دوم ـ مغيرة بن شعبة و اسلامش
در بررسي خلفا در صحاح مغيره را اندكي شناسانديم و گفتيم كه او اهل فسق و فجور بود و خليفه ثاني چگونه حدّ خدا را بر او تعطيل كرد. حال ميخواهيم بدانيم كه چه شد او اسلام را پذيرفت:
بخاري و أبو داود نوشتهاند كه مغيره در جاهليّت با عدّهي همراه بود. آنان را كشت و اموالشان را تصاحب كرد و به مدينه آمد و اسلام آورد و رسول خدا صلياللهعليهوآله اسلام او را پذيرفت و آن اموال را چون با خيانت به دست آمده بود نپذيرفت.(1)
در بررسي خلفا در صحاح، آنجا كه از عشره مبشره سخني به ميان آمد، از أبو داود اين مطلب نقل شد كه سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل (راوي حديث عشره مبشّره) گفت: آنگاه كه فلاني كوفه آمد خطيبي را واداشت... (ج 4 سنن، ص 211، كتاب السنّة، باب في الخلفاء، ح 4648).
أبو داود به وظيفهاش كه حفظ كرامت حتّي امثال مغيره نيز بوده است عمل كرد ولي ديگران خود را ملزم نديدند كه با تحريف حقايق مغيره را تبرئه كنند. به عنوان نمونه ميبينيم اسكافي در رساله «نقض العثمانية» حديث فوق را كه با همان سند نقل كرده چنين آورده است:
چون با معاويه بيعت شد مغيرة بن شعبة (كه معاويه او را والي كوفه نموده بود) خطبائي را واداشت كه بر منابر علي عليهالسلام را لعنت كنند. سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل گفت: آيا اين مرد ستمگر را نميبينيد كه دستور به لعن مردي از اهل بهشت را ميدهد؟(2)
________________________________________
(1) الف ـ صحيح بخاري، ج 3، ص 254، كتاب الشهادات، باب الشروط في الجهاد و...
ب ـ سنن أبي داود، ج 3، ص 85، كتاب الجهاد، باب في صلح العدوّ، ح 2765.
«... وكان المغيرة صحب قوما في الجاهلية فقتلهم واخذ اموالهم ثمّ جاء فاسلم فقال النبي صلياللهعليهوسلم : امّا الإسلام فاقبل وامّا المال فلست منه في شيء...»، و به نقل أبو داود: «... و امّا المال فانّه مال غدر لا حاجة لنا فيه...».
(2) شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، ج 13، ص 220.
«... لمّا بويع لمعاوية اقام المغيرة بن شعبة خطباء يلعنون عليّا عليهالسلام . فقال سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل: ألا ترون إلي هذا الرجل الظالم يأمر بلعن رجل من اهل الجنّة !»
او در ادامه و در همان صفحه و صفحه بعد نيز بعض از شاهكارهي مغيره و غير او را مينويسد مثل: «... عبد الرحمان بن الاخنس: شهدت المغيرة بن شعبه خطب فذكر عليّا عليهالسلام فنال منه».
«... رياح بن الحارث: بينما المغيرة بن شعبه بالمسجد الاكبر وعنده ناس اذ جاءه رجل يقال له قيس بن علقمة، فاستقبل المغيرة فسبّ عليّا عليهالسلام ».
«... عليّ بن الحسين عليهالسلام قال: قال لي مروان: ما كان في القوم ادفع عن صاحبنا من صاحبكم قلت: فما بالكم تسبونه علي المنابر؟ قال: انّه لا يستقيم لنا الأمر إلاّ بذلك».
«... إسماعيل بن إبراهيم: كنت أنا وإبراهيم بن يزيد جالسين في الجمعة... فخرج المغيرة... ثمّ وقع في علي عليهالسلام فضرب إبراهيم علي فخذي او ركبتي ثمّ قال: اقبل علي فحدثني فانّا لسنا في الجمعة. الا تسمع ما يقول هذا!».
مشروح آن را در كتابمان «مناظره دو عالم اهل سنّت» بخوانيد. (از ص 22 به بعد).
ابن أبي الحديد در جي جي كتابش از مغيرة و اعمال زشتش مطالبي دارد كه بري آنانكه مايلند نشاني آنها را در اينجا ميآوريم: ج 1، ص 9، وج 2، ص 12 و 14، وج 4، ص 69 و 70 و 71 و 80، وج 6، ص 43 و 44 و 294، و ج 9، ص 90 و ج 13، ص 41 و 42 و 220 و 221، وج 16 ص 101 و 102 و 161 و ج 20، ص 8 و 10.