امير در زبان عربی به معنی فرمانده، سلطان و رهبر است. (1) بعد از اسلام، كسانی را كه از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خلفا به فرماندهی مأموريت های جنگی منصوب می شدند، امير می ناميدند.
مطابق همین معنای لغوی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می توان امیرالمؤمنین؛ یعنی رهبر و فرمانده مسلمانان اطلاق نمود.این صفت به خلفای راشدین و خلفای اموی و عباسی و یا همه كسانی كه توسط شورا و اصحاب اهل حل و عقد انتخاب شده اند، اطلاق می گردد.(2)
بر همین اساس است كه خلفای اسلامی خود را امیرالمؤمنین می خواندند.
اما در روایات عنوان امیرالمؤمنین از القاب خاص امام علی (علیه السلام) شمرده شده است.(3) امیرالمؤمنین در این روایات معنای ویژه ای دارد كه آن معنا ضامن خلافت بلافصل است؛ با توجه به این معنا تنها شامل امام علی (علیه السلام) می شود، چون جز او كسی لایق این مقام نیست.
اختصاص لقب امیرالمؤمنین به امام علی (علیه السلام) تنها با معنای ضامن خلافت بلافصل قابل توجیه است؛ یعنی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید او امیر و حاكم مسلمانان بوده و مردم باید به این مهم آشنا شوند. شاید بر همین اساس باشد كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
"اگر مردم می دانستند در چه زمانی علی (علیه السلام) به این لقب ملقب گردید، هرگز منكر فضایل او نمی شدند، زیرا علی در زمانی كه آدم بین روح و جسد بود، ملقب به این لقب شد؛ زمانی كه خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما نبودم؟
گفتند: بلی.
فرمود: من پروردگار شمایم و محمد پیامبر شما است و علی امیر شما است"(4)
به همین خاطر، این لقب برای دیگران و حتی امامان معصوم (علیه السلام) اطلاق نشده است.
شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: آیا روا است كه به امام زمان (علیه السلام) به عنوان "سلام بر تو، ای امیرمؤمنان" سلام یاد كرد؟
امام فرمودند:
"نه، زیرا خداوند تنها علی (علیه السلام) را به این لقب نامیده است. نه قبل او كسی به این لقب نامیده شده و نه پس از او. آن شخص پرسید: پس چگونه بر قائم آل محمد (علیه السلام) می بایست سلام كرد؟ فرمود: می گویید: السلام علیك یا بقیة الله(5)
پس از دیدار امام علی (علیه السلام)، با حضرت جبرئیل امین رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
"ای علی! او روح الامین جناب جبرئیل است، و او نخستین کسی است که به تو به عنوان امیرالمؤمنین سلام کرد.(6)
***********************************
1.دایرة المعارف تشیع، ج2، ص 522
2. همان، ص 522 – 523
3.معارف و معاریف، ج2، ص 448؛ دایرة المعارف تشیع، ج2، ص 522
4. ینابیع الموده، 2، ص 63؛ بحارالانوار، ج9،ص 256؛ مظهر ولایت، ص 40
5.كافی، ج1، ص 411؛ بحارالانوار، ج24، ص 211؛ مظهر ولایت، ص 41
6. المرعشی التستری، السید نورالله الحسینی، احماق الحق و ازهاق الباطل،ج 4، ص 276
منبع : شهر سوال