معنا و حقيقت توبه

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

 توبه در لغت (1236) به معناى رجوع از گناه است ، و حقيقت آن توجه به عظمت خداوند و ربوبيت او و ذلت و خوارى تمرد از فرامين او كه در حقيقت بيرون رفتن از تحت ربوبيت اوست مى باشد يعنى وقتى انسان به بنده بودنش ‍ نسبت به حق تعالى توجه كند و اينكه به مقتضاى اين بندگى عمل نكرده است حالت پشيمانى از عمل يا صفت خود در برابر مولايش حاصل شود و تصميم بگيرد كه ديگر بر آن عمل يا صفت برنگردد اين حالت ، توبه است همان طور كه امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد: (شخصى گناهى انجام ميدهد و به واسطه آن خدا او را به بهشت داخل مى كند، راوى عرض كرد: آيا با گناه خدا او را به بهشت وارد مى كند؟ حضرت فرمودند: بله گناه مى كند و همواره از آن ترسناك است و خود را سرزنش مى كند پس خدا به او رحم كرده و وارد بهشت مى كند(1237))، و على عليه السلام نيز در اين باره مى فرمايد: التوبة ندم بالقلب و استغفار باللسان و ترك بالجوارح و اضمار ان لايعود (1238)، (توبه پشيمانى به قلب و استغفار كردن به زبان و ترك كردن به اعضاء و جوارح و تصميم گرفتن به اينكه - به مخالفت برنگردد مى باشد) اين معنا غير از احكامى است كه در شرع ثابت شده و با توبه از بين نمى رود مگر بعضى از آنها كه در فقه بيان شده است و توضيح اين قسمت بعد از اين مى آيد.
مراتب توبه  
پس از توجه به معنا و حقيقت توبه معلوم مى شود كه توبه منحصر به گناهان متعارفه نمى باشد بلكه يك معناى وسيعى دارد كه هر يك از انسانها را به حسب درجه معرفتش به حق تعالى شامل مى شود بنابراين اينجا در صدد بيان كلى مراتب آن مى باشيم .
1- توبه از كفر و شرك : از آيات و روايات استفاده مى شود كه درياى رحمت الهى بى پايان است حتى شامل كفار و مشركين مى شود، آيه سوم سوره هود بالخصوص بر اين امر دلالت مى كند و توبه آنها به ايمان آوردنشان محقق مى شود و آياتى (1239) كه دلالت مى كند كه خداوند شرك را نمى آمرزد و غير آن را مى آمرزد در سياق شفاعت بحث مى كند و دلالت مى كند كه شفاعت شامل حال مؤ منين مى شود ولى نمى فرمايد كه مشرك و كافر مى تواند از شرك و كفر دست بردارد، اين همان مطلبى است كه مى گويد: ترتب حكمى بر وصفى مشعر به عليت است يعنى كافر و مشرك تا وقتى اين دو عنوان را دارند مغفرت شامل حالشان نمى شود البته جواز توبه از ايشان و اصلاح ارتباط ايشان با خداوند متعال ، منافات با ترتب آثار و احكام ظاهرى بر شرك ندارد اگر بر شخصى اين آثار در جامعه از توبه درونى او نمى شود، امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (كسى كه مؤ من بوده است و در حال ايمان كار خيرى انجام داده سپس فتنه اى به او برسد و كافر گردد سپس بعد از كفر توبه كند هر چيزى كه در حال ايمان انجام داده برايش نوشته و حساب مى شود و كفر آن را باطل نمى كند(1240)) و در روايت ديگر امام باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه (آن حضرت شخصى يهودى را دعوت به اسلام كردند و پس از اينكه اسلام آورد وفات كرد، حضرت بر او نماز خواندند(1241)).
2- توبه از عقايد انحرافى : گاهى انسانى مسلمان مى باشد لكن اسلام او كامل نبوده بلكه انحرافاتى در اعتقاداتش وجود دارد مانند اينكه شيعه دوازده امامى نباشد، توبه از آن نيز امكان دارد همان طور كه شخصى از مخالفين اهل بيت عليهم السلام پسر برادرش هنگام وفاتش ولايت ايشان را بر او عرضه مى كند، و او مى پذيرد، امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (او از اهل بهشت است (1242)) و همچنين است توبه از هر اعتقادى كه خلاف معارف ائمه شيعه باشد.
3- توبه از گناهان : مرحله ديگر توبه كه مختص به مؤ منين مى باشد توبه از گناهان است كه مطابق آيات و روايات فراوان تمامى گناهان چه كبيره و چه صغيره قابل بخشش است - البته براى هر يك از آنها شرايطى براى قبولى توبه وجود دارد كه در بحث بعدى به طور اجمال آن را ذكر مى كنيم .
4- توبه از رذائل اخلاقى : از آنجا كه ايمان داراى مراتبى است حالات انسان نيز در رابطه با آثار و لوازم ايمان داراى مراتب مى شود، از اين جهت براى استكمال ايمان ، علاوه بر ترك عقايد ناخالص و ناصالح و تحصيل عقايد خالص و صالح ، و ترك گناهان و انجام واجبات الهى ، ترك اخلاق رذيله و قبايح اخلاقى كه در حقيقت گناهان روحى و باطنى محسوب مى شوند لازم است و امام سجاد عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد: اربع من كن فيه كمل ايمانه و محصت عنه ذنوبه : من وفى لله بما جعل على نفسه للناس ، و صدق لسانه مع الناس ، و استحيى من كل قبيح عند الله و عند الناس و يحسن خلقه مع اهله (1243)، (چهار چيز است كه در هر كس باشد ايمانش ‍ كامل شده و گناهانش ريخته مى شود: كسى كه وفا كند براى خدا نسبت به تعهداتى كه براى مردم بر خويش كرده است ، و زبانش با مردم راست گويد، و از هر قبيحى كه نزد خداوند و مردم است حيا كند، و اخلاقش را با اهل بينش نيكو قرار دهد).
5- توبه از ترك اولى : براى انسان به حسب درجات ايمانش ، گناهانى متصور است يعنى بعضى از اعمال يا اوصاف به لحاظ مرتبه پايين از ايمان گناه به حساب نمى آيد لكن به لحاظ مرتبه بالاتر گناه محسوب مى شود، هر چند گناه به معنى متعارفش كه عقوبت آخرتى را دنبال داشته باشد به آن گفته نمى شود مانند مرحله گذشته ، گناهانى كه در قرآن به بعضى از انبياء نسبت داده شده از اين قبيل است كه با عصمت ايشان از گناه قبل از بعثت و بعد از بعثت ، كبيره و صغيره آن ، و نيز با معصوم بودنشان از تمامى اوصاف رذيله منافات ندارد، و اين قسم از اعمال را ترك اولى گويند، يعنى يك عملى كه از نظر خداوند متعال انجامش عقوبت آخرتى ندارد لكن تركش بهتر مى باشد هر چند انجامش توابع ناگوار دنيايى داشته باشد مانند خوردن گندم از حضرت آدم على نبينا و آله و عليه السلام در بهشت كه مورد نهى نتزيهى - نه نهى تحريمى - حق تعالى قرار گرفته بود، زيرا بهشت محل امر و نهى مولوى كه انجام و تركش عقوبت آخرتى در پى داشته باشد، نيست ، او از خوردن گندمى كه نخوردنش بهتر بود از خوردنش نهى شد و خوردن آن توابع ناگوار بيرون شدن از بهشت و ورود به عالم دنيا را داشت ، قرآن كريم (1244) در خلال ذكر اين حقايق مى فرمايد: و عصى ادم ربه فغوى (1245)، (و آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و زيانكار شد) لكن پس از اينكه از بهشت خارج شد و توابع ناگوار آن را چشيده و خدا را با كلماتى خواند كه همان توسل به اهل بيت پيامبر عليهم السلام بود، عرض كرد: (پروردگارا بر خويش ظلم كرديم و اگر ما را نبخشى و رحم نكنى حتما از زيانكاران خواهيم بود) سپس خداوند مى فرمايد: (خدا بر او توبه كرد زيرا او بسيار توبه پذير مهربان است )، (سپس او را انتخاب كرد پس بر او توبه كرد و هدايتش نمود) مراد از انتخاب و هدايت او رساندن به پيامبرى بود روى اين حساب نسبت به مقام حضرت آدم عليه السلام اين نافرمانى مختصر گناه و ظلم به نفس حساب مى شود و همچنين است نسبت به حضرت نوح عليه السلام وقتى به صورت كنايه از حق تعالى تقاضا مى كند كه فرزندش را هلاك نكند، خداوند به او مى فرمايد: (اى نوح ، براستى او از خاندان تو نيست ، او عمل غير صالح است از من سؤ ال مكن نسبت به چيزى كه علم ندارى من تو را موعظه مى كنم از اينكه از جاهلين باشى (1246)) بعد از آن عرض مى كند: (پروردگارا، من به تو پناه مى برم از اينكه از تو بخواهم آنچه را كه علم ندارم و اگر مرا نبخشى و رحم نكنى از زيانكاران خواهم بود(1247)) توبه هاى انبياى ديگر كه در قرآن آمده است از اين قبيل مى باشد و شايد سخن امام سجاد عليه السلام را بتوان به اين مرحله از توبه نيز حمل كرد آنجا كه به خداوند عرض مى كند: اللهم و انى اتوب اليك من كل ما خالف ارادتك (1248)، (خدايا و من توبه مى كنم به سوى تو از هر چيزى كه مخالف اراده ات باشد).
6- توبه از توجه به خويش و شئون وجوديه آن : انسان از جهت معرفت توحيدى به جايى مى تواند برسد كه براى خود و شئون وجوديه خود - افعال و اوصاف كمالى - استقلالى نيابد و آنها را تماما از آيات الهى و شاءنى از شئون حق تعالى بيابد - همان طور كه قبلا بيان شد - اين ديدگاه توحيدى براى هر كسى قابل ادعا و حصول نيست بلكه به عنايت خاص الهى نياز دارد كه قبلا استعدادش را تحصيل كرده باشد، لكن پس از حصول چنين حالتى تا اينكه آن به صورت ملكه و ثابت در بيايد انسان بدون توجه به خود و شئون وجوديه خود نيست بلكه پس از اثبات اين حالت هم كه به معرفت از آن تعبير مى شود، انسان ناچار است در محاورات و گفتگوها و برخوردها با ديگران براى گذراندن زندگى اجتماعى و ترتب آثار و افعال و اوصاف در جامعه ، افعال و اوصاف را به خود نسبت دهد، كسانى كه به چنين درجه اى از شناخت و بينش از حق تعالى رسيده اند، مطرح كردن خود و شئون خود را در برابر حق تعالى هر چند در قالب الفاظ و گفتگو باشد، گناه مى دانند، از اين جهت در تمامى امورشان همواره رجوع به حق تعالى دارند، اين حالت را انابه مى گويند و گاهى از آن به توبه از توبه تعبير مى شود. قرآن كريم وقتى سخنان حضرت شعيب على نبينا آله و عليه السلام را با قومش ذكر مى كند مى فرمايد: ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقى الا بالله عليه و توكلت و اليه انيب (1249)، (تا بتوانم جز اصلاح را اراده ندارم و توفيقم جز به خداوند نيست بر او توكل كرده و به سوى او رجوع مى كنم ) اين كلام يك پيامبر توحيدى است كه پس از بيان اراده خويش ، با اينكه توفيق را از خداوند دانسته و بر او توكل مى كند لكن چون بوى استقلالى در اين شغل مهم پيامبرى از كلامش ظاهر مى شود بلافاصله آن را دفع كرده و مى فرمايد: من در تمامى امورم به سوى خدا رجوع مى كنم و آنها را از خداوند و به او مى دانم ، و چنين حالتى براى حضرت ابراهيم عليه السلام به عنوان صفت بيان شده است كه : ان ابراهيم لحليم اواه منيب (1250)، (براستى ابراهيم بردبار، دعاكننده ، رجوع كننده است ) اين حالاتش را در يكى از سخت ترين حالات زندگيش ‍ يعنى افتادن در آتش نمرود به واسطه منجنيق ، به حضرت جبرئيل عليه السلام نشان داد، او با اينكه ماءمور الهى براى كمك به ديگران و واسطه در فيض از طرف حق تعالى بود، لكن بينش توحيدى حضرت ابراهيم عليه السلام به حدى است كه وقتى جبرئيل به او گفت : آيا كمك مى خواهى ؟ فرمود: (اما به تو، خير) و همچنين وقتى ، جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كروبيل
به مهمانى حضرت آمدند پس از بريان كردن گوسفندى براى ايشان و شناساندن جبرئيل خود را به آن حضرت ، به ايشان گفتند: (ما نمى خوريم تا اينكه خبر دهى قيمت غذا چقدر است ؟ حضرت فرمود: وقتى خورديد بسم الله بگوييد و پس از اتمام ، الحمدلله بگوييد، جبرئيل به يارانش متوجه شد و فرمود: سزاوار است براى خداوند كه او را دوست خود بگيرد(1251)) اين بيان ، نشان دهنده رجوع بتمام معناى اوست به طرف حق تعالى ، زيرا قيام هر فعلى را به خداوند دانسته و ستايش مطلق را نيز در برابر كمالات ، براى او دانسته است و دوستى واقعى با خداوند مقتضايش اين چنين است . اين پيامبر توحيدى چون سراپاى وجودش توجه به توحيد و رجوع الى الله است خداوند پس از اينكه او را يك امت خاضع - كه شاكر نعمتهاى الهى است و مورد انتخاب خداوند بوده و در آخرت ملحق به صالحين مى شود -، معرفى مى كند، به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله امر مى كند كه : (پا بر جا ملت و دين او را تبعيت كن (1252)) و خداوند پس از اينكه خود را ولى مطلق در تكوين و تشريع معرفى مى كند، منطق پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را خطاب به قومش بيان مى كند كه : و ما اختلفتم فيه من شى ء فحكمه الى الله ذلكم الله ربى عليه توكلت و اليه انيب (1253)، (و آنچه را در آن اختلاف كرديد، پس حكمش به سوى خداست ، آن است خدا كه پروردگارم مى باشد بر او توكل كرده و به سوى او رجوع مى كنم ) يعنى نه تنها همگان بايد در تمامى شئون خدا را ولى و سرپرست و حاكم بدانند و زمام امور را به او بدانند بلكه خود نيز همواره اين گونه مى باشم و حالت پيامبر در آيه به صورت فعل مضارع - انيب - آمده است كه دلالت بر استمرار مى كند. از اين جهت آن حضرت اين دعا را نيمه شب در حال گريه مى خوانده است : اللهم لاتنزع منى صالح ما اعطيتنى ابدا، اللهم لاتشمت بى عدوا و لا حاسدا ابدا، اللهم و لاتردنى فى سوء استنقذتنى منه ابدا، اللهم لاتكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا (1254)، (خدايا؛ آنچه به من دادى از من مگير، خدايا هيچ گاه خوشحال مكن دشمن و حسودم را به واسطه گرفتارى كه بر من وارد مى شود، خدايا، هيچ گاه مرا در امر بدى كه از آن نجاتم دادى ، رهايم مكن ، خدايا؛ هيچ گاه به اندازه يك چشم بر هم زدن مرا به خودم وامگذار، ام سلمه با ديدن حالت حضرت و شنيدن اين دعاها به گريه مى افتد و عرض مى كند: پدر و مادرم فدايت ، شما با اين جلالت قدر و قرب به حق اين گونه هستيد؟ حضرت فرمودند: اى ام سلمه ؛ چه چيزى مرا ايمن مى كند و حال آنكه خداوند متعال حضرت يونس بن متى را به اندازه چشم بر هم زدنى به خودش رها كرد و آن گونه شد). امام صادق عليه السلام نيز شبيه دعاى آخر را دارند و به آن اضافه مى كنند: (لا اقل من ذلك و لا اكثر (1255)، (نه كمتر از يك چشم بر هم زدن و نه بيشتر مرا به خودم وامگذار) سپس راوى از حضرت سؤ ال مى كند: آيا حضرت يونس با آن حالت به كفر رسيد؟ حضرت فرمود: خير، ولكن مردن بر آن حالت هلاكت بود) البته بايد توجه داشت كه به خود واگذار شدن انبياء عليهم السلام را ما با اين دركهاى عادى بلكه بالاتر از آن نيز نمى توانيم بفهميم زيرا مقامات معنوى ايشان قابل درك براى هر كسى نيست ، آن وقت ايشان با آن مقام قرب كه به خود واگذار مى شوند نيز قابل درك براى همگان نمى باشد شايد ايشان با آن مقام قرب كه به خود واگذار مى شوند نيز قابل درك براى همگان نمى باشد شايد اين معنا به لحاظ استمرار توجهات توحيدى ايشان باشد كه استمرار توجهشان به مقام ولايت الله در تمامى شئون زندگى ، لحظاتى قطع مى شود نه اينكه اعتقادشان نسبت به اين حقيقت از بين برود، از اين جهت راوى مى گويد: آيا حضرت يونس - نعوذ بالله - كافر شد؟ حضرت فرمودند: خير، بلكه وقفه اى در توجهش رخ داد، و به لحاظ باطن امر است كه امام باقر عليه السلام فرموده است : (حضرت يونس عليه السلام مقام ولايت على بن ابيطالب عليه السلام را منكر شد(1256)) يعنى مقام ولايت على عليه السلام كه همان ولايت الله است ، زمام تمامى امور را دائما قائم به خداوند متعال مى داند، و حضرت يونس عليه السلام هنگام خبر دادن به وقوع عذاب بر قومش و سپس اطلاع به توبه ايشان و حتمى شدن عذاب و عدم وقوع آن ، مثل اينكه از سعه ولايت الهى و رحمت او غفلت كرد و دچار شكم ماهى شد و سپس در آن تنگنا و تاريكى دريا و شكم ماهى پرده غفلت نسبت به همان مقامش ، كنار زده شد و با تنزيه حق از نقص و محدوديت در ولايت و اقرار به ولايت تامه او - كه ولايت باطنى على عليه السلام همان ظهور ولايت تامه الهى است كه در واقع اين امت را براى رسيدن به آن دعوت مى كند - و اعتراف به تعدى از حد و اندازه خود كه نبايد چنين توجهى را مى كرد با گفتن : للّه للّه لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين ، خداوند توبه او را پذيرفت و به مقام قبلى او را برگرداند، بنابراين شايد به لحاظ چنين مرتبه اى باشد كه پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام روزانه استغفارهايى (1257) داشتند.
7- توبه از عدم اتصال توجه به خداوند: براى انسان در توجهش به حق تعالى مراتبى است كه قبل از اين اجمالا به آنها اشاره شد، بهترين آنها توجه قلبى است كه آن هم درجاتى دارد، براى اولياء الهى گاهى توجه متصلى به خداوند رخ مى دهد كه آنها را از فعاليتهاى عادى باز مى دارد و از آن به حالت غشوه تعبير مى شود، حقيقت توجه در چنين حالاتى ظهور مى كند هر چند فعاليتهايشان به امر خدا و براى او بوده و خود و كمالات نفسانى خود را مستند به او دانسته و از اين جهات غفلتى از حق تعالى ندارند لكن چنين اتصالى با اين فعاليتها برايشان نمى باشد و وقتى حالات عادى خود را با آن حالت غير عادى ملاحظه مى كنند آن را براى خود گناه مى دانند، اين مرتبه به نظر مى رسد كه برتر از همه مراتب گذشته است از اين جهت راوى از امام صادق عليه السلام سؤ ال مى كند از آن غشوه اى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام وحى پيدا مى كرد، حضرت مى فرمايد: (آن هنگامى بود كه بين آن حضرت و بين خداى متعال چيزى نبود، وقتى كه خدا بر او تجلى مى كرد، سپس فرمودند: آن نبوت است (1258)) اين حالت براى على عليه السلام نيز از خشيت الهى حاصل مى شده است همان طور كه ابوالدرداء آن را نقل مى كند(1259) و از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه هنگام قرائت قرآن در نماز چنين حالتى برايش رخ داد و پس از بهوش ‍ آمدن سؤ ال شد: چه چيزى سبب عروض اين حالت شد؟ فرمود: (همواره آيات قرآن را قرائت كردم تا به حالى رسيدم مثل اينكه آن را از نازل كننده اش بدون واسطه شنيدم (1260)) شايد گريه هاى ائمه عليهم السلام و نيز نسبت دادن گناه به خود و طلب مغفرت كرد نشان از خداوند به لحاظ اين مرحله از توجه باشد كه جهتش هم دور افتادن از آن توجه متصل باشد و هم اظهار اشتياق باشد براى ظهور مجدد آن حالات ، همان طور كه از حضرت شعيب عليه السلام نقل شده است كه از محبت خداوند گريه كرد تا نابينا شد و خداوند بينائيش را تا چهار بار به او برگرداند، خداوند به او وحى كرد: (اى شعيب تا چه وقت اين گونه مى باشى ؟ اگر گريه ات از ترس از آتش است پس تو را از آن حفظ كردم و اگر به سبب شوق به بهشت است كه آن را مى دهم ، عرض كرد: اى خدا و مولاى من ! تو مى دانى كه گريه ام از ترس از آتش و شوق به بهشت نيست لكن محبت تو بر قلبم بسته شده است پس صبر نمى توانم بكنم تا تو را ببينم ، خداوند به او وحى كرد: اگر چنين است كليمم موسى بن عمران را خادم تو مى گردانم (1261)) و چون اين نحوه توجه با اشتغالات عادى سازگارى ندارد، اولياى الهى اظهار اشتياق به مرگ مى كردند زيرا با مرگ اين ارتباطات قطع مى شود و آن كسى كه زمينه اتصال در توجه به حق تعالى را داشته باشد به مقصود اصليش نائل مى شود و از اين جهت على عليه السلام مى فرمايد: والله لابن ابيطالب بالموت من الطفل بثدى امه (1262)، (به خدا سوگند فرزند ابوطالب ماءنوس تر است به مرگ از طفل به پستان مادرش ) و نيز مى فرمايد: و انى الى لقاء الله لمشتاق (1263)، (و يقينا من به لقاى خداوند مشتاقم ).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page