جان زخود رميده را، مژده يار ميرسد بر دل وجان عاشقان صبر وقرار ميرسد
زمشرق سپيده آن، طلايه دار ميرسد طلايه دار مشرقى، سپيده وار ميرسد
(آب زنيد راه را، زان که نگارميرسد مژده دهيد باغ را بوى بهار ميرسد)
رسيد مژده سحر، شبان انتظار را شکست خنده هاى گل سکوت شام تار را
سرود لاله ميبرد زجان ما قرار را وجاودانه ميکند شکوه روزگار را
(راه دهيد يار را، آن مه ده چهار را کز رخ نور بخش او نور نثار ميرسد)
گل ستاره ميچکد زحجم سبز آسمان دوباره مژده هاى گل، دوباره بوى ارغوان
شکفته باغ آرزو، زخنده هاى ناگهان ترانه ساز ميکند به شاخه مرغ نغمه خوان
(چاک شده است آسمان غلغله ايست در جهان عَنبر ومشک ميدمد، سنجق يار ميرسد)
تا دل سبز آسمان، بانگ وترانه ميرود سرود عاشقانه مان به هر کرانه ميرود
بنفشه سوى نسترن، چه عاشقانه ميرود! خزان باغ لاله ها زيادمان نميرود
(تير روانه ميرود، سوى نشانه ميرود ما چه نشسته ايم پس، شه زشکار ميرسد)
عطر نسيم صبحدم زباغ وداغ ميرسد زکوى يار مرهمى به درد وداغ ميرسد
نوبت غصّه ميرود، گاه فراغ ميرسد تيرگى شبانه را طرفه اياغ ميرسد
(رونق باغ ميرسد، چشم وچراغ ميرسد غم به کناره ميرود، مه به کنار ميرسد)
باده خوشگوار را، باغ به جام ميکند لاله که باده ميکشد، عيش مدام ميکند
زير وزبر زمانه را به يک پيام ميکند حجت خويش را به ما باز تمام ميکند
(باغ سلام ميکند، سرو قيام ميکند سبزه پياده ميرود، غنچه سوار ميرسد)
زجام نور، لاله ها دوباره آب ميخورند فصل گل است وعاشقان، باده ناب ميخورند
باده ناب ناب را چه بى حساب ميخورند به شور وشوق روى گل، مست وخراب ميخورند
(خلوتيان آسمان تا چه شراب ميخورند روح خراب ومست شد، عقل خمار ميرسد)
به گل نشسته ناگهان، نهال آرزوى ما پر از شراب نور شد، سبوى ما سبوى ما
به سر رسيد عاقبت تمام هاى وهوى ما ز راه عشق ميرسد نگار مشک بوى ما
(چون برسى به کوى ما خامشى است خوى ما زان که زگفت وگوى ما، گرد وغبار ميرسد)
دوباره مژده هاى گل
- بازدید: 470