بخش دوم روایات و گفتار ما

(زمان خواندن: 34 - 68 دقیقه)

 روايات
1- سدير صيرفى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: (صاحب الامر با يوسف عليه السلام شباهتى دارد)، گفتم: (زندگى آن حضرت را مى فرمائيد يا غيبتش را؟)، فرمود: (خوک منشان اين امت چه چيزى را درباره ى آن حضرت انکار مى نمايند؟؛ برادران يوسف که نوادگان وفرزندان پيامبر بودند يوسف را فروختند، آنگاه - بعد از مدتى - با او همکلام شدند وبا وجود اينکه برادرشان بود او را نشناختند تا اينکه حضرت يوسف، خود را به آنان معرفى کرد وفرمود: (انا يوسف وهذا اخى)،(2) اين امت دور از رحمت الهى چه چيزى را انکار مى کنند؟ آيا اينکه خداوند مدتى با حجت خودش همان کارى را انجام دهد که با يوسف انجام داد- قابل انکار است -؟).(3)
2- ابو حمزه ثمالى مى گويد: روزى در خدمت امام باقر عليه السلام بودم، وقتى مردم از حضورش مرخص وپراکنده شدند خطاب به من فرمود: (اى ابا حمزه، از مسائل مسلم وحتمى در نزد خداوند که به هيچ رو قابل تغيير نيست قيام قائم ماست، پس هر که در آنچه مى گويم شک کند در حالى خدا را ملاقات خواهد کرد که به او کفر ورزيده واو را انکار کرده باشد..).(4)
3- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى امام قائم عليه السلام ظهور کند عده زيادى از مردم، او را انکار خواهند کرد، زيرا در سيماى جوانى رشيد ظاهر خواهد شد، وجز مؤمنينى که خداوند در عالم ذر از آنها پيمان گرفته است کسى بر اعتقاد به او باقى نخواهد ماند.(5)
4- در حديث هشام بن سالم از امام صادق از پدران بزرگوارش آمده است که فرمود: رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (قائم از نسل من است... هرکس از او اطاعت کند از من اطاعت کرده وهر کس از او سرپيچى کند از من سر پيچى کرده است، هر کس غيبت او را انکار کند مرا انکار کرده است وهر که او را دروغ پندارد، مرا دروغ پنداشته است، هر که او را به راستى قبول کند وبپذيرد، مرا تصديق کرده است، از آنان که سخن مرا درباره ى او دروغ مى پندارند وسخنم را انکار مى کنند وامتم را از اعتقاد به او وراهش گمراه مى نمايند به خدا شکايت مى برم، (وسيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون)(6)).(7)
گفتار ما
اين روايات - چنانکه پيداست وبدون نياز به هيچ توضيحى - حال منکرين آن حضرت وظهورش را بيان مى کنند وان شاء الله در فصل بعدى، رواياتى که علت اين انکار را بيان مى نمايند ذکر خواهد شد.
روايات
1- امام صادق عليه السلام در مورد آيه (واذ اخذ ربک من بنى آدم) فرمود: پيمانى که از آنان گرفته شد نسبت به خداوند، اقرار به ربوبيت، نسبت به پيامبر، اقرار به نبوت، ونسبت به امير المؤمنين وامامان، اقرار به امامت آنان بود، آن گاه فرمود: (الست بربکم) وامام عليه السلام بعد از تلاوت اين قسمت از آيه اضافه فرمود: وآيا محمد پيامبر شما نيست؟ وآيا على امام شما نيست؟ وآيا ائمه هدايتگر به سوى حق، امامان شما نيستند؟ آنگاه بنى آدم گفتند آرى (قالوا بلى)، پس خداوند فرمود (ان تقولوا يوم القيامه) يعنى تا اينکه در روز قيامت نگوييد: (انا کنا عن هذا غافلين)(8)).(9)
2- حسين بن نعيم صحاف مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد آيه (فمنکم کافر ومنکم مؤمن)(10) سوال کردم. امام عليه السلام فرمود: (خداوند در روز ميثاق که بنى آدم ذراتى که در صلب آدم بودند، کفر وايمان مردم را با اعراض از ولايت ما وتمسک به آن، به ايشان شناساند.(11)
3- امام رضا عليه السلام در پاسخ به نامه عبد الله بن جندب مى فرمايد: (شيعيان ما ونيز پدرانشان با نام ونشان مشخص شده اند، خداوند از ما وآنها پيمان گرفته است، در مسير ما هستند وبه جايگاه ما راه مى يابند، جز ما وآنها کسى تا روز قيامت بر اسلام باقى نمى ماند..).(12)
گفتار ما
در حديث (صقر بن دلف)(13) در توضيح اينکه چرا امام منتظر، منتظر ناميده شده است، از قول امام جواد عليه السلام آمده بود که: (فينتظر خروجه المخلصون... وينجو فيها المسلمون)، (دينداران وخدا جويان ناب منتظر خروج او هستند... ومسلمانان واقعى که تسليم امر امامت هستند از خطرها رسته ونجات مى يابند. ودر حديث ابو بصير(14) از امام صادق عليه السلام نقل شد که فرمود: (فلا يثبت عليه الا کل مؤمن اخذ الله ميثاقه فى الذر الاول)، (جز مؤمنينى که خداوند در عالم ذر از آنها پيمان گرفته است، کسى بر اعتقاد به او باقى نخواند ماند).، از اين دو عبارت واحاديثى که در اين فصل ذکر شد فهميده مى شود که: انکار منکران ودشمنى ورزيدن دشمنان داراى سبب وعلتى ازلى است وشايد به مساله طينت وسرشت که در احاديث طينت به آن پرداخته شده است برگردد.(15)
روايات
1- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (بهترين سبب نزديکى بندگان به خداوند وبرترين چيزى که موجب خشنودى او از ايشان مى شود اين است که در ايام غيبت حجت خدا که مردم، مکان او را نمى دانند، معتقد باشند که حجت خدا بر حق است وروى زمين وجود دارد، در آن هنگام، هر صبح وشب منتظر فرج آن حضرت باشيد..).(16)
2- مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: (کسى که در حال انتظار فرج صاحب الامر از دنيا برود، نه تنها مثل کسى است که همراه با امام قائم، در کنار او در اردوگاهش است، بلکه همچون جنگاور مجاهدى است که در رکاب رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم شمشير مى زند).(17)
3- على بن ابى حمزه از قول ابو بصير نقل مى کند: امام صادق عليه السلام فرمود: (...اى ابا بصير! خوشا به حال شيعيان امام قائم ما، که در ايام غيبت منتظر ظهور آن حضرت هستند ودر دوران ظهور آن حضرت از او اطاعت مى کنند، آنها همان اولياء خدا هستند که ترس واندوهى ندارند).(18)
4- على بن مهزيار: (به امام هادى عليه السلام نامه نوشتم ودر مورد فرج از آن حضرت سوال کردم حضرت در پاسخ من مرقوم فرمود: (هر گاه صاحب شما از ديد ستمگران پنهان شد، منتظر فرج باشيد).(19)
5- علاء بن سيابه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (هر که از شما در حال انتظار امر فرج از دنيا برود مثل کسى است که در خيمه واردوگاه امام قائم عليه السلام جاى ومقام دارد).(20)
6- عبد الحميد واسطى مى گويد:امام باقر عليه السلام فرمود: (هر کس از شما که بگويد: (اگر من قائم آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم را درک مى کردم او را يارى مى نمودم) مثل کسى است که در کنار او شمشير مى زند، بلکه بالاتر، مثل کسى است که همراه او شهيد شده است).(21)
7- مفضل بن عمر مى گويد: درباره ى امام قائم عليه السلام وآن عده از دوستانمان که در انتظار آن حضرت از دنيا رفته اند گفتگو مى کرديم، امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى قائم قيام کند در قبر مؤمن ندا داده مى شود: (فلاني! صاحب تو ظهور کرده است اگر مى خواهى به او ملحق شوى، ملحق شو واگر مى خواهى در ضيافت وبزرگداشت پروردگارت باقى بمانى، باقى بمان).(22)
8- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام روزى فرمود: (آيا بگويم که چه چيزى است که خداوند هيچ عملى را بدون آن قبول نمى کند؟) عرض کردم: (آرى بفرماييد)، فرمود: (شهادت به يگانگى خدا). تا اينکه فرمود: (ونيز انتظار قائم ما)، سپس فرمود: (ما دولتى داريم که هر موقع خدا بخواهد آن را مستقر خواهد کرد) وسپس فرمود: (هر کس خشنود است به اينکه از اصحاب قائم باشد، بايد منتظر آن حضرت باشد واهل پرهيز از محرمات الهى وعمل به بهترين اخلاق باشد، در آن صورت او منتظر خواهد بود، واگر قبل از قيام قائم بميرد مثل کسى که امام قائم را درک کرده پاداش خواهد ديد..).(23)
9- امام رضا عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش فرمود: رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (بهترين اعمال امت من انتظار فرج از طرف خداوند عز وجل است).(24)
10- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (فرج به هنگام ظهور هفتمين(25) از ماست).(26)
11- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (براى خروج امام قائم چه عجله اى داريد؟ به خدا قسم، او جز لباس خشن نپوشيده وجز خوراک ناگوار ميل نکند، او چيزى جز شمشير نيست، ومرگ در سايه شمشير گريبان مردم را مى گيرد).(27)
12- عبد الله بن زراره مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (شما بايد تسليم ما باشيد وامور - مربوط به دين وحکومت - را از ما بگيريد وامر ما وامر خودتان وفرج ما وفرج خودتان را انتظار بکشيد..).(28)
13- اسحق بن سعد اشعرى از امام عسکرى عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (...اى احمد بن اسحق! مثل حجت خدا در اين امت مثل خضر وذوالقرنين است، به خدا قسم آنچنان غيبتى خواهد داشت که هيچکس جز کسى که خدا او را در اعتقاد به امامتش استوار ودر دعا براى تعجيل فرجش موفق کرده است از هلاکت وگمراهى رهايى نخواهد يافت..).(29)
گفتار ما
پاره اى از روايات درباره ى فضيلت انتظار فرج ذکر شد. شايسته است به مناسبت موضوع، درباره ى معنى فرج مطالبى بيان شود:
با دقت در روايات فهميده مى شود که فرج بر دو قسم است: فرج شخصى وفرج عمومى؛ وفرج شخصى، خود به دو نوع تقسيم مى شود:
الف: پاک شدن انسان از اخلاق زشت وويژگيها وصفات پست وفرومايه، وبه دنبال آن، رسيدن به کمالات فطرى ودرجات والاى انسانى واخلاق ومنش الهى.
ب: فرجى که به ولى عصر وامام قائم به حق - عجل الله تعالى فرجه- منسوب است، که اين نوع از فرج شخصى، به نوبه خود، بر دو نوع است:
1- شناخت مقام نورانيت امام عليه السلام که چيزى جز مقام ولايت الهى نيست، واين معرفت را فقط به دنبال فرج شخصى که همان رسيدن به کمالات فطرى درونى است مى توان به دست آورد.
2- رسيدن به خدمت امام عليه السلام ودرک ظهور آن حضرت؛ ومعلوم است که اگر اين فرج حاصل شود، فرج به معنى اول که همان رسيدن به کمالات عالى انسانى است نيز حاصل مى شود زيرا چنانکه از بعضى روايات(30) فهميده مى شود رسيدن به حضور امام عليه السلام در زمان ظهور آن حضرت، براى تمام افراد بشر يا لا اقل براى خواص ووارستگان از غير حق، در رسيدن به کمالات انسانى ودرجات عالى اثر بسيار ونقش جدى دارد.
واما فرج عمومى عبارت است از رها شدن جامعه از شر ستم وبيداد ورسيدن به عدل وداد وبر پاشدن دولت آقايى وعدل که در آن دولت، حق عزيز ومحترم وباطل، ذليل وپايمال گردد.
بعضى از دعاها وروايات وبه ويژه دعاهايى که در ماه رمضان وارد شده است درخواست فرج شخصى را به انسان الهام مى کند وبرخى از روايات به طلب فرج عمومى در زمان امامان عليهم السلام ودر زمان غيبت مربوط است که براى آن پاداش بزرگى ذکر کرده اند.(31)
روشن است که کسى که معتقد باشد فرجى عمومى که از ناحيه خداوند خواهد رسيد ومسلمانان از ستم وبيداد ستمکاران رهايى مى يابند، وبر اين اعتقاد ثابت بماند واستقامت کند وآخرتش را به دنيا نفروشد، به خاطر اين انتظار، پاداش بزرگى خواهد داشت.
شايد بتوان احاديثى مثل حديث نهم ودوازدهم را که به طور مطلق وبدون هيچ قيد وشرطى فضيلت فرج را يادآور شده اند اين گونه تفسير کرد که مقصود آنها مطلوب بودن فرج به همه ى معانى که ذکر شد مى باشد به ويژه آنکه در حديث دوازدهم فرموده اند: (فرجنا وفرجکم)، (فرج ما وفرج شما).
اين را نيز بايد دانست که منظور از نهى تعجيل در خروج قائم، که در حديث يازدهم، ذکر شده است، نهى از طلب فرج وانتظار نيست، بلکه مقصود مذمت عجله کردن در امر فرج است. يعنى بنده ى فرمانبردار خداوند بايد امر فرج را به خداوند سبحان بسپارد.
روايات
1- مفضل بن عمر مى گويد: (شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: صاحب الامر دو غيبت دارد. در يکى از اين دو غيبت، در مسائل دينى وشبهات، مردم به اهلش - نمايندگان خاص امام - مراجعه مى نمايند ودرغيبت بعدى گفته مى شود: (امام غايب از دنيا رفته است، اگر زنده هست پس کجاست؟)، (مفضل مى گويد) عرض کردم: (در آن زمان چه بايد کرد؟) فرمود: (اگر کسى ادعاى امامت کرد از او سؤالاتى بکنيد(32) مى بينيد همان جوابهايى را مى دهد که افراد ديگرى که مثل او ادعا کرده اند يا مى کنند جواب مى دهند).(33)
2- اسحق بن عمار مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (امام قائم دو غيبت دارد، يکى کوتاه وديگرى بلند، در غيبت اول غير از شيعيان خاص او کسى از محلش اطلاع ندارد ودر غيبت دوم، غير از دوستان نزديک وخاص او کسى جايش را نمى داند).(34)
3- عبد السلام هروى از امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوار آن حضرت از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: به حق آن کسى که مرا به پيامبرى فرستاد، امام قائم از نسل من، بعد از اينکه ولايت من به او مى رسد، غايب خواهد شد تا جايى که بيشتر مردم مى گويند: (خداوند به آل محمد نيازى ندارد). وبرخى در اصل ولادت آن حضرت ترديد مى نمايند. کسى که زمان آن امام را درک کند بايد به دين او چنگ زند وبه شيطان اجازه ندهد که او را به شک اندازد واز دين وآيين من بيرون برد، شيطان سابقا، پدر ومادر شما را از بهشت بيرون کرد،(35) وخداوند شياطين را اولياء ودوستدار غير مؤمنين قرار داده است).(36)
4- محمد بن اسماعيل حسنى وعلى بن عبد الله حسنى از امام عسکرى عليه السلام نقل مى کنند که به گروهى از شيعيان فرمود: (گواه باشيد که عثمان بن سعيد عمرى وکيل ونماينده ى من است وپسرش محمد بن عثمان، نماينده ى پسرم مهدى (شما امت) است).(37)
5- از گروهى از شيعيان از امام عسکرى عليه السلام نقل شده است که به ايشان فرمود: (آمده ايد تا درباره حجت بعد از من، از من سوال کنيد؟) عرض کردند (آرى)، ناگاه پسرى چون پاره ى ماه که بيش از همه مردم به امام عسکرى شبيه بود حاضر شد. امام فرمود: اين امام شما وجانشين من است، از او پيروى کنيد، وپس از من - در امر دين وامامت - پراکنده نشويد که دينتان از دست خواهد رفت. بدانيد که از امروز به بعد، تا عمرى طولانى بر او بگذرد، او را نخواهيد ديد، هر چه عثمان بن سعيد به شما گفت بپذيريد وامر او را ملتزم شويد، او نماينده ى امام شما وکار به دست اوست).(38)
6- غياث بن اسد مى گويد: (...ولادت امام عليه السلام در شب هشتم ماه شعبان سال دويست وپنجاه وشش بود. نماينده ى آن حضرت، عثمان بن سعيد بود، عثمان هنگام مرگ، نمايندگانى را به پسرش ابو جعفر محمد بن عثمان سپرد واو اين منصب را براى ابو جعفر ابوالقاسم حسين بن روح وصيت کرد واو نيز منصب نمايندگى را به ابوالحسين على بن محمد سمرى - که خدا از همگى آنها راضى باد- واگذار کرد.
وقتى هنگام وفات على بن محمد سمرى رسيد، از او خواستند که براى نمايندگى وصيت کند، او گفت (خدا را امرى است که خود آن را به انجام رساند).(39) وغيبت تامه (کبرى)، همان غيبتى است که بعد از سمرى - رحمه الله عليه - واقع شد).(40)
گفتار ما
از اين اخبار واخبار مشابه آشکار مى شود که آن حضرت - عجل الله تعالى فرجه - دو غيبت دارند:
الف - غيبت صغرى، وآن همان غيبتى است که از آغاز ولادت آن حضرت شروع شد وتا وفات سمرى پايان يافت ودر آن مدت جز خواص شيعه که همان چهار نماينده بودند، کسى امام عليه السلام را نديد.
ب - غيبت کبرى؛که از زمان وفات سمرى شروع شده وتا لحظه ى ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت وکسى حق ندارد براى غيبت، مدت وانتهايى تعيين نمايد واز اخبار وروايات، فقط طولانى بودن آن واينکه داراى نشانه هاى تخلف ناپذير است فهميده مى شود، اما اخبارى هم وجود دارد که بيانگر آن است که ممکن است بداء(41) جارى شوى - وحتى با پيدا شدن نشانه هاى قطعى وتخلف ناپذير باز هم ظهور به تاخير بيفتد.(42)
روايات
1- زراره مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: (همانا فرزند (مهدى عليه السلام)، قبل از قيامتش غيبتى خواهد داشت). گفتم: (چرا؟)، در حالى که با دست به شکمش اشاره مى فرمود گفت: (مى ترسد). سپس فرمود: (اى زراره! او (امام) منتظر است وهم اوست که تولدش مورد شک وترديد واقع مى شود..).(1)
2- محمد بن فرج مى گويد: (امام ابو جعفر عليه السلام برايم نوشت: (وقتى خداوند تبارک وتعالى بر مردم خشم بگيرد ما را از کنارشان دور مى سازد).(2)
3- زراره بن اعين مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: (قائم قبل از قيامش غيبتى دارد). گفتم: (چرا) فرمود: (مى ترسد) تا آن جا که فرمود: (او منتظر است، اما خداوند دوست دارد شيعه را آزمايش کند، آن گاه معتقدان وطرفداران باطل به شک مى افتند..).(3)
4- حنان بن سدير به نقل از پدرش از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم ما غيبتى دارد که طولانى مى شود). عرض کردم: (يابن رسول الله! علت آن چيست؟) فرمود: (خداوند نمى خواهد اين امر انجام شود مگر اينکه تمام سنتهايى را که پيامبران در غيبتهايشان داشته اند، در اين غيبت قرار دهد واى سدير!- بنابراين بايد تمام مدت مجموع غيبتهاى پيامبران، در اين غيبت وجود داشته باشد. خداوند مى فرمايد: (لترکبن طبقا عن طبق)(4) مقصود اين است که سنتهاى گذشتگان در مورد شما جارى خواهد شد).(5)
5- ابراهيم کرخى مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم (يا اينکه شخصى به ايشان عرض کرد): (خداوند سالمت بدارد، آيا على عليه السلام در دين خدا قوى نبود؟) فرمود: (آرى، چنين بود)، گفتم (ابراهيم يا آن شخص ديگر): (پس چگونه مردم با او چيره شدند واو جلوى ايشان نايستاد؟ وچه چيزى باعث شد جلوى آنها را نگيرد؟) فرمود: (آيه اى از قرآن، او را از اين کار بازداشت،)گفتم (يا آن مرد گفت): (آن آيه کدام است؟) فرمود: (لو تزيلوا لعذبنا الذين کفروا منهم عذابا اليما)(6) خداوند عز وجل فرزندانى مؤمن در پشت افرادى از کافران ومنافقان قرار داده است وعلى عليه السلام پدران - کافر يا منافق- را نمى کشت تا اينکه اين امانتهاى الهى از پشت آنها خارج شوند ووقتى اين فرزندان از صلب آنها خارج مى شدند بر هر کدام دست مى يافت با آنها مى جنگيد؛ قائم ما اهل بيت نيز چنين است، تا تمام امانتهاى الهى از پشت پدرانشان خارج نشوند ظهور نکرده وکسى را نمى کشد، اما وقتى امانتها.(7)
خارج شدند، بر کافران ومنافقان مسلط شده وآنها را مى کشد).(8)
6- مروان انبارى مى گويد: از امام باقر عليه السلام (نوشته يا پيامى) صادر شد که در آن فرمود: (وقتى خداوند بودن ما را در ميان قومى، ناخوش دارد ما را از ميان آنها خواهند برد).(9)
7- فرات بن احنف از امام صادق از پدران بزرگوارش از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (به خدا قسم من واين دو پسرم کشته خواهيم شد ودر آخر الزمان مردى از نسل من به خونخواهى ما برخواهد خاست، او براى شناخته شدن گمراهان از رهيافتگان غيبتى طولانى خواهد کرد تا جايى که گويندگان نادان بگويند: خداوند را- براى فرستادن قائم - به آل محمد احتياجى نيست).(10)
8- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (بدانيد که زمين از حجت خدا خالى نيست، اما خداوند به واسطه ى نادانى وستمکارى مردم ديده ى ايشان را از ديدن حجتش فرو مى بندد..).(11)
9- امام باقر عليه السلام مى فرمايد: وقتى قائم ما خاندان ظهور کند مى گويد: (ففررت منکم لما خفتکم فوهب لى ربى حکما)(12) از ميان شما رفتم چون از شما بر جان خود بيمناک بودم واينک چون پروردگارم اذن داد وامر فرجم را به سامان رسانيد به ميانتان آمدم).(13)
10- ابى وايل مى گويد: امير المؤمنين عليه السلام به فرزندش حسين عليه السلام نگاهى انداخت وفرمود: (اين پسرم سيد وسالار است، همان طور که خداوند سيد وآقايش ناميده است، واز نسل او فرزندى همنام پيامبرتان که در سيما واندام ونيز اخلاق ورفتار، شبيه اوست متولد خواهد شد ودر دوران بيخبرى وگمراهى مردم ونابودى حق وغلبه ى ستم خروج خواهد نمود، به خدا قسم خروج او حتمى است وگرنه گردن زده خواهد شد).(14)
11- امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (وچنين است که ايام غيبت امام قائم عليه السلام طولانى مى شود تا اينکه با بازگشت وارتداد شيعيان بدسرشتى که احساس به حکومت وقدرت رسيدن در زمان امام قائم عليه السلام، به نحو منافقانه اى آنها را شيعه نگهداشته است، حقيقت ناب پديدار گردد وايمان از غش پالوده شود).(15)
12- در بخشى از حديث ابو سعيد عقيصا به نقل از امام مجتبى عليه السلام، که در فصل دوم از باب اول هم ذکر شد، آمده است: (...هيچيک از ما خاندان از تن دادن به نوعى بيعت با جبار زمانش خلاصى ندارد جز قائم که عيسى روح الله نمازش را به او اقتدا مى کند، خداوند عز وجل، ولادت او ونيز خودش را از ديده ى مردم پنهان مى کند تا در زمان ظهور، در گرو بيعت با کسى نباشد..).(16)
13- عبد الله بن فضل هاشمى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: (صاحب الامر غيبتى دارد که ناگزير اتفاق مى افتد وناراستان وطرفداران باطل به شک مى افتند). عرض کردم: (فدايت شوم! چرا چنين مى شود؟) فرمود: (حکمت وفايده ى اين غيبت چيست؟) فرمود: (حکمت غيبت او همان حکمت غيبت آن عده از حجتهاى خداست که قبلا از آنها ياد شده است، حکمت اين غيبت نيز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد همان طور که حمکت کارهايى که خضر انجام داد تا قبل از جدا شدنش از حضرت موسى، معلوم نشد. اى پسر فضل! اين امرى است وسر آن وجهات پنهانى وبه خدا مربوط است وهنگامى که ما مى دانيم که خداوند عز وجل حکيم است، قبول واعتراف مى کنيم که تمام کارهايش عين حکمت ودرستى است - هر چند که علت وچرايى آن کارها براى ما روشن نشده باشد).(17)
گفتار ما
از مجموع اين روايات، فقط بعضى از علل غيبت حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - را مى توان فهميد والبته دسترسى به تمام علل ممکن نيست، زيرا چنانکه در روايت سيزدهم ملاحظه مى شود حکمت غيبت تا زمان ظهور حضرت بر مردم روشن نخواهد شد. بنابراين شايد بتوان گفت که تمام آنچه در روايات آمده است جزئى از علت غيبت آن حضرت است نه تمام علت.
در اين مبحث آنچه اصل واساس به شمار مى رود، فهميدن معنى بعضى از اين علتها ودقت در آنهاست، که ذيلا به بعضى از آنها توجه داده مى شود:
الف - ترسيدن آن حضرت، که در روايت اول آمده است، واحتمالا منظور، آن است که اگر آن حضرت غايب نشود، دشمنان، او را مى کشند ودر نتيجه، زمين از حجت خالى شده واهلش را در خاک هلاک فرو خواهد بود.
ب - در برگرفتن ويژگيهاى غيبت تمام پيامبران، که در روايت چهارم آمده است، وشايد مقصود اين باشد که خداوند مى خواهد طول غيبت آن حضرت با طول مجموع غيبت پيامبران عليهم السلام برابر باشد. اما اينکه چرا بايد اين طور باشد بر ما روشن نيست غير از اينکه بگوييم خداوند با غيبت پيامبران، امت آنها را آزمايش کرده است وشايد اين برابرى طول غيبت خاتم الاوصياء با غيبت مجموع پيامبران براى اين باشد که مى خواهد اين امت را با آزمايشهايى سختتر از آزمايش آنها بيازمايد.
ج - آشکار شدن امانتها ووديعه هاى الهى، که در حديث پنجم آمده است، يعنى خداوند به اين امانتهايى که در پشت کافران هستند توجه خاص دارد.
د- ناخوش داشتن پروردگار زندگى اولياء معصمومش را در کنار گنهکاران، که در حديث ششم آمده است، واحتمالا علتش اين است که خداوند از امتى که قدر خود را نمى شناسد خشمناک است، زيرا در حالى که خداوند با فرستادن بهترين پيامبران وبهترين جانشينان پيامبران براى آنها، ايشان را گرامى داشته وبر امتهاى ديگر آقايى وشرافت داده است، آنها به جانشينان پيامبر ستم کرده وقدر ايشان را ندانستند واز راه وروش ومرامشان منحرف شدند.
ه- سخن امام عليه السلام در حديث دهم که فرمود: (به خدا قسم اگر خروج نکند گردن زده مى شود)، واحتمالا اين مطلب، چنانکه در ابتداى همين حديث آمده- به غافل بودن مردم در هنگام خروج امام اشاره مى کند وبه اين مطلب توجه مى دهد که اگر آن حضرت - قبل از موعد- ظاهر شود گرفتار سيره ى ستمگرانه جباران شده وبراى حفظ حکومت ورياستشان، آن حضرت را خواهند کشت.
و- سخن امام مجتبى عليه السلام در حديث دوازدهم که فرمود: (هيچ يک از ما خاندان به جز قائم، از تن دادن به نوعى بيعت با جبار زمانش خلاصى ندارد). که توضيح اين عبارت در فصل هفتم از باب اول از نظر خواننده محترم گذشت.
روايات
1- امام جواد عليه السلام مى فرمايد: (او - حضرت مهدي- بعد از اينکه يادش از خاطرها محو شد وبيشتر معتقدان به امامتش، از اعتقاد خود برگشتند قيام مى کند).(18)
2- يمان تمار مى گويد: (نزد امام صادق عليه السلام نشسته بوديم که به ما فرمود: (صاحب الامر غيبتى خواهد داشت که کسى که در آن دوره ى غيبت بخواهد ديندار بماند سخت در مشقت ودر معرض مشکلات است). وسپس فرمود: (صاحب الامر غيبتى دارد وبنده ى خدا- براى حفظ دينش - بايد تقواى الهى را پيشه کند ودو دستى به دين خود بچسبد).(19)
3- امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (... جدا مورد آزمايش قرار مى گيريد تا جايى که مردم مى گويند: (- مهدى عليه السلام - مرده يا کشته شده است، اگر زنده است پس کجاست - وچه مى کند-؟) چشمان مؤمنين بر او مى گريند وهمچون کشتى طوفان زده به اضطراب مى افتند، جز کسانى که خداوند از آنها پيمان گرفته وبه دم الهى ياريشان کرده، کس ديگرى رستگار نخواهد شد-).(20)
4- از امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش در وصيت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به امير المؤمنين آمده است که فرمود: (يا علي! شگفت انگيزترين مردم از نظر ايمان وبلند مرتبه ترين آنها در يقين، مردمى هستند که در آخر الزمان مى آيند که پيامبر را نديده اند، حجت خدا هم از ديده ى ايشان پنهان است اما فقط از طريق روايات ونوشته هايى که به دستشان رسيده است ايمان مى آورند-).(21)
5- على بن فضال از پدرش از امام رضا عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (گويا شيعه را مى بينم در حالى که سومين فرزند از نسل من از ديده ى آنها مخفى است در جستجوى مأمن وپناهگاهى هستند اما آن را نمى يابند) على بن فضال مى گويد: عرض کردم: (چرا چنين است يا بن رسول الله؟) فرمود: (زيرا امامشان از ديده ى آنها غايب گشته است..).(22)
6- پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (او (مهدى عليه السلام) غيبت وگمگشتگى خواهد داشت که مردم در آن دوره گمراه خواهند شد..).(23)
7- پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (... کسانى که در دوره ى غيبت حضرت مهدى عليه السلام بر اعتقاد به او استوار هستند از کبريت احمر ناياب ترند). جابر بن عبد الله انصارى بلند شد وگفت: (يا بن رسول الله! آيا فرزندت قائم، غيبت خواهد کرد؟) فرمود: (آرى به خدا قسم (وليمحصن الله الذين آمنوا ويمحق الکافرين)،(24) خداوند مؤمنين را جدا مى آزمايد وکافران را از ميان بر مى دارد.(25)
8- اصبغ بن نباته مى گويد: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (... (مهدى)غيبتى طولانى خواهد داشت تا آن جا که نادانان گويند: (خداوند - براى فرستادن مصلح - از آل محمد بى نياز است).(26)
9- امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوارش از امير المؤمنين نقل مى کند که فرمود: (...در دوران غيبت، جز دينداران ناب که يقين در جانشان رسوخ کرده وخداوند از آنان بر ولايت ما پيمان گرفته وايمان را در جانشان ثابت کرده وبه دم الهى ياريشان نموده است، کسى بر اعتقاد خود، استوار نخواهد ماند).(27)
10- امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد: (...مدت غيبت آن قدر طول مى کشد که بيشتر معتقدان به حضرت از اعتقاد خود دست بر مى دارند، مگر آنان که داراى يقينى محکم وشناختى درست باشند ودر درون خويش نسبت به حکم ما هيچ دلتنگى واضطرابى احساس نکنند وکاملا تحت اختيار وتسليم امر ما باشند).(28)
11- ابى الجارود مى گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود: (وقتى حرکت چرخ گردون به آنجا رسيد که مردم گفتند: (- امام - قائم مرده يا کشته شده است، اگر نه پس کجاست وچرا نمى آيد؟) وکسى که دنبال امام بود کارش به آنجا رسيد که بگويد: (چطور مى شود امام غايب باشد با اينکه الان استخوانهايش هم پوسيده است). آن موقع - به ظهور امام - اميدوار باش واگر شنيدى - ظهور کرده است- به سوى او بشتاب، اگر چه مجبور باشى خود را بر يخ وبرف بکشانى).(29)
12- امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (اى محمد بن مسلم! در قائم آل محمد شباهتهايى به پنج پيامبر وجود دارد...و سنتى از موسى در اوست که عبارت است از ادامه وطول کشيدن ترس او، دراز شدن زمان غيبت، مخفى بودن تولد، مصيبت ورنج پيروانش واذيت وآزارى که مى بينند... واما شباهت او به عيسى اين است که مردم درباره ى او اختلاف کردند، بعضى گفتند: (اصلا متولد نشده است)، برخى گفتند: (مرده است) وعده اى گفتند: (کشته شده وبه دار آويخته شده است).).(30)
13- عبد الرحمن بن سيابه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (چه بر شما خواهد گذشت وقتى امام هدايتگر ونشانه ى حق را به چشم نبينيد، گروهى از گروهى ديگر بيزارى مى جوئيد، آن گاه سخت مورد آزمايش واقع مى شويد وناخالصان شما از راستانتان جدا خواهند شد، اول روز در اخبار وآثار اختلاف ومشاجره خواهيد داشت وآخر روز، کارتان به کشت وکشتار خواهد کشيد).(31)
14- سدير صيرفى مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (...واى بر شما! در کتاب جفر نظر انداختم... ودر ولادت قائم ما وغيبت آن حضرت وطولانى شدنش ومدت عمر وى تامل کردم و- ديدم که - مردم با ايمان گرفتار بلاها ومصيبتها هستند وبه خاطر طولانى شدن دوران غيبت، در دلهايشان شک وترديد راه مى يابد وبيشتر آنها از دينشان بر مى گردند..).(32)
15- احمد بن زکريا مى گويد: امام رضا عليه السلام فرمود: (... بدون ترديد دچار گرفتارى هولناک وفتنه اى شديد خواهيد شد که در آن هنگام به نزديکترين افراد انسان نيز نمى شود اعتماد کرد وآن هنگامى است که سومين فرزند از نسل من غايب شود).(33)
16- اسحق بن سعد اشعرى مى گويد: امام عسکرى عليه السلام فرمود: (به خدا قسم غيبتى خواهد داشت که جز آنها خداوند در اعتقاد به امامت او استوارشان کرده وبراى دعا در تعجيل فرجش موفقشان کرده، کسى ديگر، از نابودى رهايى نخواهد يافت). به آن حضرت عرض کردم: (يا بن رسول الله! آيا غيبتش به طول مى انجامد؟) فرمود: (آرى به خدا قسم، تا آن قدر به درازا مى کشد که بيشتر معتقدان به او از اعتقادشان بر مى گردند وجز آنها که خداوند درباره ى ولايت ما از آنها پيمان گرفته وايمان را در قلبشان راسخ کرده وبه دم الهى ياريشان کرده است کسى ديگر بر اعتقاد به او باقى نخواهد ماند).(34)
17- جعفر بن وهب بغدادى از امام عسکرى عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (بدانيد که فرزندم غيبتى خواهد داشت که غير از کسى که خدايش از لغزش نگهداشته است، بقيه ى مردم درباره ى او دچار شک وترديد خواهند شد).(35)
18- امام عسکرى عليه السلام مى فرمايد: (...بدانيد که فرزندم غيبتى خواهد داشت که نادانان، در آن دچار سرگردانى مى شوند، طرفداران باطل نابود مى شوند وآنها که براى ظهورش، از پيش خود، وقت تعيين مى نمايند به دروغگويى مى افتند).(36)
19- امام عسکرى عليه السلام مى فرمايد: (اين پسرم، امام قائم بعد از من است که آنچه از سنتهاى الهى در زمينه ى طول عمر وغيبت، درباره ى پيامبران جارى شده است، درباره او جريان مى يابد که به جايى که به خاطر طولانى شدن غيبتش، دلها سخت وتيره مى شود وجز آنها که خداوند ايمان به او را در قلوبشان نگاشته وبه دم الهى ياريشان کرده است کسى ديگر بر اعتقاد به او باقى نمى ماند).(37)
- مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد کلمه (والعصر) توضيح خواستم.آن حضرت فرمود: (العصر) همان عصر خروج امام قائم عليه السلام، (ان الانسان لفى خسر) يعنى دشمنان ما در زيان هستند، (الا الذين آمنوا) مقصود، ايمان به نشانه هاى ماست، (وعملوا الصالحات) يعنى همراهى وهمنوايى با برادران، (تواصوا بالحق) يعنى توصيه يکديگر به مساله امامت و(وتواصوا بالصبر)(1) يعنى استقامت در دوران غيبت).(2)
21- مفضل مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: (صاحب الامر دو غيبت دارد که يکى از ديگرى طولانى تر است تا جايى که مى گويند - آن حضرت- مرده است وبرخى مى گويند کشته شده است وجز عده ى کمى از اصحابش کسى معتقد به او باقى نخواهد ماند..).(3)
22- محمد بن منصور از پدرش نقل مى کند که گروهى خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بوديم وصحبت مى کرديم که ايشان به ما فرمودند: (چه مى گوييد؟- وبه اصطلاح کجاى کار هستيد؟- هيهات! هيهات! نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر اينکه غربال شويد، نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر اينکه - مؤمن ومتزلزل شما- از هم جدا شوند، نه به خدا قسم آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر اينکه آزمايش شويد؛ نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر بعد از اينکه نااميد شويد، نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر بعد از آنکه شقى وبدبخت به شقاوتش برسد وسعيد ونيک انجام به سعادتش دست يابد).(4)
23- محمد بن ابى نصر مى گويد: (امام ابو الحسن(5) عليه السلام فرمود: (بدانيد که به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر آنکه - مؤمن ومتزلزل- از هم جدا شوند، مورد آزمايش قرار گيريد تا اينکه جز افراد بسيار نادرى از شما باقى نماند)، آنگاه آياتى از قرآن تلاوت فرمود که: (ام حسبتم ان تترکوا ولما يعلم الله الذين جاهدوا منکم)،(6) (ويعلم الصابرين)،(7) (آيا پنداشتيد که بدون مشخص شدن مجاهدان واستقامت کنندگان، - از شما دست برداشته مى شود؟).(8)
24- محمد بن مسلم وابو بصير روايت کرده اند که: از امام صادق عليه السلام شنيديم که مى فرمود: اين کار به سامان نمى رسد- وظهور محقق نخواهد شد- مگر اينکه دو سوم مردم(9) از دين برگردند، ما گفتيم: آيا دوست نداريد در بين يک سوم باقيمانده باشيد؟).(10)
25- جابر جعفى مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: (فرج شما کى خواهد بود؟) فرمود: هيهات، هيهات، فرج ما شدنى نيست مگر اينکه غربال شويد، باز هم غربال شويد) سه مرتبه اين مطلب را فرمود، (تا اينکه آلودگيها از ميانتان برود وصفا وخلوص باقى بماند).(11)
26- عبايه بن ربعى اسدى مى گويد: (از امير المؤمنين عليه السلام شنيدم که مى فرمود: (چه بر شما خواهد گذشت وقتى امام هدايتگر ونشانه ى حق را به چشم نبينيد، گروهى از گروه ديگر بيزارى مى جوئيد).(12)
27- ابن ابى عمير مى گويد: به موسى بن جعفر عليهم السلام عرض کردم: (آيا در بين امامان کسى هست که غيبت داشته باشد؟) فرمود: (آرى، جسمش از ديدگان مردم پنهان مى شود اما ياد وخاطره اش از دلهاى مؤمنان محو نمى شود، واو دوازدهمين ماست).(13)
28- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود:(14) (عده کمى از عرب همراه امام قائم خواهند بود). به ايشان عرض شد: (افرادى از آنها که در اين باره صحبت مى کنند زياد هستند). فرمود: (مردم بايد امتحان شوند، مؤمن وغير مؤمن از هم باز شناخته شوند، غربال وجداسازى انجام شود ودر آن صورت، عده ى زيادى از غربال خارج خواهند شد).(15)
29- مالک بن خمره - يا حمزه - مى گويد: امير المؤمنين عليه السلام در حالى که انگشتان دو دستش را در هم فرو مى برد فرمود: (چه خواهيد کرد وقتى که شيعه اينگونه اختلاف کنند؟ گفتم: يا امير المؤمنين: در آن موقع ديگر هيچ خيرى قابل تصور وانتظار نيست؟ فرمود: تمام خير، در همان موقع جمع است، اى مالک! در آن موقع است که قائم ما قيام مى کند..).(16)
گفتار ما
از اين روايات ونظير آنها معلوم مى شود که مؤمنان در دوره ى غيبت گرفتار آزمايشهاى بزرگى خواهند شد وهمين روايات بيان مى کند که چه کسى رستگار وپيروز وچه کسى زيانکار است.
روشن است که آزمايش مؤمنان وغير مؤمنان، در هر عصر وزمانى، از سنتهاى الهى است ومخصوص دوره ى غيبت نيست وخداوند، هر شخص وگروهى را به چيزى امتحان مى کند. اين امت، پس از پيامبر وامامان عليهم السلام، به غيبت - حضرت مهدى - وبعضى چيزهايى ديگر مبتلا وآزمايش شده اند- واز آزمايش الهى نمى توان گريخت - چنانکه خداى تعالى مى فرمايد: (احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا وهم لا يفتنون ولقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا وليعلمن الکاذبين).(17)
ما بايد براى رستگارى وموفق شدن در اين آزمايشها تلاش کنيم، وآن گونه که رواياتى که گذشت اشاره مى نمايند، رستگارى کامل جز براى دينداران ناب - مخلصين- وکسانى که جانشان با يقين در آميخته واعتقادشان محکم وشناختشان از نادانيها ونادرستيها پيراسته شده است، براى کسى ديگر ميسر نيست.
فقط با داشتن چنين شرايط وحالاتى است که بنده ى پروردگار، به قضاء الهى وحکم پروردگار در تمام امور، خشنود است ونسبت به غيبت وديگر مسائل مربوط به آن، هيچ شک وترديدى به دل راه نمى دهد وبر اعتقاد به امامت امام غايب ثابت واستوار مى ماند وهميشه ياد او را در دل دارد، واين چيزها جز با تلاش پيگير وحرکت در راه بندگى حقيقى وخالصانه، از راه ديگرى به دست نمى آيد. خداوند همه ى ما را، در اين راه توفيق عنايت فرمايد.
روايات
1- يمان تمار مى گويد: (نزد امام صادق عليه السلام نشسته بوديم که به ما فرمود: (صاحب الامر غيبتى خواهد داشت که کسى که بخواهد در آن دوره ديندار بماند سخت در مشقت ودر معرض مشکلات است). وسپس فرمود: (صاحب الامر غيبتى دارد وبنده ى خدا- براى حفظ دينش - بايد تقواى الهى را پيشه کند ودو دستى به دين خود بچسبد).(18)
2- عمر بن عبد العزيز مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (هرگاه زمانى آمد که امامى نيافتى - که در مسير هدايت - به دنبالش قرار گيرى، با مواليانى که - به هدايت امام پيشين - آنها را دوست مى داشتى دوستى بورز وبا دشمنانى که - به اشاره ى امام پيشين - دشمنى داشتى، دشمن باش(19) تا هنگامى که خداوند عز وجل، آن امام را ظاهر کند.(20)
3- يونس بن يعقوب از معتمدانش از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (در چه حالى به سر خواهيد برد در روزگارى که امامتان را نشناسيد؟) به آن حضرت عرض شد: (اگر چنين شد چه بايد کرد؟) فرمود: (از دستورات امام سابق پيروى کنيد تا وقتى خداوند او را ظاهر کند).(21)
4- عبد الله بن سنان مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: شبهه اى دامنتان را خواهد گرفت وبه حيرتى دچار خواهيد شد، نشانه ى هدايت وامام راهبرتان ديده نخواهد شد، ودر آن هنگام جز کسى که مانند غريق نااميد از همه جا، دست دعا به درگاه پروردگار بردارد، کس ديگرى نجات نخواهد يافت). عرض کردم: (دعاء غريق چگونه است؟) فرمود: (غريق مى گويد: يا الله! يا رحمن! يا رحيم! يا مقلب القلوب! ثبت قلبى على دينک..).(22)
5- يونس بن عبد الرحمن مى گويد: حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود: (خوشا به حال آن عده از شيعيان ما که در دوره ى غيبت قائم ما به محبت ما چنگ انداخته اند وبر ولايت ما وبيزارى از دشمنانمان استوارند! آنها از ما هستند وما از آنها هستيم، آنها به امامت ما خشنودند وما از شيعه بودن آنها خشنوديم، خوشا به حالشان وبهشت گوارايشان باد، به خدا قسم، اينان در روز قيامت هم درجه ى ما هستند).(23)
6- عبد العظيم حسنى: امام جواد عليه السلام فرمود: (قائم ما، همان مهدى است که بايد در دوره ى غيبت، انتظارش را کشيد وپس از ظهور، از او اطاعت کرد). سپس فرمود: (برترين اعمال شيعه ى ما انتظار فرج است).(24)
7- حازم بن حبيب مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (هر کس ادعا کرد که صاحب الامر را غسل داده، کفن کرده وخاک بر قبرش پاشيده است، حرفش را قبول نکن).(25)
8- امام صادق عليه السلام: (هر کس در حالى که امام زمانش را شناخته است از دنيا برود، دير وزود شدن ظهور به او زيانى وارد نخواهد کرد ومثل کسى است که همراه امام قائم ودر اردوگاه او باشد).(26)
9- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (هر کس خشنود است به اينکه از اصحاب قائم باشد، بايد منتظر بماند، در عين حال پايبند پرهيزکارى واخلاق نيکو باشد ودر آن صورت اگر از دنيا برود وامام قائم، بعد از مردن او قيام نمايد، پاداش او مثل کسى است که امام قائم را درک کند..).(27)
10- ابو خالد کابلى نقل کرده است که امام زين العابدين فرمود: غيبت دوازدهمين ولى از امامان وجانشينان پيامبر طولانى مى شود. اى ابا خالد! مردم دوره ى غيبت که به امامت امام غايب معتقد ومنتظر ظهور آن حضرت هستند برترين مردم همه ى زمانها هستند زيرا خداى تعالى به ايشان عقل ومعرفتى داده است که براى آنها غيبت، مثل مشاهده است، وخداوند آنها را مثل کسانى که در کنار رسول الله شمشير زده اند قرار داده است، آنها جدا دينداران ناب وپيروان راستين ما ودر آشکار ونهان، خواننده ى به دين خدا هستند). وفرمود: (انتظار فرج، بزرگترين فرج است).(28)
11- رفاعه بن موسى ومعاويه بن وهب از امام صادق عليه السلام نقل مى کنند که فرمود: رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (خوشا به حال کسى که قائم اهل بيت مرا درک کند وقبل از قيامش از او تبعيت کند، دوستانش را دوست بدارد واز دشمنانش بيزارى جويد، وولايت امامان قبل از او را گردن نهد! آنها، ياران، دوستداران وعلاقمندان به من وگرامى ترين افراد امت نزد من هستند). رفاعه مى گويد: (نزد من نيز گرامى ترين خلق خدا هستند).(29)
12- زراره از امام صادق عليه السلام روايتى نقل مى کند که در بخشى از آن آمده است: (...گفتم: فدايت شوم! اگر من آن دوره (غيبت)را درک کردم چه بکنم؟) فرمود: (اى زراره، اگر آن دوره را درک کردى، هميشه اين دعا ودرخواست را داشته باش: (اللهم عرفنى نفسک، فانک ان لم تعرفنى نفسک لم اعرف نبيک، اللهم عرفنى رسولک، فانک ان لم تعرفنى رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنى حجتک، فانک ان لم تعرفنى حجتک ظللت عن دينى)، (خدايا خودت را به من بشناسان، اگر خودت را به من نشناسانى پيامبرت را نخواهم شناخت، خدايا رسولت را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانى حجت ووليت را نخواهم شناخت، خدايا حجتت را به من بشناسان، اگر حجتت را به من نشناسانى، در دينم به گمراهى خواهم افتاد).(30)
گفتار ما
اين روايات درصدد بيان اين مطلب است که ابتلاء وآزمايش وسرافراز در آمدن از آنها ميدان رشد انسانى، بازگشت به سوى پروردگار ومبناى رسيدن به درجات وکمالات است.
مطلب ديگرى که از اين روايات فهميده مى شود راه رهايى از تنگناها ومصيبتها در دوره ى غيبت وچگونگى حرکت در مسير خالى از آفات وشبهات مربوط به طولانى شدن غيبت وفتنه هاى آن است.
البته، هرچيز فهم دين آشنايى مى داند که توصيه امام به درخواست ودعا در روايت دوازدهم، فقط مقصود اداى کلمات ولقلقه ى زبان نيست، هر چند که خواندن دعا هم ثواب مخصوصى دارد، بلکه منظور توجه قلبى دائمى به معنى ومفهوم اين دعا وتوجه به اين است که در دوره ى غبيت، امر دين وديندارى واعتقاد صحيح به غيبت وامامت کار دشوارى است که فقط از آدم اهل يقين وبا استقامت ساخته است.
تنها، کسى که از درياى معرفت پروردگار چشيده باشد وبه قلزم شناخت پيامبر وائمه وامام غايب عليهم السلام دستى رسانده واز کجراهه هاى گمراهى وسرگردانى پرهيز کرده باشد، سختيهاى دوره ى غيبت را به آسانى تحمل خواهد کرد وناباوريها، برايش به يقين مبدل خواهد شد.(31) بعضى از احاديث فصل سوم از باب دوم نيز بيانگر همين مطلب است.
روايات
1- امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: خوشا به حال- بهشت، گوارا باد بر - آنکه قائم اهل بيت مرا درک کند ودر دوره ى غيبت وقبل از قيامت، از او تبعيت کند، دوستانش را دوست بدارد وبا دشمنانش دشمنى ورزد، او از ياران ودوستداران من وگرامى ترين افراد امتم نزد من است:).(32)
2- على عليه السلام فرمود: (...بدانيد! هر که از شيعيان، بر دينش محکم باقى بماند، واز به درازا کشيدن غيبت امام، دلش به زنگار شک، تيره وسخت نگردد، روز قيامت او با من ودر رتبه ى من است).(33)
3- امام سجاد عليه السلام فرمود: (هر کس در دوره ى غيبت قائم ما، بر ولايت ما، استوار باقى بماند خداوند اجر هزار شهيد از شهداى بدر واحد به او عطا مى فرمايد).(34)
4- امام صادق عليه السلام فرمود: (بهترين سبب نزديکى بندگان به خداوند وبرترين چيزى که موجب خشنودى او از ايشان مى شود، اين است که در ايام غيبت حجت خدا مردم، مکان او را نمى دانند، معتقد باشند که حجت خدا بر حق است وروى زمين وجود دارد..).(35)
5- مفضل بن عمر مى گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: کسى که در حال انتظار فرج صاحب الامر از دنيا برود نه تنها مثل کسى است که با امام قائم، در کنار ودر ارودگاهش است، بلکه همچون مجاهد جنگاورى است که در رکاب پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم شمشير مى زند).(36)
6- امام صادق عليه السلام (هر يک از شما که بر اعتقاد به صاحب الامر وغيبتش بميرد، مثل کسى است که در راه خدا شمشير مى زند).(37)
7- حکم بن عيينه مى گويد: هنگامى که امير المؤمنين عليه السلام در نهروان، با خوارج مى جنگيد، مردى برخاست وعرض کرد: اى امير المؤمنين! خوشا به حال ما که در کنار تو در اين ميدان هستيم ودر رکاب تو با اين خوارج مى جنگيم، امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (به آن خدايى که دانه را شکافت وموجودات را خلق کرد سوگند، مردمى هستند که هنوز خداوند پدران واجدادشان را هم خلق نکرده است اما در اين ميدان، با ما هستند).آن مرد گفت: چگونه ممکن است گروهى که هنوز به دنيا نيامده اند با ما باشند؟ حضرت فرمود: (آرى، گروهى در آخرالزمان هستند که در آنچه ما انجام مى دهيم با ما شريکند ودلشان تسليم امر ماست، براستى وجدا که آنها در آنچه ما انجام مى دهيم با ما شريک هستند).(38)
8- امام صادق عليه السلام فرمود: (هر کس امامش را بشناسد وقبل از قيام صاحب الامر از دنيا برود، مثل کسى است که در لشگر او مستقر است، وبلکه بالاتر، مثل کسى است که زير پرچم او مستقر است).(39)
گفتار ما
از احاديث اين فصل معلوم مى شود که، حفظ ايمان وولايت در دوره ى غيبت، ودوست داشتن دوستان حضرت حجت عليه السلام ودشمنى با دشمنانش داراى ثوابى ارجمند وآثار معنوى والاست.
شايد علت مترتب بودن چنين ثواب وآثارى، اين باشد که مؤمنان دوره ى غيبت با اينکه از ديدن امام خود ورسيدن به محضرش وشنيدن کلام نافذش محرومند، اما در عين حال او را دوست مى دارند وبه او ايمان دارند ودل ودين خود را به او سپرده اند، حال، انسان مؤمنى که در دوره ى غيبت چنين روحيه اى داشته باشد اگر يکى از امامان پيشين را درک مى کرد چه وضعى داشت؟ قطعا چنين است که اگر او را درک مى کرد، از او پيروى مى نمود ودر کنار او مى جنگيد وپاداش مجاهدان در رکاب امام حاضر را از آن خود مى نمود؛ وچنين است که امير المؤمنين عليه السلام - در حديث هفتم - مى فرمايد: (مردمى هستند که هنوز خداوند، پدران واجدادشان را هم خلق نکرده است اما در اين ميدان با ما هستند... گروهى در آخر الزمان هستند که در آنچه ما انجام مى دهيم با ما شريکند، دلشان تسليم امر ماست، به راستى وجدا که در آنچه ما انجام مى دهيم، آنها با ما شريک هستند).
همچنين ممکن است علت اين ثوابها وآثار ارزشمند، اين باشد که از آنجا که مؤمنان راستين دوره ى غيبت، به امامشان ايمان آورده، دل ودين وجان به او سپرده وخود را براى جهاد در زمان حضور وقيامش آماده نموده اند، مثل اين باشد که محضر آن بزرگوار را درک کرده ودر کنار او جنگيده اند وبنابراين از پاداش کسى که او را درک کرده ودر کنارش جنگيده است برخوردارند. اين مطلب در مجموعه ى روايات اين فصل به وضوح به چشم مى خورد.(1)
روايات
1- امام رضا عليه السلام فرمود: (هرکس قبل از خروج قائم ما - تقيه را - ترک کند از ما نيست).(2)
2- امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى قائم ما قيام کند، تقيه از ميان برداشته شده وشمشير به ميدان مى آيد وجز با شمشير با مردم معامله نمى شود).(3)
3- ابو عمر اعجمى مى گويد: (امام صادق عليه السلام به من فرمود: اى ابا عمر! اگر دين را به ده جزء تقسيم کنى، نه جزء آن تقيه است وکسى که تقيه نکند دين ندارد..).(4)
4- عبد الله بن ابى يعفور مى گويد: (از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: تقيه، سپر وپناهگاه مؤمن است وکسى که تقيه نکند ايمان ندارد..).(5)
5- امام صادق عليه السلام: هر چه اين امر- غيبت يا ظهور- نزديکتر شود، تقيه شديدتر مى شود).(6)
6- حسين بن خالد مى گويد: امام رضا عليه السلام فرمود: (کسى که اهل پرهيز نيست، دين ندارد وکسى که اهل تقيه نيست، ايمان ندارد، گرامى ترين شما در نزد خدا پايبندترين شما به تقيه است). عرض شد: (يا بن رسول الله! تا کي؟) فرمود: (تا قيام قائم، بنابراين کسى که قبل از خروج قائم ما، تقيه را ترک کند، از ما نيست).(7)
7- معمر بن خلاد مى گويد: (از امام رضا عليه السلام در مورد از جا حرکت کردن براى حکام پرسيدم: فرمود: امام باقر عليه السلام فرمود: تقيه، دين من ودين پدران من است، کسى که تقيه نکند، ايمان ندارد).(8)
8- مفضل مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد آيه: (اجعل بينکم وبينهم ردما)(9) فرمود: (آن سد، تقيه است)، (فما استطاعوا ان يظهروه وما استطاعوا له نقبا)(10) فرمود: (اگر طبق تقيه عمل نمايى، راهى براى مسلط شدن بر تو پيدا نمى کنند؛ تقيه، دژ محکمى است، ودر بين تو ودشمنان خدا به صورت سد مانعى واقع مى شود که نمى توانند در آن رخنه نمايند).(11)
9- حبيب بن بشر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود از پدرم شنيدم که فرمود: (نه به خدا قسم، پيش من چيزى دوست داشتنى تر از تقيه، در روى زمين، يافت نمى شود؛ اى حبيب، هر کس اهل تقيه باشد خداوند او را بالا مى برد وهرکس اهل تقيه نباشد خداوند او را پست مى گرداند، اى حبيب! اگر تقيه رعايت شود، مردم در صلح آرامش بسر خواهند برد).(12)
10- امام صادق عليه السلام فرمود: (در حالى که تقيه واجب است، قتل هيچيک از کفار ودشمنان جايز نيست، مگر آنکه کسى را کشته يا مشغول فساد در زمين باشد، واين کار هم وقتى جايز است که از به خطر افتادن جان خودت ودوستانت نترسى. در زمان ومکانى که تقيه - با حفظ جان خودت ودوستانت ودينت - تناسب دارد، تقيه کردن واجب است وکسى که به خاطر تقيه ودفع ستم وخطر از جان خودش، سوگند بخورد وبعد از آن، سوگند خود را بشکند، بر او کفاره واجب نيست).(13)
11- امام باقر عليه السلام فرمود: (در هر جا ضرورت ايجاب کند تقيه کردن لازم است، وآن کسى که بايد تقيه کند خود بهتر مى داند که جاى آن کجاست).(14)
12- امام عسکرى عليه السلام فرمود: امام رضا عليه السلام از گروهى از شيعيان دورى گزيد وبه آنان اجازه ملاقات نداد. آن گروه گفتند: (يابن رسول الله! چه شده است که تا اين حد از ما اعراض مى فرمايى وبا مانع قرار دادن بين ما وخودت، ما را خوار مى شماري؟) فرمود: (براى اينکه شما ادعا مى کنيد که شيعه امير المؤمنين هستيد ودر بيشتر کارهايتان برخلاف عمل مى کنيد ودر انجام واجبات، کوتاهى مى نماييد وبسيارى از حقوق برادرنتان را کوچک مى شماريد وآنجا که نبايد تقيه کنيد تقيه مى کنيد وآنجا که بايد تقيه کنيد، تقيه را ترک مى کنيد).(15)
13- امام عسکرى عليه السلام درباره ى آيه ى: (والهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحيم)(16) فرمود: (نسبت به بندگان مؤمن وشيعه ى آل محمد رحيم است که ميدان تقيه را برايشان باز کرده است، تا هر جا که بتوانند دوستى با دوستان خدا ودشمنى با دشمنان خدا را آشکار کنند وهر جا قدرت اظهار آن را نداشتند آن را پنهان نمايند).(17)
14- محمد بن ميمون از امام باقر از پدرش عليهم السلام نقل مى کند که فرمود: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (از شما مى خواهند که مرا دشنام دهيد، واز شما مى خواهند که از من بيزارى جوئيد، در اين صورت گردنهايتان را بکشيد- يا به افتخار گردنفرازى کنيد يا تا سر حد کشته شدن آماده باشيد- که محبت وولايت من در فطرت انسانها نهفته است).(18)
15- امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (آگاه باشيد که پس از من، آدمى گشادگلو، وشکم گنده بر شما مسلط مى شود که هر چه بيابد مى خورد وهر چه را نيابد به جستجويش بر مى خيزد، پس او را بکشيد- که هرگز نخواهيد کشت، بدانيد! که او شما را امر مى کند تا مرا دشنام دهيد واز من بيزارى جوئيد، اما درباره ى دشنام دادن، - مى گويم - دشنام دهيد که براى من نوعى تزکيه وبراى شما رهايى - از جور- خواهد بود، اما درباره ى بيزارى جستن، مى گويم از من بيزارى مجوئيد که من اينگونه خلق شده ام که درون پاک انسانها مرا دوست بدارد ومن اولين کسى هستم که ايمان آوردم وهجرت کردم).(19)
16- امام باقر عليه السلام فرمود: (تقيه براى حفظ جان وجلوگيرى از ريختن خون است، پس هرگاه تقيه، خود موجب ريختن خون شد، ديگر تقيه جايز نيست).(20)
17- ابو حمزه ثمالى مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (زمين بر جا باقى نمى ماند مگر اينکه عالمى از ما که حق را از باطل بشناسد بر روى آن زنده است). وفرمود: (تقيه براى حفظ جان وجلوگيرى از ريختن خون است، پس هرگاه تقيه، خود موجب ريختن خون شد، ديگر تقيه جايز نيست. وبه خدا قسم اگر فرا خوانده شويد تا ما را يارى کنيد بگوييد: (ما اين کار را نمى کنيم، تقيه مى نماييم). تقيه براى شما دوست داشتنى تر از پدران ومادرانتان است، واگر قائم عليه السلام قيام کند، نيازمند به سوال از شما - در اين باره - نخواهد بود و- خود مى داند هر کس چه کاره است - وحدود الهى را در مورد عده ى زيادى از منافقين شما مردم اجرا خواهد کرد).(21)
گفتار ما
اگرچه اين روايات روشن است ونياز به توضيح چندانى نيست ولى براى روشن شدن بيشتر، بهتر است بيان کوتاهى در مورد مطالب آنها عرضه شود:
ظاهر روايات نشان مى دهد که در زمان امامان وبه ويژه در دوره ى غيبت، تقيه، روش خوب وپسنديده اى است وتمسک به آن مطلوب است، اما اين مطلوبيت تقيه با اينکه، تقيه هم مثل چيزهاى ديگرى که نزد خداوند واولياء مطلوب است، حد ومرزى داشته باشد منافات ندارد.
همان طور که از تعابير (سپر) و(پناهگاه) که درباره ى تقيه آمده است ونيز از معناى لغوى آن پيداست، تقيه براى حفظ جان امامان، شيعيان وامور مهم ديگر- نظير حفظ دين وصيانت عموم مسلمانان- است، از همين رو در روايات فرمودند: (راهى براى مسلط شدن بر تو پيدا نمى کنند) و(تقيه دژ مستحکم است) و(خدا بين تو ودشمنانت سدى قرار داد).و (در زمان ومکانى که تقيه - براى حفظ جان خود ودوستانت ودينت - تناسب دارد، تقيه کردن واجب است).
پس لازم است ببينيم تا چه حد مى توانيم به تقيه تمسک نماييم:
بديهى است که وقتى يک حکم اولى الهى براى ما مشخص شد، دست برداشتن از آن، به عنوان تقيه يا عناوينى ديگر، فقط وقتى صحيح است که بر اساس نص يا دليلى معتبر وقابل اعتماد، علم قطعى پيدا کنيم به اينکه تکلف الهى ثانوى پيدا شده است، اما به محض پيدا شدن شک در رفع حکم اولى يا ايجاد حکم ثانوى، نمى توان از حکم اولى دست برداشت.
اگر کسى در احاديثى که در اين فصل آمد دقت وتعمق نمايد، متوجه خواهد شد که در زمان غيبت، در کجا وتا چه حدى بايد تقيه نمايد.
مطلب ديگر اينکه، در حديث چهاردهم نکته اى قابل توجه وجود دارد وآن عبارت از اين است که تقيه تا هنگامى جايز است که به نابودى اساس وپايه دين منجر نشود.
ولايت از پايه هاى دين است(22) واگر تقيه به نابودى يا سست شدن ولايت منتهى شود، ديگر تقيه جايز نيست چنانکه فرمودند: (گردنهايتان را - براى افتخار به ولايت وتا سر حد کشته شدن - برافراشته وکشيده نگهداريد). ونيز عبارت (فانى على الفطره)، (ولايت من در فطرت انسانها نهفته است)، به وضوح دلالت مى کند بر اينکه همان طور که در توحيد، به جايى براى تقيه نيست،(23) در ولايت نيز جايى براى تقيه نيست زيرا ولايت، جزئى از توحيد- وبر اساس برخى روايات - لازمه ى صحت وکمال آن است.(24)
روايات
1- عبيد بن زراره مى گويد: (از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود: (مردم امامشان را از کف داده اند، او در موسم حج، بر اعمال مردم ناظر است، آنها را مى بيند ولى آنها او را نمى بينند).(25)
2- از امام رضا عليه السلام درباره ى قائم عليه السلام سوال شد، فرمود: جسمش ديده نمى شود ونامش برده نمى شود).(26)
3- حسن بن على بن فضال مى گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم که فرمود: (خضر عليه السلام از آب حيات نوشيد وتا نفخ صور زنده است، نزد ما مى آيد، به ما سلام مى کند، صدايش را مى شنويم اما خودش را نمى بينيم).تا اينکه فرمود: (وخداوند، در دوره ى غيبت، به وسيله ى او غربت وتنهايى قائم ما را به انس والفت بدل خواهد کرد).(27)
4- ابو هاشم جعفرى مى گويد: (شنيدم که امام هادى عليه السلام فرمود: (جانشين من فرزندم حسن است، با جانشين بعد از من چه خواهيد کرد؟) عرض کردم: (فدايت شوم چرا چنين چيزى مى فرماييد؟) فرمود: (زيرا شما خودش را نمى بينيد وجايز نيست با نامش از او ياد کنيد). عرض کردم، (پس چگونه از او ياد کنيم؟) فرمود: (بگوييد حجت آل محمد).(28)
5- در بخشى از حديث حکيمه دختر امام جواد عليه السلام آمده است: (...خداوند، ولى الله را از ديدگان بندگانش پنهان مى کند وهيچکس او را نمى بيند تا اينکه جبرئيل اسبش را به او تقديم مى کند تا آنچه در علم خدا شندنى است انجام گيرد).(29)
6- امام صادق عليه السلام فرمود: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (بدانيد که زمين از حجت خدا خالى نيست اما خداوند به واسطه ى ستم ونادانى مردم، ديده ى ايشان را از ديدارش مى پوشاند، واگر زمين لحظه اى از حجت خدا خالى باشد اهلش را در خود فرو خواهد برد، اما حجت خدا، مردم را مى شناسد ولى مردم او را نمى شناسند همان طور که يوسف، مردم (برادرانش) را مى شناخت وآنها او را نمى شناختند).(30)
7- اسحق بن عمار مى گويد: (قائم عليه السلام دو غيبت دارد، يکى طولانى وديگرى کوتاه، در اولى (کوتاه) جز شيعيان خاص او کسى از محلش اطلاع ندارد ودر دومى (طولانى) جز دوستان خاصش کسى مکانش را نمى داند).(31)
گفتار ما
از روايات اين فصل وبعضى روايات قبلى، که اوضاع دوره ى غيبت را ترسيم مى کند، بر مى آيد که مقصود از نديدن آن حضرت بعد از دوره ى غيبت صغرى، اين است که گرفتن دستورات دينى از آن حضرت، به طور مستقيم وبدون وساطت نواب اربعه، ممکن نيست، ولى ملاقات بعضى از خواص - براى انجام کارى غير از گرفتن دستورات دينى، که وظيفه ى نواب اربعه است، غير ممکن نيست.
روايت سوم همين فصل ونيز آنچه در اين زمينه، نقل شده است(32) گواه آن است که بعضى از بزرگان ونخبگان از دوستانش، آن حضرت را زيارت کرده اند ودر اين هيچ ترديدى نيست.
روايات
1- امام صادق عليه السلام فرمود: (...جسمش از ديد شما پنهان مى شود ونام بردنش جايز نيست).(33)
2- ابو هاشم جعفرى مى گويد: امام عسکرى عليه السلام فرمود: (...زيرا شما جسمش را نمى بينيد وبردن نامش برايتان جايز نيست). عرض کردم: (پس چگونه از او ياد کنيم؟) فرمود: (بگوييد حجت آل محمد).(34)
3- جابر بن زيد جعفى از امام باقر عليه السلام از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (اما اسمش را نه (اسم نمى برم)، دوست ورفيقم (پيامبر) از من پيمان گرفت که نام او (حجت خدا) را نبرم تا اينکه خداوند او را برانگيزد واين از مطالبى است که خداوند آن را در گنجينه علم پيامبرش به وديعه گذاشته است).(35)
4- ابو الجارود از امام باقر عليه السلام از پدران بزرگوارش از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند: (او دو اسم دارد، اسمى پنهان واسمى آشکار، اسم پنهانش احمد واسم آشکارش محمد است).(36)
5- ابو خالد کابلى از امام باقر عليه السلام خواست تا حضرت قائم را با اسم به او بشناساند. حضرت فرمود: (اى ابو خالد از چيزى سوال کردى که اگر فرزندان فاطمه هم مى دانستند درصدد بودند او را پاره پاره کنند).(37)
6- در بعضى از نامه هاى آن حضرت، در جواب به سؤالى که از اسم ومحل آن امام شده است فرموده اند: (اگر اسم را بدانيد، راز منتشر مى شود واگر مکان را کسى بداند به سمت آن سرازير خواهند شد).(38)
7- در نامه ى ديگرى از آن حضرت آمده است: (هر کس در مجلس عمومى نام مرا ببرد جدا ملعون است).(39)
8- در نامه ديگرى آمده است: (هر کس در جمعى از مردم نام مرا ببرد خداوند او را لعنت کند).(40)
9- امام صادق عليه السلام فرمود: (صاحب الامر، مردى است که جز کافران کسى او را به نام نمى خواند).(41)
10- عبد العظيم حسنى از امام جواد عليه السلام نقل مى کند که در مورد ناميدن حضرت قائم عليه السلام فرمود: (ولادتش از مردم مخفى وجسمش از ديده ها غايب وبه اسم ناميدنش حرام است. او هم نام وهم کنيه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم است..).(42)
11- محمد بن ابراهيم کوفى مى گويد: امام عسکرى عليه السلام گوسفندى را ذبح فرمود واز گوشت آن براى بعضى از افرادى که نامش را برد فرستاد وفرمود: اين از عقيقه پسرم محمد است).(43)
12- ابى غانم خادم مى گويد: (براى امام عسکرى عليه السلام پسرى متولد شد که او را محمد ناميد..).(44)
13- ابى الجارود از امام باقر عليه السلام از جابر بن عبد الله انصارى نقل مى کند که گفت: وارد خانه ى فاطمه شدم، در برابرش لوحى قرار داشت که اسامى جانشينان ائمه از نسل فاطمه نوشته شده بود، تعداد آنها را شمردم، دوازده نفر وآخرين آنها قائم بود، سه نفر از آنها محمد وچهار نفر على بودند).(45)
14- مفضل بن عمر مى گويد: بر امام صادق عليه السلام وارد شدم وبه ايشان عرض کردم: (قول داده بوديد جانشين خودتان را به ما معرفى کنيد. فرمود: (امام بعد از من، پسرم موسى است وجانشين منتظر، محمد بن حسن بن على بن محمد بن على موسى مى باشد).(46)
15- از امام عسکرى عليه السلام درباره ى حجت وامام بعد از خودش سوال شد. آن حضرت فرمود: (پسرم محمد، امام وحجت بعد از من است..).(47)
گفتار ما
اگر منصفانه واز روى بى غرضى، در اين روايات دقت شود به اين نتيجه خواهيم رسيد که منع وتهديدهايى که از سوى امامان عليهما السلام، نسبت به ناميدن حضرت - به اسم مبارکش - وارد شده است مربوط به فاصله ى زمانى عصر پدر آن بزرگوار تا زمان غيبت است تا اينکه از توجه بيش از حد مردم وخطرات ناشى از حکومت طاغوتيان محفوظ بماند، چنانکه در ايام حمل وتولد وخردسالى نيز به همين علت، همه چيز مخفى بوده است. روايت چهارم فصل هفت از باب اول ونيز روايات پنجم وششم همين فصل شاهد اين مطلب است.
رواياتى نظير روايت چهارم ويازدهم تا پانزدهم اين فصل - که نام آن حضرت را به صراحت ذکر کرده واجازه ى نام بردن داده است - گواه اين است که آن دسته از رواياتى که از نام بردن نهى کرده درصد بيان حکم تعبد ى محض(1) نيست، بلکه مقصود همان چيزى است که ما به آن اشاره نموديم؛ اگرچه علم به حقيقت امور، فقط از آن خداست.
روايات
1- اعمش مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (از زمانى که خداوند، آدم را خلق کرده است، زمين از حجت خدا خالى نبوده است، حجتى که يا آشکار وشناخته شده است ويا پنهان وناشناس، وتا روز قيامت هم زمين از حجت خدا خالى نخواهد بود واگر غير از اين بود عبادت خدا انجام نمى گرفت). سليمان اعمش مى گويد عرض کردم: (مردم چگونه از امام پنهان از ديده ها بهره مند مى شوند؟) فرمود: (همان طور که وقتى خورشيد زير ابرها پنهان است مردم از آن بهره مند مى شوند).(2)
2- در توقيعى که از ناحيه مقدسه حضرت مهدى عليه السلام به دست محمد بن عثمان خارج شد آمده است: (...چگونگى بهره مند شدن امت از من، در دوره غيبت، مثل بهره مندى آنها از خورشيد است وقتى که ابرها آن را از ديده ها پنهان مى کنند، من براى اهل زمين مايه امنيت هستم همچنانکه ستارگان آسمان براى اهل آسمان چنين هستند، پس، از سوال کردن درباره ى آنچه براى شما فايده اى ندارد خوددارى کنيد ودر بيش از آنچه مورد نياز شماست خود را به زحمت نيندازيد، براى تعجيل فرج، بسيار دعا کنيد که فرج شما در آن است..).(3)
3- جابر جعفى از جابر بن عبد الله انصارى نقل مى کند که او از پيامبر پرسيد: (آيا شيعيان در دوره ى غيبت از امام قائم عليه السلام بهره مند مى شوند؟) فرمود: (آرى، سوگند به آن خدايى که مرا به پيامبرى فرستاد، از او بهره مند مى شوند وهمان طور که از خورشيد پنهان زير ابرها بهره مى برند، از نور ولايت او، در دوره ى غيبتش، استفاده کرده به زندگى خود روشنى مى بخشند).(4)
4- امام موسى بن جعفر عليهما السلام درباره ى آيه ى (واسبغ عليکم نعمة ظاهرة وباطنة)(5) فرمود: (نعمت ظاهر، امام آشکار ونعمت باطن، امام غايب است که جسمش از ديدگان مردم پنهان است، گنجهاى زمين برايش پديدار مى گردد وهر امر غير ممکنى، ممکن وهر راه دورى برايش نزديک مى شود).(6)
گفتار ما
اين مطالب وآنچه در فصل اول از باب اول از امامان معصوم عليهم السلام نقل شد، تاثير وجود پيامبر وامام عليهم السلام را- چه آشکار وچه از ديده ها پنهان باشند- در عالم هستى، روشن مى سازد وحقيقت آنچه را که در روايت وادعيه وزيارتها در شان ايشان وفضليت آنها آمده است توضيح مى دهد.
در فصل اول از باب اول نيز در ذيل روايات مربوط به لزوم حجت، مطالبى ذکر کرديم که دقت در آنها براى کسى که بخواهد روايات اين فصل را بهتر بفهمد مفيد است.
روايات
1- عبد الاعلى مولى آل سام مى گويد: همراه با امام صادق از شهر خارج شده به منطقه روحاء رسيديم، امام عليه السلام در حالى که از کوه بالا مى رفت نگاهى به آن اندخت وبه من فرمود: (اين کوه را مى بينى، اين کوه رضوى از کوههاى فارس است، چون ما را دوست داشته، خداوند آن را به نزديک ما منتقل کرده است، هر درخت وهر نعمتى در آن موجود است، محل امنى است براى کسانى که بيمناکند. بدان که صاحب الامر در اين کوه دو غيبت دارد، يکى کوتاه وديگرى طولانى).(7)
2- سلام بن ابى حمزه از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (صاحب الامر خانه اى دارد که (حمد) نام دارد، از روزى که به دنيا آمده چراغى در آن روشن است تا هنگامى که با شمشير قيام کند).(8)
3- عبد الاعلى حلبى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (صاحب الامر در يکى از اين درها غيبتى خواهد داشت).سپس با دستش به بخشى از ذى طوى اشاره کرد...(9)
4- در دعاى ندبه آمده است: (اى کاش مى دانستم قصد اقامت در کجا داري؟ کدام زمين وجود نازنينت را بر خود حمل مى کند وقدم بر کدام خاک مى نهي؟ آيا در رضوى هستى يا در جاى ديگر؟ آيا در ذى طوى هستي؟).(10)
5- صالح بن اسود مى گويد: امام صادق عليه السلام در حالى که نام مسجد سهله را مى برد فرمود: (آن خانه ى صاحب ماست وقتى اهل بيتش را به همراه دارد).(11)
6- ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (گويا مى بينم که قائم ما با خانواده اش در مسجد سهله اقامت گزيده است. ابو بصير مى گويد گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آرى. گفتم: فدايت شوم. قائم عليه السلام هميشه در آن مسجد است؟ فرمود: آرى..).(12)
7- عبد الوهاب بن ابى الفوارس مى گويد: اقامتگاه صاحب الامر عليه السلام خانه هايى بزرگ وچرمى است که يک سوار کار با نيزه در آن داخل مى شود. منطقه اى که آن حضرت در آن ساکن است آب وچراگاه دارد وهر گاه او از آنجا کوچ مى کند آثار چرانيدن (حيوانات) در آن پيداست.(13)
گفتار ما
از مجموع اين روايات معلوم مى شود که حضرت حجت عليه السلام، خانواده واقامتگاه دارد، هر چند که جزئيات آن را نمى دانيم.
علامه مجلسى قدس سره در بحث مربوط به کسانى که محضر آن حضرت را درک کرده اند، قضيه ى جزيره خضراء را به طور مفصل نقل مى کند وشيخ حر عاملى در کتاب اثبات الهداه بعد از ذکر آخرين روايت همين فصل، از يکى از راويان نقل مى کند که گفت: (از امام هادى نيز نظير همين مطالب نقل شده است)، وآن گاه داستانى مفصل نقل مى کند که خلاصه اش اين است که حضرت مهدى عليه السلام وفرزندانش در جزاير بزرگ وپهناورى زندگى مى کنند، وشيعيان آن جزيره، از تمام مردم دنيا تعدادشان بيشتر است وهر يک از فرزندانش در آن جزيره ها حکومتى دارد.(14) با اين همه خدا بهتر از هرکس به حقيقت امر آگاه است.
اگر در اين زمينه هيچ نقل وروايتى وجود نداشت، فقط همين مطلب که ما مى دانيم که آن حضرت با وجود سن زياد، از نظر جسمى، جوانى قوى البنيه است - کما اينکه روايت ريان بن صلت چنين مى گويد-(15) ونيز مى دانيم که آن حضرت به سنت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم عمل مى نمايد، در قبول اين مطلب که آن جناب، همسر وفرزندانى دارد کافى بود، ودر نتيجه کسى که همسر، وخانواده داشته باشد ناگزير بايد محلى براى زندگى وآسايش داشته باشد وآن طور که بعضى به اشتباه گمان کردند، لزومى ندارد که شخصى که غايب است حتما در بيابانها وکوهها، تک وتنها زندگى کند.
بنابراين با توجه به عمر طولانى ومبارک ايشان، ممکن است آن حضرت، همسر وفرزندان متعددى داشته باشند که بعضى مرده وبرخى زنده اند ومرگ وزندگى آنها طبق روال عادى مرگ وزندگى آنهاست نه مطابق با زندگى وعمر آن حضرت، بنابراين آن حضرت، فرزندان ونوادگان زيادى خواهد داشت که شمارش آنها به سادگى ممکن نيست.
روايات
1- امام باقر عليه السلام فرمود: (هنگامى که قائم ما قيام کند مردم را به آيينى فرا مى خواند که براى مردم تازگى دارد همچنانکه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم چنين فرمود. اسلام در آغاز غريب بود وباز هم غريب ونامأنوس با اذهان مردم، به ميان مردم برخواهد گشت، پس خوشا به حال غريبان).(16)
2- سکونى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (دورانى بر امت من خواهد گذشت که از قرآن جز شکلى واز اسلام جز نامى باقى نخواهد ماند، مسلمان نام دارد ولى از هر کسى، از اسلام دورترند، ظاهر مساجدشان آباد است ولى از نظر هدايت به معارف دينى، خراب وويران است..).(17)
3- در حديث حمران از امام صادق عليه السلام آمده است: (هرگاه حق را مقهور واهلش را کمياب يافتى وديدى که ستم فراگيرو قرآن کهنه شده وچيزهايى که در آن نيست به آن بسته شده وطبق هوى وهوس توجيه مى شود وهر گاه ديدى که دين مثل ظرف آب وارونه گشته ونشانه هاى حق مندرس شده است، مواظب باش واز خداوند رستگارى را طلب کن وبدان که مردم دچار خشم خداوند شده اند وبه خاطر اجراى امر مهمى درباره ى آنها، به ايشان مهلت داده است، پس بازهم مواظب باش وتلاش کن به گونه اى باشى که خداوند فکر وعمل تو را بر خلاف آنان بيايد، ودر اين صورت اگر عذابى بر آنان نازل شد وتو را هم فرا گرفت، زودتر به رحمت خدا واصل شده اى واگر عذاب به تاخير افتاد، آنها تحت آزمايش قرار گرفته اند وتو - با عمل بر خلاف روش آنان - از بى حيايى ونافرمانى در برابر پروردگار، نجات يافته اى وبدان که خداوند، اجر نيکوکاران را ضايع نمى فرمايد ورحمت خداوند پيوسته با نيکوکاران است).(18)
گفتار ما
براى فهم اينکه در دوره ى غيبت، بر کتاب وسنت چه مى گذرد، همين روايات کافى است وروايتهاى دوم وسوم، روايت اولى را که فرمود اسلام در آغاز غريب بود وباز هم غريب به ميان مردم برخواهد گشت، توضيح وتفسير مى نمايد وجمله ى (فطوبى للغرباء)، (خوش به حال غريبان)، بيانگر شرافت وعظمت کسى است که به اسلام عمل مى نمايد ودر دوره ى غربت وتنهايى اسلام، حافظ مقررات ودستورات اسلام است.
روايات
1- ابن صدقه از امام صادق از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (بر شما چه خواهد گذشت وقتى که زنانتان آلوده وجوانانتان از راه منحرف شوند، وامر به معروف ونهى از منکر ننماييد؟) عرض شد: يا رسول الله آيا چنين چيزى واقع خواهد شد؟) فرمود: (بدتر از آن؛ چه خواهيد کرد وقتى امر به منکر کنيد ونهى از معروف نماييد؟) عرض شد: (يا رسول الله، چنين چيزى اتفاق خواهد افتاد؟) وفرمود: (آرى، وبدتر از آن، بر شما چه خواهد گذشت وقتى که معروف را منکر به حساب آوريد ومنکر را معروف بشماريد).(19)
2- محمد بن فضيل از پدرش از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (...وقتى فقر ونياز بالا گرفت وعده اى از مردم يکديگر را نشناختند در آن هنگام، هر صبح وشب منتظر ظهور باشيد). راوى مى گويد عرض کردم: (فدايت شوم نياز وفقر را ما شناخته ايم وچشيده ايم اما اينکه بعضى مردم يکديگر را نشناسند يعنى چه؟) امام عليه السلام فرمود: (شخصى براى عرض حاجت ورفع نياز، پيش برادرش مى رود، آن برادر، با چهره اى غير از چهره اى که سابقا با او برخورد مى کرد، برخورد مى کند وبه گونه اى غير از گذشته، با او سخن مى گويد).(20)
3- سکونى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (دورانى بر امت من خواهد گذشت که به طمع رسيدن به متاع دنيا درونشان آلوده وظاهر وبيرونشان نيکوست وهيچ نيت خدايى در کارشان نيست، بدون هيچ ترسى - از عاقبت- تمام کارهايشان ريا وخودنمايى است، خداوند عذاب عمومى را بر همه فرو مى فرستد، مثل غريق بيچاره، خدا را مى خوانند اما به آنها پاسخ مثبت داده نمى شود).(21)
4- امام صادق عليه السلام فرمود: (...مسجدهاى مسلمانان (در دوره ى غيبت) ظاهرا آباد است واز نظر دين وهدايت، ويران است، فقيهان ودين شناسان آن دوره بدترين دين شناسانى هستند که در زير اين آسمان پيدا شده اند، آنها مايه فتنه وآشوبند).(22)
5- عميره بنت نفيل مى گويد: (از دختر امام حسن عليه السلام شنيدم که مى گفت: اين امر (فرج)که منتظر آن هستيد واقع نمى شود تا هنگامى که عده اى از شما از عده اى بيزارى جويند، گروهى گروهى ديگر را لعن کنند وبرخى از شما به هم اهانت کرده ودر چهره ى هم آب دهان بيندازند وبعضى بر کفر ديگران گواهى دهند). گفتم: (در آن صورت اميد خيرى نيست)گفت: (تمام خير در همان موقع است، آن موقعى است که قائم، قيام مى کند وهمه اين (زشتى وفساد) را از ميان بر مى دارد).(23)
6- کاهلى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (زمانى بيايد که جايى براى خرج کردن پولتان پيدا نکنيد).عرض شد: (کى چنين خواهد شد). فرمود: وقتى امامتان از شما پنهان شود در چنين وضعى خواهيد بود تا اينکه در کمال نااميدى از ظهور آن حضرت، همچون خورشيد، بر شما طلوع کند).(24)
گفتار ما
از اين روايات، به طور مختصر وسربسته، به گرفتاريهاى شيعه ومسلمانان در دوره غيبت، مى توان پى برد وتفصيل وتوضيح گرفتاريها ومشکلات اسلام ومسلمانان، در دوره ى غيبت، در حديث حمران(25) وروايت صعصعه(26) وروايات ديگر آمده است که در اين جا امکان ذکر آنها نيست.
در فصل سوم همين باب نيز مطالبى ذکر شد که مراجعه به آنها براى آشنايى بيشتر با موضوع اين فصل، مفيد است.

 

پاورقی:

(2) يوسف: 90.
(3) اثبات الهداه، ج 3، ص 442، روايت 17.
(4) اثبات الهداه، ج 3، ص 532، روايت 460.
(5) اثبات الهداه، ج 3، ص 583، روايت 778.
(6) شعرا: 227- ستمکاران به زوى خواهند فهميد که به کدام جايگاه برخواهند گشت.
(7) اثبات الهداه، ج 3، ص 526، روايت 426.
(8) اعراف: 172- ياد آر آن هنگام را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنها را- احضار کرد- وبر ربوبيت خود گواهشان گرفت واز ايشان پرسيد که آيا من پروردگار شما نيستم گفتند بلى شهادت مى دهيم که هستى تا اينکه روز قيامت نگوييد- شما بنى آدم- ما از اين موضوع کاملا بى اطلاع بوديم.
(9) بحار الانوار، ج 26، ص 248، روايت 2.
(10) تغابن: 2.
(11) بحار الانوار، ج 26، ص 271، روايت 9.
(12) بحار الانوار، ج 26، ص 241، روايت 5.
(13) روايت اول از فصل 13 همين باب.
(14) روايت سوم از فصل 14 همين باب.
(15) احاديث طينت در اصول کافي، ج 2، ص 2 و3 آمده است. حضرت استاد علامه طباطبائى قدس سره نيز درباره مساله طينت- وسرشت ازلى - بر اين احاديث حواشى خود را مرقوم فرموده اند.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 470، روايت 142.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 471، روايت 143.
(18) اثبات الهداه، ج 3، ص 476، روايت 163.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 479، روايت 177.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 489، روايت 225.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 490، روايت 226.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 515، روايت 358.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 536، روايت 488.
(24) بحار الانوار، ج 52، ص 122، روايت 2.
(25) ظاهرا منظور اين است که امام صادق اولين آنها وحضرت حجت هفتمين آنها خواهد بود.مترجم.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 499، روايت 274.
(27) اثبات الهداه، ج 3، ص 540، روايت 503.
(28) اثبات الهداه، ج 3، ص 560، روايت 628.
(29) اثبات الهداه، ج 3، ص 479، روايت 180.
(30) اثبات الهداه، ج 3، ص 495، روايت 253.
(31) اين نوع تقسيم بندى فرج، لااقل در کتابهايى که در اختيار عموم مردم است، بى سابقه مى باشد. اين نوع تقسيم بندي، اعتقاد به آن وعلم به لوازمش، از آن ميزان سازندگى برخوردار است که در اعتقاد به فرج عمومى - آن طور که متداول بين مردم است - چنين حدى از سازندگى وجود ندارد.شايسته است با دقت در مساله وپى جوئى آن در ميدان علم وعمل، ذوق واهتمام مولف محترم به اعتلاى انسان در ابعاد روحي، پاسخ مناسب خود را دريافت کند.مترجم.
(32) ظاهرا مقصود اين است که حضرت حجت عليه السلام طورى به سوالات جواب مى دهند که هيچکس جز ايشان آن طور جواب نداده ونمى دهد. در حالى که پاسخهاى مدعيان همه شبيه به هم وداراى يک سبک وسياق است ومعلوم است که همه ى آنها از اشخاص معمولى سر زده است. مترجم.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 445، روايت 30.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 445، روايت 29.
(35) ظاهرا منظور اين است که شيطان همچنانکه پدر ومادر شما را از بهشت بيرون کرد، شما را هم از دين بيرون خواهد کرد زيرا او کارى غير از اين ندارد وشما هم اگر به امام زمانتان پناهنده ومتمسک نشويد از پدر ومادرتان قويتر نيستيد وياراى ايستادگى در برابر شيطان را نخواهيد داشت. مترجم.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 459، روايت 97.
(37) اثبات الهداه، ج 3، ص 511، روايت 336.
(38) اثبات الهداه، ج 3، ص 511، روايت 337.
(39) يعنى ديگر در مورد نمايندگانى، وصيتى نکرد؛ والبته على بن محمد سمرى به اشاره ى امام از وصيت در مورد وکالت امام خوددارى کرد، چنانکه سه نماينده ى قبلى به امر امام وتعيين آن حضرت، مردم را از نماينده ى بعدى مطلع نمودند.مترجم.
(40) بحار الانوار، ج 51، ص 15، روايت 15.
(41) به احاديث بداء وتوضيحات حضرت استاد علامه طباطبائى - رضوان الله تعالى عليه- در اصول کافى، ج 1، ص 146 باب بداء مراجعه شود.
(42) در پايان فصل يازدهم همين باب، درباره ى امور حتمى وتخلف ناپذير ونشانه هاى قطعى، رواياتى ذکر خواهد شد.
(1) اثبات الهداه، ج 3، ص 443، روايت 18.
(2) اثبات الهداه، ج 3، ص 447، روايت 38.
(3) اثبات الهداه، ج 3، ص 472، روايت 150.
(4) انشقاق: 19 - مرحله اى پس از مرحله ى ديگر را سير خواهد کرد.
(5) اثبات الهداه، ج 3، ص 486، روايت 212.
(6) فتح: 25.
(7) با توجه به اين حديث شايد بتوان گفت مقصود از روايات (اثبات الهداه، ج 3، ص 570،524،518،581).
که پيدا شدن گنجهاى زمين وبيرون ريختن زمين گنجهايش را مطرح کرده است همين وديعه ها وامانتها باشد وشاهد آن هم سخن امام صادق عليه السلام است که فرمود: (سپس جوان خوشروى حسنى ظاهر مى شود که با فرياد رسا به سوى ديلم فرياد مى کند: اى آل محمد به فرياد مظلومى از ناحيه حرم صدايتان مى زند پاسخ دهيد؛ وگنجهاى الهى در طالقان به او پاسخ خواهند داد، آن همه چه گنجهايي! که از طلا ونقره نيستند بلکه مردانى چون پاره هاى آهنند..). (بحار الانوار، ج 53، ص 15)، وشايد بتوان گفت مقصود از اينکه تمام اموال دنيا برايش جمع مى شود (بحار الانوار، ج 51، ص 29، روايت 2)، همان طلا ونقره واموال ديگر باشد.
(8) اثبات الهداه، ج 3، ص 489، روايت 224.
(9) اثبات الهداه، ج 3، ص 498، روايت 271.
(10) اثبات الهداه، ج 3، ص 532، روايت 462.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 532، روايت 463.
(12) شعرا: 21- پس از ميان شما گريختم، چون بر جان خود بيمناک بودم، سپس پروردگارم حکم (حکومت وفرمانروايي) را به من ارزانى داشت.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 583، روايت 777.
(14) اثبات الهداه، ج 3، ص 505، روايت 308.
(15) بحار الانوار، ج 51، ص 222، روايت 9.
(16) بحار الانوار، ج 51، ص 132، روايت 1.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 488، روايت 217.
(18) بحار الانوار، ج 51، ص 30، روايت 4.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 442، روايت 14.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 473، روايت 154.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 453، روايت 71.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 456، روايت 84.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 460، روايت 103.
(24) آل عمران: 141.
(25) اثبات الهداه، ج 3، ص 461، روايت 107.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 463، روايت 110.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page