جرعه نوش چشم مستت، آفتاب از نگاهت هر دعايى مستجاب
بوى باران، بوى باران ميدهى مژده سبز بهاران ميدهى
با تو دل آيينه کارى ميشود مهربانى، باز جارى ميشود
گل، گلِ روى ترا بو ميکند شيوه چشم تو جادو ميکند
در هوايت بيقرارم، بيقرار با تو سرشارم زعطر نوبهار
ميبرى با خود مرا تا دورها تا زلال روشنى از نورها
عطر پيغام سحر ميآورى از گل وآيينه حتى، بهترى!
شب چراغان نگاه روشنت بوى گل دارد، گل پيراهنت
تو زلالى مثل درياهاى دور مثل آبيها، پر از عطر حضور
مژده دارى از بهارانى که نيست از نماز سبز بارانى که نيست
با تو بوى عشق دارد سينه ام با تو لبريز گل وآيينه ام
صبح از چشم تو سربر ميزند در هوايت باز دل پر ميزند
اى زلال روشن ومهتابيام! آسمان تا هميشه آبيام!
چشمهايت آيه هاى روشن است چاره دلواپسيهاى من است
اى تمام باورم از انتظار! تشنه کام لحظه اى بر من بيار
آيه هاى روشن
- بازدید: 403