تو آمدى که زمان با تو جاودانه شود زنقش نام تو عالم، نگارخانه شود
زشوق عطرحضورت جهان سراسرمست زفجر روى تو روشن دل زمانه شود
زنور صبح جمال تو، اى طليعه مهر! تمام وسعت شب، شعر عارفانه شود
شفق به راه تو، آيينه ظفر بندد فلق زمهر تو سر مست وشادمانه شود
بهار را به درختان باغ مژده دهى که تا سراسر اين باغ پر جوانه شود
به دست مهر تو درهاى بسته باز شوند به تيغ قهر تو، قلب ستم نشانه شود
زعطر سبز قيام تو اى گل خورشيد! به کوچه کوچه دل، زندگى روانه شود
سرود عشق برآيد زذره ذره خاک جهان لبا لب گلبانگ عاشقانه شود
چنان به جلوه درآيى که اززمين وزمان خروش وهلهله تا عرش بيکرانه شود
وخواب شب زدگان را چنان بر آشوبى که نقش ظلم ونشان ستم، فسانه شود
فضاى ديده پر از اشک شوق ديدارت هواى سينه پر از نغمه وترانه شود
براى رفع غم ما، کسى ظهور کند شکست فاصله ها را، کسى بهانه شود
عطر سبز قيام تو
- بازدید: 363