‏پولي‏ها نصيب همه فقرا بگردان. آمين!
أسماء ـ دختر أبي بكر و همسر زبير ـ مي‏گويد: «تزوّجني الزبير وماله في الأرض من مال ولا مملوك ولا شيء غير ناضح وغير فرسه...» يعني زبير با من ازدواج كرد در حالي كه نه مالي داشت و نه مملوكي و نه چيز ديگري غير از يك شتر آبكش و يك اسب. او در ادامه مي‏گويد: كارهي منزل و بيرون با من بود، مخصوصا سخت‏ترين كار كه رسيدگي به امور مربوط به اسب بود، تا آنكه پدرم خادمي برايم فرستاد. (و در حديث دوم مسلم آمده است كه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله برايش خادمي فرستاد و بعيد نيست كه همين صحيح باشد چه آنكه ـ همانطور كه گذشت ـ أبو بكر نه مالي داشت و نه اهل انفاق بود. ر.ك: به نوشتارمان «ابوبكر در صحاح» و «مناظره دو عالم اهل سنّت»). گويي مرا آزاد كرد.(2)
سؤال ما اين است كه او اين همه ثروت را از كجا به دست آورده بود؟ او اين همه منزل را بري چه خريداري كرد؟
آيا اين پيروي از سنّت است؟ (علامه اميني(ره) در ج 8 الغدير، ص 3 ـ 282 از طبقات ابن سعد و مروج الذهب مسعودي نقل مي‏كند كه زبير در مصر و اسكندريه و كوفه زمينهائي داشت و هزار اسب و هزار بنده و هزار كنيز از او باقي ماند!)
ه ـ كعب بن مالك و دو رفيقش
كعب بن مالك يكي از كساني است كه در بيعت عقبه شركت داشت. مي‏گويد كه غير از غزوه بدر در همه جنگها حاضر بودم امّا در غزوه تبوك جزء كساني بودم كه همراه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نرفتم. آنها بيش از 80 نفر بودند و چون پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به مدينه برگشت به دروغ عذرهايي آوردند و آن حضرت نيز از آنان پذيرفت و بري آ نها طلب مغفرت كرد ولي من و دو نفر از كساني كه در غزوه بدر شركت داشتند به نامهي «مرارة بن ربيع عَمري» و «هلال بن اميّة واقفي» حقيقت را گفته و رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نيز به جرم تخلّف از جنگ دستور به قطع مراوده با ما را صادر فرمود. اين امر 50 روز متوالي ادامه داشت. تا آنجا كه كسي جواب سلام ما را نمي‏داد و پس از 40 روز دستور رسيد كه همسران ما نيز بايد از ما كناره‏گيري كنند. آن دو نفر بدري در خانه نشسته و فقط مي‏گريستند ولي من بيرون آمده و در مسجد و نماز جماعت شركت مي‏كردم تا سرانجام خداوند با نزول آيات 117 تا 119 از سوره توبه دستور عفو از ما را صادر فرمود و بري آنان كه با دروغ خود را تبرئه كرده بودند با آيات 95 و 96 از همان سوره آبرويشان را برد و ما از اين جهت خوشحال بوديم كه راست گفته و آبرويمان با پذيرش توبه محفوظ ماند.
اين داستان را بخاري در ضمن بيش از 5 صفحه و مسلم در حدود 8 صفحه نوشته‏اند.(1)
در بررسي اين داستان به اين نكات برمي‏خوريم:
1. بيش از 80 نفر از أصحاب با دروغ خود را تبرئه كردند. بنابراين، نمي‏توان به همه أصحاب اعتماد كرد زيرا احتمال مي‏رود كه هنگام برخورد با مشكلي دروغ بگويند. غير از آنكه در جنگ شركت نكردند.
2. دو نفر از بايكوت شده‏ها بدري بودند. بنابراين، نمي‏توان پذيرفت كه هر كس كه در جنگ بدر شركت داشت هر عملي كه انجام دهد اهل بهشت است چنانچه در نوشتارهي قبل گذشت.(2)
3. اين واقعه در غزوه تبوك، يعني سال نهم هجري، اتّفاق افتاد. بنابراين، تا سال نهم هجري عدّه‏ي از أصحاب ـ به نصّ سوره توبه ـ منافق بودند. آيا باروكردني است كه در مدّت باقي مانده از عمر رسول گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ـ يكسال و اندي ـ همه اين منافقين نه تنها دست از نفاق برداشتند بلكه عادل گشتند؟ (چنانچه اهل سنّت چنين اعتقاد دارند). قضاوت با اهل انصاف.
و ـ ضعف ايمان زبير و أبو مرثد
رسول گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله وقتي مي‏خواست بري فتح مكّه حركت كند يكي از أصحاب به نام «حاطب بن أبي بلتعه» نامه‏ي بري بعض از مشركين آنجا نوشت و همراه زني مشرك آن را فرستاد. رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله امير المؤمنين عليه‏السلام و زبير و أبو مرثد را فرستاد و فرمود: «انطلقوا حتّي تأتوا «روضة خاخ» فانّ بها امرأة من المشركين معها صحيفة من حاطب بن أبي بلتعة إلي المشركين». يعني برويد تا «روضه خاخ» كه در آنجا زني از مشركين مي‏باشد كه با او نامه‏ي از حاطب بن أبي بلتعه به مشركين است. علي عليه‏السلام در ادامه مي‏فرمايد: ما وقتي به او رسيديم گفتيم: نامه‏ي كه با تو است كجاست؟ گفت: نامه‏ي با من نيست. هر چه گشتيم نامه‏ي نديديم. آن دو ـ زبير و أبو مرثد ـ گفتند: ما نامه‏ي نمي‏بينيم. من گفتم: «لقد علمت ما كذب رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏آله والذي يحلف به لتخرجنّ الكتاب او لا جرّدنك». يعني خوب ميدانم كه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله دروغ نگفت. به آنكه به او قسم مي‏خورند يا نامه را بيرون مي‏آوري يا تو را لخت مي‏كنم. او كه مرا جدّي يافت نامه را در آورد و... .(1)
آري، اين زبير است كه مي‏گويند حواري رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بود. او آنقدر به گفته آن حضرت ايمان نداشت كه با نيافتن نامه نگويد پس نامه‏ي نيست! و اگر امير المؤمنين عليه‏السلام همراه آن دو نبود نقشه حركت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله جهت فتح مكّه بري مشركين آشكار مي‏شد و خدا مي‏داند كه عاقبت به كجا ختم مي‏شد. به يقين مشركين نيز آماده دفاع مي‏شدند و شكّي نيست كه جنگي واقع شده و كشتار زيادي مي‏شد و رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بهتر مي‏دانست كه چه كسي را بفرستد.
ز ـ عدّه‏ي از أصحاب به جهنّم مي‏روند
رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: عدّه‏ي از اصحاب را به جهنّم مي‏برند. من مي‏گويم كه اينان أصحاب منند. پاسخ داده مي‏شود كه تو نمي‏داني بعد از تو چه كردند... .(2)
اهل سنّت كه به عدالت همه أصحاب معتقدند نمي‏توانند باور كنند كه در ميان آنها گناهكار هم وجود دارد تا چه رسد به اينكه بعض از آنها را اهل جهنم بدانند. ما با نقل رواياتي از صحيح‏ترين كتابهي آنان روشن كرديم كه اين پنداري نادرست است. آيا آنانكه عثمان را كشتند و يا لااقل در مدينه بودند و او را ياري نكردند از أصحاب نبودند؟ يا بايد گفت همه آنها گناهكار بودند و يا عثمان مستحق كشته شدن بود. فرض دوم را كه نمي‏پذيرند پس بايد بپذيرند كه همه أصحاب حاضر در صحنه در گناه قتل عثمان شريك بودند. آيا آنانكه به جنگ امير المؤمنين عليه‏السلام رفتند از أصحاب نبودند؟ آيا عايشه و طلحه و زبير و ديگران ـ به قول اهل سنّت ـ از برگزيدگان أصحاب نبودند؟ چه عاملي آنان را واداشت كه با إمام زمانشان نبرد كنند؟ آيا جز مال و مقام دنيوي؟
آيا معاويه و عمرو عاص كه جنگ خانمان برانداز صفّين را ـ كه 000/70 نفر از طرفين به قتل رسيدند ـ به راه انداخته و مدال «فئه باغيه» را تا ابد بر سينه خود نصب كردند، از أصحاب نبودند؟
اهل سنّت را چه مي‏شود كه چشم خود را بسته و اين‏همه جنايات و فتنه را نمي‏بينند؟ آيا نه ا ين است كه روي كار آمدن بني اميّه و بني عبّاس و زمامداراني كه تا كنون سرنوشت امّت اسلامي را به دست گرفته‏اند ريشه در عملكردهي بعض أصحاب دارد؟ ما در عين اينكه به پا كان أصحاب احترام مي‏گذاريم، معتقد نيستيم كه همه أصحاب ـ آنچنان كه اهل سنّت معتقدند ـ صالح بوده و هيچگونه خطائي ندارند، بلكه مطابق رواياتي كه پيش روي شماست ـ و ما آنها را از صحيح‏ترين كتابهي روائي اهل سنّت گرفتيم ـ عدّه‏ي از آنها مرتكب گناهاني شدند كه مستحق دوزخ بوده و مشمول عذاب خداوندي گرديده‏اند. چنانچه عدّه‏ي نيز با فداكاري خالصانه خو خدماتي نمودند كه فقط خداوند مي‏تواند پاداش آنها را بدهد، و ما را نرسد جز آنكه قدرشان را دانسته و همراه درودي كه بر رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و اهل بيت پاكش عليهم‏السلام مي‏فرستيم بر آنها نيز درود بفرستيم. چنانچه در دعي روز سه‏شنبه آمده است:
«اللّهمّ صلّ علي محمّد خاتم النبيّين وعلي آله الطيّبين الطاهرين واصحابه المنتجبين».
قم المشرفه، حرم اهل البيت و عشّ آل محمّد عليهم‏السلام
حسين طيبيان
________________________________________
(1) ج 4، ص 8 ـ 77.
(2) ر.ك: سنن ترمذي، ج 3، ص 589، كتاب البيوع، باب 59، ح 1295، وسنن ابن جامه، ج 2، ص 1121 و 1122، كتاب الاشربة، باب 6، ح 3380 و 3381.
(3) جلد 9 صحيح، ص 133، كتاب الاعتصام بالكتاب والسنّة، باب الحجّة علي من قال انّ احكام النبي صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم ...
«... وَكَانَ الْمُهَاجِرُونَ يَشْغَلُهُمُ الصَّفْقُ بِالأَسْوَاقِ، وَكَانَتِ الأَنْصَارُ يَشْغَلُهُمُ الْقِيَامُ عَلَي أَمْوَالِهِمْ...».
(1) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 523، كتاب الجنائز، باب 65، ح 1633.
معني جمله أوّل: ما با رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بوديم و هم وحدت داشتيم و چون حضرتش وفات يافت به اين سو و آن سو متوجّه شديم. معني جمله دوم:... تا در زمان عثمان كه فتنه برپا شد و مردم به چپ و راست منحرف گشتند.
(2) صحيح بخاري، ج 8، ص 155، كتاب الدعوات، باب العمل بالخواتيم.
معني دو جمله چنين است: 1. هر كه دوست دارد كه مردي از اهل دوزخ را ببيند به اين شخص بنگرد.
2. همانا اعمال به خاتمه آن بستگي دارد. (خداوند عاقبت ما را به خير ختم بفرمايد).
(1) جلد 4 صحيح، ص 108 ـ 106، فضل الجهاد والسير، باب بركة الغازي في ماله حيّا وميّتا مع النبي صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم وولاة الأمر.
(2) الف ـ صحيح بخاري، ج 7، ص 45، كتاب النكاح، باب الغيرة.
ب ـ صحيح مسلم، ج 4، ص 1716 و 1717، كتاب السلام، باب 14، ح 34 و 35.
(1) الف ـ صحيح بخي، ج 6، ص 9 ـ 3، مغازي، باب غزوه تبوك.
ب ـ صحيح مسلم، ج 4، ص 28 ـ 2120، كتاب التوبة، باب 9، ح 53.
بعض از فرازهي داستان مزبور چنين است:
«... قَالَ كَعْبُ بْنُ مَالِكٍ لَمْ أَتَخَلَّفْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فِي غَزْوَةٍ غَزَاهَا قَطُّ... وَلَقَدْ شَهِدْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم لَيْلَةَ الْعَقَبَةِ... وَمَا أُحِبُّ أَنَّ لِي بِهَا مَشْهَدَ بَدْرٍ وَإِنْ كَانَتْ بَدْرٌ أَذْكَرَ فِي النَّاسِ مِنْهَا... وَصَبَّحَ رَسُولُ اللَّهِ صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم قَادِمًا... جَاءَهُ الْمُخَلَّفُونَ... وَكَانُوا بِضْعَةً وَثَمَانِينَ رَجُلاً... فَذَكَرُوا لِي رَجُلَيْنِ صَالِحَيْنِ قَدْ شِهِدَا بَدْرًا.... فَلَبِثْنَا عَلَي ذَلِكَ خَمْسِينَ لَيْلَةً فَأَمَّا صَاحِبَي فَاسْتَكَانَا وَقَعَدَا فِي بُيُوتِهِمَا يَبْكِيَانِ... حَتَّي إِذَا مَضَتْ أَرْبَعُونَ مِنَ الْخَمْسِينَ وَاسْتَلْبَثَ الْوَحْي إِذَا رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم يَأْتِينِي فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم يَأْمُرُكَ أَنْ تَعْتَزِلَ امْرَأَتَكَ... فَأَرْسَلَ إِلَي صَاحِبَي بِمِثْلِ ذَلِكَ... فَلَبِثْتُ بِذَلِكَ عَشْرَ لَيَالٍ فَكَمُلَ لَنَا خَمْسُونَ لَيْلَةً مِنْ حِينَ نُهِيَ عَنْ كَلاَمِنَا... قَالَ - فَآذَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم النَّاسَ بِتَوْبَةِ اللَّهِ عَلَيْنَا حِينَ صَلَّي صَلاَةَ الْفَجْرِ فَذَهَبَ النَّاسُ يُبَشِّرُونَنَا...».
(2) صحيح بخاري، ج 8، ص 72.
«اِعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ أَوْجَبْتُ لَكُمُ الْجَنَّة». يعني: (خداوند به اهل بدر خطاب مي‏كند كه ) آنچه خواهيد انجام دهيد كه من تحقيقا بهشت را بري شما واجب كردم.
(1) صحيح بخاري، ج 8، ص 71، كتاب الاستئذان، باب من نظر في كتاب من يحذر... وج 9، ص 24، كتاب استتابة المرتدّين، باب ما جاء في المتأوّلين.
(2) الف ـ صحيح بخاري، ج 4، ص 169 و 204، كتاب بدء الخلق، باب قول اللّه تعالي واتخذ اللّه إبراهيم خليلاً و... و باب واذكر في الكتاب مريم... وج 6، ص 69 و 70، تفسير سوره مائده و ص 122، تفسير سوره انبياء، وج 8، ص 136 و ص 52 ـ 148، كتاب الدعوات، باب كيف الحشر و باب في الحوض.
ب ـ صحيح مسلم، ج 1، ص 217 و 218، كتاب الطهارة، باب 12، ح 37 و 39، وج 4، ص 96 ـ 1793، كتاب الفضائل، باب 9، ح 26 إلي 29 و 32، وص 1800، ح 40.
ج ـ سنن ترمذي، ج 4، ص 532، كتاب صفة القيامة والرقائق والورع، باب 3، ح 2423، وج 5، ص 301، كتاب تفسير القرآن، باب 22، ح 3167.
د ـ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1016، كتاب المناسك، باب 76، ح 3057، وص 1439، كتاب الزهد، باب 36، ح 4306.
ه ـ سنن نسائي، ج 4، ص 119، كتاب الجنائز، باب 119، ح 2083.
«... وانّ اناسا من اصحابي يؤخذ بهم ذات الشمال فاقول اصحابي اصحابي فيقول انّهم لم يزالوا مرتدين علي اعقابهم منذ فارقتهم. فاقول كما قال العبد الصالح:... وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدا ما دُمْتُ فِيهِمْ... الحَكِيمُ. (خلاصه ترجمه تا آخر آيات 117 و 118 از سوره مائده چنين است:... همانا مردمي از اصحابم را جزء أصحاب شمال قرار مي‏دهند من مي‏گويم اينان أصحاب منند مي‏گويد آنان از وقتي كه تو از آنها جدا شدي مرتدّ شدند من همان را مي‏گويم كه بنده صالح حضرت ـ عيسي عليه‏السلام ـ گفت: تا زنده بودم شاهد بودم و چون از دنيا رفتم تو ناظر بودي و تو شاهد بر هر امري مي‏باشي اگر آنان را عذاب كني بندگان تواند و اگر ببخشي توانا و حكيمي).
در بعض از همين روايتها آمده است كه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «... و انّي واللّه ما اخاف عليكم ان تشركوا بعدي و لكن اخاف عليكم ان تنافسوا فيها». يعني: به خدا قسم بر شما از شرك بعد از رفتنم نمي‏ترسم ولي مي‏ترسم كه در مقابل خواهشهي دنيايي خود را ببازيد.
ابن أبي مُليكه مي‏گفت: «اللّهمّ انّا نعوذ بك ان نرجع علي اعقابنا او نفتن عن ديننا». يعني خدايا ! به تو پناه مي‏بريم از اينكه از ايمانمان برگرديم يا در دينمان به فتنه بيفتيم
.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page