دیگر دلم به سیر چمن وا نمی‌شود

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

دیگر دلم به سیر چمن وا نمی‌شود
دیگر نشاط، هم نفس ما نمی‌شود

حتی اگر مسیح، طبیب دلم شود
دارد جراحتی که مداوا نمی‌شود

موسی اگر کند گذری سوی کاظمین
دیگر روان به وادی سینا نمی‌شود

از زخم‌های سلسله چون یاد آورم
زنجیر شعله از جگرم وا نمی‌شود

یک تن نگفت سلسله در آن سیاه چال
درمان زخم گردن مولا نمی‌شود

حبس و شکنجه، قعر سیه چال و سلسله
این احترام یـوسف زهرا نمی‌شود

گویی که آن ستمگر حق ناشناس را
جز با شکنجه عقده دل وا نمی‌شود

معصومه تسلیت که نصیب تو بعد از این
دیـگر زیـارت رخ بـابا نمی‌شـود

مولای من کسی است که در حبس سال‌ها
غـافل دمی ز حی تعـالی نمی‌شود

"میثم"هر آنچه بر سر عبد خدا رود
عبد خداست، بنـدۀ دنیـا نمی‌شود

حاج غلامرضا سازگار 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page