از میلیاردها انسانی که در طول قرنها پا به عرصه وجود گذاشتند و پس از مدتی از این جهان رخت بربستند، جز عده بسیار اندکی از آنها، هیچ نام و نشانی برجای نمانده است.
شماری اندک از انسانها در طول زندگی،افتخار جامعه خود بوده اند، زیرا لحظه ای ازتلاش برای سربلندی و اعتلای دین و ملتخود باز نایستادند. نام آنها و افتخاراتشان درذهن آیندگان نقش بست و جاویدان ماند.
عبدالله بن جعفر بن ابیطالب از چهره های درخشانی است که یاد و نامش در تاریخ ثبت گردیده است. عبدالله از دوران طفولیت، باشهادت پدر پا در صحنه های گوناگون اجتماعی و سیاسی گذاشت و با درک صحیح،بینش سیاسی و هوش و استعدادی که داشت، از جایگاه بسیارخوبی برخوردار شد.جود و بخشش، رابطه صمیمی با اهلبیت علیهم السلام، اطاعت از رهبری، همراهی با امام علی علیه السلام در صحنه های مختلف زندگی و ده ها نقطه مثبت دیگر، نشانگر روح بلند اوست.این نوشتار کوتاه به گوشه ای از افتخارات اومیپردازد.
پدر و مادر
عبدالله از نظر اصالت خانوادگی جایگاه بسیار ویژه ای دارد; پدرش جعفربن ابی طالب- پسر عموی پیامبرصلی الله علیه وآله و برادر حضرت امام علی علیه السلام - در جنگ موته (1) به شهادت رسیدو مادرش اسماء بنت عمیس (2) میباشد;مادر فداکاری که سالیان دراز در سرزمین حبشه برای رضای خدا و به دور از وطن، رنج فراوان کشید و با شهادت همسر خود در موته،نشان دیگری از صبر و استقامت برای خودکسب کرد. عبدالله بن جعفر در دامان این پدرو مادر پرورش یافت.
ولایت و زادگاه
به گفته تمام مورخان، عبدالله اولین نوزاد مسلمانان مهاجر است که در سرزمین حبشه چشم به جهان گشود. (3)
از سال تولد عبدالله تاریخ دقیقی در دستنیست. عبدالله در روز رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله ده ساله بود. بنابراین میتوان حدس زد که وی در سال های نخستین هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله به دنیا آمده است.
در دائرةالمعارف آمده است: عبدالله سه سال بعد از بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله در حبشه متولدشد. (4) این نظر صحیح نیست; زیرا دعوت پیامبرصلی الله علیه وآله در سه سال اول بعد از بعثت، علنی نبود تا مقابله ای از طرف کفار قریش صورت گرفته و در نتیجه، هجرتی به حبشه رخ داده باشد. شاید مراد مرحوم اعلمی سه سال پساز هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله است، نه پس از بعثت. دراین صورت، نظر فوق تقریبا با سن عبدالله درموقع رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله همخوانی دارد. درغیر این صورت، نظر مرحوم اعلمی باسن عبدالله در موقع رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله تناسب ندارد، علاوه برآن که جعفر بن ابی طالب درماه رجب سال پنجم بعثت (5) ، به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله به حبشه هجرت کرد. بنابراین اگرنظر مرحوم اعلمی را بپذیریم، باید عبدالله دوسال پیش از هجرت به حبشه به دنیا آمده باشد، که کسی چنین سخنی را نگفته است.
ویژگی ها
1 - جایگاه رفیع
عبدالله بن جعفر از آغاز جوانی به داشتناخلاق نیک و ایمان شهرت یافته بود، به گونه ای که در بین مسلمانان از احترام خاصی برخوردار بود. مسلمانان به پاس خدمات شایسته ای که پدر او تقدیم داشته بود(هجرت به حبشه که چشیدن طعم سختی ها و تلخی های غربت و دوری از وطن را به همراه داشت، دفاع از اسلام و پیامبرصلی الله علیه وآله و شهادت در راه خدا)، وی را مورد اکرام قرار میدادند.عبدالله بن عمر هر وقت عبدالله را میدید،وی را مخاطب قرار میداد و میگفت: السلام علیک یابن ذی الجناحین. (6)
در کتاب معجم رجال الحدیث، درباره جایگاه عبدالله بن جعفر آمده است: جلالت قدر و شان و منزلت عبدالله بن جعفر طیار بهقدری روشن است که هرگز نیازی به توضیح ندارد; زیرا از جمله مواردی که دلالت برشان وعلو مقام وی دارد، این است که امیرمؤمنان علیه السلام همیشه تلاش میکرد تا ازکشته شدن عبدالله جلوگیری کند، همانگونه که از حسنین علیهما السلام و محمدبن حنفیه محافظت مینمود. (7)
2 - چهره محبوب
از زمانی که پدر عبدالله در جنگ موته به شهادت رسید، عبدالله پیوسته مورد تفقد ودلجویی پیامبر خداصلی الله علیه وآله قرار گرفت. اسماء میگوید: من در روز کشته شدن جعفر و یاراناو، حدود چهل کیلو آرد خمیر کردم و خورشیدرست کردم، پسرانم را شستشو دادم و روغنو بوی خوشی به آنها زدم. ناگاه رسول خداصلی الله علیه وآله به خانهام آمد و فرمود: ای اسماء!پسران جعفر کجایند؟ من پسرها را حضور رسول خداصلی الله علیه وآله آوردم. پیامبرصلی الله علیه وآله آنها رابه سینه خود چسبانید و بوئید. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله گریست. گفتم: ای رسول خدا! مثلاین که خبری از جعفر به شما رسیده است.پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: آری، امروز کشته شد. (8)
عبدالله بن جعفر میگوید: به خاطر دارم که رسول خداصلی الله علیه وآله نزد من آمد و خبر مرگ پدرمرا آورد. من به آن حضرت نگاه میکردم وایشان برسرمن و برادرم دست میکشید و ازچشمانش اشک سرازیر میشد و از محاسن مبارکش می چکید. سپس عرضه داشت:پروردگارا! جعفر برای رسیدن به بهترین ثواب ها پیشگام شد. پروردگارا! خودتبهترین جانشین برای فرزندان او باش; به بهترین نحوی که در مورد یکی از بندگان خوداعمال میفرمایی.
سپس به مادرم فرمود: ای اسماء! به تومژدهای بدهم؟ گفت: آری، پدر و مادرم فدای توباد! فرمود: خداوند - عزوجل - برای جعفر دوبال قرار داده است که در بهشت پروازمیکند. مادرم گفت: پدر و مادرم فدای تو باد!این مطالب را به مردم بگو. پیامبرصلی الله علیه وآله برخاست و دست مرا گرفت و درحالی که دست به سرم میکشید و نوازش میفرمود، به منبر رفت و مرا بر پله پایین، جلوی خود نشاند و با چهره ای اندوهگین فرمود: مرد با داشتن برادر و پسرعمو احساس افزونی و قدرتمیکند. همانا جعفر کشته شد و خداوند برایاو دو بال قرار داده است که در بهشت پروازمیکند. رسول خداصلی الله علیه وآله از منبر فرود آمد و بهخانه خود رفت و مرا همراه خود برد و دستور فرمود غذایی برای خانواده ما درست کنند. آنحضرت برادرم را نیز نزد ما آورد و ما با رسول خداصلی الله علیه وآله غذا خوردیم. غذایی بسیار خوب وفرخنده... سه روز با آن حضرت بودیم. آن حضرت به هریک از حجره های خود که میرفت، ما همراه او بودیم. سپس به خانه خود برگشتیم. (9)
همچنین عبدالله میگوید: پیامبرصلی الله علیه وآله پساز گذشت سه روز از شهادت پدرم، به خانه ما آمد و فرمود: فرزندان برادرم را نزد من بیاورید. ما را که کودکانی بودیم، نزد او آوردند.در همان وقت فرمان داد تا سلمانی موی سرهای ما را بتراشد. آن گاه فرمود: محمد شبیه عموی ما، ابوطالب است و عبدالله شبیه خلق و خوی من است. سپس دست مراگرفت و بلند کرد و گفت: خدایا! جانشین جعفردر اهل و عیالش باش و خرید و فروش عبدالله را نیز مبارک گردان. دراین هنگام مادرمان آمد و از یتیمی ما شکوه کرد. آن حضرت فرمود: از چه میترسی؟ آیا از سرپرستی آنها وحشت داری، در حالی که من در دنیا و آخر تولی و سرپرست آنها میباشم؟ (10)
3 - دعای خیر پیامبرصلی الله علیه وآله
عبدالله بن جعفر از دوران کودکی سرشار از استعداد و خلاقیتبود. او در کودکی ازگل،برای کودکان اسباب بازی میساخت و آنها را میفروخت. همچنین به خرید و فروش گوسفند میپرداخت.
روزی عبدالله مشغول ساختن وسائل بازیکودکان بود که پیامبرصلی الله علیه وآله به وی فرمود: چرا اینها را میسازی؟
او پاسخ داد: آنها را میفروشم.
آن حضرت فرمود: با پولش چه میکنی؟
عبدالله گفت: رطب میخرم و میخورم.
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: بارخدایا! به کاری که عبدالله انجام میدهد، برکت ده!
براثر دعای پیامبرصلی الله علیه وآله، عبدالله چیزی خرید و فروش نمیکرد مگر آن که سود می برد. (11)
عبدالله میگوید: روزی پیامبرصلی الله علیه وآله نزد ما آمد، درحالی که من مشغول فروش گوسفند برادرم بودم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: خدایا! به خرید و فروش عبدالله برکت ده.
عبدالله میگوید: پس از دعای خیرپیامبرصلی الله علیه وآله، هرچه را که خریدم یا فروختم،خداوند آن را برایم مبارک گردانید. (12)
4 - بیعتبا پیامبرصلی الله علیه وآله در دوران کودکی
چند نفر انگشتشمار در کودکی با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیعت کردند، اولین کودکی که باپیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کرد حضرت علیعلیه السلام بود.سپس امام حسن و امام حسین علیهما السلام با پیامبرخدا بیعت کردند. چهارمین کودکی که با پیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کرد، عبدالله بن جعفر طیاراست. در همه موارد فوق بیعت ها از طرف پیامبرصلی الله علیه وآله مورد قبول قرار میگرفت. این چندنمونه فقط در خاندان آل ابیطالب بود.
امام صادق علیه السلام به نقل از پدرش فرمود: امام حسن و امام حسین علیهما السلام و عبدالله بن جعفردر کودکی با پیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کردند. هیچ کودکی جز آنها، با پیامبر بیعت نکرد. (13)
عبدالله 10 سال بیش نداشت کهپیامبرصلی الله علیه وآله فوت کرد. (14) بنابراین، بیعت او باپیامبرصلی الله علیه وآله در دوران کودکی محرز است.
5 - یار پیامبر(ص) و پنج امام علیهم السلام
یکی از امتیازات عبدالله بن جعفر این استکه او را جزو صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله شمردهاند. ابناثیر جزری پس از این که نامش را در شمار صحابه می آورد، میگوید:«له صحبته... وروی عن النبی صلی الله علیه وآله احادیث»; او از اصحاببود... و روایاتی از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کردهاست. (15)
شیخ طوسی علاوه بر این که عبدالله را جزویاران پیامبرصلی الله علیه وآله (16) شمرده، او را در ردیف یاران حضرت امام علی علیه السلام (17) و امام حسنعلیه السلام نیزشمرده است. (18) جای تعجب است که شیخ طوسی نام او را در شمار یاران امام حسین علیه السلام، امام سجادعلیه السلام و امام باقرعلیه السلام نیاورده است.
علامه مامقانی دراین باره مینویسد: هنوز پین برده ام که چرا شیخ طوسی از آوردن نام عبدالله جزو یاران امام حسین، خودداریکرده است; زیرا شکی نیست که او از یاران امام حسین علیه السلام به شمار میرود. وی بافرستادن فرزندانش، عون و محمد - که درکربلا به شهادت رسیدند.- با امام حسین علیه السلام مواسات کرد، زیرا به خاطر عذری که داشت،خود نتوانست در کربلا شرکت کند. (19)
عبدالله تا سال 80 ه .ق زنده بود. (20) بنابرنقل های متفاوت سال او در 84 یا 85 یا 90 ه.ق از دنیا رفته است. (21) بنابراین عبدالله درعصر امام باقرعلیه السلام زنده بود. جای تعجباست که در کتب رجال نام وی جزو یاران امام حسین(علیه السلام)، امام سجاد و امام باقرعلیهم السلام نیامده است.
6 - راوی نور
عبدالله با این که ده سال بیشتر نداشت،احادیثی را، اگرچه اندک از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده، که نشانگر هوش و استعداد اوست. احمد، ازرؤسای مذاهب چهارگانه اهل سنت در مسند خودعلاوه برنقل ماجرای برخورد پیامبر با عبدالله پساز کشته شدن جعفر، 13 حدیث از پیامبرصلی الله علیه وآله رااز وی نقل کرده است. (22)
محب طبری نیز درباره او مینویسد: وحفظ عن النبی صلی الله علیه وآله و روی عنه (23) ; سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله را به خاطر سپرد و نقل کرد.
ابن حجر عسقلانی علاوه براین که عبدالله را جزو راویان حدیث از پیامبرصلی الله علیه وآله و علیعلیه السلام وبرخی از صحابه می شمارد، نام کسانی که از او روایت کرده اند، برشمرده و چنین مینویسد:وی از پیامبر(ص) و از مادرش، اسماء و عمویش علی بن ابیطالب علیه السلام، عثمان و عمار بن یاسر روایت کرده است.
همچنین افراد زیر از او روایت کردهاند:
فرزندانش; معاویه، اسحاق، اسماعیل ام ابیها(دختر عبدالله) و پسرخاله اش،عبدالله بن شداد و برادر زاده اش از مادرش،قاسم بن محمدبن ابی بکر وحسن بن حسنبن علی علیه السلام و فرزند وی، عبدالله بن حسن وعبدالله بن محمدبن عقیل و محمدبن علی بن الحسین علیه السلام و حسن سعد و خالد بن سارهمخزومی و سعدبن ابراهیم زهری و عبدالله بن ملیکه و عروة بن زیبر و عمر بن عبدالعزیز ومورق عجلی و... (24)
7 - ازخاندان شهیدان
عبدالله این افتخار را دارد که در بین بنی هاشم ازچند جهت به خانواده محترم شهدا نسبت دارد.
وی فرزند شهید است. پدرش جعفر بن ابی طالب در جنگ موته به شهادت رسید.
برادرش در کربلا به شهادت رسید. (25) ویپدر شهید است که سه نفر از آنها، به نام های عون، محمد (26) و عبدالله (27) در کربلا به شهادت رسیدند و دو نفر دیگر، به نام های:ابوبکر و عون و اصغر در واقعه «حره»، در مدینهشهید شدند. (28)
به گفته مورخان مادر عون بن عبدالله،حضرت، زینب علیها السلام است. (29) مادر محمد بن عبدالله خوصاء - دختر حفصه بن ثقیف - است. (30)
8 - همسر حضرت زینبعلیها السلام
عبدالله داماد عموی خود، حضرت علی علیه السلام است. عبدالله از جمله خواستگارانی بود که به خانه امام علی علیه السلام رفت و آمد میکرد. و آرزو داشتبا حضرت زینبعلیها السلام دختر عموی خود ازدواجکند. اما شرم و حیا میکرد که خواسته خود راباعمویش مطرح کند. طولی نکشید کهعبدالله قاصد چنین را به قصد خواستگاری به خانه علی علیه السلام فرستاد. قاصد به عرضرسانید: علی جان! شما خوب میدانید که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به فرزندان جعفر علاقه فراوانی داشت، حتی یک روز خطاب به آنان فرمود:
«بناتنا لبنینا و بنونا لبناتنا»; دختران ما،متعلق به پسران ما و پسران ما، متعلق به دختران ما میباشند.
پیشنهاد میکنم و شایسته خواهد بود کهدختر گرامی خود، زینب علیها السلام را به ازدواج عبدالله، فرزند برادر خویش در آوری و مهریه را هممانند مهریه مادرش،حضرت فاطمه علیها السلام قرار دهی.
حضرت امام علی علیه السلام هم که غیر ازجهت خویشاوندی واصالت خانوادگی، در وجود عبدالله اخلاق و فضیلت و ارزشهای انسانی و معنوی زیادی سراغ داشت، خواستگاری راپذیرفت. و حضرت زینب علیها السلام، دختر والاگهرخویش را در حالی که سن او ده سال ازعبدالله کمتر بود، به ازدواج وی در آورد. (31) ثمره این ازدواج، سه پسر و یک دختر بود. (32)
9 - همراه با امام علی علیه السلام
عبدالله بن جعفر نه فقط برادرزاده و داما دحضرت امام علی علیه السلام بود، بلکه عاشقی دلداده و بااخلاص، کارگزاری فعال، نیرویی مجرب وکارآزموده میدان های نبرد و پشتیبانی محکم و قوی برای آن حضرت به شمار میآمد.حضرت امیرمؤمنان امام علی علیه السلام نیز به او عنایت ویژه ای داشت.
الف - کارگزار کاردان
عبدالله بن جعفر در ایام خلافت حضرت علی علیه السلام یکی از کارگزاران آن حضرت بود. و ازطرف وی پست کتابت را پذیرفته بود. (33) ،همان گونه که حضرت علی علیه السلام در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله پست کتابت را عهده دار بود. (34)
شغل کتابت بسیاری از موارد را شامل می شد، از جمله کتابت وحی که حضرت علی علیه السلام متصدی آن بود و پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وآله این پستحذف گردید. اماب قیه موارد، که شامل نامه نگاری های حکومتی، نامه به شخصیت های داخلی وخارجی و... بود، وجود داشت.
ب - فرماندهی در جنگ جمل
عبدالله بن جعفر بنا به وظیفه ای که احساس میکرد، همراه دیگر یاران رسول خداصلی الله علیه وآله به حمایت و پشتیبانی از امیرمؤمنان علی علیه السلام، برای خاموش ساختن فتنه و آشوب،در رکاب آن حضرت به بصره شتافت و به فرماندهی لشگر ده هزار نفری در جنگ جمل منصوب گردید. (35)
ج - فرماندهی در جنگ صفین
عشق و ایمانی که عبدالله به نظام اسلامی وحاکم مقتدر آن، حضرت علی علیه السلام داشت، او را وادار ساخت تا به دعوت رهبر لبیک گفته، درجبهه نبرد حق علیه باطل شرکت جسته، به دفاع از آرمانهای اسلام بپردازد. حضور عبدالله در جنگ صفین بسیار چشمگیر بود.وی از فرماندهان سپاه حضرت علی علیه السلام درجنگ صفین بود. (36) عبدالله فرمانده طایفه های قریش، اسد و کنانه بود. (37) عبدالله در جنگ صفین رشادتهای فراوانی از خودنشان داد. (38)
د - امضاکننده پیمان حکمین
با خیانت آشکار معاویه و فریب خوردن سپاهیان حضرت علی علیه السلام و فروکش کردن جنگ صفین، رای تحمیلی براین شد که یک نفر به نمایندگی از مردم عراق و یک نفر به نمایندگی از مردم شام براساس کتاب خدا وسنت رسول الله صلی الله علیه وآله به ختم غائله بپردازند.
پیمانی مشروح و مفصل نوشته شد و 27نفر از یاران حضرت علی علیه السلام، از جمله عبدالله آن را امضاء کردند. (39)
ه - موضع گیری در برابر خیانت حکمین
پس از پایان گرفتن سرنوشت حکمیت وخیانت حکمین به اسلام و مسلمانان، یارانحضرت علی علیه السلام لب به اعتراض گشودند.آنها از این که حضرت علی علیه السلام فردی ساده لوح را برای گفت و گو با عمروبن عاص فرستاده بود، ناراحت بودند.
روزی امام علی علیه السلام بر فراز منبر از امام حسین علیه السلام خواست تا درباره حکمین سخن گوید. سپس از عبدالله بن عباس چنین درخواستی کرد. باردیگر، به عبدالله بن جعفردستور داد تا درباره حکمین سخن بگوید.عبدالله بن جعفر پس ازحمد و ثنای الهی، گفت: ای مردم! این امر چیزی بود که نظر خواهی اش با علی و پذیرفتنش ازدیگری بود، اما شما آمدید و عبدالل هبن قیس (ابوموسی اشعری کلاهی) را پیشنهادداده، گفتید: به غیر از او رضایت نمی دهیم.
به خدا سوگند نه علمی از او آموختیم و نه امیدی به او داشته و نه از پیش یار خود میدانستیم. اینکار نه تباهی مردم عراق را در پیداشت و نه کارشامیان را سروسامان داد و نه حق علی علیه السلام را به پاداشتند و نه باطل معاویه را سرنگون ساختند.
چنین نیست که حق به وسیله طلسم جادوگران و یا به دمیدن شیطان از بین برود.ما امروز بر همان نظری هستیم که دیروز از آندفاع میکردیم. (40)
منظور عبدالله از این سخن، این بود که به اعتراض کنندگان بفهماند که ایراد شان نابجاست، زیرا این خیانت آشکار نتیجه کارنادرست خودشان بود.
محمدجواد طبسی
____________________________________
1 - مغازی، واقدی، ج 2، ص 576.
2 - تهذیب التهذیب، ج 5، ص 149.
3 - الاصابه، ج 2، ص 289; سیره ابن اسحاق، ص226; تذکرةالخواص، ص 172.
4 - دائرةالمعارف، اعلمی، ج 12، ص 282.
5 - فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 129.
6 - تذکرةالخواص، ص 174.
7 - معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 143.
8 - مغازی، ج 2، ص 584; کامل، ج 2، ص 115.
9 - مغازی، ج 2، ص 584; تذکرةالخواص، ص 173.
10 - سیراعلام النبلاء، ج 3، ص 458.
11 - سفینةالبحار، ج 2، ص 126.
12 - همان.
13 - العقد الفرید، ج 5، ص 133.
14 - تهذیب التهذیب، ج 5، ص 150.
15 - اسدالغابه، ج 3، ص 135.
16 - رجال شیخ طوسی، ص 23; معجم رجالالحدیث، ج 10، ص 142.
17 - رجال شیخ طوسی، ص 46.
18 - همان، ص 69.
19 - تنقیح المقال، ج 2، ص 173.
20 - تهذیب التهذیب، ج 5، ص 149.
21 - همان.
22 - مسنداحمد، ج 1، ص 205.
23 - ذخائرالعقبی، ص219; عقدالفرید، ج2،ص212.
24 - تهذیب التهذیب، ج 5، ص 149.
25 - پیامبر و یاران، ج 4، ص 137. عون بن جعفر ازکسانی بود که باحضرت از مدینه خارج شد و درکربلا شهیدگشت. (ر.ک: ذخیرةالدارین، ص 168)
26 - ابصارالعین، ص 75.
27 - تنقیح المقال، ج 2، ص 173.
28 - قاموس الرجال، ج 5، ص 412.
29 - ابصارالعین، ص 75.
30 - همان، ص 77.
31 - زینب قهرمان دختر علی(ع)، ص 34.
32 - الکوکب الدری، ج 2، ص 213.
33 - عقدالفرید، ج 4، ص 246.
34 - همان، ص 243.
35 - دائرةالمعارف،اعلمی، ج 12، ص 282.
36 - الاصابه، ج2، ص289; لغت نامه دهخدا، ج76،ص70.
37 - سیراعلام النبلاء، ج 3، ص 460; تهذیبالتهذیب، ج 5، ص 150.
38 - ر. ک: وقعةالصفین،، ص 373.
39 - ر.ک: همان، ص 506.
40 - عقدالفرید، ج 5، ص 98.
دیدگاهها
با توجه به ولادت حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها در 5 يا 6 يا 7 هجري و اختلاف سني ايشان با عبدالله جعفر حدود ده سال فكر كنم نظر شيخ طوسي صحيح تر باشه يعني سه سال قبل از هجرت
والله اعلم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا