معناى لقاى خداوند

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

 با دقت در مطالب ذكر شده ، روشن مى شود كه موجودات از خود هيچ ندارند تا بتوانند مطلوب بالذات انسان بوده و مورد شوق او قرار گيرند، قرآن كريم پس از بيان اينكه موجودات در تحت تسخير خداوندند و در تمامى شئون وجودى مملوك حقيقى خداوند مى باشند مى فرمايد: يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد (769)، (اى گروه مردم شما فقير به سوى خداوند هستيد و او بى نياز ستوده شده است ) از اين آيه استفاده مى شود كه تمامى موجودات حقيقتا او را ستايش مى كنند زيرا ستايش در برابر كمال و اظهار آن است و هر موجودى اگر كمالى داشته باشد، كمال حق تعالى را اظهار مى كند نه كمال خودش را، چون از خود، هستى ندارد تا آن را اظهار نمايد، امام حسين عليه السلام نيز در دعاى عرفه عرض مى كند: الهى انا الفقير فى غناى فكيف لااكون فقيرا فى فقرى ... ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى يكون هو المظهر لك (770). (خدايا من در حال غنا و بى نيازى فقيرم پس چگونه در حال فقر نيازمند نباشم ... آيا براى غير تو ظهورى است كه براى تو نباشد تا اينكه آن ، ظاهركننده تو باشد؟) و قرآن كريم نيز از موجودات به عنوان آيه خداوند تعبير مى كند و آيه از خود چيزى را نشان نمى دهد بلكه وجود و اوصاف جمال و جلال حق تعالى را نشان مى دهد تا با توجه به آنها حق تعالى توجه كنيم از اين جهت مى فرمايد: سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق اولم يكف بربك انه على كل شى ء شهيد الا انهم فى مرية من لقاء ربهم الا انه بكل شى ء محيط (771)، (آيات خود را در عالم و در انسانها به ايشان نشان مى دهيم تا بر ايشان آشكار شود كه خداوند حق است آيا براى پروردگارت كافى نيست كه بر هر چيزى شاهد - مشهوداست ، آگاه باش كه ايشان - كافران و مشركان - از ملاقات پروردگارشان در شك اند آگاه باش كه او بر هر چيزى احاطه دارد) بنابراين موجودات از جهت نشان دادن خود واقعيتى ندارند بلكه واقعيت داشتن شان به لحاظ نشان دادن حق تعالى و كمالاتشان مى باشد و قرآن كريم از اين معنى به وجه نيز تعبير مى كند و بعد از نهى از شرك ورزيدن - اعم از شرك عبادى يا موجودى را در هستى و كمالات هستى در عرض خدا دانستن - مى فرمايد: و لاتدع مع الله الها آخر لا اله الا هو كل شى ء هالك الا وجهه له الحكم و اليه ترجعون (772)، (و با خداوند خداى ديگرى را مخوان معبودى جز او نيست هر چيزى جز وجه خداوند نابود است ، براى اوست حكم و حاكميت و به سوى او بازگشت مى كنيد). وجه به معناى ما يواجه به الشى - آن جهتى كه با آن شى مواجهه مى شود - مى باشد مانند آتش كه از هر طرف با شعله برخورد شود با ذاتى كه داراى آتش است برخورد مى شود، و در آيه ديگر وجه پروردگار كه همان جهت حقيقى و تكوينى ربط موجودات به حق تعالى است با دو وصف جلال و اكرام توصيف شده است كه عظمت موجودات را از جهت ربط كامل به حق تعالى بيان مى كند و اين هم رمز وجود و بقاء واقعى آنهاست و در غير اين صورت فانى و نابود هستند چنانچه مى فرمايد: كل من عليها فان و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام (773)، (تمامى موجودات روى زمين فانى هستند و وجه پروردگارت كه صاحب جلال و بزرگوارى است باقى مى باشد) شواهد بسيارى از قرآن كريم بر اين حقيقت موجود است كه بحث در آن كتاب مستقلى را لازم دارد لكن به طور خلاصه ، از طرفى ، خداوند متعال را به عنوان خالق ، رب ، رازق ، مدبر و امثال آن كه حكايت از ربط خاص ‍ موجودات به حق تعالى دارد معرفى مى كند و از طرف ديگر او را ولى ، مالك (774) و وكيل (775) موجودات معرفى كرده است و از جهت دقيق تر او را محيط(776) بر هر چيزى بيان كرده است و معنايش آن است كه اين شئون الهى با حقيقت احاطه او ظهور مى كند، از جهت ديگر امر اكيد بر تفكر و تعقل انسان در موجودات و در خودش مى كند كه با نگاه سطحى و ظاهربين به موجودات توجه نكند تا از حقيقت ديگر غفلت ورزد و با حالت غفلت سرگرم بوده و هستى خود را به خسران مبدل كند، از اين جهت در دعوت اوليه امر به ايمان به غيب كرده تا از مرحله كفر و شرك خارج شود و سپس ‍ ايمان را قوى كرده تا نفاق و شرك باطنى در آن رسوخ نكند زيرا ايمان با شرك باطنى قابل جمع است چون مى فرمايد: و ما يؤ من اكثرهم بالله الا و هم مشركون (777)، (اكثريت مردم ايمان به خدا ندارند مگر اينكه مشرك نيز مى باشند) آن اكثريتى كه در اثر عدم تفكر در خودشان مبتلا به غفلت شده و از حقيقت ديگر كه با خودشان مى باشد غافلند، از اين جهت مى فرمايد: للّه للّه ولكن اكثر الناس لايعلمون يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون اولم يتفكروا فى انفسكم ما خلق الله السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمى و ان كثيرا من الناس بلقاء ربهم لكافرون (778)، (لكن بيشتر مردم نمى دانند، ظاهرى از زندگى دنيا را مى دانند ولى ايشان از - حقيقت - ديگرى غافلند، آيا در خويشتن فكر نمى كنند كه خداوند آسمانها و زمين و آنچه بين آن دوست را جز به حق و مدت معينى نيافريده است و همانا بيشتر مردم به لقاى پروردگارشان كافرند) در حالى كه دعوت انبياء عليهم السلام به توحيد خالص است كه هم در اعتقاد، انسان موحد كامل باشد و در مقام عمل و برخورد گوناگون با عالم ، آنجا كه مى فرمايد: قل هذه سبيلى ادعو الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى و سبحان الله و ما انا من المشركين (779)، (بگو اى پيامبر؛ اين است راه من دعوت مى كنم با بصيرت به سوى خدا، خود و تابعينم را و خداوند منزه است و من از مشركين نيستم ) دستورات عملى و اخلاقى و فكرى انبياء و اولياء عليهم السلام براى نورانيت پيدا كردن انسان است ، تا اين حقيقت براى او روشن شود و پرده هاى ظلمانى در اثر ارتباط و سرگرمى به عالم طبيعت ، از بين رفته و زنگار غفلت از چهره قلب زدوده شود و آيه بودن موجودات براى او آشكار شود و احاطه حق تعالى به جميع شئون وجوديه موجودات مشهودش گردد و اين خود، مجاهدات فكرى و عملى لازم دارد كه اگر انجام شد به راههاى كشف حقايق هدايت مى شود، از اين جهت قرآن كريم از چنين تغييراتى در وجود مؤ منين ، تعبير مى كند به ولايت خداوند(780) نسبت به ايشان كه او آنها را از ظلمتها به نور مطلق خارج مى كند، و نيز از آن تعبير به معيت (781) خداوند با ايشان مى نمايد كه اين معيت علاوه بر معناى يارى كردن ايشان ، به معناى روشن كردن خداوند معيت تكوينى خودش را براى ايشان مى باشد. يكى از مراتبش ظهور معناى : و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمى (782)، (هنگامى كه تير مى انداختى - اى پيامبرتو نمى انداختى ولكن خدا مى انداخت ) و مرتبه نهايى آن ظهور حقيقت ، هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شى ء عليم ... و هو معكم اين ما كنتم (783)، (او اول و آخر و ظاهر و باطن است و بر هر چيزى عالم است ... و او با شماست هر جا باشيد) و، الا انه بكل شى ء محيط مى باشد. قرآن كريم از قبول اين حقيقت و روشن شدنش به هر درجه اى كه باشد به لقاى خداوند تعبير كرده است و مى فرمايد: بيشتر مردم چون تفكر در حقيقت خلقت موجودات ندارند و به ظاهرى از حيات دنيا علم داشته (784) و با آن خشنود و مطمئن شده اند و قهرا از آيات الهى غفلت (785) كرده اند، اميد به لقاى خداوند ندارند، بنابراين مراد از لقاى خداوند درك رجوع موجودات در تمامى شئون وجودى به خداوند متعال است كه اين رجوع به زمان خاصى محدود نمى باشد بلكه محيط بر زمان و مكان است همان طور كه شروع موجودات از حق تعالى نيز اين گونه است و خود زمان و مكان هم به او مستند است ، و چون اين رجوع در قيامت براى انسانها ظهور مى كند، نوعا در قرآن كريم از قيامت به لقاء الله تعبير شده است و انكار آن ، انكار خداوند محسوب شده است و شرط ايمان به خداوند ايمان به قيامت بيان شده ، زيرا وقتى انسان به خداوند - از جهت استناد موجودات به او -، ايمان داشت ، قطعا از جهت رجوع آنها به حق تعالى نيز ايمان خواهد داشت ، و آن كسانى كه توجه استقلالى به موجودات و خودشان مى كنند، به آنها اطمينان قلبى داشته و از حقيقت موجودات و خويشتن غافل بوده ، انكار لقاى پروردگار را كرده و خويشتن را به خسارت (786) مبتلا مى كنند، لكن مؤ منين به لقاى پروردگار، برخوردشان با موجودات استقلال گونه نيست ، بلكه مطابق با فرمان الهى و انگيزه الهى در آنها دخل و تصرف مى كنند و در برابر هيچ چيز جز خداوند متعال خضوع نكرده و تمامى كمالات را از حق تعالى دانسته و هيچ موجودى را صاحب كمال در برابر او قلمداد نمى كنند از اين جهت آخرين گفتار ايشان در اين عالم و تمام گفتارشان در عالم ديگر جز ستايش پروردگار عالم نيست ، همان طور كه آيات ذيل به اين مطلب دلالت مى كنند، قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لايشرك بعبادة ربه احدا (787)، (بگو اى پيامبر، همانا من بشرى هستم مانند شما، به سويم وحى مى شود كه معبودتان معبود يگانه است پس كسى كه اميد لقاى پروردگارش را دارد بايد عمل صالح انجام داده و به عبارت او به كسى شرك نورزد) و نيز پس از بيان اوصاف كسانى كه اميد لقاى پروردگار را ندارند مى فرمايد: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات يهديهم ربهم بايمانهم تجرى من تحتهم الانهار فى جنات النعيم ، دعواهم فيها سبحانك اللهم و تحيتهم فيها سلام و آخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمين (788)، (همانا كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند پروردگارشان آنها را با ايمانشان هدايت مى كند، از زير آنها نهرهايى در باغستان و بهشتهاى نعمت جارى مى شود، گفتارشان در آن ، تنزيه خداوند است و درودشان در آن سلام است و آخرين گفتارشان آنكه ستايش براى خداوند پروردگار جهانيان است ) با اين بيانات روشن مى شود كه قيامت ظرف ظهور اين حقايق براى تمامى انسانهاست و اين حقايق الان هم موجود است لكن نوع انسانها از آن غافلند نه اينكه اين امور در آن عالم محقق مى شود و قبل از آن موجود نبوده است ، و در اين راستا قرآن كريم مى فرمايد: يومئذ يوفيهم الله دينهم الحق و يعلمون ان الله هو الحق المبين (789)، (روز قيامت خداوند جزاى تام حق مردم را مى دهد و آنها مى فهمند كه خداوند حق آشكار - بوده - است ) و نيز مى فرمايد: يوم هم بارزون لايخفى على الله منهم شى ء لمن الملك اليوم لله الواحد القهار (790)، (روز قيامت ايشان آشكار مى شوند، چيزى از ايشان بر خداوند مخفى نمى ماند، - گفته مى شود - امروز مالكيت و سلطنت براى كيست - جواب مى آيد - براى خداوند يگانه اى كه چيره است ) البته اين آشكار بودن انسانها براى خداوند متعال و مالك مطلق بودن او، اختصاصى به قيامت ندارد - آيات بسيارى از قرآن به اين معنا دلالت دارد - پس مراد بايد ظهور اين حقايق براى انسانها باشد در آن عالم ، كه آن عالم ، محل پرده بردارى حقايق مخفى است همان طور كه پس از بيان نزديك بودن حق تعالى از رگ گردن به انسان ونيز وجود حافظين اعمال با انسان ، مى فرمايد: لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد (791)، (بتحقيق از اين امور در غفلت بودى پس پرده ات را از توبرطرف كرديم وامروز ديده ات تيزبين است ) غفلت با بودن چيزى وعدم توجه به آن كه همان مخفى بودن آن است ، معنا پيدا مى كند كسانى كه در اين عالم با ايمان وعمل صالح پرده هاى غفلت را از چهره جانشان كنار زده باشند از اين كشف بهره كامل تر مى برند لكن آن كسانى كه همواره در غفلت بوده وايمان نداشتند ويا به مقتضاى ايمان عمل نمى كردند با اين كشف نه تنها بهره مند نمى شوند بلكه معذب نيز مى شوند همان طور كه مى فرمايد: يوم يكشف عن ساق ويدعون الى السجود فلايستطيعون خاشعة ابصارهم ترهقهم ذلة وقد كانوا يدعون الى السجود وهم سالمون (792)، (يادآور روزى را كه ساق پاها - از شدت وحشت - برهنه مى شود ودعوت به سجده مى شوند اما نمى توانند، اين در حالى است كه چشمهاى ايشان به زير افتاده وذلت وخوارى وجودشان را فرامى گيرد، وپيش از اين دعوت به سجود مى شدند در حالى كه از آن سالم بودند - وابا داشتند از خضوع وسجده در برابر خداوند -) پس لقاى خداوند به اين معنا كه گفته شد با آن شرايط ذكر شده در اين عالم ميسر است به گونه اى كه جان انسان نورانيت پيدا كرده وپرده هاى غفلت وجهل وعناد از چهره جانش كنار رفته با تمام وجودش اين لقاء را درك مى كند به گونه اى كه هيچ جاى شكى نمى ماند وعين متن واقعيت را مى يابد همان طور كه به تعبير قرآن كريم (793) اين حقيقت براى صابران در مصايب آشكار مى شود وعلاوه بر آن از طرف پروردگارشان بر آنها درود ورحمت مى آيد و از هدايت يافتگان مى گردد كه تمامى اينها عنايات مخصوصى را از ناحيه حق تعالى براى ايشان ايجاب مى كند كه در حقيقت تاءكيد همان حقايق آشكار شده بر آنها مى باشد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page