مقام اول زیارات جامعه

(زمان خواندن: 30 - 59 دقیقه)

 

مقام اول زیارات جامعه

زيارت جامعه صغيره

در زيارات جامعه و دعايى كه بعد از زيارات خوانده مى شود و صلوات بر حجج طاهره عليهم السلام و محتوى بر چند مقام است :

مقام اوّل در زيارات جامعه كه هر امامى را به آن زيارت مى توان نمود و آنها بسيار است و ما به ذكر چند زيارت از آنها اكتفا مى نماييم زيارت اوّل شيخ صدوق در كتاب من لايحضره الفقيه روايت نموده كه از حضرت امام رضاعليه السلام سؤال كردند در باب آمدن به نزد قبر امام موسى عليه السلام فرمودند كه نماز بگذاريد در مسجدهايى كه در اطراف قبر آن حضرت است و مجزى است در همه مواضع يعنى در زيارت هر يك از ائمّه عليهم السلام يا مطلق مزارهاى شريفه مقدسه مانند مراقد انبياء و ساير اوصياءعليهم السلام ((كَما هُوَ الظّاهِرُ)) اينكه بگويى :

اَلسَّلامُ عَلى اَوْلِيآءِ اللَّهِ وَاَصْفِيآئِه اَلسَّلامُ عَلى اُمَنآءِ اللَّهِ

سلام بر بندگان مقرب خدا و بر برگزيدگانش سلام بر آنانكه امين خدا

وَاَحِبّآئِهِ اَلسَّلامُ عَلى اَنْصارِ اللَّهِ وَخُلَفآئِهِ اَلسَّلامُ عَلى مَحآلِّ مَعْرِفَةِ

و دوستان اويند سلام بر ياران خدا و جانشينانش سلام بر جايگاههاى معرفت

اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلى مَساكِنِ ذِكْرِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلى مُظْهِرى اَمْرِ اللَّهِ وَنَهْيِهِ

خدا سلام بر مسكنهاى ذكر خدا سلام بر آشكار سازندگان امر و نهى خدا

اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَى الْمُسْتَقِرّينَ فى مَرْضاتِ

سلام بر خوانندگان (مردم ) بسوى خدا سلام بر استقرار يافتگان در خوشنوديهاى

اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَى الْمُخْلِصينَ فى طاعَةِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَى الاَْدِلاّءِ عَلَى

خدا سلام بر مخلصان در فرمانبردارى خدا سلام بر راهنمايان بسوى

اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَى الَّذينَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللَّهَ وَمَنْ عاداهُمْ فَقَدْ

خدا سلام بر آن بزرگوارانى كه هر كه دوستشان دارد خداى را دوست داشته و هر كه دشمنشان دارد

عادَى اللَّهَ وَمَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَمَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ

خداى را دشمن داشته و هر كه آنان را بشناسد خداى را شناخته و هر كه نشناسدشان خداى را نشناخته

وَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ وَمَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّى مِنَ

و هر كه بدانان چنگ زند به خدا چنگ زده و هر كه آنان را رها كند خداى عزوجل را رها

اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَاُشْهِدُ اللَّهَ اَنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ

كرده است و خداى را گواه گيرم كه من تسليمم براى هر كس كه شما تسليم اوئيد در جنگم با هر كه شما در جنگيد

مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَعَلانِيَتِكُمْ مُفَوِّضٌ فى ذلِكَ كُلِّهِ اِلَيْكُمْ لَعَنَ اللَّهُ عَدُوَّ

ايمان دارم به نهان و آشكار شما و اختيار همه اين كارها را به شما واگذار كنم خدا لعنت كند دشمن

آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَاَبْرَءُ اِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ وَصَلَّى اللَّهُ عَلى

آل محمد را از جنّ و انس و بيزارى جويم بدرگاه خدا از ايشان و درود خدا بر

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ

محمد و آلش

و اين زيارت در كتاب كافى و تهذيب و كامل الزّيارة نقل شده و در همه كتب بعد از اتمام زيارت مذكور است كه اين يعنى اين كلماتى كه ذكر شد مُجزى است در همه زيارتها و بسيار صلوات مى فرستى بر محمّد و آل محمّدعليهم السلام و نام مى برى يك يك را به نامهاى ايشان وبيزارى مى جويى ازدشمنان ايشان واختيار مى نمايى هر دعايى را كه خواهى از براى خود و مؤ منين و مؤ منات .

مؤ لّف گويد كه ظاهر آنست كه تتمّه مذكوره جزء حديث بوده باشد وبر تقديرى كه عبارت بعضى ازمحدّثين باشد چون اعاظم مشايخ حديث چنين فهميده اند كه در همه زيارتها كافى است چنانچه ظاهر اوّل حديث بر آن دلالت دارد و در باب زيارات جامعه نقل نموده اند و الفاظ زيارت همه از صفات جامعه است كه اختصاص به بعضى ندارد بنابر اين خاطر از جامعه بودن اين زيارت جمع و خواندن آن در همه مشاهد حتّى در مشاهد انبياء و اوصياءعليهم السلام چنانچه جمعى از علماء در مشهد جناب يونس عليه السلام نقل كرده اند مناسب است و چون در ذيل زيارت امر به صلوات بر هر يك بخصوص وارد شده است اگر صلوات منسوبه به ابوالحسن ضرّاب اصفهانى را كه در آخر اعمال روز جمعه نقل كرديم بخوانى بسيار مناسب است .


زيارت جامعه كبيره

زيارت دوّم ايضا شيخ صدوق در فقيه و عيون روايت كرده از موسى بن عبدالله نخعى كه گفت عرض كردم به خدمت حضرت امام على النّقى عليه السلام كه يابن رسول الله مرا تعليم فرما زيارتى با بلاغت كه كامل باشد كه هرگاه خواستم زيارت كنم يكى از شما را آنرا بخوانم فرمود كه چون بدرگاه رسيدى بايست و بگو شهادتين را يعنى بگو:

اَشْهَدُ اَنْ لا

گواهى دهم كه

اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ

معبودى نيست جز خداى يگانه اى كه شريك ندارد و گواهى دهم كه محمد كه درودهاى خدا بر او

وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ

و آلش باد بنده و رسول او است

و با حال غسل باشى و چون داخل حرم شوى و قبر را به بينى بايست و سى مرتبه اَللَّهُ اكْبَرُ بگو پس اندكى راه برو به آرام دل و آرام تن و گامها را نزديك يكديگر گذار پس بايست و سى مرتبه اَللَّهُ اكْبَرُ بگو پس نزديك قبر مطهّر رو و چهل مرتبه اَللَّهُ اكْبَرُ بگو تا صد تكبير تمام شود و شايد چنانكه مجلسى اوّل گفته وجه تكبير اين باشد كه اكثر طباع مايلند بغُلوّ مبادا از عبارات امثال اين زيارت بغُلوّ افتند يا از بزرگى حق سبحانه وتعالى غافل شوند يا غير اينها پس بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ

سلام بر شما اى خاندان نبوت

وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَمُخْتَلَفَ الْمَلاَّئِكَةِ وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ وَمَعْدِنَ

و جايگاه رسالت و مركز رفت و آمد فرشتگان و جاى فرود آمدن وحى (الهى ) و معدن

الرَّحْمَةِ وَخُزّانَ الْعِلْمِ وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ وَاُصُولَ الْكَرَمِ وَقادَةَ الاُْمَمِ

رحمت (حق ) و گنجينه داران دانش و سرحد نهائى بردبارى و اصول و اساس كرم و بزرگوارى و پيشوايان ملتها

وَاَوْلِياَّءَ النِّعَمِ وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ وَدَعاَّئِمَ الاَْخْيارِ وَساسَةَ الْعِبادِ

و در اختيار دارندگان نعمتها و ريشه و اصول نيكان و استوانه هاى خوبان و زمامداران بندگان

وَاَرْكانَ الْبِلادِ وَاَبْوابَ الاْيمانِ وَاُمَناَّءَ الرَّحْمنِ وَسُلالَةَ النَّبِيّينَ

و پايه ها و ستونهاى شهرها و بلاد و درهاى ايمان و امينهاى خداى رحمان و نژاد پيمبران

وَصَفْوَةَالْمُرْسَلينَ وَعِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعالَمينَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ

و زبده (اولاد) رسولان و عترت انتخاب شدگان پروردگار جهانيان ، و رحمت خدا و بركاتش (نيز بر آنها باد)

اَلسَّلامُ عَلى اَئِمَّةِ الْهُدى وَمَصابيحِ الدُّجى وَاَعْلامِ التُّقى وَذَوِى

سلام بر پيشوايان هدايت و چراغهاى تاريكى و نشانه هاى پرهيزكارى و صاحبان

النُّهى وَاُولِى الْحِجى وَكَهْفِ الْوَرى وَوَرَثَةِ الاَْنْبِياَّءِ وَالْمَثَلِ الاَْعْلى

خرد و دارندگان عقل و فطانت و پناهگاه مردمان و وارثان پيمبران ونمونه اعلاى (الهى )

وَالدَّعْوَةِ الْحُسْنى وَحُجَجِ اللَّهِ عَلى اَهْلِ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَالاُْولى

و اهل دعوت نيكو (كه مردم را به خدا مى خوانند) و حجتهاى خدا بر اهل دنيا و آخرت و اين جهان

وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلى مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَمَساكِنِ بَرَكَةِ

و رحمت خدا و بركاتش (نيز بر ايشان باد) سلام بر جايگاههاى شناسائى خدا و مسكنهاى بركت

اللَّهِ وَمَعادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَحَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَحَمَلَةِ كِتابِ اللَّهِ وَاَوْصِياَّءِ

خدا و كانهاى حكمت و فرزانگى خدا و نگهبانان راز خدا و حاملان كتاب خدا و اوصياء

نَبِىِّ اللَّهِ وَذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ

پيامبر خدا و فرزندان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله ، و رحمت خدا و بركاتش (نيز بر ايشان باد)

اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللّهِ وَالاَْدِلاَّّءِ عَلى مَرْضاتِ اللّهِ

سلام بر خوانندگان بسوى خدا و رهنمايان بسوى موجبات خوشنودى خدا

وَالْمُسْتَقِرّينَ فى اَمْرِ اللَّهِ وَالتّاَّمّينَ فى مَحَبَّةِ اللَّهِ وَالْمُخْلِصينَ فى

و استقرار يافتگان در فرمان خدا و كاملان در دوستى و محبت خدا و مخلصان در

تَوْحيدِ اللَّهِ وَالْمُظْهِرينَ لاَِمْرِ اللَّهِ وَنَهْيِهِ وَعِبادِهِ الْمُكْرَمينَ الَّذينَ لا

يگانه پرستى خدا و آشكار كنندگان امر و نهى خدا و بندگان گرامى خدا آنانكه پيشى نگيرند

يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ

بر خداوند در گفتار و آنانكه بدستورش عمل كنند، و رحمت خدا و بركاتش (بر ايشان باد) سلام

عَلَى الاَْئِمَّةِ الدُّعاةِ وَالْقادَةِ الْهُداةِ وَالسّادَةِ الْوُلاةِ وَالذّادَةِ الْحُماةِ

بر امامان دعوت كننده (بحق ) و پيشوايان راهنما و آقايان سرپرست و دفاع كنندگان و حاميان (از دين خدا)

وَاَهْلِ الذِّكْرِ وَاُولِى الاَْمْرِ وَبَقِيَّةِ اللَّهِ وَخِيَرَتِهِ وَحِزْبِهِ وَعَيْبَةِ عِلْمِهِ

و اهل ذكر و فرمانداران و نمايندگان خدا و برگزيدگان او و گروه او و گنجينه دانشش

وَحُجَّتِهِ وَصِراطِهِ وَنُورِهِ وَبُرْهانِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اَشْهَدُ اَنْ لا

و حجت او و راه او و نور او و دليل روشن او، و رحمت خدا و بركاتش (بر ايشان باد) گواهى دهم كه نيست

اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ كَما شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَشَهِدَتْ لَهُ

معبودى جز خداى يگانه كه شريك ندارد چنانچه گواهى داده خدا براى خودش و گواهى دادند براى او

مَلاَّئِكَتُهُ وَاُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لا اِل هَ اِلاّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكيمُ

فرشتگانش و دانشمندان از خلق او معبودى نيست جز او كه نيرومند و فرزانه است

وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَرَسُولُهُ الْمُرْتَضى اَرْسَلَهُ

و گواهى دهم كه محمد بنده انتخاب شده او است و رسول پسنديده او است كه فرستاد او را

بِالْهُدى وَدينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

با هدايت و آئين حق تا پيروزش كند بر همه آئينها و گرچه خوش نداشته باشند مشركان

وَاَشْهَدُ اَنَّكُمُ الاَْئِمَّةُ الرّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ

و گواهى دهم كه شمائيد پيشوايان راهبر راه يافته معصوم

الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقوُنَ الصّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطيعُونَ لِلّهِ

گرامى مقرب پرهيزكار راستگوى زبده فرمانبرداران خدا

الْقَوّامُونَ بِاَمْرِهِ الْعامِلُونَ بِاِرادَتِهِ الْفاَّئِزُونَ بِكَرامَتِهِ اِصْطَفاكُمْ

و قيام كنندگان به فرمانش و انجام دهندگان خواسته اش و آنانكه به مقام كرامت او رسيدند، برگزيدتان

بِعِلْمِهِ وَارْتَضاكُمْ لِغَيْبِهِ وَاخْتارَكُمْ لِسِرِّهِ وَاجْتَبيكُمْ بِقُدْرَتِهِ وَاَعَزَّكُمْ

به علم خود وپسنديدتان براى جريانات غيب (وپس پرده ) خود وانتخابتان كرد براى راز خود و اختيارتان كرد به قدرتش و عزيزتان كرد

بِهُداهُ وَخَصَّكُمْ بِبُرْهانِهِ وَانْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ وَاَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ وَرَضِيَكُمْ

به راهنمائى خود و مخصوصتان داشت به دليل روشنش و برگزيد شما را براى نور خود و تاءييد كرد شما را به روح خود و پسنديد

خُلَفاَّءَ فى اَرْضِهِ وَحُجَجاً عَلى بَرِيَّتِهِ وَاَنْصاراً لِدينِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ

شما را براى جانشينى در زمينش و تا كه حجتهائى باشيد بر مخلوقش و ياورانى براى دينش و نگهبانانى براى رازش

وَخَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَمُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِهِ وَتَراجِمَةً لِوَحْيِهِ وَاَرْكاناً

و گنجينه دارانى براى دانشش و سپردگان حكمتش و مفسران وحيش و پايه هاى

لِتَوْحيدِهِ وَشُهَداَّءَ عَلى خَلْقِهِ وَاَعْلاماً لِعِبادِهِ وَمَناراً فى بِلادِهِ

يگانه شناسيش و گواهانى بر خلقش و نشانه هائى براى بندگانش و مشعلهائى در شهرها و بلادش

وَاَدِلاَّّءَ عَلى صِر اطِهِ عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَآمَنَكُمْ مِنَالْفِتَنِ

و راهنمايانى بر راهش ، خداوند نگهداشت شما را از لغزش و ايمن داشت شما را از فتنه ها

وَطَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَاَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَكُمْ تَطْهيراً

و آزمايشات و پاكتان كرد از چركى و دور كرد از شما پليدى را و بخوبى پاكيزه تان كرد،

فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَاَكْبَرْتُمْ شَاءْنَهُ وَمَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ وَاَدَمْتُمْ ذِكْرَهُ وَوَكَّدْتُمْ

شما نيز (در برابر) عظيم شمرديد شوكتش را و مقامش را بزرگ دانستيد و كرمش را ستوديد و به ذكر او ادامه داديد

ميثاقَهُ وَاَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طاعَتِهِ وَنَصَحْتُمْ لَهُ فِى السِّرِّ وَالْعَلانِيَةِ

و پيمانش را محكم كرديد و آن عهدى را كه در فرمانبرداريش داشتيد سخت استوار كرديد و در پنهانى و آشكار

وَدَعَوْتُمْ اِلى سَبيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَبَذَلْتُمْ اَنْفُسَكُمْ

براى او خيرخواهى كرديد و مردم را با حكمت و پند نيكو به راهش دعوت كرديد و در راه خشنودى او

فى مَرْضاتِهِ وَصَبَرْتُمْ عَلى ما اَصابَكُمْ فى جَنْبِهِ وَاَقَمْتُمُ الصَّلوةَ

بذل جان كرديد و در مقابل پيش آمدهاى ناگوار بخاطر او بردبارى كرديد، و نماز را بپا داشتيد

وَآتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَاَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَجاهَدْتُمْ فِى

و زكات را پرداختيد و امر به معروف و نهى از منكر كرديد و در راه خدا آن طور كه بايد

اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتّى اَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَبَيَّنْتُمْ فَراَّئِضَهُ وَاَقَمْتُمْ حُدُودَهُ

جهاد و مبارزه كرديد تا بالاخره دعوت حق را آشكار و واجبات او را بيان داشتيد و حدود و مقرراتش را

وَنَشَرْتُمْ شَرايِعَ اَحْكامِهِ وَسَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَصِرْتُمْ فى ذلِكَ مِنْهُ اِلَى

برپا داشتيد و دستورات و احكامش را منتشر ساختيد و روش او را مقرر داشتيد و در راه

الرِّضا وَسَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضاَّءَ وَصَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضى فَالرّاغِبُ

رضاى او گام برداشتيد و تسليم قضا و قدر او شديد و پيمبران گذشته او را تصديق كرديد پس آنكه از شما رو گرداند

عَنْكُمْ مارِقٌ وَاللاّزِمُ لَكُمْ لاحِقٌ وَالْمُقَصِّرُ فى حَقِّكُمْ زاهِقٌ وَالْحَقُّ

از دين خارج گشته و آنكه ملازم شما بود به حق رسيده و آنكه كوتاهى كرد در حق شما نابود گرديد، و حق

مَعَكُمْ وَفيكُمْ وَمِنْكُمْ وَاِلَيْكُمْ وَاَنْتُمْ اَهْلُهُ وَمَعْدِنُهُ وَميراثُ النُّبُوَّةِ

همراه شما و در ميان شما خاندان و از جانب شما است و بسوى شما بازگردد و شمائيد اهل حق ومعدن آن ، وميراث نبوت

عِنْدَكُمْ وَاِيابُ الْخَلْقِ اِلَيْكُمْ وَحِسابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَفَصْلُ الْخِطابِ

نزد شما است و بازگشت خلق خدا بسوى شما است و حسابشان با شما است و سخنى كه حق و باطل را جدا كند

عِنْدَكُمْ وَآياتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ وَعَزآئِمُهُ فيكُمْ وَنُورُهُ وَبُرْهانُهُ عِنْدَكُمْ

نزد شما است و آيات خدا پيش شما است و تصميمات قطعى او (يا دستورات لازمش ) درباره شما است و نور و دليل روشنش

وَاَمْرُهُ اِلَيْكُمْ مَنْ والاكُمْ فَقَدْ والَى اللَّهَ وَمَنْ عاداكُمْ فَقَدْ عادَ اللَّهَ وَ

نزد شما است و امر امامتش محول به شما است ، هر كه شما را دوست دارد خداى را دوست داشته و هر كه شما را دشمن دارد خداى را

مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْاَحَبَّاللَّهَ وَمَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللَّهَ وَمَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ

دشمن داشته و هركس به شما محبت داشته باشد به خدا محبت داشته و هركس با شما كينه توزد با خدا كينه توزى كرده و هركه به شما

فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ اَنْتُمُ [السَّبيلُ الاْعْظَمُ و] الصِّراطُ الاَْقْوَمُ وَشُهَداَّءُ دارِ

چنگ زند به خدا چنگ زده شمائيد شاهراه و راه راست و گواهان در اين دار

الْفَناَّءِ وَشُفَعاَّءُ دارِ الْبَقاَّءِ وَالرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَالاْيَةُ الَْمخْزُونَةُ

فانى (دنيا) و شفيعان در خانه پايدار (قيامت ) و رحمت پيوسته (حق ) و آن آيت و نشانه پنهان در گنجينه و آن امانتى

وَالاَْمانَةُ الْمُحْفُوظَةُ وَالْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتيكُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ

كه نگهدارى شده (يا حفظش بر مردم واجب است ) و آن درگاهى كه مردم بدان آزمايش شوند هركه به نزد شما آمد نجات يافت وهركس

يَاْتِكُمْ هَلَكَ اِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَعَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَبِهِ تُؤْمِنُونَ وَلَهُ

نيامد هلاك شد (شما مردم را) بسوى خدا مى خوانيد و بر او راهنمائى كنيد و به او ايمان داريد

تُسَلِّمُونَ وَبِاَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَاِلى سَبيلِهِ تُرْشِدُونَ وَبِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ

و تسليم اوهستيد و بدستورش عمل كنيد و بسوى راه او (مردم را) ارشاد كنيد و به گفتار او حكم كنيد،

سَعَدَ مَنْ والاكُمْ وَهَلَكَ مَنْ عاداكُمْ وَخابَ مَنْ جَحَدَكُمْ وَضَلَّ مَنْ

نيك بخت شد هر كه شما را دوست دارد و به هلاكت رسيد هر كه شما را دشمن داشت و زيانكار شد آنكه منكر شما گشت و گمراه شد

فارَقَكُمْ وَفازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَاَمِنَ مَنْ لَجَاَ اِلَيْكُمْ وَسَلِمَ مَنْ

آنكه از شما جدا گشت و رستگار شد آن كه به شما چنگ زد و ايمن گشت آنكه بدرگاه شما پناه آورد و سلامت يافت

صَدَّقَكُمْ وَهُدِىَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَاْويهُ وَمَنْ

هر كه شما را تصديق كرد و هدايت شد هر كه به شما چنگ زد، هر كه پيروى شما را كرد بهشت ماءواى او است و هر كه

خالَفَكُمْ فَالنّارُ مَثْويهُ وَمَنْ جَحَدَكُمْ كافِرٌ وَمَنْ حارَبَكُمْ مُشْرِكٌ

مخالفت شما را كرد دوزخ جايگاه او است ، و هر كه منكر شما شد كافر و هر كه با شما جنگ كرد مشرك است

وَمَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فى اَسْفَلِ دَرَكٍ مِنَ الْجَحيمِ اَشْهَدُ اَنَّ هذا سابِقٌ لَكُمْ

و هر كس شما را رد كرد در ته جهنم جاى دارد گواهى دهم كه اين مقام و منزلت در زمان

فيما مَضى وَجارٍ لَكُمْ فيما بَقِىَ وَاَنَّ اَرْواحَكُمْ وَنُورَكُمْ وَطينَتَكُمْ

گذشته براى شما ثابت بوده و در آينده زمان نيز براى شما جارى است و همانا روانهاى شما ونورتان وسرشتتان

واحِدَةٌ طابَتْ وَطَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ خَلَقَكُمُ اللَّهُ اَنْواراً فَجَعَلَكُمْ

يكى است همگى پاك و پاكيزه است و برخى از برخى ديگر گرفته شده خداوند شما را بصورت نورهائى آفريد

بِعَرْشِهِ مُحْدِقينَ حَتّى مَنَّ عَلَيْنا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فى بُيُوتٍ اَذِنَ اللَّهُ اَنْ

و گرداگرد عرش خود قرارتان داد تا آنگاه كه با آوردنتان در اين جهان بر ما منت گذارد و قرارتان داد در خانه هائى كه اجازه داد

تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَيْكُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ

بلند گردند و نام او در آنها برده شود و مقرر داشت كه درودهاى ما بر شما و هم چنين آنچه را از دوستى شما براى

وِلايَتِكُمْ طيباً لِخَُلْقِنا وَطَهارَةً لاَِنْفُسِنا وَتَزْكِيَةً لَنا وَكَفّارَةً لِذُنُوبِنا

ما مخصوص داشته همه اينها موجب پاكى اخلاق ما و پاك شدن خود ما و تزكيه ما و كفاره گناهان ما باشد

فَكُنّا عِنْدَهُ مُسَلِّمينَ بِفَضْلِكُمْ وَمَعْرُوفينَ بِتَصْديقِنا اِيّاكُمْ فَبَلَغَ اللَّهُ

و ما در نزد خدا از زمره تسليم شدگان برترى شما و شناخته شدگان به تصديق مقام شما بوديم پس خداوند برساند

بِكُمْ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمينَ وَاَعْلى مَنازِلِ الْمُقَرَّبينَ وَاَرْفَعَ

شما را به شريفترين جايگاه گراميان و بلندترين منازل مقربان و بالاترين

دَرَجاتِ الْمُرْسَلينَ حَيْثُ لا يَلْحَقُهُ لاحِقٌ وَلا يَفُوقُهُ فاَّئِقٌ وَلا

درجات رسولان آنجا كه كسى بدان نرسد و فوق آن جايگاه كسى راه نيابد و

يَسْبِقُهُ سابِقٌ وَلا يَطْمَعُ فى اِدْراكِهِ طامِعٌ حَتّى لا يَبْقى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ

پيش روى بر آن پيشى نگيرد و براى رسيدن بدانجا كسى طمع نبندد، تا اينكه بجاى نماند فرشته مقربى

وَلا نَبِىُّ مُرْسَلٌ وَلا صِدّيقٌ وَلا شَهيدٌ وَلا عالِمٌ وَلا جاهِلٌ وَلا دَنِىُّ

و نه پيامبر مرسلى و نه صديق و نه شهيدى و نه عالم و نه جاهلى و نه پست

وَلا فاضِلٌ وَلا مُؤْمِنٌ صالِحٌ وَلا فِاجِرٌ طالِحٌ وَلاجَبّارٌ عَنيدٌ وَلا

و نه برترى و نه مؤ من نيك كردار و نه تبهكار بدكارى و نه گردنكش ستيزه جو و نه

شَيْطانٌ مَريدٌ وَلا خَلْقٌ فيما بَيْنَ ذلِكَ شَهيدٌ اِلاّ عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ اَمْرِكُمْ

اهريمن متمردى و نه خلق ديگرى كه در اين ميان گواه باشد جز آنكه بشناساند به او خداوند جلالت

وَعِظَمَ خَطَرِكُمْ وَكِبَرَ شَاْنِكُمْ وَتَمامَ نُورِكُمْ وَصِدْقَ مَقاعِدِكُمْ

و قدر و عظمت مقام و بزرگى منزلت و كامل بودن نورتان را و درستى منصبها

وَثَباتَ مَقامِكُمْ وَشَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَمَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَهُ وَكَرامَتَكُمْ عَلَيْهِ

و پابرجا بودنتان را (در اطاعت حق ) و شرافت همگان و منزلت شما را در پيش خود و مقام گرامى شما را

وَخاصَّتَكُمْ لَدَيْهِ وَقُرْبَ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى وَاَهْلى

و خصوصيتى كه در نزد او داريد و جايگاه نزديكى كه نسبت به او داريد پدر و مادر و خاندان

وَمالى وَاُسْرَتى اُشْهِدُ اللَّهَ وَاُشْهِدُكُمْ اَنّى مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَبِما آمَنْتُمْ بِهِ

و مال و فاميلم فداى شما گواه گيرم خدا را و گواه گيرم شما را كه من ايمان دارم به شما و بدانچه شما بدان ايمان داريد

كافِرٌ بَعَدُوِّكُمْ وَبِما كَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَاْنِكُمْ وَبِضَلالَةِ مَنْ

و كافرم نسبت به دشمن شما و بدانچه شما انكار آن را كرديد بينايم به مقام شما و به گمراهى آنكه

خالَفَكُمْ مُوالٍ لَكُمْ وَلاَِوْلِياَّئِكُمْ مُبْغِضٌ لاَِعْداَّئِكُمْ وَمُعادٍ لَهُمْ سِلْمٌ

با شما مخالفت كرد دوست دار شما و (دوستدار) دوستان شمايم و بغض دشمنانتان را در دل دارم و دشمن آنهايم صلحم

لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْمُحَقِّقٌ لِما حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِما

با هر كه با شما صلح كند و در جنگم با هركس كه با شما در جنگ است حق مى دانم آنچه را شما حق دانستيد و باطل دانم

اَبْطَلْتُمْ مُطيعٌ لَكُمْ عارِفٌ بِحَقِّكُمْ مُقِرُّ بِفَضْلِكُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ

آنچه را شما باطل دانستيد پيرو شمايم عارف به حق شمايم اقرار به برترى شما دارم بار علم دانش شما را تحمل كنم

مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ مُعْتَرِفٌ بِكُمْمُؤْمِنٌ بِاِيابِكُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ

و از مهالك در پرده عهد و امان شما روم به شما (وحقتان ) اعتراف دارم و به بازگشتتان ايمان دارم و رجعت شما را تصديق دارم

مُنْتَظِرٌ لاَِمْرِكُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ آخِذٌبِقَوْلِكُمْ عامِلٌ بِاَمْرِكُمْ

و چشم براه فرمان شما و منتظر دولت شمايم گفتارتان را بگيرم و دستورتان را انجام دهم

مُسْتَجيرٌ بِكُمْ زاَّئِرٌ لَكُمْ لاَّئِذٌ ع اَّئِذٌ بِقُبُورِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ اِلَى اللَّهِ

و به شما پناه جويم و شما را زيارت كنم و به قبرهاى شما پناه آرم و شما را بدرگاه خداى

عَزَّوَجَلَّ بِكُمْ وَمُتَقَرِّبٌ بِكُمْ اِلَيْهِ وَمُقَدِّمُكُمْ اَمامَ طَلِبَتى وَحَواَّئِجى

عزوجل شفيع آرم و بوسيله شما به پيشگاهش تقرب جويم و شما را در پيش روى خواسته و حاجات

وَاِرادَتى فى كُلِّ اَحْوالى وَاُمُورى مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَعَلانِيَتِكُمْ

و اراده ام قرار دهم در همه حالات و كارهايم ، ايمان دارم به نهان شما و آشكارتان

وَشاهِدِكُمْ وَغاَّئِبِكُمْ وَاَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ وَمُفَوِّضٌ فى ذلِكَ كُلِّهِ اِلَيْكُمْ

و حاضرتان و غائبتان و اول و آخرتان و در اين باره كار را به خودتان وامى گذارم (و هيچگونه ايرادى به كارهاى شما ندارم )

وَمُسَلِّمٌ فيهِ مَعَكُمْ وَقَلْبى لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَرَاْيى لَكُمْ تَبَعٌ وَنُصْرَتى

و تسليم شمايم و دلم نيز تسليم شما است و راءى من نيز تابع (راى ) شما است و ياريم

لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى يُحْيِىَ اللَّهُ تَعالى دينَهُ بِكُمْ وَيَرُدَّكُمْ فى اَيّامِهِ

برايتان آماده است تا آنكه خداى تعالى دينش را بوسيله شما زنده كند و دوباره بازگرداند شما را در روزها (ى حكومت ) خود

وَيُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ وَيُمَكِّنَكُمْ فى اَرْضِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ غَيْرِكُمْ

و آشكارتان سازد براى عدل خود و پابرجايتان كند در روى زمينش ، پس با شما باشم با شما نه با غير شما

آمَنْتُ بِكُمْ وَتَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِما تَوَلَّيْتُ بِهِ اَوَّلَكُمْ وَبَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ

و ايمان دارم به شما و دوست دارم آخرين فرد شما را به همان دليل كه دوست دارم اولين شخص شما را و بيزارى جويم به

عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ وَمِنَ الْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَالشَّياطينِ

پيشگاه خداى عزوجل از دشمنانتان و از جبت و طاغوت (خلفاى ناحق ) و شياطين

وَحِزْبِهِمُ الظّالِمينَ لَكُمْ وَالْجاحِدينَلِحَقِّكُمْ وَالْمارِقينَ مِنْ وِلايَتِكُمْ

و پيروانشان (ساير غاصبين ) آن ستمكاران بر شما و منكران حق شما و بيرون روندگان از زير بار ولايت و زمامدارى شما

وَالْغاصِبينَ لاِِرْثِكُمْ وَالشّاَّكّينَ فيكُمْ وَالْمُنْحَرِفينَ عَنْكُمْ وَمِنْ كُلِّ

و غصب كنندگان ميراث شما و شك كنندگان درباره شما و منحرف شدگان از طريقه شما و از هر همدم

وَليجَةٍ دُونَكُمْ وَكُلِّ مُطاعٍ سِواكُمْ وَمِنَ الاَْئِمَّةِ الَّذينَ يَدْعُونَ اِلَى

و وسيله اى غير از شما و هر فرمانروائى جز شما و از پيشوايانى كه مردم را به

النّارِ فَثَبَّتَنِىَ اللَّهُ اَبَداً ما حَييتُ عَلى مُوالاتِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ وَدينِكُمْ

دوزخ مى خوانند پس خداوند پابرجايم بدارد هميشه تا زنده ام بر موالات و دوستى و دين و آئين شما

وَوَفَّقَنى لِطاعَتِكُمْ وَرَزَقَنى شَفاعَتَكُمْ وَجَعَلَنى مِنْ خِيارِ مَواليكُمُ

و موفقم دارد براى فرمانبردارى شما و روزيم گرداند شفاعت شما را و قرارم دهد از برگزيدگان دوستانتان

التّابِعينَ لِما دَعَوْتُمْ اِلَيْهِ وَ جَعَلَنى مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ وَيَسْلُكُ

آنانكه تابع دعوت شما هستند و بگرداند مرا از كسانى كه پيروى كند از آثار شما و مى رود

سَبيلَكُمْ وَيَهْتَدى بِهُديكُمْ وَيُحْشَرُ فى زُمْرَتِكُمْ وَيَكِرُّ فى

به راه شما و راهنمائى جويد به راهنمائى شما و محشور گردد در گروه شما و بازگردد در دوران رجعت

رَجْعَتِكُمْ وَيُمَلَّكُ فى دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فى عافِيَتِكُمْ وَيُمَكَّنُ

و بازگشت شما و به فرمانروائى رسد در دوران حكومت شما و مفتخر گردد به عافيت (و حسن عاقبت ) از شما

فى اَيّامِكُمْ وَتَقِرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى وَنَفْسى

و مقتدر گردد در روزهاى (حكومت ) شما و روشن گردد ديده اش فرداى قيامت بديدار شما پدر و مادرم و خودم

وَاَهْلى وَمالى مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِكُمْ وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَمَنْ

و خاندان و دارائيم به فداى شما هر كه آهنگ خدا كند از شما (بايد) شروع كند و آنكس كه خدا را به يكتائى شناسد

قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ مَوالِىَّ لاَّ اُحْصى ثَن اَّئَكُمْ وَلا اَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ

(طريقه اش را) از شما پذيرد و هر كه قصد او كند به شما رو كند سروران من ثناى شما را نتوانم كرد و با مدح

كُنْهَكُمْ وَمِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ وَاَنْتُمْ نُورُ الاَْخْيارِ وَهُداةُ الاَْبْرارِ

به كنه و حقيقت شما نرسم و با توصيف قدر و منزلت شما را بيان نتوانم كه شمائيد روشنى خوبان و راهنماى نيكان

وَحُجَجُ الْجَبّارِبِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِكُمْ يَخْتِمُ وَبِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَبِكُمْ

و حجتهاى خداى جبار، خداوند (عالم وجود را) به شما آغاز كرد و به شما نيز ختم كند و بخاطر شما فرو ريزد باران را

يُمْسِكُ السَّماَّءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الاَْرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ وَبِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ

و بخاطر شما است كه نگهدارد آسمان را از اينكه بر زمين افتد جز به اذن او و بخاطر شما بگشايد اندوه را

وَيَكْشِفُ الضُّرَّ وَعِنْدَكُمْ ما نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَهَبَطَتْ بِهِ مَلاَّئِكَتُهُ

و برطرف كند سختى را و در پيش شما است آنچه را پيمبرانش فرود آورده و فرشتگانش به زمين آوردند

وَاِلى جَدِّكُمْ

و بسوى جدّ شما

و اگر زيارت اميرالمؤ منين عليه السلام باشد بجاى : وَاِلى جَدِّكُمْ بگو:

وَاِلى اَخيكَ بُعِثَ الرُّوحُ الاَْمينُ آتاكُمُ اللَّهُ ما لَمْ يُؤْتِ اَحَداً مِن َالْعالَمينَ

و بسوى برادرت روح الامين (جبرئيل ) نازل گرديد به شما داده است خداوند آنچه را به هيچيك از مردم جهانيان

طَاْطَاَ كُلُّ شَريفٍ لِشَرَفِكُمْ وَبَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطاعَتِكُمْ وَخَضَعَ كُلُّ

نداده سر (فروتنى ) بزير آورده هر شخص شريفى در برابر شرف شما و گردن نهاده هر متكبرى به فرمانبردارى شما و فروتن گشته هر

جَبّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَذَلَّ كُلُّشَىْءٍ لَكُمْ وَاَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِكُمْ وَفازَ

گردنكشى در برابر فضل شما و خوار شده هر چيزى براى شما و روشن شد زمين به پرتو نور شما و رستگار شدند

الْفاَّئِزُونَ بِوِلايَتِكُمْ بِكُمْ يُسْلَكُ اِلَى الرِّضْوانِ وَعَلى مَنْ جَحَدَ

مردمان رستگار بوسيله ولايت و دوستى شما، بوسيله شما به بهشت رضوان توان رسيد و برآنكس كه منكر

وِلايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمنِ بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى وَنَفسى وَاَهْلى وَمالى

فرمانروائى شما است خشم خداى رحمان (حتم و مسلم ) است ، پدر و مادرم و خودم و خاندان و دارائيم فداى شما باد،

ذِكْرُكُمْ فِى الذّاكِرينَ وَاَسْماَّؤُكُمْ فِى الاَْسْماَّءِ وَاَجْسادُكُمْ فِى

(اى سروران من گرچه ) ذكر شما در (زبان ) ذكركنندگان است و نامهايتان در ميان نامها و پيكرتان با ساير

الاَْجْسادِ وَاَرْواحُكُمْ فِى اْلاَرْواحِ وَاَنْفُسُكُمْ فِى النُّفُوسِ وَآثارُكُمْ

پيكرها و روانتان در ميان ساير روانها و جانهاتان در (عداد) ساير جانها و آثارتان در ميان

فِى الاْثارِ وَقُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ فَما اَحْلى اَسْماَّئَكُمْ وَاَكْرَمَ اَنْفُسَكُمْ

آثار (ديگران ) و قبرهاتان در (شمار) ساير قبرها است ولى (شما را چه نسبت با ديگران ) چه شيرين است نامهايتان

وَاَعْظَمَ شَاْنَكُمْ وَاَجَلَّ خَطَرَكُمْ وَاَوْفى عَهْدَكُمْ وَاَصْدَقَ وَعْدَكُمْ

و بزرگوار است جانهاتان و بزرگ است مقامتان و برجسته است منزلت و موقعيتتان و با وفا است عهدتان و راست است وعده تان

كَلامُكُمْ نُورٌ وَاَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَوَصِيَّتُكُمُ التَّقْوى وَفِعْلُكُمُ الْخَيْرُ

سخنتان نور و دستورتان يكپارچه رشد و رستگارى است ، سفارشتان پرهيزكارى و كارتان خير و خوبى

وَعادَتُكُمُ الاِْحْسانُ وَسَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَشَاْنُكُمُ الْحَقُّ وَالصِّدْقُ

و عادت شما احسان و نيكى و شيوه شما كرم و بزرگوارى و رفتارتان حق و راستى

وَالرِّفْقُ وَقَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَحَتْمٌ وَرَاْيُكُمْ عِلْمٌ وَحِلْمٌ وَحَزْمٌ اِنْ ذُكِرَ

و مدارائى است و گفتارتان مسلم و حتمى است و راءى شما دانش و بردبارى و دورانديشى است اگر از

الْخَيْرُ كُنْتُمْ اَوَّلَهُ وَاَصْلَهُ وَفَرْعَهُ وَمَعْدِنَهُ وَمَاْويهُ وَمُنْتَهاهُ بِاَبى اَنْتُمْ

خير و خوبى ذكرى به ميان آيد آغاز و ريشه و شاخه و مركز و جايگاه و پايانش شمائيد پدر و مادرم و خودم

وَاُمّى وَنَفْسى كَيْفَ اَصِفُ حُسْنَ ثَناَّئِكُمْ وَاُحْصى جَميلَ بَلاَّئِكُمْ

به فداى شما چگونه توصيف كنم ثناى نيكوى شما را و چگونه شماره كنم آزمايشهاى خوبى كه داديد

وَبِكُمْ اَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَفَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الْكُرُوبِ وَاَنْقَذَنا مِنْ

و بوسيله شما بود كه خدا ما را از ذلت بيرون آورد و گشايش داد به گرفتاريهاى سخت ما و نجاتمان داد از

شَفا جُرُفِ الْهَلَكاتِ وَمِنَ النّارِ بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى وَنَفْسى بِمُوالاتِكُمْ

پرتگاه هلاكت و نابودى و هم از آتش دوزخ ، پدر و مادرم و خودم به فداى شما كه بوسيله دوستى شما

عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِينِنا وَاَصْلَحَ ماكانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا وَبِمُوالاتِكُمْ

خداوند به ما ياد داد دستورات دينمان را و اصلاح كرد آنچه را كه از دنياى ما تباه گشته بود و بوسيله شما كلمه (توحيد و

تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَعَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَبِمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ

معارف دين ) كامل شد و نعمت بزرگ گشت و جدائى و اختلاف مبدل به الفت و اتحاد گرديد و بوسيله موالات شما پذيرفته

الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَلَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْواجِبَةُ وَالدَّرَجاتُ الرَّفيعَةُ

گردد فرمانبردارى واجب و (تنها) دوستى شما است كه بر خلق لازم و فرض است و از آن شما است درجات بلند

وَالْمَقامُ الْمَحْمُودُ وَالْمَكانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَالْجاهُ الْعَظيمُ

و مقام شايسته و جايگاه معين و معلوم در نزد خداى عزوجل و منزلت عظيم

وَالشَّاْنُ الْكَبيرُ وَالشَّفاعَةُ الْمَقْبُولَةُ رَبَّنا آمَنّا بِما اَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا

و رتبه بزرگ و شفاعت پذيرفته ، پروردگارا ما ايمان داريم بدانچه نازل فرمودى و پيروى كرديم

الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا

از پيامبرت پس نام ما را با گواهان (به اين حقايق ) ثبت فرما، پروردگارا منحرف مكن دلهاى ما را پس از آنكه راهنمائيمان

وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ سُبْحانَ رَبِّنا اِنْ كانَ

كردى و ببخش به ما از نزد خويش رحمتى كه براستى توئى بخشايشگر منزه است پروردگار ما كه براستى

وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً يا وَلِىَّ اللَّهِ

وعده او انجام شدنى است اى ولى خدا

[در گفتن يا وَلِىَّ اللَّهِ امامى را كه زيارت مى كندمخاطب سازد وممكن است كه همه مُراد باشند بر سبيل بدليّت يا جنسيّت واگر بعنوان جميع بگويد بهتر است كه ((يا اَوْلِياءَ اللَّهِ)) بگويد ((ذلك نقل من شرح المجلسى الاول ))]

اِنَّ بَيْنى وَبيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا يَاْتى عَلَيْها

همانا ميان من و خداى عزوجل گناهانى است كه محو و پاك نكند آنها را

اِلاّ رِضاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلى سِرِّهِ وَاسْتَرْعاكُمْ

جز رضايت شما پس به حق آن خدائى كه شما را امين به راز خود كرده و سرپرستى

اَمْرَ خَلْقِهِ وَقَرَنَ طاعَتَكُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبى وَكُنْتُمْ

كار خلق خود را به شما واگذارده و فرمانبردارى شما را به فرمانبردارى خود كه شما بخشش گناهانم را (از خدا) بخواهيد

شُفَعاَّئى فَاِنّى لَكُمْ مُطيعٌ مَنْ اَطاعَكُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصاكُمْ

و شفيعان من گرديد زيرا كه من فرمانبردار شمايم ، هر كه از شما فرمانبردارى كند خداى را فرمانبردارى كرده و هر كه نافرمانى شما

فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَمَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللَّهَ وَمَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ

كند خداى را نافرمانى كرده و هر كه شما را دوست دارد خداى را دوست داشته و هر كه شما را دشمن دارد خداى را دشمن داشته ،

اللَّهَ اَللّهُمَّ اِنّى لَوْ وَجَدْتُ شُفَعاَّءَ اَقْرَبَ اِلَيْكَ مِنْ مُحَمِّدٍ وَاَهْلِ بَيْتِهِ

خدايا اگر من شفيعانى را مى يافتم كه نزديكتر باشند بدرگاهت از محمد و خاندان

الاَْخْيارِ الاَْئِمَّةِ الاَْبْرارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعاَّئى فَبِحَقِّهِمُ الَّذى اَوْجَبْتَ لَهُمْ

نيكويش آن پيشوايان نيكوكار بطور مسلم آنها را شفيعان خود قرار مى دادم پس از تو مى خواهم بدان حقى كه براى ايشان

عَلَيْكَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُدْخِلَنى فى جُمْلَةِ الْعارِفينَ بِهِمْ وَبِحَقِّهِمْ وَفى

بر خود واجب كردى كه مرا در زمره عارفان به مقام آنها و به حق آنها قرارم ده و نيز

زُمْرَةِ الْمَرْحُومينَ بِشَفاعَتِهِمْ اِنَّكَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلى

در زمره كسانى كه بوسيله شفاعت آنها مورد مهر قرار گرفته اند كه تو مهربانترين مهربانانى و درود خدا بر

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً وَحَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ

محمد و آل پاكش و سلام مخصوص و بسيارى بر آنها باد و بس است ما را خدا و نيكو

الْوَكيلُ

وكيلى است

مؤ لّف گويد كه اين زيارت را شيخ نيز در تهذيب نقل كرده و بعد از اين دعاى و داعى نقل كرده اند كه ما به ملاحظه اختصار آنرا ذكر ننموديم و اين زيارت چنانكه علاّمه مجلسى فرموده بهترين زيارات جامعه است از جهت متن و سند و فصاحت و بلاغت و والد ماجدش در شرح فقيه فرموده كه اين زيارت احسن و اكمل زيارات است و من تا در عتبات عاليات بودم زيارت نكردم ائمّه عليهم السلام را مگر به اين زيارت .

حكايت سيد رشتى

شيخ ما در نجم ثاقب حكايتى نقل كرده كه از آن ظاهر مى شود كه بايد به اين زيارت مواظبت كرد و از آن غفلت ننمود و آن حكايت چنين است:

جناب مستطاب تقىّ صالح سيّد احمد بن سيّد هاشم بن سيّد حسن موسوى رشتى تاجر ساكن رشت ايّده الله در هفده سال قبل تقريبا به نجف اشرف مشرّف شد و با عالم ربّانى و فاضل صمدانى شيخ على رشتى طاب ثراهُ كه در حكايت آينده مذكور خواهند شد انشاءالله به منزل حقير آمدند و چون برخاستند شيخ از صلاح و سداد سيّد مرقوم اشاره كرد و فرمود كه قضيّه عجيبه دارد و در آن وقت مجال بيان نبود پس از چند روزى ملاقات شد فرمود كه سيّد رفت و قضيّه را با جمله اى از حالات سيّد نقل كرد بسيار تاءسّف خوردم از نشنيدن آنها از خود او اگر چه مقام شيخ رحمه الله اَجَلّ از آن بود كه اندكى خلاف در نقل ايشان برود و از آن سال تا چند ماه قبل اين مطلب در خاطر بود تا در ماه جمادى الا خره اين سال از نجف اشرف برگشته بودم در كاظمين سيّد صالح مذكور را ملاقات كردم كه از سامرّه مراجعت كرده عازم عجم بود پس شرح حال او را چنانكه شنيده بودم پرسيدم از آنجمله قضيّه معهوده همه را نقل كرد مطابق آن و آن قضيّه چنان است كه گفت در سنه هزار و دويست و هشتاد به اراده حجّ بيت الله الحرام از دارالمرز رشت آمدم به تبريز و در خانه حاجى صفر على تاجر تبريزى معروف منزل كردم چون قافله نبود متحيّر ماندم تا آنكه حاجى جبّار جلودار سدهى اصفهانى باربرداشت بجهت طرابوزن تنها از او مالى كرايه كردم و رفتم چون به منزل اوّل رسيديم سه نفر ديگر به تحريص حاجى صفرعلى به من ملحق شدند يكى حاجى ملاّ باقر تبريزى حجّه فروش معروف علماء و حاجى سيّد حسين تاجر تبريزى و حاجى ملاّ على نامى كه خدمت مى كرد پس به اتفاق روانه شديم تا رسيديم به ارزنة الروم و از آنجا عازم طرابوزن و در يكى از منازل مابين اين دو شهر حاجى جبّار جلودار به نزد ما آمد و گفت اين منزل كه در پيش داريم مخوف است قدرى زود بار كنيد كه به همراه قافله باشيد چون در ساير منازل غالباً از عقب قافله به فاصله مى رفتيم پس ما هم تخميناً دو ساعت و نيم يا سه به صبح مانده به اتفاق حركت كرديم به قدر نيم يا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بوديم كه هوا تاريك شد و برف مشغول باريدن شد بطورى كه رفقا هر كدام سر خود را پوشانيده تند راندند من نيز آنچه كردم كه با آنها بروم ممكن نشد تا آنكه آنها رفتند من تنها ماندم پس از اسب پياده شدم در كنار راه نشستم و به غايت مضطرب بودم چون قريب ششصد تومان براى مخارج راه همراه داشتم بعد از تاءمّل و تفكّر بنابراين گذاشتم كه در همين موضع بمانم تا فجر طالع شود به آن منزل كه از آنجا بيرون آمديم مراجعت كنم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه برداشته به قافله ملحق شوم در آن حال در مقابل خود باغى ديدم و در آن باغ باغبانى كه در دست بيلى داشت كه بر درختان مى زد كه برف از آنها بريزد پس پيش آمد به مقدار فاصله كمى ايستاد فرمود تو كيستى عرض كردم رفقا رفتند و من ماندم راه را نمى دانم گم كرده ام فرمود به زبان فارسى نافله بخوان تا راه را پيدا كنى من مشغول نافله شدم بعد از فراغ از تهجّد باز آمد و فرمود نرفتى گفتم واللّه راه را نمى دانم فرمود جامعه بخوان من جامعه را حفظ نداشتم و تاكنون حفظ ندارم با آنكه مكرّر به زيارت عتبات مشرّف شدم پس از جاى برخاستم و جامعه را بالتّمام از حفظ خواندم باز نمايان شد فرمود نرفتى هستى مرا بى اختيار گريه گرفت گفتم هستم راه را نمى دانم فرمود عاشورا بخوان و عاشورا را نيز حفظ نداشتم و تاكنون ندارم پس برخاستم و مشغول زيارت عاشورا شدم از حفظ تا آنكه تمام لعن و سلام و دعاى علقمه را خواندم ديدم باز آمد و فرمود نرفتى هستى گفتم نه هستم تا صبح فرمود من حال تو را به قافله مى رسانم پس رفت و بر الاغى سوار شد و بيل خود را بدوش گرفت و فرمود به رديف من بر الاغ سوار شو سوار شدم پس عنان اسب خود را كشيدم تمكين نكرد و حركت ننمود فرمود جلو اسب را به من ده دادم پس بيل را بدوش چپ گذاشت و عنان اسب را بدست راست گرفت و براه افتاد اسب در نهايت تمكين متابعت كرد پس دست خود را بر زانوى من گذاشت و فرمود شما چرا نافله نمى خوانيد نافله نافله نافله سه مرتبه فرمود و باز فرمود شما چرا عاشورا نمى خوانيد عاشورا عاشورا عاشورا سه مرتبه و بعد فرمود شما چرا جامعه نمى خوانيد جامعه جامعه جامعه و در وقت طىّ مسافت بنحو استداره سير مى نمود يك دفعه برگشت و فرمود آنست رفقاى شما كه در لب نهر آبى فرود آمده مشغول وضو بجهت نماز صبح بودند پس من از الاغ پايين آمدم كه سوار اسب خود شوم و نتوانستم پس آن جناب پياده شد و بيل را در برف فرو كرد و مرا سوار كرد و سر اسب را به سمت رفقا برگردانيد من در آن حال به خيال افتادم كه اين شخص كى بود كه به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنكه زبانى جز تركى و مذهبى غالباً جز عيسوى در آن حدود نبود و چگونه به اين سرعت مرا به رفقاى خود رساند پس در عقب خود نظر كردم احدى را نديدم و از او آثارى پيدا نكردم پس به رفقاى خود ملحق شدم .

 

زيارت جامعه ديگر

زيارت سوّم زيارتى است كه علامه مجلسى آن را در تحفة الزّائر زيارت هشتم جوامع قرار داده و فرموده كه اين زيارتى است كه سيّد بن طاوس در ضمن ادعيه عرفه روايت كرده از حضرت صادق عليه السلام و در هر وقت و هر موضع كه باشد مى توان كردن خصوصاً در روز عرفه و زيارت اين است :

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسوُلَ اللَّهِ اَلسَّلامُ

سلام بر تو اى رسول خدا سلام

عَلَيْكَ يا نَبِىَّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ وَاَمينَهُ عَلى

بر تو اى پيغمبر خدا سلام بر تو اى برگزيده خدا از خلقش و امين او بر

وَحْيِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا

وحيش سلام بر تو اى سرور من اى امير مؤ منان سلام بر تو اى

مَوْلاىَ اَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ وَبابُ عِلْمِهِ وَوَصِىُّ نَبِيِّهِ وَالْخَليفَةُ

مولاى من ، توئى حجت خدا بر خلق او و درگاه علم و دانش او و وصى پيامبرش و جانشين

مِنْ بَعْدِهِ فى اُمَّتِهِ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً غَصَبَتْكَ حَقَّكَ وَقَعَدَتْ مَقْعَدَكَ اَنَا

پس از او در ميان امتش خدا لعنت كند مردمى كه حق تو را غصب كردند و بجاى تو نشستند، من

بَرَّئٌ مِنْهُمْ وَمِنْ شي عَتِهِمْ اِلَيْكَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ الْبَتوُلُ

از آنها و از پيروانشان بدرگاه تو بيزارى جويم سلام بر تو اى فاطمه بتول

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَيْنَ نِسآءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسوُلِ

سلام بر تو اى زينت زنان جهانيان سلام بر تو اى دختر رسول

اللَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَعَلَيْهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ

خدا پروردگار جهانيان درود خدا بر تو و بر او باد سلام بر تو اى مادر حسن

وَالْحُسَيْنِ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً غَصَبَتْكِ حَقَّكِ وَمَنَعَتْكِ ما جَعَلَهُ اللَّهِ لَكِ

و حسين خدا لعنت كند مردمى كه حق تو را غصب كردند و محرومت كردند از آن حق حلالى كه

حَلالاً اَ نَا بَرَّئٌ اِلَيْكِ مِنْهُمْ وَمِنْ شي عَتِهِمْ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا

خداوند برايت مقرر داشته بود من بيزارم به پيشگاه تو از آنها و از پيروانشان ، سلام بر تو اى مولاى من اى

اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ الزَّكِىَّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ

ابا محمد حسن ((زكى )) سلام بر تو اى سرور من ، خدا لعنت كند مردمى كه تو را كشتند

وَبايَعَتْ فى اَمْرِكَ وَشايَعَتْ اَنَا بَرَّئٌ اِلَيْكَ مِنْهُمْ وَمِنْ شي عَتِهِمْ

و در كار (گرفتن خلافت از) تو با همديگر بيعت كرده و همكارى كردند من بيزارم به پيشگاه تو از آنها و از پيروانشان

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبا عَبْدَاللَّهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِي صَلَواتُ اللَّهِ

سلام برتو اى مولاى من اى ابا عبداللّه (اى ) حسين بن على درودهاى خدا

عَلَيْكَ وَعَلى اَبيكَ وَجَدِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً

بر تو و بر پدرت و بر جدت محمد صلى اللّه عليه و آله خدا لعنت كند مردمى كه

اسْتَحَلَّتْ دَمَكَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَاسْتَباحَتْ حَريمَكَ وَلَعَنَ اللَّهُ

خون تو را حلال شمردند و خدا لعنت كند مردمى كه تو را كشتندو هتك حرمت تو را مباح دانستند و خدا لعنت كند

اَشْياعَهُمْ وَاَتْباعَهُمْ وَلَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ

همراهان و پيروانشان را و خدا لعنت كند آنانكه اسباب كار را فراهم كردند تا آنها نيروى نبرد با شما را پيدا كنند،

اَ نَا بَرَّئٌ اِلَى اللَّهِ وَاِلَيْكَ مِنْهُمْ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبا مُحَمَّدٍ

من بيزارم به پيشگاه خدا و به پيشگاه تو از ايشان سلام بر تو اى مولاى من اى ابامحمد:

عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ

على بن الحسين سلام بر تو اى مولاى من اى ابا جعفر محمد بن

عَلِي اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلسَّلامُ

على سلام بر تو اى مولاى من اى ابا عبداللّه جعفر بن محمد سلام

عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا

بر تو اى مولاى من اى ابا الحسن موسى بن جعفر سلام بر تو اى

مَوْلاىَ يا اَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ موُسى اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبا

مولاى من اى ابا الحسن على بن موسى سلام بر تو اى مولاى من اى ابا

جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ

جعفر محمد بن على سلام بر تو اى مولاى من اى اباالحسن على بن

مُحَمَّدٍ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِي اَلسَّلامُ

محمد سلام بر تو اى مولاى من اى ابا محمد حسن بن على سلام

عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبَا الْقاسِمِ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ صاحِبَ الزَّمانِ

بر تو اى مولاى من اى ابا القاسم محمد بن الحسن صاحب الزمان

صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَعَلى عِتْرَتِكَ الطّاهِرَةِ الطَّيِّبَةِ يا مَوالِىَّ كوُنوُا

درود خدا بر تو و بر خاندان پاك پاكيزه ات اى سروران من شما

شُفَعآئى فى حَطِّ وِزْرى وَخَطاياىَ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَبِما اُنْزِلَ اِلَيْكُمْ

شفيعان من باشيد در ريختن بار گران گناه و خطاهايم ايمان دارم به خدا و بدانچه بر شما نازل شده

وَاَتَوالى آخِرَكُمْ بِما اَتَوالى اَوَّلَكُمْ وَبَرِئْتُ مِنَ الْجِبْتِ وَالطّاغوُتِ

و دوست دارم آخرين فرد شما را به همان دليل كه دوست دارم اولين شخص شما را و بيزارم از جبت و طاغوت

وَاللاّتِ وَالْعُزّى يا مَوالِىَّ اَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ

و لات و عزى (يعنى خلفاى ناحق ) اى سروران و بزرگانم من در صلح و سازشم با هر كه با شما در صلح است و در جنگم

حارَبَكُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداكُمْ وَوَلِىُّ لِمَنْ والاكُمْ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ

با هر كس كه با شما در جنگ است و دشمنم با كسى كه با شما دشمنى كند و دوستم با كسى كه شما را دوست دارد تا روز قيامت ،

وَلَعَنَ اللَّهُ ظالِميكُمْ وَغاصِبيكُمْ وَلَعَنَ اللَّهُ اَشْياعَهُمْ وَاَتْباعَهُمْ وَاَهْلَ

و خدا لعنت كند ستمگران شما و غاصبين حقوق شما را خدا لعنت كند پيروان و همراهان و هم

مَذْهَبِهِمْ وَاَبْرَءُ اِلىَ اللَّهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ

مسلكان آنها را و بيزارى جويم بدرگاه خدا و به پيشگاه شما


زيارت امين الله

زيارت چهارم زيارت معروفه به امين اَللَّه است كه اولش اين است ((اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ وَحُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ اَشْهَدُ اَنَّكَ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ)) تا آخر زيارت كه گذشت در زيارات حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام زيرا كه ما آنرا زيارت دويّم حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام قرار داديم .

زيارت پنجم زيارت ((اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى اَشْهَدَنا مَشْهَدَ اَوْلِيآئِهِ فى رَجَبٍ)) است كه در اعمال ماه رجب گذشت پس آنچه از زيارات جامعه در اين كتاب مبارك است پنج زيارت است و كفايت مى كند انشاء اللَّه .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page