متن ادبی (( بهار در بهار ))

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

منیره ماشاءاللهی
عطر آسمانی فرشتگان در فضا منتشر است. آسمان، ستاره باران عشق است.
شب، لبریز از جرعه ‏های ناب مناجات، سرود بی‏قراری را در دست ‏افشانی عرش و فرش می‏سراید.
زمین، سوره آفرینش معرفت وایمان را در روح زمان تلاوت می‏کند و تبسم شادمانه ماه، زمین و آسمان را آیه آیه نور کرده است. نبض ثانیه ‏ها بی‏قراری می‏کند و ساعت مضطرب زمان نفسش به شماره افتاده است. صدای هلهله فرشتگان و زمزمه عرشیان و ترانه زلال اذان، شهر را پر کرده است و شراره اشتیاق در کوچه‏ های مهتابی مدینه زبانه می‏کشد.
مدینه، بهار در بهار است و لبریز شوق انتظار و غرق تمنای دیدار.
همه در انتظار تولد خورشید و طلوع با شکوه صبح و خنده طلایی آفتابند و بی‏تابانه، لحظه تولد بانوی صبر و عشق را به شوق نشسته‏اند.
فاطمه علیهاالسلام در حالی که در آغوش سحرگاه، برسجاده عشق، ترانه نیایش و حمد می‏سراید، عطر حضور خدا را در قنوت نمازش، نفس می‏کشد و لحظه ‏های چشم ‏انتظاری را با طراوت مناجات و اشک، سپری می‏کند.
لحظه موعود، فرا می‏رسد و غنچه قداست علی و زهرا علیهاالسلام به شکوفه می‏نشیند. دردی خوش که وجود نازنین بانوی آب و آفتاب را دربرگرفته است، با شهد شیرین گریه هدیه‏ ای الهی تسکین می‏یابد و فصل سبز زندگی اسوه صبر و نجابت در گهواره سبز زمین، با بهار خنده ‏اش آغاز می‏شود. شوقی در رگ‏های خاک می‏دود و خنده‏ای بر لب‏های تاریخ شکوفا می‏شود.
نوری پیچیده در حریر سبز نجابت و عصمت، دست به دست آسمانیان، می‏چرخد و وقتی پلک می‏گشاید، بزم شادمانه ملایک به اوج می‏رسد.
خانه زهرا و علی علیهماالسلام ، فانوس ‏باران اشک شادی می‏شود.
پیامبر خدا شادمان است. پیام ‏آور عشق محمدی، در گوش طفل، اذان و در قلبش ترانه محبت زمزمه می‏کند. پیکی آسمانی، نام او را از عرش می‏آورد و او «زینب» می‏شود؛ نخستین سراینده غزل صبر و بردباری، زینت و مونس تنهایی پدر و سنگ صبور غربت زهرا، هم نوا با مظلومیت حسن و خطبه‏ خوان رشادت حسین و شهامت عباس؛ همدم لحظه ‏های بی‏ کسی و مرهم زخم ‏های دلواپسی کبوتران پر وبال شکسته کربلا. زینب است و بانوی همیشه نجیب تاریخ. مقدمش گل باران!