تأمّلى در سخن عمر

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 در اين جا سؤالى مطرح است كه قبل از آن، لازم است مقدّمه‌اى را بيان نماييم:
هنگامى كه ابو بكر در بيمارى وفات بود، عثمان را خواست و به او گفت: بنويس. «اين، وصيتى است كه ابو بكر بن ابى قُحافه، به مسلمانان مى‌كند» . بعد از گفتن اين جمله، ابو بكر، بيهوش شد. در بين بيهوشى ابو بكر، عثمان، در ادامۀ كلام ابو بكر نوشت: «همانا من، عُمر بن خطّاب را جانشين و خليفۀ خود بر شما قرار دادم» . هنگامى كه ابو بكر به هوش آمد، گفت: آنچه را نوشته‌اى، بر من بخوان. عثمان هم جملاتى را كه نوشته بود، خواند. ابو بكر گفت: «الله اكبر! ترسيدى كه اگر من در اين بيهوشى از دنيا بروم، ميان مردم، اختلاف بيفتد؟ عثمان گفت: آرى. 1
حال، سؤال اين است كه: چرا عُمر، نوشته و سخن پيامبر خدا (ص) را در آن هنگام، قبول نداشت؛ امّا سخنان ابو بكر را در آن حالت كه بيهوش شده بود و بخشى از آن را نوشته بود، پذيرفت و بعد از او بر مسند خلافت، تكيه زد؟ !
پاورقی:
1) . تاريخ الطبرى، ج3، ص253؛ القرآن الكريم و روايات المدرستين، ج2، ص376. 22