(الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَيُوْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ بِالاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ)
ترجمه :
4. كسانى هستند كه بر پا مىدارند نماز را و ادا مىكنند زكات را و آنها به آخرت و قيامت، آنها يقين دارند[1] .
تفسير :
(برپا داشتن نماز اولين نشانه محسنين)
(الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ) كه اهم فرايض الهيه (نماز) است:
«الصَلاَةُ عَمُودُ الدِينِ»[2] .
«مِعْرَاجُ المُوْمِنِ»[3] .
«عِنْوَانُ صَحِيفَةِ المُوْمِنِ»[4] .
«أوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ العَبْدُ يَوْمَ القِيَامَةِ، إنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا، وَإنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا»[5] .
«قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ»[6] الى غير ذلک من الفضائل.
و [نماز] مشتمل بر بسيارى از عبادات است: اقرار به توحيد ونبوت وولايت، تلاوت قرآن، ذكر، دعا، سلام، قيام در پيشگاه ربوبى، ركوع، تعظيم در درگاه [خداوند]، سجود، به خاك افتادن واظهار ذلت كردن، طهارت از نجاسات واحداث[7] ، وتوجه به حضرت حق؛ ولذا تارك آن را كافر شمردند[8] ومُضَيِّع[9] آن مُورِثِ[10] زوال ايمان مىشود.
تنبيهان (= دو تنبيه):
اول : اينكه [منظور از] اقامه صلات، مراد صلات صحيحه است كه تام الاجزاء والشرائط باشد[11] وعمده شرط صحت آن ايمان است كه شرط صحت كل عبادات است. پس غير مومن امتثال[12] اين امر را نكرده واز زمره محسنين خارج است.
دوم : اقامه صلات مجرد اتيان[13] نيست؛ بلكه بايد نگاهدارى كرد كه ]ثواب وآثار آن[ از بين نرود وديگران را وادار كرد بر اتيان به آن.
[پرداخت زكات، نشانه ديگر محسنين]
(وَيُوْتُونَ الزَّكوةَ) زكات[14] به نُه چيز تعلق مىگيرد :
غَلّات[15] اربعه: گندم، جو، خرما وكشمش.
اَنعام[16] ثلاثه: شتر، گاو وگوسفند. نَقدِيْن: طلا ونقره سكهدار وهر كدام حدّ نصابى دارد ومقدار اداى آن مختلف است. ]و [در فقه معيّن شده ودر حكم زكات است بسيارى از حقوق ماليه وگفتند عقوبت تارك زكات قبل از موت به صاحبش مىرسد به دليل قوله تعالى: (وَأَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لاْ أَخَّرْتَنِى إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصّالِحِين)[17] .
[نيكوكاران به آخرت يقين دارند]
(وَهُمْ بِالاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ) البته كسى كه يقين به آخرت داشته باشد در مقام تدارك آن بر مىآيد، بلكه مثل زيد بن حارثه[18] مىشود كه گفت: «أصبحت وقناً[19] وصداى نغمههاى بهشت وزفير[20] جهنم را مىشنوم واشخاص بهشتى وجهنمى را مىبينم»[21] وبايد به جميع ضروريات قيامت معتقد باشد كه مكرراً ذكر شد.
[1] . ترجمه ديگر: همان كسانى كه نماز برپا مىدارند وزكات مىدهند، وهم ايشانند كه به آخرت يقين دارند.
[2] . نماز ستون دين است. المحاسن: ج1، ص44، ح44؛ دعائم الاسلام: ج1، ص133؛ امالىصدوق: ص739، ضمن ح1006 وبحارالأنوار: ج79، ص218، ح36.
[3] . نماز معراج مؤمن است. ر. ك: تفسير رازى: ج1، ص266؛ بحارالأنوار: ج79، ص 303ومستدرک سفينة البحار: ج6، ص343.
[4] . ]نماز،[ صدر نامه مؤمن است . منبعى براى اين عبارت يافت نشد، اما در منابع روايتى بهاين صورت آمده: «عنوان صحيفة المؤمن حبّ علي بن أبي طالب؛ صدر نامه مؤمن، دوستى علىبن ابى طالب است». ر. ك: مناقب آل ابى طالب: ج2، ص173؛ الفضائل «شاذان بنجبرئيل»: ص114؛ كنز العمال: ج11، ص611 وبحارالأنوار: ج27، ص142، ح149.
[5] . اول چيزى كه روز قيامت مورد محاسبه قرار مىگيرد نماز است. اگر قبول شد، سايراعمال قبول مىشود واگر رد شد، ساير اعمال نيز رد مىشود. ر. ك: كافى: ج3، ص268،ح4؛ تهذيب الأحكام: ج2، ص239، ح15؛ وسائل الشيعة: ج4 ص34، ح10 وبحارالأنوار :ج7 ص267، ح33.
[6] . نماز باعث تقرّب هر پرهيزگارى است. نهج البلاغة: حكمت 136؛ كافى: ج3، ص265،ح6؛ دعائم الاسلام: ج1، ص133؛ من لا يحضره الفقيه: ج1، ص210، ح637 وبحارالأنوار :ج75، ص60، ح138.
[7] . اَحدَاث (جمع حَدَث): در اصطلاح فقه هرآنچه مبطل طهارت باشد وبر دو قسم است :اكبر واصغر. آنچه را موجب غسل شود، حدث اكبر گويند مانند جنابت وحيض وهر چه راموجب وضو شود، حدث اصغر گويند مانند خواب وبول. معارف ومعاريف: ج2، ص871.
[8] . بنا بر روايات عقوبتِ سخت ودردناكى در انتظار افراد تارك الصلاة است. همچنين طبقروايات كسى كه نماز نمىخواند، از شراب خوار، زناكار، كافر وحتى منافق بدتر وپستتراست. ر. ك: كافى، ج2، ص386؛ علل الشرائع: ج2 ص34، ح1 وجامع الأخبار: ص74.
[9] . مُضَيِّع : كسى كه ضايع مىكند. در اينجا به معنى ضايع كردن ودر واقع در معنى مصدرىآمده است.
[10] . مُورِث: سبب؛ باعث.
[11] . يعنى هم اجزاى نماز وهم شرايط آن درست وتمام باشد.
[12] . امْتِثال : اطاعت كردن.
[13] . اِتْيان : انجام دادن.
[14] . زكات : در لغت به معناى نمو، بركت وپاكيزگى است ـ كه معنى اخير آن در آيه 21 سوره نور و74 كهف آمده است ـ ودر اصطلاح به معنى جدا كردن بخشى از گونههايى از مالاست كه به طورى خاص در مصارف معلومى خرج مىگردد. اين فريضه بنا بر اشارات قرآنى در امتهاى گذشته وجود داشته كه شارع اسلامى بر آن صحه زده است كه درسورههاى مريم: آيه 31، بقره: 43 و83 به آن اشاره شده است. در فقه اسلامى دو نوع زكاتوجود دارد: زكات بدن ومال. زكات بدن همان زكات عيد فطر مىباشد كه مستند آن سنتواجماع است. آيه 14 سوره اعلى (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى ) مُشعر به آن است وبنا بر نظر اماميه وجوب آن مشروط به بلوغ، عقل وقدرت بر تهيه نيازمندىهاى خود وخانوادهخويش در طول سال است كه بايد در غروب روز آخر ماه رمضان تا زوال روز عيد از مالجدا گردد وبه مستحق داده شود. وجوب زكات مال علاوه بر سنت وا جماع مسلمانانآياتى از قرآن است كه بيانگر حكم زكات مىباشند كه در سورههاى بقره: 177؛ مؤمنون: 4؛روم: 39؛ فصّلت: 7؛ انعام: 141؛ إسراء: 26؛ آيه همين سوره؛ ذاريات: 19 ومعارج: 24 به آناشاره شده است. بنا بر آيه 60 سوره توبه مستحقان زكات هشت گروهند: فقرا، مساكين]درماندگان[، جمع آورندگان زكات، مؤلفة قلوبهم (اشخاص غير مسلمان يا سست اعتقادكه جهت خوشبينى به اسلام به آنان داده مىشود)؛ رقاب (آزاد كردن بندگان)؛ غارمين(وامدارانى كه فقط قادر بر به دست آوردن مخارج سال خويشاند)؛ فى سبيل الله (درمصالح عامه مسلمانان) وابن سبيل (شخصى كه در سفر نادار شده). در كتب فقهى اماميهزكات نُه شئ در صورت رسيدن به حدّ نصاب وگذشت سال بر آن واجب است كه عبارتنداز: طلاى مسكوك، نصاب: 20 مثقال ، يك چهلم؛ نقره مسكوك ، نصاب : 200 مثقال، يك چهلم؛ گندم ، جو، خرما ومويز، نصاب : 300 صاع در حدود 910 كيلوگرم ، با آبيارى يكبيستم، بدون آبيارى يك دهم؛ گوسفند شامل بر بز، ميش، قوچ، نصاب: 40 رأس ، يكرأس ونصاب بعدى آن 121 رأس است كه زكات آن دو رأس است واز آن بيشتر حكممخصوص خود را دارد؛ گاو، نصاب : 300 رأس ، يك تبيع ـ يعنى گوساله وارد دو سال ـاست ونصاب بعدى آن 40 رأس است كه زكات يك مسنه ـ يعنى گوساله وارد سه سال ـاست وشتر، نصاب : 5 نفر، يك گوسفند، نصاب بعدى 10 نفر كه زكات آن دو گوسفنداست. ر. ك: دانشنامه قرآن: ج1، ص1146، مدخل «زكات».
[15] . غَلّات (جمع غِلّة): گياهانى هستند كه دانههاى آنها را آرد كرده يا آرد نكرده به مصرفمىرسانند.
[16] . اَنْعَام (جمع نَعَم): چهارپايان.
[17] . واز آنچه روزى شما گردانيديم، انفاق كنيد، وپيش از آنكه يكى از شما را مرگ فرا رسدوبگويد: پروردگارا، چرا تا مدتى بيشتر اجل مرا به تأخير نينداختى تا صدقه دهم وازنيكوكاران باشم؟ سوره منافقون: آيه 10.
[18] . زيد بن حارثه : نام مادرش سعدى بنت ثعلبه ونام پدرش حارثه شراحبيل كلبى وكنيه زيد ابو اُسامَة بوده است . وى از جمله قدماى صحابه وبسيار به پيامبر نزديك بود. در دوران جاهليت هنگامى كه با مادرش به ديدار اقوامش مىرفت عدهاى از غارتگران زيد را ازدست مادرش ربودند ودر بازار عكاظ فروختند وحكيم بن حزام وى را براى عمهاش خديجه بنت خويلد خريدارى كرد. البته داستان زيد را به شكلهاى ديگرى هم روايت كردهاند، اما مسلّم اين است كه پيامبر او را از همسرش حضرت خديجه 3 درخواست كرد وخديجه غلامش زيد را به پيامبر بخشيد. پيامبر دختر عمه خود زينب بنت جحش رابه ازدواج زيد درآورد كه در سال چهار هجرى زيد او را طلاق داد وبا اُمّ أيمن ازدواج كرد.ثمره ازدواج آنان اُسامة بن زيد شد. زيد در سن 55 سالگى در جنگ موته به شهادترسيد. ر. ك: دايرة المعارف تشيّع: ج8، ص578.
[19] . صبح كردم در حالى كه يقين پيدا كردهام.
[20] . زفير : بازدم ، صداى آتش آنگاه كه به شدت مشتعل گردد. همچنين زفير صداى جهنم است كه در اينجا به اين معنى آمده است.
[21] . شايان ذكر است اين واقعه درباره حارث بن نعمان به اين صورت اتفاق افتاده است كه پيامبر به او عرض كرد: چگونه صبح كردى؟ گفت: صبح كردم در حالى كه در مقام يقين بودم. پيامبر فرمودند: علامت يقين تو چيست ؟ گفت: از دنيا وآنچه در آن است جدا شدم ودل كندم وگويا به بهشت مىنگرم كه اهل آن مُتنعّمَند واهل جهنم را در عذاب مىبينم و الآن شعلههاى آتش جهنم را مىبينم. المحاسن: ج1، ص251؛ كافى: ج2، ص53، ح2؛بحارالأنوار: ج67، ص159، ح17.
آيه 4 : «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَيُوْتُونَ الزَّكوةَ ...»
- بازدید: 880