من همان طفلم كه پروردى مرا ناتوان بودم قوى كردى مرا
من همان بودم ضعيفى ناتوان كه مرا از كودكى كردى جوان
من همان بودم فرومانده به جهل كه فزودى دانشم بسيار سهل
من همان سرگشته ام گم كرده راه كه پناه خود مرا دادى مرا
من همان بودم مريض نيمه جان كه شفا بخشيديم در هر زمان
من همان ناچيز باشم در جهان كه تو دادى رفعتم بر مردمان
من همانم جائع سير از طعام كه مرا ره داده اى در بار عام
من همان تشنه افسرده حال كه شدم سيراب از آب زلال
من همانم كه ز درياى وداد قطره اى خوردم كه تا گيرم مراد
من همانم آن فقير بى نوا كه تو كردى درد فقرم را دوا
من همانم خائف از كردار زشت كه تو كردى ايمنم از سرنوشت
من همانم جامه بر تن بى اساس كه مرا پوشيده اى تقوى لباس
من همانم در جهان بودم ذليل كه براه عزتم بودى دليل
من همانم دايم از تو در سوال تو همانى بردى از من هر ملال
من همانم صاحب روى سياه تو همانى ساتر جرم و گناه
من همانم رانده خلق و عباد تو همانى آن كه بر من جاى داد
من همانم آن خطاكار اثيم تو همانى آن خداوند كريم
من همان مستضعف بى ناصرم كه تويى در وقت نصرت ياورم
من همان طفلم كه پروردى مرا
- بازدید: 1416