22 «إِلاَّ الْمُصَلِّينَ»
23 «الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»
24 «وَ الَّذِينَ فِى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ»
25 «لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»
26 «وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ»
27 «وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ»
28 «إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ»
29 «وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»
30 «إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ»
توضيح و ترجمه:
فقط استثنا فرموده از افراد انسان كسانى را كه داراى اين صفات باشند كه
مىفرمايد:
22. مگر نمازگزاران.
23. كسانى كه دوام دارد نماز آنها، يعنى پنج نماز واجبى از آنها ترك
نمىشود.
24. و كسانى كه در اموال خود حقى [معلوم]،
25. بر سائلين و محرومين قرار دادهاند.
26. و كسانى كه اعتقاد دارند و تصديق مىكنند به روز جزاى قيامت.
27. و كسانى كه از عذاب پروردگار خود مىترسند.
28. زيرا عذاب پروردگار آنها غير مأمون است، احدى امن از آن ندارد.
29. و كسانى كه عورت خود را حفظ مىكنند.
30. مگر بر زنهاى خود و شوهرهاى خود يا كنيزان خود [كه] به ملك يمين مالك
شدند، پس به درستى كه آنها غير ملومين هستند، يعنى ملامت ندارند[1].
تفسير:
[اهميت نماز در اسلام]
«إِلاَّ الْمُصَلِّينَ» كه در ميان واجبات دينى اهم از تمام آنهاست كه مىفرمايند:
«الصَّلاةُ خَيْرُ مَوْضُوعٍ فَمَنْ شَاءَ اسْتَقَلَّ وَمَنْ شَاءَ اسْتَكْثَرَ»[2].
و: «الصَّلاةُ مِعْرَاجُ الْمُؤمِنِ»[3].
و: «أوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الصَّلاة»[4].
و: «عِنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤمِنِ»[5]، «إنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا، وَإنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا».
و: «الصَّلاَةُ عَمُودُ الدِّينِ»[6]، «مَنْ لا صَلاةَ لَهُ لا دِينَ لَهُ»[7].
و البته مراد صلات صحيحه است كه تام الاجزاء و الشرائط باشد و گفتند: «تارِكُ
الصَّلاةِ كافِرٌ»[8]. و ضايع الصلاة بلا ايمان از دنيا مىرود[9].
«الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» از اول بلوغ نماز واجب مىشود تا نَفَسِ آخر
كه مىفرمايد: «لا تُسْقِطُ بِحالٍ»[10].
و اقسام صلات از واجبه و مندوبه موقته و غير موقته و احكام نماز و عوارض آن
و مسائل آن بسيار است. بايد يك نماز بدون عذر شرعى از او فوت نشود.
[ضرورت اداى واجبات مالى]
«وَ الَّذِينَ فِى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ» حقوق ذوى الحقوق از زكوات و اخماس
و مظالم عباد و ارحام و مضطرين و حفظ نفس محترمه و حفظ دين و نذور و كفارات
و ساير واجبات ماليه و صدقات مندوبه و صلؤ ارحام و دستگيرى از بيچارگان
و درماندگان.
«لِلسّائِلِ» اگرچه سؤل مذموم است، بالاخص كسانى كه كسب آنها گدايى
است در صورتى كه احتياج نداشته باشند حرام است كه تعبير به سائل به كف مىكنند،
و لكن رد سائل هم مذموم است.
«وَ الْمَحْرُومِ» كسانى هستند كه خدا مىفرمايد: «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِى سَبِيلِ
اللّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِى الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا
يَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً»[11].
«وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ» اعتقاد به روز جزا و پاداش عمل دارند و در
مقام تحصيل آخرت و مثوبات آن برمىآيند كه عبارت اخرى ايمان باشد، آن هم
ايمان كامل كه هيچ كوتاهى در آن نكرده باشند.
[علت خوف مؤمن]
«وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ» خائف هستند، خوف مؤن از جهاتى
است: يكى آنكه مىترسد كه خدا نخواسته در بقيه عمر سلب ايمان بشود و بىايمان از
دنيا برود و دائماً از خدا طلب مىكند حفظ ايمان و عاقبت به خيرى را. ديگر آنكه
بدون توبه از دنيا برود و بر فرض توبه مورد قبول نشود، و ديگر آنكه اگر خدا با بنده به
عدل رفتار كند، براى يك لغزش عذاب نمايد حق دارد. ديگر آنكه عباداتش رد شود
و مورد قبول نگردد كه مؤن دائماً بايد بين خوف و رجا باشد كه دو معصيت كبيره:
«أمنٌ مِنْ مَكرِ اللّهِ و يَأْسٌ عَن رَوحِ اللّهِ»[12] است.
«إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ» احدى از فرداى خود خبر ندارد، آيا با سعادت از
دنيا مىرود يا با شقاوت؟
[حدود و پوشش حجاب براى مردان و زنان]
«وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»[13] فَرْج به معنى عورت است و عورت در
رجال عبارت است از: قُبُل و دُبُر و بيضتان[14] و عجان و ظهار فاصلؤ بين عورتين
و پشت عورت و حفظ آن از زنا و لواط و استمناء و نظر است كه واجب است ستر كند
و حرام است نظر به عورت ديگران كند، و در نساء سه قسم عورت دارند: يكى بر
مردم نامحرم تمام بدن از موى سر تا كف پا فقط استثناء شده قرصؤ صورت و دست تا
بند دست و روى پا تا مفصل آن هم مشروط به اينكه زينت نشده باشد، مثل ابرو
و چشم و لب و ساير اعضاى صورت يا دست و پا، و در نماز و طواف هم ستر واجب
است، و يكى بر محارم از رجال از ناف تا زانو حتى بر پدر و فرزند و برادر، و يكى بر
نساء قُبُل و دُبُر و ما بينهما و ما حولهما حتى بر مادر و دختر و خواهر كه واجب است
ستر كند و حرام است نظر كند.
«إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ» كه مرد نسبت به زوجه و زن نسبت به زوج كه همه نوع
استمتاع بر طرفين جايز است، چه دائميه باشد يا موقته كه متعه مىگويند خلافاً للعامه كه
متعه را حرام مىدانند، چون عمر حرام كرده كه گفت: «مُتعتانِ كانَتا مُحَلّلَتانِ في عَهدِ
رسول اللّهِ أنا أُحَرِّمُهُما وَأُعاقِبُ عَلَيهِمِا: مُتعَةِ الْحَجِّ وَمُتعَةِ النِساء »[15].
«أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ» كه عبارت از كنيز باشد مشروط بر اينكه مزوّجه غير
نباشد كه بر مولا حلال است يا بر كسى كه مولا تحليل كرده.
«فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ» بلكه بسا واجب مىشود يا مستحبّ است و فضيلت دارد.
* * *
[1]. ترجمه ديگر: غير از نمازگزاران22 همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مىكنند23 و همانان كه
در اموالشان حقّى معلوم است24 براى سائل و محروم25 و كسانى كه روز جزا را باور دارند26 و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند27 چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمىتوانند بود28 و كسانى كه دامن خود را حفظ مىكنند29 مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه در اين صورت مورد نكوهش نيستند30.
[2] . نماز، بهترين چيزى است كه وضع و قرار داده شده است. پس هر كه مىخواهد كم به جا آورد و هر
كه خواهد زياد. مكارم الاخلاق «طبرسى»: ص472؛ بحار الأنوار: ج79، ص308، ح9 و مستدرك الوسائل: ج3، ص43.
[3] . نماز معراج مؤمن است. ر. ك: تفسير رازى: ج1، ص266؛ بحار الأنوار: ج79، ص303 و مستدرك
سفينة البحار: ج6، ص343.
[4] . اول چيزى كه روز قيامت مورد محاسبه قرار مىگيرد نماز است. اگر قبول شد، ساير اعمال قبول
مىشود و اگر رد شد، ساير اعمال نيز رد مىشود. ر. ك: كافى: ج3، ص268، ح4؛ تهذيب الأحكام: ج2، ص239، ح15؛ وسائل الشيعة: ج4 ص34، ح10 و بحار الأنوار: ج7 ص267، ح33.
[5] . [نماز،] صدر نامه مؤمن است . منبعى براى اين عبارت يافت نشد، اما در منابع روايتى به اين
صورت آمده: «عِنوانُ صحيفةِ الْمؤمِنِ حُبُّ عَلِيّ بن أبي طالب؛ صدر نامه مؤمن، دوستى على بن ابى طالب است» . ر. ك: مناقب آل ابى طالب: ج2، ص173؛ الفضائل «شاذان بن جبرئيل»: ص114؛ كنز العمال: ج11، ص611 و بحار الأنوار : ج27 ، ص142 ، ح149 .
[6] . نماز ستون دين است. المحاسن: ج1، ص44، ح44؛ دعائم الاسلام: ج1، ص133؛ امالى صدوق:
ص739، ضمن ح1006 و بحار الأنوار: ج79، ص218، ح36.
[7]. هر كه نماز نداردنماز نمىخواند دين ندارد. ر.ك: الاستغاثه: ج2، ص17 و مستدرك الوسائل: ج7، ص61، ح16.
[8] . ترككننده نماز كافر است. تفسير رازى: ج13، ص83؛ عوالى اللآلى: ج2، ص224؛ كنز العمال:
ج7، ص280 و بحار الأنوار: ج30، ص673 با اندكى تفاوت.
[9]. چنين روايتى در منابع در دسترس يافت نشد. اما در منابع رواياتى به اين صورت آمده، يكى: قال رسول اللّه صلىاللهعليهوآله: «مَنْ صَلَّى الْفَريضةَ لِغَيرِ وقتِها رُفِعَتْ لَهُ سَوداءٌ مُظلِمةٌ تَقولُ لَهُ: ضَيَّعَكَ اللّهُ كما ضَيَّعْتَني؛ هر كه نماز واجب را در غير وقتش بخواند آن نماز به صورت سياه تاريك به بالا مىرود و مىگويد: خداوند تو را ضايع كند همانطور كه مرا ضايع كردى». ديگر: «... وإذا ارْتَفَعَت في غَيرِ وَقتِها بغَيرِ حُدودِها رَجَعَت إلى صاحِبها وَهي سَوداءٌ مُظلِمةٌ تَقولُ: ضَيَّعْتَني ضَيَّعَكَ اللّه؛ و چنانچه در غير وقتش بالا رود و اجزاء و شرايطش رعايت نشده به صورت سياه تاريك به صاحبش باز خواهد گشت و مىگويد: خداوند تو را ضايع كند همانطور كه مرا ضايع كردى. ر.ك: المحاسن: ج1، ص81؛ كافى: ج3، ص268، ج4.
[10]. در هيچ حالتى ساقط نمىشود. ر.ك: جواهرالكلام: ج5، ص232.
[11]. [اين صدقات] براى آن دسته از نيازمندانى است كه در راه خدا فرو ماندهاند، و نمىتوانند [براى
تأمين هزينه زندگى] در زمين سفر كنند. از شدّت خويشتندارى، فرد بىاطلاع، آنان را توانگر مىپندارد. آنها را از سيمايشان مىشناسى. با اصرار، چيزى از مردم نمىخواهند. سوره بقره: آيؤ 273.
[12] . ايمن دانستن خود از مكر الهى و نااميدى از رحمت خداوند . اشاره به آيه 99 سوره اعراف: «فَلا
يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»؛ جز مردم زيانكار كسى خود را از مكر خدا ايمن نمىداند. و آيه 87 سوره يوسف: «لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»؛ از رحمت خدا نوميد مباشيد، زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمىشود.
[13]. حجاب: معنى مصدرى اين واژه «پنهان كردن» و «منع از وارد شدن» است و معناى اسمى آن «پرده» مىباشد. آيات متعددى در قرآن كريم به مسئله حجاب اشاره دارد كه احكام زير از آنها قابل استفاده است: 1. وجوب نگاه نكردن مردان به زنان نامحرم و عدم نگاه كردن به عورت همديگر نور:30. 2. وجوب نگاه نكردن زن به مردان نامحرم و عدم نگاه كردن به عورت همديگر (نور: 31). 3. وجوب پوشانيدن تمام بدن در زنان مگر صورت، دو كف دست و مچ پا به پايين (نور: 31). 4. عدم اظهار زينت در زنان مگر براى محارمشان (نور: 31). در اين آيه محارم زن و گروههايى كه زن واجب نيست از آنها حجاب برگيرد، افراد زير دانسته شدهاند: شوهر، پدران ـ كه اجداد به آنها ملحقند ـ پدر شوهر، فرزندان، فرزندان شوهر ـ نا فرزندى ـ برادران، فرزندان برادر، فرزندان خواهر، زنان مؤمنه(= نسائهن)، كنيزان و بندگان ـ علاّمه مقدس اردبيلى، با توجه به احاديث خاص، بندگان را استثنا نموده است ـ ابلهان و كودك غير مميّز. 5. بندگان و كنيزان نبايد بدون اجازه قبل از نماز صبح، هنگام ظهر به وقت لباس در آوردن و بعد از نماز عشاء به اتاق صاحب خود وارد شوند (نور: 58).
حجاب مخصوصى كه قرآن كريم براى زنان به آن تصريح دارد يكى «خُمُر»(مفرد آن خِمار) در آيه 31 سوره نور است كه مىفرمايد: «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ»؛ «و روسرىهايشان را بر گريبانهايشان بيندازند»، و ديگر «جلابيب» (مفرد آن جلباب) است كه در آيه 59 سوره احزاب به آن اشاره شده است: «يا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لأَِزْواجِكَ وَبَناتِكَ وَنِساءِ الْمُؤمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤذَينَ»؛ «اى پيامبر، به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو كه روسرىهاى خود را بر خود بپوشند كه به اين وسيله بهتر شناخته مىشوند و آزرده نمىشوند». بيشتر منابع لغوى و تفسيرى خمار را مقنعه و جلباب را چادر معنى كردهاند.
در تفسير «وليضربن بخمرهن على جيوبهن» مىنويسد: «يعنى مىبايد روسرى خود را بر روى سينه و گريبان خويش قرار دهند. البته روسرى خصوصيتى ندارد، مقصود پوشيدن سر و گردن و گريبان است... زنان عرب معمولاً پيراهنهايى مىپوشيدند كه گريبانهايشان باز بود، دور گردن و سينه را نمىپوشانيد. روسرىهايى هم كه روى سر خود مىانداختند از پشت سر مىآويختند، همان طور كه الان بين مردان عرب متداول است؛ قهراً گوشها و بنا گوشها و گوشوارهها و جلوى سينه و گردن، نمايان مىشد. اين آيه دستور مىدهد كه بايد قسمت آويخته همان روسرىها را، از دو طرف روى سينه و گريبان خود بيفكنند تا قسمتهاى يادشده، پوشيده گردد». ر.ك: دانشنامه قرآن، مدخل «حجاب».
[14]. قُبُل: آلت تناسلى جلو. دُبُر: نشيمنگاه. بيضتان: بيضهها.
[15] . دو متعه در زمان پيامبر خدا حلال بود و من اكنون آنها را حرام نمودم متعه حج و متعه زنان
و كسى كه آنها را انجام دهد، تنبيه مىكنم. ر.ك: مسند احمد بن حنبل: ج1، ص52؛ علل دار قطنى: ج2، ص156؛ الانتصار «سيد مرتضى»: ص271؛ تفسير رازى: ج5، ص167 و بحار الأنوار: ج30، ص637.
آیات 22 تا 30
- بازدید: 566