آيه (2ـ3)
وَ رَأَيْتَ النّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللهِ أَفْواجاً
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوّاباً
ترجمه :[1]
]توضيح: خبر غيبى سوره فتح[
اين سوره يكى از معجزات قرآن است، چون اين سوره قبل از فتح مكه نازل شده بود و اين خبر مىدهد كه فتح مىكنى و نصرت مىيابى، و گفتند: پيغمبر از اين
سوره دانست كه عمرش به آخر رسيده و از دار دنيا رحلت مىفرمايد، و گفتند: چون آيه نازل شد كه فرمود: (إِنَّکَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ)[2] پيغمبر 9 درخواست كرد از
خداى متعال كه: اين موت من در چه موقعى است؟ اين سوره نازل شد كه موقعش (إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ) است[3] .
و اخبارى هم از ابن عباس و عايشه و غير اينها روايت كردهاند[4] كه منتهى به
معصوم نيست و سند معتبرى هم ندارد، و در آيه هم دلالتى بر اينكه مراد فتح مكه است ندارد، و فتوحات پيغمبر هم منحصر به فتح مكه نيست، و دلالتى بر اينكه وفات پيغمبر و رحلت باشد هم ندارد و آنچه به نظر مىآيد و الله اعلم بمراده اينكه مفاد اين آيه مفاد آيات ديگرى است مثل آيه شريفه: (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً)[5] ، و آيه شريفه :
(وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُوْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ)[6] ، و مثل آيه شريفه (هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)[7] ، و آيه شريفه: (هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ
بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللهِ شَهِيداً)[8] و غير اينها از آيات كه
تمام اينها راجع به زمان ظهور حضرت بقية الله[9] و دوره رجعت حضرت رسالت و ائمه هدا: است كه تمام انبيا رجعت فرمايند[10] و در تحت لواى پيغمبر اكرم 9 و
دين مقدس اسلام و نصرت آن حضرت باشند، و دين اسلام سرتاسر عالم را فراگيرد و خَردَلى از شرك در روى زمين نباشد، به جميع اقسام خمسه شرك: نه ذاتى، نه صفاتى، نه عبادتى، نه افعالى، نه نظرى: و تمام افراد جن و انس در تحت دين اسلام درآيند و هر كدام قابل هدايت باشند هدايت شوند و هر كه قابل نيست هلاك شود و شيطان و شياطين از بين بروند. و وقت معلومى كه خدا به شيطان وعده داده برسد كه فرمود : (فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ)[11] كه مىتوان گفت: اصل غرض الهى و
حكمت خلقت عالم و جن و انس براى اين زمان است و پيغمبر و ائمه اطهار : سرتاسر دنيا را سلطنت كنند بدون خوف و ترس، و مبنى بر اين استفاده، شروع كنيم در تفسير اين سوره مباركه :
تفسير :
(إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ) كه خداوند نصرت فرمايد دين مقدس اسلام را و پيغمبر اكرم و ائمه اطهار : و مومنين و قرآن مجيد و احكام شريعت مطهره طبق فرمان خدا را. (وَ الْفَتْحُ) كه تمام صفحه زمين فتح شود و يك مخالف در روى زمين نباشد. (وَ رَأَيْتَ النّاسَ) الف و لام «النَّاسَ» الف و لام جنس است كه شامل جميع افراد ناس مىشود، بلكه مىگوييم: ناس جمع انسان است و «النَّاسَ» جمع محلّا به الف و لام ظهور در عموم دارد وضعاً نه اطلاقاً شامل تمام افراد انس مىشود.
(يَدْخُلُونَ) كه جميع افراد بشر داخل مىشوند (فِى دِينِ اللهِ) دين الهى تديّن به جميع عقايد حقه و به قرآن مجيد و به جميع ضروريات دين و مذهب و به جميع احكام الهى كه هيچگونه ضلالتى و جهالتى در آن نباشد كه به عقيده ما مذهب اثنا عشرى با جميع خصوصيات آن. (أَفْواجاً) جمع فوج است. شامل تمام فوجها مىشود كه فوجى باقى نمىماند.
(فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ) تسبيح تنزيه حق است از جميع عيوب و نواقص كه ذاتاً و صفتاً و افعالاً هيچ نقص و عيبى در ساحت قدس ربوبى نيست كه اعظم عيوب و نواقص احتياج است، لذا مىگوييم: مركَّب از اجزاء نيست، زيرا مركَّب احتياج به اجزاء دارد و هر جزئى احتياج به جزء ديگر دارد و تمام اجزاء احتياج به مركِّب بالكسر دارند. بسيط است فى غاية البساطة، جسم نيست، زيرا جسم مركب از ماده و صورت است و هر كدام احتياج به يكديگر دارند :
هيولى در بقا محتاج صورت تشخّص كرد صورت را گرفتار
]اقسام جسم[
به علاوه جسم چهار قسم است: جمادى، نباتى، حيوانى، انسانى. مرئى نيست چون صورت ندارد، مكان ندارد كه احتياج به مكان داشته باشد، جوهر نيست جواهر خمسه، چون جوهر مركب از وجود و ماهيت است چه از مجردات باشد مثل عالم عقول
و نفوس و ارواح، و چه صورت بلا ماده باشد مثل قالب مثالى، چه صورت
مع الماده باشد. عرض نيست كه محتاج به محل و موضع باشد كه تعريف عرض
را كردند كه: «إذا وُجِدَ وُجِدَ في الْمَعرُوضِ»[12] .
]اعراض نُه گانه[
و اعراض هم نُه عرض داريم: كم، كيف، اين، وضع، مَتى، جده ]ملك[، اضافه ]،فعل ، انفعال[. رنگ و بو و طعم، مثل و مانند و شبيه و عديل، و ضد و ندى از براى او نيست، زيرا مركب از ما به الامتياز و ما به الاشتراك و ذى اجزاء مىشود، و احتياج لازم مىآيد چنانچه ذكر شد و تحميد جامع جميع كمالات است. بوحدته و بساطته علم، قدرت، عظمت و كبريايى، حيات ]است، [و افعالش تمام موافق حكمت و مصلحت. عدُلْ فى فعله، ظلم نمىكند. فعل قبيح و لغو از او صادر نمىشود. خلق و رزق و احيا و اماته و عزت و ذلت و غنا و فقر و صحت و مرض در تحت مشيّت و اراده اوست. عفوّ است، غفور است، توّاب است، قاهر و غالب و عزيز و كبير است.
]علت استغفار ائمّه و پيامبران[
(وَاسْتَغْفِرْهُ) استغفار پيغمبر و ائمه هدا و انبيا و ساير معصومين :
نه براى معصيت و نافرمانى است، زيرا خيال معصيت در قلب مطهر آنها
خطور نمىكند. بالاخص اين خانواده كه ترك اولى هم از آنها صادر نشده،
بلكه استغفار پيغمبر از جهات ديگر است: يكى آنكه كفار و مشركين پيغمبر را
مُذنِب مىگفتند. مغفرت الهى اين است كه آنها به شرف اسلام مشرف شوند
و بفهمند كه آنچه نسبت به حضرت مىدادند غلط و خلاف بوده و دامن مباركش آلوده به اين مزخرفات و كفريات نبوده. ديگر آنكه طلب مغفرت براى امت مرحومه مىكند كه غفران آنها تفضّلى است در حق پيغمبر و كأنّه گناه آنها را گناه خود مىداند. ديگر آنكه بنده به هر درجه و مقامى نائل شود خود را در جنب عظمت حق كوچك و حقير و مقصر مىداند، مثل بعضى نيست كه عُجب كنند و ايمن از
مكر الله خود را بدانند. ديگر آنكه ممكن به هر پايه برسد در مقابل نِعَمِ الهى نمىتواند شكرگزار باشد. كجا پيغمبر اكرم 9 مىتواند شكر نِعَمِ الهى را در حق خود ]ادا[ كند كه او را اول مخلوق خود قرار داده و خاتم انبيا و افضل از جميع مخلوقات، و دين او را افضل اديان، و كتاب او را افضل كتب، و اوصياى او را افضل از جميع اوصيا و ساير مخلوقات خود و اُمت او را افضل اُمم، و مقام محمود و مقام شفاعت كبرى و ساير نِعَم به او عنايت فرمود، لذا عرض مىكند در پيشگاه الهى: «مَا عَرَفْناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ، وَ مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ»[13] .
پس استغفار پيغمبر اين است كه خداوند متعال به همين مقدار كه از
من ساخته شده اكتفا فرمايد و خداوند هم وعده به او داده، فرمود: (إِنَّهُ كانَ تَوّاباً) خداوند بسيار مىپذيرد توبه بندگان را، بلكه مىفرمايد اين اندازه كه عبادت
و بندگى مىكنى از تو درخواست نكردهام و توقع ندارم: (طه * ما أَنْزَلْنا عَلَيْکَ
الْقُرْآنَ لِتَشْقى)[14] يك قسمت از اوقات خود را براى استراحت بگذار: (يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ *
قُمِ اللَّيْلَ إِلّا قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً)[15]
اين آنچه به نظر آمد در تفسير اين سوره مباركه و الله اعلم و از علماى اعلام و دانشمندان بزرگ درخواست مىكنم كه اگر خطايى و اشتباهى در اين بيان، بلكه در ساير موارد شده لطفاً تذكر دهند و عفو فرمايند.
* * *
هَذَا ما عِنْدَنَا، وَيَتْلُوهُ تَفْسِيرُ سُورَةِ الْمَسَدِ وَبَقِيَّةِ السُّوَرْ،
وَالْحَمْدُللهِِ،وَ الصَّلاةُ عَلَى نَبِيِّنا وَ أَئِمَّتِنا، وَ اللَعنُ عَلَى أعْدائِنا
وَظالِمِينا وَ غَاصِبِي حُقوقِنا أبَدَ الآبِدِينَ وَ دَهْرَ الدّاهِرِينَ وَأنا
الْعَبدُ عَبدُالْحُسَينِ الطَّيِّبْ غَفَرَ اللهُ لَهُ[16] .
[1] . اين ، آن اندازه از مطالبى بود كه ما داشتيم و بعد از آن تفسير سوره مَسَد وبقيه سورهها مىآيد وسپاس مخصوص خداست، و صلوات بر پيامبر و ائمه ما و لعنت بر دشمنان و ظالمان و غاصبانحقوق ما تا ابد و تا پايان روزگار و من بنده خدا، عبدالحسين طيّب هستم كه خداوند او را موردمغفرت خود قرار دهد.
[2] . سوره مباركه مَسَد يكصد و يازدهمين سوره قرآن در ترتيب فعلى آن است و به ترتيب نزول،ششمين سورهاى است كه در مكه مكرّمه بعد از سوره فاتحه (حمد) و قبل از سوره تكوير نازلگرديد. اين سوره داراى 5 آيه، 20 كلمه و 79 حرف است و از نظر حجم، جزء قصارِ الْمُفصلاتاست. علت ناميدن اين سوره به مَسَد، وقوع اين كلمه در آخرين آيه آن است. نامهاى ديگر آن«تبّت» و «ابولهب» است.اين سوره كه در مكه و تقريباً در اوايل دعوت آشكار پيغمبر اكرم 9 نازل شد، تنها سورهاىاست كه در آن حمله شديدى با ذكر نام، به يكى از دشمنان اسلام و پيغمبر اكرم 9 در آن عصر،يعنى ابولهب شده است. محتواى آن نشان مىدهد كه او عداوت خاصى با پيغمبر اسلام9 داشت،و او و همسرش از هيچ گونه كارشكنى و بدزبانى مضايقه نداشتند.ابولهب عموى رسول خدا 9 بود، ولى به آن حضرت ايمان نياورد و با كفر از دنيا رفت .زمخشرى در كشاف ذيل آيه «تبت يدا ابى لهب» اين سوال را مطرح مىكند: چرا قرآن او را با كنيهنام برده است، در حالى كه آوردن كنيه براى احترام است؟ بعد جواب مىدهد كه سه وجه و دليلدارد: 1. به كنيه مشهور بوده نه به اسم. 2. اسمش عبدالعزى بوده و به جاى آن، كنيه آن را ذكر كردهاست . 3. چون پايان كارش آتش جهنم بود، كنيهاش با اين پايان كار مطابق بود لذا كنيه ذكر شد.عدهاى گفتهاند: او را ابو لهب ناميدهاند، چون دو گونهاش سرخ و برافروخته بود.مردى به نام طارق محاربى مىگويد: در بازار«ذى المجاز» (محلى نزديك عرفات در فاصلهكمى از مكه است) بودم، ديدم جوانى به مردم مىگفت: «أيّها الناس، قولوا لا إله إلّا الله تُفلِحُوا»پشت سر او مردى را ديدم كه آن حضرت را با سنگ مىزد، پاهايش را خونى كرده بود و مىگفت :مردم، او كذّاب است، تصديقش نكنيد. پرسيدم: اين كيست؟ گفتند: او محمّد است. مىگويد كهپيغمبر است، آن ديگرى، عمويش ابولهب است. مىگويد كه او دروغگو است. از اين حادثه معلوممىشود كه ابولهب از معاندين سرسخت بوده و پيوسته در اطفاى نور خدا و محاربه با رسولشتلاش مىكرده است.نقل شده دو نفر از دختران آن حضرت (ظاهراً رقيه و ام كلثوم) زن پسران ابو لهب بودهاند،ولى ابو لهب و زنش ام جميل فرزندان خويش را وادار كردند كه دختران آن حضرت را طلاقدهند. زن ابولهب، ام جميل، دختر حرب، خواهر ابو سفيان، عمه معاويه بود. او مانند شوهرش ازدشمنان خدا و دشمن آن حضرت بود كه به جاى محمّد 9، به آن جناب «مُذمَّم»، يعنى مذموم وناپسند، مىگفت . درباره شأن نزول سوره از ابن عباس نقل شده است: هنگامى كه آيه (وَأَنْذِرْ عَشِيرتَکَالاْقْرَبِين) نازل شد و پيغمبر مأموريت يافت خويشان نزديك خود را انذار كند و به اسلام فراخواندو دعوت خود را علنى سازد، بر فراز كوه صفا آمد و فرياد زد: يا «صباحاه!» (اين جمله را عربزمانى مىگفت كه مورد هجوم غافلگيرانه دشمن قرار مىگرفت، براى اينكه همه را با خبر سازند وبه مقابه برخيزند كسى صدا مىزند يا صباحاه! انتخاب كلمه «صباح» به اين علت بود كههجومهاى غافلگيرانه غالباً در اول صبح واقع مىشد). هنگامى كه مردم مكه اين صدا را شنيدند،گفتند: كيست كه فرياد مىكشد؟ گفته شد«محمد» است. جمعيت به سراغ حضرتش رفتند. او قبايلعرب را با نام صدا زد و آنها با صداى او جمع شدند. فرمود: اگر به شما خبر دهم كه سواران دشمناز كنار اين كوه به شما حمله ور مىشوند، آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟ در پاسخ گفتند: ما هرگز ازتو دروغى نشنيدهايم. فرمود: (إنْ هُوَ إلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَىْ عَذابٍ شَدِيدٍ) (سبأ: آيه 46)؛ او جزبيم دهندهاى نيست كه شما را از عذاب شديدى كه در انتظار شماست مىترساند. من شما را ازعذاب شديد الهى برحذر مىدارم، شما را به توحيد و ترك بتها دعوت مىنمايم، هنگامى كهابولهب اين سخن را شنيد گفت: «تَبّاً لک! أما جمعتنا إلّا لهذا؟!؛ زيان و مرگ بر تو باد! آيا تو فقطبراى همين سخن ما را جمع كردى؟» در اين هنگام بود كه اين سوره نازل شد (تَبَّتْ يَدا أبى لَهَبٍ وَتَبَّ)؛ زيان و هلاكت بر دستان ابولهب باد كه زيانكار و هلاك شده است. بعضى در اينجا افزودهاندهنگامى كه همسر ابولهب با خبر شد كه اين سوره درباره او و همسرش نازل شده است، به سراغپيغمبر اكرم 9 آمد در حالى كه آن حضرت را نمىديد، سنگى در دست داشت و گفت: منشنيدهام «محمد» مرا هجو كرده، به خدا سوگند اگر او را بيابم با همين سنگ بر دهانش مىزنم، منخودم نيز شاعرم. سپس اشعارى در مذّمت پيغمبر و اسلام گفت.اين سوره ابتدا ابولهب را تهديد كرده و از نابودى و زيانكارى او سخن مىگويد. سپس از نفعنبخشيدن مال و ثروتش و گرفتار شدنش در آتش جهنم سخن مىگويد. در ادامه به وضعهمسرش، ام جميل، پرداخته و از گرفتار شدن او در آتش جهنم و هيزم به دوش داشتن او در حالىكه بر گردن او طنابى انداخته شده، سخن مىگويد.
[3] . ر.ك: الإتقان فى علوم القرآن: ج1، ص155.
[4] . ر.ك: تفسير قمى: ج2، ص450 و تفسير واحدى: ج2، ص1239.
[5] . هر گاه سوره مَسَد را تلاوت كرديد، ابولهب را نفرين كنيد، زيرا بى ترديد او از كسانى بود كهپيامبر 9 و آنچه را از جانب خداوند عزوجل بر او وحى شده بود، تكذيب مىكرد. ثواب الأعمال :ص157 و تفسير البرهان: ج8، ص414، ح1.
[6] . هر كه اين سوره را بخواند خداوند بين او و ابولهب جمع نمىكند؛ در قيامت در يك جا قرارنمىگيرند. ر.ك: مجمع البيان: ج10، ص850 و تفسير البرهان: ج8، ص414، ح2.
[7] . بريده باد دو دست ابولهب، و مرگ بر او باد.
[8] . پس چون فرمان پروردگارت آمد، خدايانى كه به جاى خداى حقيقى مىخواندند هيچ به كارشاننيامد، و جز بر هلاكت آنان نيفزود. سوره هود: آيه 101.
[9] . و نيرنگ فرعون جز به تباهى نينجاميد. سوره غافر(مؤمن): آيه 37.
[10] . و يهود گفتند: «دست خدا بسته است» دست خودشان بسته باد و به سزاى آنچه گفتند، از رحمتخدا دور شوند. بلكه هر دو دست او گشاده است هرگونه بخواهد مىبخشد. سوره مائده: آيه 64.
[11] . ر.ك: تفسير مقاتل بن سليمان: ج3، ص516 و مجمع البيان: ج10، ص852.
[12] . قائل اين قول در منابع در دسترس يافت نشد.
[13] . ر.ك: تفسير مقاتل بن سليمان: ج4، ص903 و مجمع البيان: ج10، ص852.
[14] . برويد به سوى آن دود سه شاخه. نه سايه دار است و نه از شعله آتش حفاظت مىكند. سورهمرسلات: آيات 30 ـ 31.
[15] . ر.ك: تفسير مقاتل بن سليمان: ج4، ص904 و مجمع البيان: ج10، ص851.
[16] . ر.ك: زادالمسير: ج8، ص325 و تفسير ابن كثير: ج4، ص603.
آیات 2 و 3
- بازدید: 458