اللهُ يَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنامِها فَيُمْسِکُ الَّتِى قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الاُْخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِى ذلِکَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
ترجمه :
42. خداوند متعال مىگيرد نفوس را زمان موت آنها و نفْسى كه نمرده است در حال نوم خود، پس مىگيرد آن نفسى كه تقدير شده و قضاى الهى جارى شده بر آن نفس مرگ را و رها مىكند نفس ديگرى كه تقدير نشده تا مدتى كه بر او تعيين شده. به درستى كه در اينگونه تقديرات، آياتى است براى قومى كه به فكر بيايند[1] .
تفسير :
]معناى توفّى نفوس[
(اللهُ يَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِينَ مَوْتِها) «توفى» اخذ به قوّت است، مثل توفى دَيْن كه از مديون مىگيرد به خلاف وفاى دين كه خود مديون ادا مىكند و معلوم مىشود كه نفوس طالب موت نيستند و حاضر به مرگ كه از آنها به شدت مىگيرند مگر نفوس عاليه مثل صدّيقه طاهره كه عرض مىكند: «اللهُمّ عَجِّل وَفاتِي سَرِيعاً»[2] يا آنكه پيغمبر به او خبر مىدهد كه تو كسى هستى از اهل بيت من كه به من زود ملحق مىشود، متبسم مىشود[3] و مثل اميرالمومنين 7 كه مىفرمايد: «فُزْتُ بربُّ الْكَعبَةِ»[4] . و مثل ابى عبدالله 7 كه عرض مىكند: «إلهي وفيتُ بعهدي أُوْفِ بِعَهْدِکَ»[5] . و اصحابش كه بر يكديگر سبقت مىگرفتند. يا موسى بن جعفر 8: «يا مُخَلِّص الشَجَر مِن بَينِ ماءٍ و طين و يا مُخَلِّصَ اللَبَنَ مِن بينِ فَرثٍ وَدَم و يا مُخَلِّص الطِفلَ مِن بَينِ مَشِيمَةٍ وَرَحْم خَلِّصْني مِن حَبسِ هارونَ وَ يَدِهِ»[6] . و امثال اينها.
تنبيه :
در اين آيه توفّى را نسبت به خود مىدهد: (اللهُ يَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ) در جاى ديگر نسبت به ملك الموت مىدهد: (قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِى وُكِّلَ بِكُمْ)[7] در جاى ديگر نسبت به ملائكه مىدهد: (الَّذِينَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ والَّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ)[8] چون ملائكه اعوانِ ملك الموت و به امر او و ملكالموت مأمور به امر الهى، نسبت توفى به تمام صحيح است، چنانچه قاتل ابى عبدالله، شمر، ابن سعد، ابن مرجانه ]و[ يزيد ]است[ هر كدام به امر ديگرى.
]روح حيوانى و انسانى[
(وَ الَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنامِها) تحقيق لازم اينكه انسان داراى روح حيوانى است و آن بخارى است در مكينه بدن. بسا خاموش مىشود و بسا روشن، بسا بخار هست و بسا تمام مىشود. به عين، مَثَلِ آن مَثَلِ نفت و بنزين و قوه برق است. بسا خاموش مىشود و بسا روشن و بسا تمام مىشود. در حال خواب خاموش مىشود و در حال بيدارى روشن و در حال موت تمام مىشود و قابل قبض نيست و داراى روح انسانى و ملكوتى است كه در حالِ نوم بدن را رها مىكند و سيْر مىكند به عالم بالا و روح حيوانىاش باقى است در بدن و آن نفس انسانى بسا يك حقايقى را مشاهده مىكند. خواب رحمانى است و قابل تأويل است و بسا شياطين چيزهايى به نظر او مىآورند ]كه [خواب شيطانى است ]و [تأويل ندارد و در اين حالِ نوم، اگر بخار حيوانى تمام شد، ديگر نفس انسانى برنمىگردد چون اسباب از دستش گرفته مىشود، مثلِ اينكه اگر نفت و بنزين تمام شد، ديگر ماشين و مكينه در تحت فرمان راننده نيست. مگر روز قيامت كه در مكينه بدن نفت و بنزين كنند و روشن كنند. نفس بر آن سوار مىشود و در تحت فرمان نفس مىآيد. خدا مىفرمايد كه آنكه در حال نوم نمرد و بخار حيوانىاش باقى است، پس قبض نمىكنيم، بيدار مىشود و پس از بيدارى آن هم دو قسم است: يك قسم كه اجلش و مدتش تمام مىشود، روح آن را نگه مىداريم: (فَيُمْسِکُ الَّتِى قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ) و آنكه اجلش نرسيده (وَ يُرْسِلُ الاُْخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى) مدتى كه خداوند تعيين فرموده.
(إِنَّ فِى ذلِکَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) در قدرتنمايى حق از نوم و بيدارى و سيرِ نفسِ انسانى و موت و قبض ارواح و نفوس، هرآينه آياتى است محيرالعقول. چه نحوه مىرود و به چه كيفيت برمىگردد و چه وقت تمام مىشود و چه موقع ايجاد مىشود و تجديد مىشود.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مىستاند، و نيز روحى را كهدر موقع خوابش نمرده است قبض مىكند؛ پس آن نفسى را كه مرگ را بر او واجب كردهنگاه مىدارد، و آن ديگر نَفسها را تا هنگامى معيَّن به سوى زندگىِ دنيا باز پس مىفرستد.قطعاً در اين امر براى مردمى كه مىانديشند نشانههايى از قدرت خداست.
[2] . پروردگارا، مرگ مرا هر چه زودتر برسان. ر.ك: بحارالأنوار: ج43، ص177؛ كلبه احزان(ترجمه بيت الاحزان): ص250 و مجمع النورين: ص41.
[3] . ر.ك: سنن الدارمى: ج1، ص37؛ تفسير فرات كوفى: ص140؛ تفسير ابن كثير: ج4،ص582؛ امتاع الاسماع: ج14، ص417 و فتح القدير «شوكانى»: ج5، ص509.
[4] . قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم. ر.ك: شرح الأخبار: ج2، ص442؛ خصائصالأئمة: ص63 و مناقب آل ابى طالب: ج2، ص137، (با اندكى تفاوت).
[5] . پروردگارا، به عهدم وفا كردم، پس تو هم به پيمانت وفا كن.
[6] . اى كه درختان را از آب و گِل مىرويانى و شير چهارپايان را از ميان شكمبه و خون آنانجارى مىكنى و كودكان را در ميان شكم و پرده رحم مادران مىپرورانى، مرا از دست وزندان هارون رهايى بخش. ر.ك: عيون اخبار الرضا: ج1، ص87 و امالى طوسى: ص460،ح2؛ وسائل الشيعة: ج8، ص140، ح2. (با اندكى تفاوت).
[7] . بگو فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند. سوره سجده: آيه 11.
[8] . همانان كه فرشتگان جانشان را مىگيرند در حالى كه بر خود ستمكار بودهاند. سوره نحل :آيه 28.
آیه 42 «اللهُ يَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِينَ ..»
- بازدید: 861