ای تیغ زمان زمانۀ نیرنگ است
ای تیغ بیا که دیده ام خون رنگ است
یک بار نشد که سیر بینم رویش
بشتاب دلم برای محسن تنگ است
عمریست که دیده را تَرَش ساخته ام
خود را خجل از برادرش ساخته ام
با تختة گهوارۀ او نیمۀ شب
تابوت برای مادرش ساخته ام
ای تیغ ندیدی که بُریدم آن شب
تابوت به شانه می کشیدم آن شب
از خانة خویش تا کنار قبرش
ای وای که خونِ تازه دیدم آن شب
دلتنگ نگاهِ دلنوازش هستم
دلتنگ رخ کودک نازش هستم
ای تیغ نمی رود زِ یادم هرگز
با دست خودم دیدۀ بازش بستم
ای تیغ نجات بخش حیدر بودی
از تیغِ زبانِ خلق بهتر بودی
هرچند شکافتی سرم را اَلحق
صد مرتبه مهربان تر از در بودی
ای تیغ اگر چه زهر آبم کرده
تا سینه، شراره ات کبابم کرده
ای تیغ علاجِ جگرم می کردی
پیش از تو غمی خانه خرابم کرده
عمریست که هر لحظه عذابم دادند
ای وای که رنج بی حسابم دادند
کشتند کسی را که سلامم می کرد
آنان که به دشنام جوابم دادند
ای تیغ زمان زمانۀ نیرنگ است
- بازدید: 1957