27 «ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الاْءِنْجِيلَ
وَ جَعَلْنا فِى قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوهاما
كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذِينَ
آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»
ترجمه:
27. پس از آن در تبعِ آن رُسُل و در اثر آنها رسولان ديگرى فرستاديم بر اقوام
ديگر كه انبياى بنى اسرائيل باشند و در اثر آنها و پس از آنها عيسى بن مريم را
فرستاديم و به او داديم انجيل را و جعل نموديم در قلوب آنهايى كه متابعت كردند
عيسى را رأفت و مهربانى و رهبانيت كه سابقه نداشت و فقط بر تابعين عيسى بود. ما
ننوشتيم بر آنها مگر براى تحصيل رضاى الهى، پس رعايت نكردند حقّ رعايت را، آن
نحوى كه جعل كرده بوديم، پس داديم به كسانى كه ايمان داشتند از آنها اجر آنها را
و بسيارى از آنها فاسق و كافر بودند[1].
تفسير:
[آمدن پى در پى انبيا از زمان حضرت موسى تا حضرت عيسى]
«ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا» «قفينا» يعنى پى در پى، بدون فاصله كه انبياى
بنى اسرائيل و اوصياى حضرت موسى و اوصياى ابراهيم در بنى اسماعيل بودند
«وَقَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ» كه تا زمان عيسى انبيا، پى در پى بودند، مثل داوود،
سليمان، زكريا، يحيى و غير اينها و چون عيسى مبعوث شد نسخ شد شريعت موسى
«وَ آتَيْناهُ الاْءِنْجِيلَ» و انجيل[2] كه يكى از كتب اربعؤ آسمانى است به او داده شد.
«وَ جَعَلْنا فِى قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ» كه نصارا باشند كه مىفرمايد: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ
النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ
قالُوا إِنّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»[3].
[رهبانيت در مسيحيت و اسلام]
«رَأفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيَّةً»[4] راهب كسى را گويند كه از خلق كناره گيرد و در
جاى دور از جامعه مشغول عبادت باشد و اين مخصوص به نصارا بوده كه پيغمبر
اكرم صلىاللهعليهوآلهفرمود: «لا رُهبانيَةَ في الإسلامِ»[5].
«ابْتَدَعُوها» يعنى در امم سابقه سابقه نداشته فقط در اينها جعل و حدوث
داشته. «ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ» چون غرق دنيا بودند و از عبادات
كوتاهى مىكردند، اين رهبانيت براى آنها جعل شد، ولكن «فَما رَعَوْها حَقَّ
رِعايَتِها» مثل نوع عبادات كه يك تصرفاتى اهل ضلال مىكنند و يك بدعتهايى در
آنها مىگذارند يا از آنها كم مىكنند. «فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ» كه حقيقتاً
ايمان داشتند و حقّ رعايت را مراعات مىكردند. «وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» كه قائل به
تثليث[6] شدند و عيسى را ابن اللّه گفتند و چه كفرياتى در اناجيل خود نوشتند با هزاران
معاصى و فسق و فجور.
[1] . ترجمه ديگر: آنگاه به دنبال آنان پيامبران خود را، پى در پى، آورديم، و عيسى پسر مريم را در پى
آنان آورديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دلهاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم و امّا ترك دنيايى كه از پيش خود درآوردند ما آن را برايشان مقرّر نكرديم مگر براى آنكه كسب خشنودى خدا كنند، با اين حال آن را چنان كه حقّ رعايت آن بود منظور نداشتند. پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدانها داديم ولى بسيارى از آنان دستخوش انحرافند.
[2] . انجيل: اصل اين كلمه از اوانگليون يونانى به معناى مژده و بشارت است. اين واژه اصلاً عربى
نيست، از شكل حبشىاش به زبان عربى راه يافته است. در لغت عربى نيز به معنى اصل و بنياد علوم و حكمتها يا استخراج علوم و حكم آمده و جمعش اناجيل است. انجيلهاى چهارگانه عبارتند از: انجيل متى، انجيل مرقس، انجيل لوقا و انجيل يوحنا. در سه انجيل اول داستان زندگى حضرت مسيح عليهالسلام آمده، ولى انجيل چهارميوحنا رسالهاى فلسفى در رسالت عيسى عليهالسلاماست. لذا سه انجيل اول را به مناسبت مشابهت آنها انجيلهاى (يا اناجيل) نظير مىخوانند. كلمه انجيل دوازده بار در قرآن مجيد ذكر گرديده، ولى آنچه امروز به اناجيل اربعه معروف است، با آنچه قرآن انجيل مىنامد فرق دارد. نخست آنكه انجيل قرآن مفرد است، نه چندگانه يا چهارگانه. دوم اينكه انجيل قرآن سراپا وحيانى است و بر حضرت عيسى عليهالسلام وحى شده است. (مائده، 46، 110؛ و آيه فوق). همچنين قرآن تصريح دارد كه نام و نبوت پيامبر اسلام (النبى الامّى) در تورات و انجيل ذكر شده بوده است. (اعراف، 157). و نيز مضمون و معنى آيه 6 سوره صف كه عيسى عليهالسلاممىفرمايد: «... و به پيامبرى كه پس از من مىآيد و نام او احمد است بشارت مىدهم...». در انجيل اصيل مندرج بوده است. قرآن كريم به تحريف انجيل، برخلاف تورات، اشاره ندارد. اناجيل اربعه به ضميمه چند رساله ديگر«عهد جديد» را تشكيل مىدهند و قديمىترين آنها انجيل متّى است كه سى سال پس از عيسى عليهالسلام و به عبرى نوشته شده، و نويسنده همه آنها معلوم است و همه بازنوشت زندگى و تعاليم عيسى عليهالسلام است. حرمت قداست انجيل - به عنوان كتاب آسمانى نازل شده بر حضرت عيسى عليهالسلام - نزد عموم مسلمين ثابت و مورد تأييد است، چنان كه در آيات قرآن، و نيز در بعضى از دعاهاى وارده از ائمه معصومين عليهمالسلام مىبينيم، مانند: دعاهاى شب عرفه كه از امام صادق عليهالسلام روايت شده و در آن آمده: «و به حق تورات موسى و انجيل عيسى...» و دعاى عهد از امام صادق عليهالسلام در روز عرفه: «و اى نازل كننده تورات و انجيل و زبور...» و دعاهاى ديگر. ولى آن انجيل پس از صعود حضرت عيسى عليهالسلامبه آسمان، مفقود گرديد و يهوديان - كه درصدد قتل حضرت عيسى عليهالسلام و از بين بردن دين آن حضرت برآمده بودند - پس از آنكه به خيال خودشان و پندار بعضى از مسيحيان او را كشتند، تمام نسخههاى انجيل را معدوم ساختند، تا اينكه بعد از چند سال بعضى از حواريان و بزرگان مذهبى مسيحيان در صدد برآمدند انجيلهايى براى مردم فراهم آورند و بدين ترتيب روايات متعدد و مختلفى از انجيل پديد آمد. اين حقيقت را خود مسيحيان نيز معترفند كه هيچ يك از اين روايات مختلف، صورت اصلى انجيل نازل شده بر حضرت عيسى عليهالسلام را به طور كامل ترسيم نمىكنند. ر.ك: دانشنامه قرآن، مدخل «انجيل».
[3] . مسلّماً يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيدهاند، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت؛
وقطعاً كسانى را كه گفتند: «ما نصرانى هستيم»، نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت، زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانىاند كه تكبّر نمىورزند. سوره مائده: آيؤ 82.
[4] . رهبانيّت: به رياضت و خلوت و انقطاع از خلق و ترك نكاح در ديرها و صومعهها، رهبانيّت و انجام دهنده آن را راهب گويند. به موجب احاديث پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآلهمسلمين از اين اعمال رهبانيت منع شدهاند. چنان كه وقتى زن عثمان بن مظعون از وى نزد پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآلهشكايت برد، پيغمبر عثمان را از آن كار منع نمودند. كلمه رهبانيت از ماده رهبت به معناى خشيت و ترس است، و عرفاً بر ترك دنيا اطلاق مىشود. از ابن مسعود روايت شده است كه گفت: من در پشت سر رسول خدا صلىاللهعليهوآله سوار بر الاغ بودم، به من فرمود: اى ابن ام عبد، هيچ مىدانى بنى اسرائيل رهبانيت را از كجا بدعت كردند؟ عرضه داشتم: خدا و رسولش بهتر مىدانند. فرمود: سلاطين جور بعد از عيسى عليهالسلام بر آنان مسلط شدند و معصيتها را رواج دادند. اهل ايمان به خشم آمده با آنان به جنگ برخاستند و در آخر شكست خوردند. اين كار سه نوبت صورت گرفت و در هر سه نوبت شكست نصيب آنان شد. در نتيجه از مؤمنين به جز عدهاى اندك نماند. اين بار گفتند اگر دشمنان، ما را بشناسند و ما خود را به آنان نشان دهيم، تا آخرين نفر ما را نابود خواهند كرد و ديگر احدى باقى نمىماند تا به دين دعوت كند. پس بياييد در روىِ زمين پراكنده و پنهان شويم تا خداى تعالى پيامبرى را كه عيسى وعدهاش را داده مبعوث كند و منظورشان من، محمد صلىاللهعليهوآله بودم. ناگزير متفرق شده و به غارهاى كوه پناه بردند. از آن موقع رهبانيت را پى نهادند. بعضى از آنان متمسك به دين خود شده و بعضى ديگر به كل كافر شدند. آنگاه رسول خدا صلىاللهعليهوآله اين آيه را خواندند: «رهبانية ابتدعوها...» آنگاه فرمود: اى ابن ام عبد، مىدانى رهبانيّت امّت من چيست؟ عرضه داشتم: خدا و رسولش آگاهترند. فرمود: رهبانيت امت من، هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است. ر.ك: تفسير ثعلبى: ج9، ص248؛ مجمع البيان: ج9، ص366 و دانشنامه قرآن، مدخل «رهبانيّت».
[5] . رهبانيت و گوشهگيرى در دين اسلام وجود ندارد. ر.ك: دعائم الإسلام: ج2، ص193؛ فتح البارى:
ج9، ص96 و بحارالأنوار: ج65، ص319.
[6] . توضيح آن در همين تفسير، ج17، ص430، پاورقى 1 گذشت.
آیه 27 «ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ..»
- بازدید: 1744