ءَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّى شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ
ترجمه :
23. آيا من بگيرم از غير خدايى كه مرا آفريده و به من اين همه عنايت و تفضّل نموده و بازگشت من هم به اوست، به خدايى آلهه شما؟ و حال آنكه اگر خداوند متعال تقدير ضررى و خسارتى به من فرموده باشد، اين آلهه شما بىنياز نمىكنند به شفاعت خود نزد خدا مرا هيچگونه امرى را و مرا نجات از آن ضرر نمىدهند[1] .
تفسير :
(ءَأَتَّخِذُ) استفهام انكارى است، يعنى هرگز چنين نمىكنم و محال است از من صادر شود كه الهى غير از خالق خود بگيرم (مِنْ دُونِهِ آلِهَةً) نه اصنام شما را و نه آلهه ساير مشركين را مثل مجوس[2] كه قائل به يزدان[3] و اهرمن[4] شدند و پرستش آتش كردند، به توّهم اينكه توجّه به خدا نمىشود و
مخلوقى لطيفتر از آتش نيست، بايد به او توجّه كرد و گاوپرستان و گوسالهپرستان و ملائكهپرستان و جنپرستان و درختپرستان و غير اينها، حتّى انبيا پرستان يا ائمهپرستان و امثال اينها.
(إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ) يردنى بوده كسره به جاى ياء است. (بِضُرٍّ) كه اگر بلايى و ضررى از جانب خداوند متعال به من متوجه شود.
(لا تُغْنِ) لا تغنى بوده، كسره به جاى ياء است. (عَنِّى شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً) اما آلهه شما كه شعور و ادراك ندارند، اصلاً نمىفهمند كه ضرر به من متوجّه شده و نمىتوانند شفاعت كنند و امّا كسانى كه حق شفاعت دارند، مثل ملائكه و انبيا و اوصيا و مومنين؛ اوّلاً شفاعت آنها خاص به اهل توحيد و ايمان است و ثانياً، تا اذن و اجازه نداشته باشند شفاعت نمىكنند.
(وَ لا يُنْقِذُونِ) اين هم ينقذونى بوده كسره به جاى ياء است و بالجمله، در مقابل اراده حق احدى نيست بتواند عرض اندام كند، چه اراده نعمت و تفضّل و چه اراده بلا و عقوبت «اللّهُمَّ لاَ مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ، وَ لاَ مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ»[5] .
[1] . ترجمه ديگر: آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر خداى رحمان بخواهد به منگزندى برساند، نه شفاعتشان به حالم سود مىدهد و نه مىتوانند مرا برهانند؟
[2] . مجوس : ]فارسى باستان: مگوش، موغو، مگ؛ فارسى جديد: مغ[. كلمه مجوس، ايرانىالاصل است و به وسيله آرامىها با تغيير صوتى و حرفى مختصر در زبان عرب وارد شدهاست. پور داود راجع به ريشه و تاريخچه اين لغت مىنويسد: نزد نويسندگان قديم از كلمهمغ پيشواى دينى زرتشتى اراده شده و همين كلمه است كه در همه السنه اروپايى موجوداست. موثقين از نويسندگان قديم، ميان مغهاى ايرانى و مغهاى كلدانى فرق گذاشتهاند.مغان ايران كسانى هستند كه به فلسفه و تعليم زرتشت آشنا هستند، اما مغان كلده در ضمنتعليم دينى خود، از جادو و طلسم و شعبده نيز بهرهاى دارند. در سراسر اوستا جادو وجادوگرى نكوهيده شده است و بعضى هم مجوس را معرب لفظ يونانى «ماگوس»پنداشتهاند. لفظ مجوس فقط يك بار در قرآن مجيد(سوره حج: آيه17) به كار رفته است وبه نحوى از آن ياد شده كه نشان مىدهد از اهل كتاب هستند. منظور از مجوس پيروان دينمزديسنا يا زردشتيان است. مسلمانان، به موجب حديثى كه عبدالرحمن ابن عوف روايتكرد، در حق آنان معامله با اهل كتاب روا داشتهاند. شهرستانى در كتاب ملل و نحل مجوسرا اعم از زردتشى مىداند. ر.ك: دانشنامه قرآن: مدخل «مجوس».
[3] . يزدان (ايزد): به معناى ستودنى ودر خور ستايش ، نام عام فرشتگان مينوى در آيينزردُشتى، در اوستايى، يَزَتَ ودر پهلوى، يزَد تلفظ مىشود. ايزدان در آيين زردشتى درمرتبهاى پايينتر از امشا سپندان قرار دارند. در اُوستا از ايزدان مادگى نيز سخن به ميانمىآيد. ايزدان در آيين زردشتى به دو گروه مينوى ومادى تقسيم مىشوند اهورا مزداسرور ايزدان مينوى وزردشت سرور ايزدان مادى است. واژههاى سَينا، يَشت، يَزد ويَزدان(ايزدان) برگرفته از همين نام است. ر. ك: دانشنامه دانشگستر: مدخل «ايزَد».
[4] . اهريمن: شيطان در باورهاى ايران پيش از اسلام صورت دگرگون شده واژه اوستايىانگره مَـئينو، به معنى خرد زشت وخبيث وانديشه بد، كه در برابر سِپنتامئينو، نيروىِ خيراست. انگره مئينو با گذشت ايام به شكل اَخرِه سينو، اَهَرَه مينو، وآهرِمَن درآمده ودر زبانفارسى امروز اهريمن شده است. اهريمن معادل شيطان وابليس در اديان سامى است. درجهانبينى زردشتى، جهان عرصه نبرد دو نيروى خير وشر است. درگاتما يا گاهانزرتشت ، نيروى خير، سپنتا مئينو نام دارد، در ذرّات عالم، خير وشر وجود خارجى ندارد،واهورا مزدا خالق اهريمن نيست. ر. ك: دانشنامه دانش گستر: مدخل «اهريمن».
[5] . خدايا، مانعى نيست كه جلوى آنچه عطا كردى بگيرد و هر كه تو مانع شوى نمىتواند،عطا كننده باشد. ر.ك: تهذيب الأحكام: ج3، 87؛ اقبال الأعمال: ج1، ص325 و بحارالأنوار :ح83، ص134، ح14.
آیه 23 «ءَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً...»
- بازدید: 802