جوانى مى گويد: مدت سه سال بود كه قصد ازدواج داشتم، اما همسر مورد دلخواهم را پيدا نمى كردم، از اين موضوع پيش دوستانم خجالت مى كشيدم واحساس ناراحتى مى كردم تا اينكه روزى يكى از رفقايم از حالم با اطلاع شد، اين دوستم ساليان زيادى بود كه مسجد جمكران مشرف مى شد.
به من پيشنهاد كرد كه براى حل مشكلم به مشهد خدمت آقا امام رضا (عليه السلام) بروم. زيرا خود ايشان هم مثل من بوده وچون مشرف به مشهد مى شود آقا امام رضا (عليه السلام) مشكل ايشان را حل مى كنند.
من به ايشان عرض كردم:
درست است كه آقا امام هشتم حلال مشكلات است وبسيار كريم وبزرگوار است، اما عصر، عصر امام زمان - روحى له الفداه - است وبنده از نوكران ايشان هستم، اگر بنا باشد عنايتى شود از ايشان توقع دارم كه گره از كارم بگشايد.
از دوستم جدا شدم، ولى مدّتها اين فكر از من جدا نمى شد تا اينكه يكى از شبها خوابيده بودم، اما خواب نبودم گوئى كسى به من گفت: اگر حاجت دارى بلند شو به مسجد جمكران برو، بلا فاصله از جا بلند شدم وبدون آنكه به كسى حرفى بزنم به مسجد مشرف شدم، نماز خواندم همانجا احساس كردم كارم حل شده واضطرابم برطرف شده است.
مدتى نگذشت. همسر مورد نظر را انتخاب كردم وازدواج كرديم واولين فرزندمان كه پسر هم بود روز نيمه شعبان مصادف با ولادت حجت خدا حضرت مهدى روحى وارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه به دنيا آمد؛ گوئى نشانه اى بود از اينكه متوجه باشيم كه اين الطاف از جانب امام زمان حضرت مهدى (عجل الله فرجه) به ما شده است.
(- على معماريان از قم 1371/1/7 - مسجد جمكران تجليگاه صاحب الزمان: ص 127).