درجات شناخت خداوند

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

 از آنجا كه انسان در مسير تكامل است و به گونه اى خلق شده است كه در سنين مختلف يا در حالات مختلف آگاهيش نسبت به خود و خارج از خود متفاوت است ، از اين جهت وقتى معرفت ابتدايى و اجمالى نسبت به خداوند متعال پيدا كرد و به مقتضاى آن حركت كرد و به آن در زندگيش ‍ ترتيب اثر داد نورانيت قلبيش بيشتر شده و آن معرفت اجمالى روشنتر مى شود همان طور كه قرآن كريم مى فرمايد: انما المؤ منون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا و على ربهم يتوكلون الذين يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون اولئك هم المؤ منون حقا لهم درجا عند ربهم و مغفرة و رزق كريم (1097)، (همانا مؤ منين فقط كسانى هستند كه وقتى ياد خدا شود دلهايشان ترسناك مى شود و هنگامى كه آيات الهى برايشان خوانده مى شود ايمانشان زياده شده و بر پروردگارشان توكل مى كنند، كسانى كه نماز به پا داشته و از آنچه روزيشان مى كنيم انفاق مى كنند ايشان مؤ منين حقيقى هستند، براى ايشان نزد پروردگارشان درجات و مغفرت و رزق كريم است ) با دقت در اين آيات به دست مى آيد كه وقتى ايمان در مسير خضوع در برابر حق تعالى و انفاق مواهب الهى در مسير او قرار گرفت ، به حقيقت پيوسته و موجب درجات و پاك شدن از آلودگيها و عنايتهاى ديگرى از طرف خداوند مى شود كه هم ظاهر مؤ من آراسته مى شود و هم باطنش ، وقتى باطن او آراسته و منور به نور ايمان شد، ياد خداوند و خواندن آيات الهى بر او، دلش را منقلب كرده و يقينش را نسبت به او بالا مى برد همان طور كه راوى گويد بر امام - شايد حضرت موسى بن جعفر عليه السلام باشد - وارد شدم به من فرمود: (همانا خداوند تبارك و تعالى مؤ من را به روحى از خودش تاءييد مى كند كه هر وقت كار نيكى انجام دهد و تقوى داشته باشد نزدش حاضر مى شود و هر وقت گناه كرده و - از حدش - تجاوز كند، آن از او غايب مى شود، پس ‍ روح هنگام نيكى كردن صاحبش ، از خوشحالى به حركت در مى آيد و هنگام كار بد در زمين فرو مى رود، پس اى بندگان خدا متعهد شويد نعمتهاى خداوند را به اصلاح كردن خويش ، تا يقينتان زياد شده و سود خوب گران قدرى پيدا كنيد خداوند رحمت كند كسى را كه قصد كرده پس ‍ آن را عمل كند يا - اگر - قصد شر مى كرد از آن كناره گيرد، سپس حضرت فرمود: ما روح را به اطاعت خداوند و عمل به آن او تاءييد مى كنيم (1098)) بنابراين همان طور كه اعتقادات پاك اوليه انسان نسبت به مبداء و معاد تاءثير در انجام اعمال صالح دارد و اعمال صالح نيز تاءثير در روشن تر شدن آن اعتقادات و ايمان و هدايت اوليه و عميق تر شدن آن دارد همان طور كه قرآن كريم مى فرمايد: والذين اهتدوا زادهم هدى و آتاهم تقواهم (1099)، (و كسانى كه هدايت يافتند خداوند هدايتشان را زياد مى كند و تقوايشان را مى دهد) يعنى هر مرتبه اى از هدايت كه مربوط به علم و ايمان و معرفت مى شود، مرتبه خاصى از تقوى را در مرحله عمل مى طلبد و هر مرحله اى از تقوى و عمل صالح تاءثير خاصى در بالا رفتن معرفت دارد همان طور كه مى فرمايد: اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه (1100)، (اعتقادات پاك به سوى خدا صعود مى كند و عمل صالح آن را بالا مى برد) جمع بين اين دو دسته از آيات اين طور مى شود كه خداوند به واسطه عمل صالح هدايت را افزايش مى دهد، بنابراين شناخت خداوند را به لحاظ خصوصيات مختلفش مى توان به اين اقسام كلى تقسيم كرد هر چند دقيق نباشد:
الف - معرفت اجمالى : شناخت خداوند يك حداقلى دارد كه انسان با موازين عقلى به آن مى رسد همان طورى كه راوى گويد: از امام رضا عليه السلام از پايين ترين حد معرفت سؤ ال كردم حضرت فرمود: (اقرار به اينكه معبودى غير او نيست ، شبيه و نظيرى براى او نيست ، قديم و ثابت شده است ، موجود است كه فاقد چيزى نيست و مانند او چيزى نيست (1101)) اقرار به اين مرحله انسان را وارد جرگه اسلام كرده و اعتقاد قلبى به آن او را وارد مرحله ايمان مى كند و اعتقاد به ربوبيت كامل حق كه اعتقاد به امامت ائمه عليهم السلام را در بردارد و انسان را در برابر ايشان تسليم كند به گونه اى كه فقط معارف القاء شده از طرف ايشان را حق بداند، او را وارد مرحله ايمان بمعناى خاصش از ديدگاه ائمه عليهم السلام مى كند.
ب - معرفت تفصيلى : اين شناخت معمولا به اين گونه حاصل مى شود كه انسان اگر در مرحله عمل نيز از ائمه عليهم السلام اطاعت كند، خداوند متعال به واسطه ايشان او را به روحى از جانب خودش مؤ يد كرده و موجب مى شود كه يقين به ايشان و خداوند متعال و كمالات وجوديه او بالا رفته همان طور كه در روايت گذشته بيان شد - معرفتش نسبت به حق تعالى دقيق تر مى شود و به گونه اى مى شود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به اعرابى فرمود: وقتى او از حضرت از علوم غريبه سؤ ال كرد، حضرت فرمود: (با اساس علم چه كردى تا اينكه از امور غريبه اش سؤ ال مى كنى ؟ آن شخص عرض كرد: اى رسول خدا؛ اساس علم چيست ؟ حضرت فرمودند: حق شناخت خداوند، عرض كرد: حق شناخت خداوند چگونه است ؟ فرمودند: او را بشناسى بدون مانند و شبيه و ضد، و اينكه واحد، احد، ظاهر، باطن ، اول ، و آخر است ، و همتا و نظيرى برايش نيست ، پس اين است حق معرفت او(1102)) و بر اين اساس كه وقتى از امام سجاد عليه السلام از توحيد سؤ ال مى شود مى فرمايد: (خداوند مى دانست كه در آخرالزمان گروهى عميق مى آيند، سوره توحيد و آيات اول سوره حديد را تا عليم بذات الصدور نازل كرد، پس كسى كه غير از اين را قصد كند هلاك شده است (1103)).
ج - معرفت عقلى : اين گونه معرفتها معمولا براى تمامى انسانها ميسر است و از راه تفكر در آيات الهى به دست مى آيد و در مقام توجه به خداوند در اعمال شبانه روزى نيز با تفكر عقلانى و توجه ذهنى ، به او و اسماء و صفاتش مى توان توجه كرد، حال يا از راه حالات ظاهرى موجودات استدلال بر وجود حق تعالى و قدرت نامتناهيش مى شود مانند برهان حدوث ، حركت و امثال آن كه نوع بيانات قرآنى در توحيد ربوبى و احتجاجات (1104) ائمه عليهم السلام با مخالفين اين گونه بوده است و يا از راه به دست آوردن حالات حقيقى موجودات با تحليلهاى دقيق عقلى ، استدلال بر وجود او و اوصاف كماليه اش مى كنيم مانند برهان امكان و وجوت ، عليت و حتى برهان صديقين كه از عميق تر براهين بوده و مقدمات يا مقدمه عقلى و نتيجه عقلى دارد لكن بينش عقلانى عميق ترى را از راه اول به دست مى دهد مانند فرمايش على عليه السلام در جواب سؤ ال جاثليق كه آيا خدا را به محمد صلى الله عليه و آله شناختى يا محمد را به خداوند؟ فرمودند؟ (خداوند عز و جل را به محمد صلى الله عليه و آله نشناختم ولكن محمد صلى الله عليه و آله را به خداوند شناختم ، هنگامى كه - ديدم - او را خلق كرده و در او حدودى از طول و عرض ايجاد كرد پس با استدلال و الهامى از او و اراده اش ، شناختم كه حضرت تدبير شده و مصنوع است ...(1105)) و همچنين امام صادق عليه السلام از كلام على عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: اعرفوا الله بالله و الرسول بالرسالة و اولى الامر بالمعروف و العدل و الاحسان (1106)، (خدا را با خدا بشناسيد و رسول را با رسالتش و صاحبان امر را با كار خوب و عدالت و نيكى كردن ) اين روايت نيز انسان را به تحليل عقلى نسبت به اصول معارف دين وادار مى كند كه هر يك از آنها را با خوشان بشناسيم زيرا عقل توان چنين تحليلهاى عميق و ظريفى را از جهان دارد تا به حالات واقعى عميقى از آن پى ببرد همان طور كه در فلسفه اسلامى بويژه حكمت متعاليه ملاصدرا رضوان الله عليه آمده است و حضرات ائمه عليهم السلام در قله حكمت و حكيمان بوده و ريشه اى ترين مباحث عقلى را در مباحث توحيدى مطرح فرموده اند،(1107) البته ايشان به لحاظ مقام امامت و هدايتى كه داشتند با هر كس به اندازه فهمش سخن مى گفتند همان طور كه نمونه اش در بند (الف ) و (ب ) ذكر شد و در قسمتهاى ديگر نيز مى آيد و به ما نيز اين چنين دستور داده و فرموده اند: (كسى كه صاحب درجه دوم ايمان است به صاحب اول ، تحميل نكند و همچنين صاحب درجات بالاتر نسبت به درجه پايين تر از خود، بلكه با رفق و مدارا ايمانش را بالا ببرد، و صاحب درجه پايين ، درجه بالا را منكر شود، و وقتى عده اى بر محور حق بودند و طبق آن عمل مى كردند تمامى آنها بر حق اند لكن يك نفر در فهم دقيق تر از ديگرى است و حق ندارند كه از يكديگر تبرى جويند به لحاظ اينكه آن كسى كه در درجه بالاتر است درجه پايين تر را باطل بداند و بالعكس (1108)).
د - معرفت قلبى : بالاترين مرتبه شناخت معرفت قلبى است كه ساير معرفتها مقدمه رسيدن به اين مرتبه است به گونه اى كه پس از آن براى صاحبش ‍ نورانيت قلبى حاصل شده و هر مقدار تداوم بر اعمال صالح و اخلاص در آنها دهد نورانيتش بيشتر شده و موانع درك حضور حق تعالى از چهره دل كنار زده مى شود و به اندازه ظرفيت وجودى و اخلاص در اعمال ، كمالات الهى را با بينايى قلبى مى بيند همان طور كه به حضرت ابراهيم عليه السلام ملكوت عالم - جنبه ربط حقيقى عالم به خداوند متعال - نشان داده شد و همين ملاك يقين او شده است ، خداوند مى فرمايد: و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين (1109)، (و اين چنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم و تا اينكه از يقين آورندگان باشد) و نيز به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بالاتر از آن نشان داده (1110) شد، از اين جهت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به اباذر مى فرمايد همتت را در بندگى بالا قرار ده و اين گونه باش : اعبد الله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك (1111)، (خدا را به گونه اى بندگى كن مانند اينكه او را مى بينى پس اگر او را نمى بينى او تو را مى بيند) اين دو مرحله بالايى از توجه قلبى به حق تعالى است كه فقط با بينايى قلبى مى توان به آن رسيده و راه رسيدنش را نيز خود آن حضرت فرموده است كه : يا اباذر احفظ الله يحفظك ، احفظ الله تجده امامك (1112)، (اى اباذر؛ خدا را حفظ كن تا خدا تو را حفظ كند، خدا را حفظ كن تا او را پيش رويت بيابى ) مقصود از حفظ خداوند، مراعات كردن مستمر دستورات اوست در تمامى شئون زندگى كه ذكر واقعى او نيز همين است و مراد از حفظ كردن خدا بنده اش را معناى خاص آن است كه شايد اين باشد كه خداوند پرده هاى بين خود و بنده اش ‍ را از قلب او كنار زده تا حقايق اين عالم را روابط حقيقى بين موجودات و حق تعالى را يافته و ببيند، شاهدش جمله بعدى حضرت است كه خداوند را در پيش رويت بيابى يعنى همان گونه كه جهت روبروى انسان روشن ترين جهات انسان است ، خداوند را نيز به اين روشنى بدون داشتن جهاتى مشاهده مى كند، البته اين معرفت و مشاهده قلبى نيز داراى مراتب و شدت و ضعف است گاهى اسماء و صفات الهى براى شخص تجلى مى كند و گاهى ذات حق تعالى ، و قبل از ظهور اين حالات ، نوعا مشاهدات مثاليه رخ مى دهد - تشخيص حقانى و شيطانى بودن اين حالات و مشاهدات نياز به رجوع به استاد حاذق ربانى دارد -، به اين مراتب اشاره دارد حديث قرب نوافل و فرائض ، امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه حضرت فرمود: (خداوند مى فرمايد: كسى كه دوست مرا اهانت كند پس براى جنگ با من كمين كرده است و بنده اى به من نزديك نمى شود به چيزى محبوب تر نزد من از آنچه بر او واجب گردانيده ام ، همواره او به انجام نواقل و امور زيادى به من نزديك مى شود تا اينكه او را دوست خواهم داشت پس وقتى او را دوست داشتم ، شنوايى او مى شوم كه با آن مى شنود و بينايى او مى شوم كه با آن مى بيند و گويايى او مى شوم كه با آن سخن مى گويد و دستش مى شوم كه با آن كار مى كند، اگر مرا بخواند اجابتش مى كنم و اگر از من سؤ ال كند به او مى دهم ...(1113)) با توجه در اين روايت شريفه و امثال آن ، به دست مى آيد كه انجام دقيق فرايض الهى يك آثارى دارد و آن نزديكى به ذات حق است و انجام نوافل آثار ديگرى دارد و آن نزديكى به اسماء و صفات اوست ، و مراد از محبت خداوند بنده را همين پرده بردارى از چهره قلب اوست تا نزديكى واقعى او را در تمامى امور ذكر شده بيابد و از اين معنا به نزديكى بنده تعبير مى شود و شايد معنايش شناختن خداوند را به خودش كه در رواياتى آمده و در دعاى ابوحمزه نيز امام سجاد عليه السلام عرض مى كند: بك عرفتك و انت دللتنى عليك و دعوتنى اليك و لولا انت لم ادر ما انت (1114)، (تو را به تو شناختم و تو مرا به خودت راهنمايى كردى و دعوت نمودى و اگر تو نبودى نمى دانستم كه چيستى ) همين معرفت قلبى باشد و همان طور كه گفته شد حقيقت معرفت ، همين معرفت است و حقيقتش وقتى ظهور مى كند كه حجاب خلقيت به واسطه نورانيت پيدا كردن اعمال و صاحب عمل ، كنار رفته و صاحبش مى يابد كه جز يك فاعل حقيقى سميع و بصير مطلق و همچنين يك عالم و قادر مطلق و در نهايت يك ذات مستجمع جميع صفات كماليه كه آنها عين ذاتش مى باشد، وجود ندارد همان طور كه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در آن حديث نورانى مى فرمايد: ليس بينه و بين خلقه حجاب غير خلقه ، احتجب بغير حجاب محجوب و استتر بغير ستر مستور، لا اله الا هو الكبير المتعال (1115)، (بين او و بين خلقش حجابى غير خلقش نمى باشد، بدون حجاب پوشيده در پرده است ، و بدون پرده پوشيده مستور شده است ، معبودى جز خداوند كبير متعالى وجود ندارد) و امام رضا عليه السلام نيز در خطبه اى اين سخن را دارند كه : (خلقت خداوند خلق را حجابى است بين او و بين ايشان ... و بعضى از مخلوقات را از بعضى در حجاب قرار داد تا معلوم شود بين او و بين موجودات ، غير آنها حجابى نيست (1116)) و شبيه اين فرمايش را نيز حضرت على عليه السلام دارند كه : (خداوند بعضى از موجودات را از بعضى ديگر در حجاب قرار داد تا معلوم شود كه حجابى بين او و مخلوقش غير از جنبه خلقيت نيست (1117)) معناى اين روايات اين مى شود كه درك حقيقى ربط بين موجودات و حق تعالى به مراتبش جز با ارتفاع حجاب ميسر نيست و آن حجاب هم براى حق تعالى نيست چون او محيط مطلق است بلكه حجاب براى او مخلوق است و آن هم توجه به خلقيت و جنبه هاى مخلوقى است و با اشتغال به پروردگار و دل دادن به او و اطاعت محض از او و اوليائش ، اين حجاب برداشته مى شود و انوار الهيه ظهور كرده و جز حق تعالى و اسماء و صفاتش با ديد قلبى ديده نمى شود، البته در واقع نيز اين چنين است كه جز حق تعالى و اسماء و صفاتش در عالم چيزى وجود ندارد و موجودات جز ظهور آن حقيقت مطلق ، حقيقتى ندارند و انسان نيز در واقع جز اين حقيقت را درك نمى كند. امام صادق عليه السلام در اين رابطه به ابوبصير فرمود - وقتى او سؤ ال كرد كه آيا مؤ منين خدا را در قيامت مشاهده مى كنند -: (بلكه او را قبل از قيامت مشاهده كرده اند، پرسيد: چه وقتى ؟ فرمود: وقتى كه به ايشان فرمود: آيا پروردگار شما نيستم ؟ گفتند: بله ، سپس حضرت ساكت شدند و فرمودند: همانا مؤ منين او را قبل از روز قيامت مشاهده مى كنند، مگر او را در اين وقت نمى بينى ؟(1118)) لكن نوع مردم از اين درك به واسطه اشتغالات مختلف به دنيا و شئون آن و به عالم خلقت و كثرات ، غافلند، همان طور كه انسان در عالم جز خدا را طلب نمى كند زيرا او جز كمال مطلق را طلب نمى كند و آن جز حق تعالى نمى باشد، قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد: يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه (1119)، (اى انسان تو با زحمت به سوى پروردگارت مى روى تا او را ملاقات كنى ) البته به نظر قرآن كريم ساير موجودات نيز اين چنين هستند: و لله ملك السموات و الارض و ما بينهما و اليه المصير (1120)، (و مالكيت آسمانها و زمين و آنچه در بين آنهاست فقط براى خداست و بازگشت به سوى اوست ) زيرا مالكيت خداوند و بازگشت به او به معناى حقيقى شان ، همين معناست كه گفته شد، لكن آنها به اين حقيقت آگاهى روشن ندارند و انسان مى تواند به آن ، آگاهيهاى روشن پيدا كند لكن اشتغالات به غير او حجابهاى ظلمانى و نورانى براى او مى گردند همان طور كه قرآن كريم درباره اكثريت مردم مى فرمايد: يعلمون ظاهرا من الحيوة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون (1121)، (ظاهرى از حيات دنيا را مى دانند و ايشان از آخرت غافلند) و اين پرده غفلت قهرا هنگام مرگ و قطع تعلقات غير الهى از ديدگان قلب همه كنار مى رود، همان طور كه مى فرمايد: لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد (1122)، (بتحقيق در غفلت بودى از اين امور - حقايق قيامت - پس پرده ات را كنار زديم و ديده ات امروز تيزبين شده است ) و نيز مى فرمايد: يومئذ يوفيهم الله دينهم الحق و يعلمون ان الله هو الحق المبين (1123)، (آنروز خداوند جزاى حق ايشان را مى دهد و ايشان مى فهمند كه خداوند حق آشكار بوده است ) در عين حال عده اى با مجاهدات نفسانى و تبعيت دقيق از شرع و كنار زدن هواهاى نفسانى ، اين پرده ها از جلو ديده قلبشان كنار رفته و انقطاع الى الله پيدا مى كنند و به انوار الهى منور مى شوند و اين حقايق را قبل از قيامت مشاهده مى كنند و با زبان حال و گفتار و عمل به خداوند عرض مى كنند: الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة و تصيرا ارواحنا معلقة بعز قدسك ... الهى و الحقنى بنور عزك الابهج فاكون لك عارفا و عن سواك منحرفا (1124)، (خدايا به من كمال بريدن از غير خودت را عنايت كن و چشمهاى دل ما را به پرتو نگاهش بتو روشن كن تا چشمهاى دلها پرده هاى نورانى را دريده و به معدن عظمتت متصل شود و روحهاى ما به مقام مقدس عزتت متعلق شود... خدايا مرا به نور درخشان عزتت ملحق كن تا به تو عارف شوم و از غير تو روى گردانم ) حصول اين مشاهدات قلبى غالبا لحظه اى يا ساعتى است كه به صورت غشوه هاى عرفانى ظهور كرده و سالك در آن حال از اشتغالات و فعاليتهاى روزمره اى فارغ است و نمى تواند آنها را داشته باشد لكن تدريجا آنها قوى مى شود به گونه اى كه شخص سعه وجودى پيدا كرده و مى تواند آن توجهات خاص را با فعاليتهاى روزمره اى خود جمع كند و در حقيقت در اين فعاليتها مشاهدات قلبى خود را پياده شده مى بيند، حصول اين كمالات براى افراد نادرى از اولياء الهى حاصل مى شود و آن هم نه به صورت كسب كردن و به دست آوردن بلكه با عنايت مستقيم خداوند كه در ظرفيتهاى خاصى ظهور مى كند هر چند مقدمات آن كسبى است همان طور كه قرآن كريم مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه و انه اليه تحشرون (1125)، (اى مؤ منين ، خدا و رسولش را اجابت كنيد هنگامى كه مى خواند شما را براى اينكه شما را زنده كند - به سوى چيزى كه زنده كند شما را - و بدانيد كه خدا بين انسان و قلبش ‍ حائل مى شود و به سوى او محشور مى شويد) از اين آيه و آيات (1126) ديگر استفاده مى شود كه استجابت مؤ من ، كار اوست به توفيق الهى - ايجاد اسباب براى سير تكاملى از اسباب داخلى و خارجى - ولى احياء و رسيدن به حقيقت حائل بودن حق تعالى بين انسان و قلبش كه همان حقيقت حشر الى الله است ، به واسطه حق تعالى است ، و در حديث معراج خداوند متعال نسبت به كسانى كه به رضاى او عمل كنند پس از بيان عنايتهاى خاصى به او، مى فرمايد: و لاستغرقن عقله بمعرفتى و لاقومن مقام عقله ... ثم يقال لها ايتها الروح كيف تركت الدنيا فتقول الهى و سيدى و عزتك و جلالك لاعلم لى بالدنيا انا منذ خلقتنى الى هده الغاية خائف منك فيقول الله صدقت عبدى كنت بجسدك فى الدنيا و بروحك معى ... فقال الله عز و جل و عزتى و جلالى لااحجب بينى و بينك فى وقت من الاوقات حتى تدخل على اى وقت شئت و كذلك افعل باحبائى (1127)، (و حتما عقل او را غرق در معرفتم مى كنم و جاى عقل او مى نشينم ... سپس به روح گفته مى شود: اى روح ؛ چگونه دنيا را ترك كردى ؟ او مى گويد: اى خدا و مولاى من ! به عزت و جلالت سوگند، كه من به دنيا آگاهى ندارم و از اولى كه مرا خلق كردى تاكنون از تو ترسناكم ، پس خداوند مى فرمايد: راست مى گويى بنده ام تو با بدنت در دنيا بودى و با روحت با من ... پس خداوند عز و جل مى فرمايد: به عزت و جلالم سوگند كه بين خودم و بين تو در هيچ وقت مانع نمى شوم تا اينكه هر وقت خواستى بر من وارد شوى و اين چنين كار را نسبت به دوستانم انجام مى دهم ) از اين بيانات نيز استفاده مى شود كه رسيدن به حقايق كار هر كسى نيست بلكه انسان بايد با مجاهدات مستمر نفسانى زمينه قلبش را براى افاضات ربانى آماده كند تا به گونه اى شود كه با اينكه در دنياست و فعاليتهاى دنيايى را انجام مى دهد و نيز با به هم نخوردن اوضاع عالم ، ديد قلبى او با تصرف حق تعالى در آن دگرگون شده و حجابهاى قلبى - از گناهان و رذايل اخلاقى و تمايلات غير الهى - از بين رفته و آن حقايق عاليه وجوديه را مشاهده مى كند، انبياء عليهم السلام بويژه نبى گرامى اسلام و خاندان معصومينش عليهم السلام در راءس رسيدن به حقايق هستند و ديگران بالتبع و در مرحله بعدى قرار مى گيرند. (رزقنا الله الوصول بهذا المقام بمحمد و آله عليهم السلام ).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page