أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ
قُلْ للهِِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
ترجمه :
43. آيا اين مشركين و كفار و ضالّين گرفتند از غير خداى متعال شفيعهايى؟ بگو: آيا وَلَو اين شفعاى شما مالك شيئى نباشند و عقل و شعور نداشته باشند؟
44. بگو: مختص به خداست شفاعت، بالتمام ]و[ جميع آن. از براى اوست مالكيت آسمانها و زمين. پس از آن به سوى او خواهيد برگشت[1] .
مسئله مهمه:
مخالفين[2] به واسطه ظهور اين آيات منكر اصل شفاعت شدند با اينكه مسئله شفاعت از ضروريات مذهب شيعه است و منكر آن از ايمان خارج است. و توضيح اين كلام اين است كه چه بسيار از ظواهر است كه قراين، ظهور آنها را مىبرد و چه بسيار عموماتى است كه مخصصات، عموم آنها را مىگيرد و چه بسيار از مطلقات است كه مقيدات آنها را از اطلاق مىاندازند و چه بسيار از آيات است كه مفسر آيات ديگر مىشود كه گفتند: «القرآنُ يُفسِّرُ بَعْضَهُ بَعْضاً»[3] و ما بسيار آيات مقيده براى مطلقات و مخصصه براى عمومات و قراين براى ذى القرائن داريم كه بايد دست از اطلاق و عموم و ظواهر ذى القرائن برداريم، مثل (يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِىَ لَهُ قَوْلاً)[4] و مثل (لا يَشْفَعُونَ إِلّا لِمَنِ ارْتَضى)[5] و اخبار وارده از پيغمبر 9 و ائمه اطهار كه فرمود :
«ادّخرتُ شَفاعَتي لاِهلِ الكَبَائر مِن اُمّتِي»[6] .
و در بسيارى از زيارات :
«شُفَعَاء يَوم القيامة»[7] ، «وَشَفَاعَتُهُم مَقْبُولَةً»[8] .
و غير اينها كه بسيار است، بلكه بالاتر از اين مىگوييم اين آياتى كه نفى شفاعت مىكند تنافى با آياتى كه اثبات مىفرمايد ندارد، زيرا اين آيات نفى شفاعت براى مشركين و كفار و اهل ضلالت مىكند و ]آن[ آيات اثبات براى مومنين است كه دين آنها مرضى الهى است. بلكه ما مىگوييم تا خداوند اجازه شفاعت ندهد، شفعا شفاعت نمىكنند. بلكه از همين آيات نافيه به نظر شما ممكن است اثبات شفاعت نمود، زيرا قوله تعالى: (أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُفَعاءَ) مراد كفار و مشركين هستند كه گفتند: (هوُلاءِ شُفَعاوُنا عِنْدَ اللهِ)[9] به قرينه صدر آيه كه مىفرمايد: (وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ)[10] و ما مىگوييم شفاعت مختص به اهل ايمان است.
(قُلْ أَوَلَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ) و شفعاى ما ولايت كلّيه دارند بر اهل آسمانها و زمينها و آسمانها و زمين و ساير مخلوقات ]چرا كه تمام مخلوقات [لأجل آنها خلق شده. در حديث قدسى است :
«خَلَقْتُ الأشياءَ لاِجْلِکَ»[11] و عقل كل هستند.
(قُلْ للهِِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً)[12] معنى اين نيست كه خدا شفاعت مىكند، زيرا شفيع غير از خداست كه نزد خدا شفاعت كند، بلكه معنى (لله) يعنى اذن و اجازه شفاعت مختص به خداست، زيرا او (لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ) است. كليه امور به يد قدرت اوست و احدى بدون اذن و اجازه او حق هيچگونه تصرفى ندارد و خدا به پيغمبرش مىفرمايد: (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيکَ رَبُّکَ فَتَرْضى)[13] و پيغمبر فرمود تا مادامى كه يك نفر از امت من گرفتار عذاب باشد، من راضى نمىشوم.
(ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ) يوم القيامة و البعث و الحساب.
[1] . ترجمه ديگر: آيا غير از خدا شفاعتگرانى براى خود گرفتهاند؟ بگو: آيا هر چند اختيارچيزى را نداشته باشند ونينديشند؟ ƒ 43 بگو: شفاعت، يكسره از آنِ خداست. فرمانروايىآسمانها و زمين خاصّ اوست؛ سپس به سوى او بازگردانيده مىشويدƒ 44
[2] . منظور از مخالفين، اهل سنت هستند.
[3] . بعض از آيات قرآن بعضى ديگر را تفسير مىكند. ر.ك: الكشاف «زمخشرى»: ج2،ص294؛ تفسير البحر المحيط: ج2، ص144 و بحارالأنوار: ج29، ص352.
[4] . در آن روز، شفاعت به كسى سود نبخشد، مگر كسى را كه خداى رحمان اجازه دهد وسخنش او را پسند آيد. سوره طه: آيه 109.
[5] . و جز براى كسى كه خدا رضايت دهد، شفاعت نمىكنند. سوره انبياء: آيه 28.
[6] . شفاعت من فقط براى گناهكاران امتم ذخيره شده است و بس. تفسير التبيان: ج1،ص213؛ تفسير القرطبى: ج5، ص161 و بحارالأنوار: ج8، ص30، باب21.
[7] . شفيعان روز قيامت. در منابع (شفعاء دار البقاء) آمده است. ر.ك: من لا يحضره الفقيه: ج2،باب زيارت جامعه، ص613، ح3213؛ تهذيب الاحكام: ج6، ص98 و هدية الزائرين و بهجةالناظرين: باب8، زيارت جامعه، ص390.
[8] . شفاعت آنها قبول مىشود. در منابع (الشفاعة المقبولة) مىباشد. ر.ك: المزار «مشهدى» :ص533 و هدية الزائرين و بهجة الناظرين: باب8، زيارت جامعه، ص381.
[9] . اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند. سوره يونس: آيه 18.
[10] . و به جاى خدا، چيزهايى را مىپرستند كه نه به آنان زيان مىرساند و نه به آنان سودمىدهد. همان.
[11] . تمام اشيا را براى تو (به سبب وجود تو) خلق كردم. ر.ك: مشارق انواراليقين: ص282؛الجواهر السنية: ص361 و شرح اسماء الحسنى: ج1، ص202.
[12] . ر. ك: ج17، ص113، پاورقى (3)، ذيل تفسير آيه 33 سوره لقمان.
[13] . و به زودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد، تا خرسند گردى. سوره ضحى: آيه 5.
آیات 43 و 44
- بازدید: 805