٤٥. پادشاه محمدشاه خدابنده مغولى حنفى شافعى

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

پادشاه محمد شاه خدابنده (1) پس از اين كه متوجه شد مذاهب چهارگانه پس از مذهب تشيع قرار مى‏ گيرند، به تشيع گرويد. او فهميد كه در زمان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏ آله هيچ ‏يك از صاحبان جهان، مذهب اهل‏ سنت را نداشته ‏اند و پس از اين كه به گفت‏ و گوى ميان علامه حلى قدس ‏سره (2) و برخى علماى اين مذاهب، گوش فرا داد، به تشيع گرويد.
پادشاه محمد خدابنده در سال 707 قمرى بر تخت پادشاهى ايران نشست و در سال 716 قمرى چشم از دنيا فروبست.
احمد زينى دحلان، مفتى شافعى‏ هاى مكه مكرمه مى‏ گويد:
محمد شاه با رافضى‏ ها رابطه برقرار كرد و اعتقادات او رفته ‏رفته باطل گرديد. ذكر شيخين را از خطبه حذف و نام دوازده امام را جاى‏ گزين آنها نمود و بر روى مسكوكات نام پيشوايان را حك كرد. (3)
علامه مجلسى رحمه‏ الله مى‏ گويد:
علت شيعه‏ شدن پادشاه محمد اين بود كه او بر همسر خويش خشم‏گين شد و سه مرتبه به او خطاب كرد كه تو را طلاق دادم ولى پس از آن پشيمان شد و از علما خواست تا چاره ‏اى براى حل اين مسأله پيدا كنند. ولى آنها در جواب گفتند: «چاره ‏اى وجود ندارد.» به آنها گفت: «در هر مسأله ‏اى اختلاف‏ نظر داريد. آيا فقط در اين يكى اختلافى نيست؟» گفتند: «اختلافى وجود ندارد.» در اين هنگام يكى از وزيران به محمد شاه گفت: «دانش‏مندى در شهر حله به‏ سر مى‏ برد كه به باطل ‏بودن اين مسأله معتقد است.» نامه‏ اى برايش نوشت و براى او فرستاد. علماى سنى از اين امر ناراحت شدند و با اعتراض به پادشاه گفتند: «او تابع مذهب غلطى است و خرد كامل ندارد. در شأن پادشاه نيست كه اين چنين فردى را به دربار احضار كند.» پادشاه گفت: «بگذاريد حاضر شود تا حقيقت را دريابيم.» علامه حلى حاضر شد. پادشاه قبل از آن به دنبال تمامى دانش‏مندان چهار مذهب اهل ‏سنت فرستاده و آنها را براى برپايى اين مجلس احضار كرده  بود.
 علامه حلى وارد مجلس شد و نعلين خود را در آورد و در دست گرفت و همراه خود برد و سلام داد و كنار پادشاه نشست. علماى سنى پس از ملاحظه اين عمل گفتند: «آيا به پادشاه عرض نكرديم كه شيعيان عقل ضعيفى دارند؟» پادشاه گفت: «از او سؤال كنيد، دليل اين كارش چيست؟» آنها به علامه گفتند: «چرا براى پادشاه سجده نكردى و آداب دربار را رعايت ننمودى؟» علامه حلى گفت: «پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله با همه عظمت به او سلام مى‏ كردند. خداوند مى ‏فرمايد: هنگامى كه داخل خانه ‏اى شديد، بر خويشتن سلام كنيد؛ سلام و تحيتى از سوى خداوند پر بركت و پاكيزه. (4) در اين مسأله  ميان ما و شما اختلافى نيست به ‏جز اين كه ما سجده براى غيرخدا را جايز نمى ‏داريم.»
به او گفتند: «چرا كنار پادشاه نشستى؟»
گفت: «جايى جز آن  نبود.»
علامه به عربى صحبت مى‏ كرد و صحبت‏ ها براى پادشاه ترجمه مى‏ شد.
به او گفتند: «براى چه نعلينت را با خود وارد مجلس كردى؟
اين سزاوار افراد عاقل بلكه حتى در شأن انسان عادى نيست.»
علامه گفت: «ترسيدم حنفى‏ ها او را به سرقت ببرند، همان‏ گونه كه ابوحنيفه نعلين پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله را ربود!»
حنفى‏ ها فرياد زدند: «خير اين درست نيست. كى ابوحنيفه در زمان پيامبر بوده؛ او صد سال پس از رحلت ايشان به دنيا آمد!»
علامه گفت: «فراموش كردم شايد سارق شافعى بوده.»
شافعى‏ ها فرياد زدند: «شافعى در روز وفات ابوحنيفه متولد شد و چهار سال در شكم مادرش بود و از آن خارج نمى‏ شد تا رعايت احترام ابوحنيفه را داشته باشد و پس از وفات ابوحنيفه به دنيا آمد و زندگى او دويست سال پس از رحلت پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و ‏آله بود.»
علامه حلى گفت: «شايد مالك بود!» مالكى ‏ها فرياد زدند و مانند شافعى‏ ها جواب دادند.
علامه حلى گفت: «شايد احمد بن‏ حنبل بوده!»
حنبلى‏ ها نيز معترضانه جوابى را براى دفاع ابراز كردند.
سپس علامه رو به پادشاه كرد و گفت: «اى پادشاه! اكنون با اطلاع شديد كه هيچ ‏كدام از پيشوايان اين مذاهب در زمان پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و ‏آله و يا صحابه نبودند و اين اندكى از بدعت‏ هاى آنان است. آنها اين چهار نفر را از ميان مجتهدان خود انتخاب كردند و پيشواى مذهب قرار دادند و به فتواهاى آنها عمل مى‏ كنند و به ديگر مجتهدان اجازه نمى ‏دهند تا خلاف اين چهار نفر فتوا دهند، حتى اگر فرد مفتى درمقام فتوا از آنها بهتر باشد.»
پادشاه گفت: «هيچ‏ كدام از آنها در زمان رسول صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله و صحابه نبودند؟»
همگى گفتند: «خير.»
علامه حلى گفت: «ما شيعيان پيروان اميرالمؤمنين عليه‏ السلام هستيم كه ايشان به منزله شخص پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله است (5) وعلاوه بر آن، برادر، پسرعمو و جانشين نيز براى پيامبر به ‏شمارمى‏ آيد. به هر حال طلاق دادن شما باطل است؛ زيرا شرايط مطلوب را ندارد؛ از جمله وجود دو نفر مرد عادل.
آيا جناب پادشاه دو نفرعادل صيغه طلاق را جارى فرمودند؟» پادشاه گفت: «خير».
بدين‏ شكل علامه حلى قدس‏ سره اين مسأله را براى پادشاه حل كرد. وى پس از آن شروع به بحث با علماى اهل ‏سنت نمود و همه را با دلايل و براهين خود مغلوب كرد. (6)
پس از اين صحنه، پادشاه به تشيع گرويد و از سر و جان شيفته اين مذهب شد. به همين دليل، عده‏ اى را در سرتاسر شهرها فرستاد تا خطبه ‏هايى را در شأن پيشوايان معصوم ايراد كنند و دستور داد تا خطبه‏ ها، در مساجد و معبدها نوشته شود.
علامه بزرگوار و پژوهش ‏گر، سيد جعفر بحرالعلوم مى‏ گويد:
پادشاه امر كرد تا علماى شيعه امامى احضار شوند. علامه جمال ‏الدين و فرزندش فخرالمحققين حاضر شدند. علامه هنگام حضور، دو كتابى را كه خود نوشته بود به‏ نام نهج‏ الحق و كشف الصدق و منهاج ‏الكرامه به پادشاه هديه كرد و در اثر همين امر، شيعيان و علماى آنان مشمول لطف كامل پادشاه قرار گرفتند. سلطان امر كرد، قاضى قضات، نظام ‏الدين عبدالملك كه بهترين دانش‏مند عصر خود بود، با علامه حلى قدس‏ سره مباحثه كند. پادشاه مجلس عظيمى مهيا كرد و در آن علماى بسيارى را احضار نمود. علامه با تمام آنها به مناظره و مباحثه نشست و با ادله عقلى و حجت‏ هاى نقلى، باطل‏ بودن مذهب آنها را ثابت كرد و حقانيت مذهب تشيع دوازده امامى را به اثبات رسانيد. همه مات و مبهوت و خاموش گرديدند و توان پاسخ ‏گويى نداشتند؛ گويى زبان آنها بسته شده بود. در پايان با استناد و استفاده از كتاب نهج ‏الحق و كشف‏ الصدق بر آن چه بيان كرد، تأكيد نمود. پادشاه، وزيران، سربازان و عده زيادى از علما و بزرگان، با ملاحظه اين بحث و مناظره، به مذهب حق اهل‏ بيت عليهم‏ السلام گرويدند و دستور دادند تا خطبه‏ ها و مسكوكات به‏ نام پيشوايان معصوم مزين گرديد.
در مجلس پادشاه، علماى مذاهب اهل ‏سنت بى‏ شمارى حضور داشتند؛ ازجمله: مولوى قطب ‏الدين شيرازى و عمر نويسنده قزوينى و احمد بن محمد كشى و سيد ركن ‏الدين موصلى.
علامه حلى قدس ‏سره پس از پايان‏ يافتن مناظره، خطبه ‏اى شيوا و رسا ايراد كرد كه در آن خداوند را ستايش كرد و بر پيامبر و دودمانش درود فرستاد.
در اين هنگام سيد ركن ‏الدين گفت: «آيا دليلى براى جواز صلوات فرستادن بر غير پيامبران در اختياردارى؟»
علامه حلى گفت : «آنها كه هرگاه مصيبتى بر ايشان مى‏ رسد، مى ‏گويند ما از آن خدايم و به سوى او بازمى‏ گرديم.» (7)
ركن ‏الدين گفت: «چه مصيبتى بر على و فرزندانش وارد شده كه صلوات بر آنها را جايز ساخته؟»
علامه حلى برخى از مصيبت ‏ها را ذكر كرد. سپس گفت: «و چه مصيبتى از اين بزرگ ‏تر كه يكى همانند شما، مدعى است كه از نسل آنها به ‏شمار مى‏ آيد ولى به مذهب مخالف آنها گرويده؟»
اين گفتار مورد تحسين حاضران قرار گرفت و صداى خنده از مجلس بلند شد. در اين لحظه يكى از حاضران به همين مناسبت شعرى سرود:
كسى كه از تبار علوى ولى پيرو ناصبى‏ ها باشد، زاده پدر خويش نيست و خوى و طبع سگ از او بالاتر است؛ زيرا اين سگ از طبع پدرى خويش برخوردار است. (8)

************************************************************
1. محمدشاه پسر ارغون‏ خان پسر اباخان پسر هلاكوخان پسر تولى‏ خان پسر چنگيز معروف است.
2. از بزرگان شيعه امامى به ‏شمار مى ‏آيد. او حسن پسر يوسف بن ‏على بن‏ مطهر حلى، نزد شيعيان به علامه حلى مشهور است.
3. الفتوحات الإسلامية، ج 2، ص 81، چ مصر، 1354.
4. «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتا فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللّه‏ِ مُبارَكَةً» سوره نور، آيه61
5. خداوند در روز مباهله پيشواى ما را به منزله جان پيامبر قرار داد. خداوند در سوره آل‏ عمران، آيه 61 مى ‏فرمايد: «هرگاه بعد از علم و دانشى كه درباره مسيح به تو رسيده باز كسانى با تو به احتجاج و ستيز برخيزند و به آنها بگو: بيايد ما فرزندان خود را و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را و شما هم زنان خود را و ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از خود دعوت كنيد تا آن كه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغ‏ گويان قرار دهيم.»
6. همان‏ طور كه در اين كتاب آمده، احاديث تصريح كرده ‏اند كه حضرت على عليه ‏السلام وصى رسول خداست. ناگفته نماند مصادر حديث‏ ها تماما از كتاب‏ هاى اهل ‏سنت است.
7. «الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» سوره بقره، آيه 156
8. اذا كـان العلوى تـابع ناصبيا  لمذهبه فما هـو من أبيـه   وكان الكلب خيرا منه طبعاً  لأن الكلب طبع أبيه فيه

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page