منیره ماشاءاللهی
عطر آسمانی فرشتگان در فضا منتشر است. آسمان، ستاره باران عشق است.
شب، لبریز از جرعه های ناب مناجات، سرود بیقراری را در دست افشانی عرش و فرش میسراید.
زمین، سوره آفرینش معرفت وایمان را در روح زمان تلاوت میکند و تبسم شادمانه ماه، زمین و آسمان را آیه آیه نور کرده است. نبض ثانیه ها بیقراری میکند و ساعت مضطرب زمان نفسش به شماره افتاده است. صدای هلهله فرشتگان و زمزمه عرشیان و ترانه زلال اذان، شهر را پر کرده است و شراره اشتیاق در کوچه های مهتابی مدینه زبانه میکشد.
مدینه، بهار در بهار است و لبریز شوق انتظار و غرق تمنای دیدار.
همه در انتظار تولد خورشید و طلوع با شکوه صبح و خنده طلایی آفتابند و بیتابانه، لحظه تولد بانوی صبر و عشق را به شوق نشستهاند.
فاطمه علیهاالسلام در حالی که در آغوش سحرگاه، برسجاده عشق، ترانه نیایش و حمد میسراید، عطر حضور خدا را در قنوت نمازش، نفس میکشد و لحظه های چشم انتظاری را با طراوت مناجات و اشک، سپری میکند.
لحظه موعود، فرا میرسد و غنچه قداست علی و زهرا علیهاالسلام به شکوفه مینشیند. دردی خوش که وجود نازنین بانوی آب و آفتاب را دربرگرفته است، با شهد شیرین گریه هدیه ای الهی تسکین مییابد و فصل سبز زندگی اسوه صبر و نجابت در گهواره سبز زمین، با بهار خنده اش آغاز میشود. شوقی در رگهای خاک میدود و خندهای بر لبهای تاریخ شکوفا میشود.
نوری پیچیده در حریر سبز نجابت و عصمت، دست به دست آسمانیان، میچرخد و وقتی پلک میگشاید، بزم شادمانه ملایک به اوج میرسد.
خانه زهرا و علی علیهماالسلام ، فانوس باران اشک شادی میشود.
پیامبر خدا شادمان است. پیام آور عشق محمدی، در گوش طفل، اذان و در قلبش ترانه محبت زمزمه میکند. پیکی آسمانی، نام او را از عرش میآورد و او «زینب» میشود؛ نخستین سراینده غزل صبر و بردباری، زینت و مونس تنهایی پدر و سنگ صبور غربت زهرا، هم نوا با مظلومیت حسن و خطبه خوان رشادت حسین و شهامت عباس؛ همدم لحظه های بی کسی و مرهم زخم های دلواپسی کبوتران پر وبال شکسته کربلا. زینب است و بانوی همیشه نجیب تاریخ. مقدمش گل باران!
متن ادبی (( بهار در بهار ))
(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)
- بازدید: 21348
دیدگاهها
واقعا متن زیبایی بود
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا