قبلاً اشاره شد که خلفیه دوم برنامه ریزی کرده بود که معاویه بعد از عثمان و عبدالرحمن بن عوف خلیفه شود. بهمین جهت به معاویه میدان میداد و او را کسرای عرب مینامید. در نتیجه معاویه در زمان عمر و عثمان با داشتن حکومت شام قدرت و شوکت فراوانی بهم زده بود و در فکر اشغال پست خلافت بود. جریان ذیل قدرت طلبی او را نشان میدهد: عثمان در زمانی که محاصره شد، نامهای به چند نفر از والیان خود که لشکر در اختیار داشتند از آن جمله به معاویه نوشت:
که برای حفظ جان و کمک من لشکری به مدینه بفرستید.
معاویه لشکری فرستاد و گفت:
در ذا خشب یک منزلی مدینه بمانید تا دستور من به شما برسد و نگوئید حاضر چیزی میبیند که غایب نمیبیند خیر من حاضرم و شما غایب.
آن لشکر هم در ذا خشب ماند تا عثمان کشته شد و بعد به شام بازگشت. (112) چرا معاویه چنین کاری کرد؟ چون میخواست عثمان کشته شود و او به بهانه خونخواهی عثمان به خلافت برسد و قبلاً گفتیم اگر طلحه روی کار میآمد، معاویه باز به خونخواهی عثمان به مدینه لشکرکشی میکرد و او و صحابه دیگر را میکشت و خلافت را در دست میگرفت. اما چون مردم دور علی علیه السلام را گرفتند و با او بیعت کردند معاویه، طلحه و زبیر را تحریک کرد تا ایشان با علی علیه السلام بجنگند. به این ترتیب هر طرف شکست میخورد طرف دیگر ضعیف شده و معاویه میتوانست در امارات شام باقی بماند. معاویه با این نقشه میخواست اول علی علیه السلام را کنار بزند و بعد در زمان مقتضی طلحه یا زبیر را از پیش پای خود بر دارد و به خلافت کل ممالک اسلامی برسد. برای این مقصود به هر یک از طلحه و زبیر جداگانه نامه نوشت: که من برای خلافت شما بیعت میگیرم شما کار خود را انجام دهید و علیه علی قیام نمائید.
حضرت امیر علیه السلام در آغاز خلافت خود جریر را به شام فرستاد تا از معاویه بیعت بگیرد. معاویه به جریر گفت:
به صاحب خود - حضرت امیر علیه السلام - بنویس که شام و مصر را تیول من قرار دهد و مالیات اینها برای من باشد و هنگام وفات خود بیعتی از کسی بر گردن من قرار ندهد. اگر چنین کند به خلافت او گردن مینهیم.
جریر این مطلب را به حضرت علی علیه السلام نوشت:
حضرت در پاسخ او نوشتند:
معاویه میخواهد از من بیعتی بر گردن نداشته باشد و آنچه دوست دارد به انجام رساند او میخواهد ترا آنقدر معطل کند تا افکار مردم شام را بدست گیرد. این پیشنهاد را مغیره در مدینه بمن گفته بود و من قبول نکردم، زیرا دوست نداشتم که خداوند مرا یاور گمراهانی چون معاویه ببیند. اگر این مرد بیعت مرا پذیرفت بسیار خوب و گرنه به نزد ما باز گرد. (113)
با توجه به این خصوصیات معاویه که در بالا ذکر شد نه تنها از جهت شرعی ابقاء معاویه در حکومت شام صحیح نبود و اگر اینکار را حضرت علی علیه السلام انجام میداد برای همیشه نصب ولات جور و حکام ظالم، شرعیت پیدا میکرد و حضرت امیر علیه السلام که محور حق بود حاضر نبود باطلی را تصویب کند، از لحاظ سیاسی هم مصلحت نبود که حضرت امیر علیه السلام معاویه را در امارات شام ابقاء کند چه آنکه معاویه در این صورت به مردم میگفت:
من از جانب عمر و عثمان امیر بودم و علی علیه السلام نیز مرا ابقاء کرد لکن من او را قبول ندارم
خصوصاً با توجه به وضعیت منطقه شام که لشگرگاه بود و نیز عمده آذوقه مکه و مدینه از آنجا تأمین میشد، (114) در نتیجه احتمال قیام والی آنجا علیه حکومت مرکزی وجود داشته چنانچه توسط معاویه بالاخره انجام شد.
در هر صورت معاویه حاضر به بیعت کردن نشد. و حضرت امیر علیه السلام او را عزل کرد و چند نامه شدید اللحن بین آنحضرت و معاویه رد و بدل شد و در پایان، قدرت طلبی معاویه او را بر آن داشت که جنگ صفین را علیه آنحضرت براه اندازد.
ریاست طلبی معاویه
- بازدید: 553