١٢. احمد عاقب كوليبالى

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

استاد احمد عاقب كوليبالى در شهر (موبتى) كشور مالى به سال 1967 ميلادى تولد يافت. وى در خانواده ‏اى متدين و معتقد به مذهب مالكى پرورش يافت. به سال 1990 ميلادى به مذهب اهل‏ بيت عليهم ‏السلام مشرف شد.

موقعيت اجتماعى
استاد احمد كوليبالى در شهر بسيار محترم و ارجمند بود. وى داراى مدرك ليسانس در رشته علوم دينى بود. بسيارى از پست‏ هاى مهم مراكز و مؤسسات دينى و فرهنگى و اجتماعى را در دست داشت. او امام جماعت مسجد «الجامع» واقع در منطقه «مصرالأولى» شهر پايتخت، يعنى باماكو بود. هم‏چنين مدير مدرسه علوم دينى و مدرسه فرهنگ اسلامى بود. و از سرى پست‏ هاى فعاليت او مديريت بخش تبليغاتى راديوى پايتخت به شمار مى ‏رفت، و علاوه بر اين دبيركل گويندگان بخش عربى راديو (باماكو) و مدير مدرسه و كتابخانه فاطمه ‏الزهراى عليهاالسلام شهر پايتخت نيز بود.
استاد احمد مى‏ گويد: زمان آغاز آشناييم با تشيع و شيعيان به سال 1979 ميلادى هنگام پيروزى انقلاب اسلامى در ايران بازمى‏ گردد.

انگيزه ‏هاى بحث پيرامون حضرت مهدى عليه‏ السلام

متأسفانه برخى افراد باور مهم مسلمانان را به حضرت مهدى عليه ‏السلام به باد تمسخر مى‏ گيرند و قايل به نبودن آن حضرت هستند. و حال اين كه ما مى‏ بينيم قريب به اتفاق همه مسلمانان با كيفيت اختلاف مراتب بدان ايمان مى ‏آورند. مى‏ توان علل اعتقاد به نبودن حضرت مهدى عليه‏ السلام و ايجاد شك در مضمون روايات متعلق به آن را به دو صورت مشاهده نمود.
صورت اول: اين دسته از افراد به ‏طور واقع از تاريخ و ميراث اسلامى غافل و بى ‏اطلاع هستند.
صورت دوم: خوددارى سرسخت آن ها از پى‏گيرى موضوع به روش علمى است. وگرنه چه چيزى مى توان غير از اين بر آن ها روا داشت؟
چگونگى اثبات ولادت حضرت مهدى عليه ‏السلام
تاريخ ‏نويسان ولادت حضرت مهدى عليه‏ السلام را به ‏طور كامل ذكر كرده ‏اند، و در اين زمينه مى‏ توان آنچه را آن ها نسبت به آن حضرت نوشته‏ اند را با فحواى گفته شده در روايت مقارنه نمود تا شاهد نوعى تقارب و مطابقت ميان هر مورد باشيم، مثلاً مى‏ توان كتاب‏ هاى ذيل را در اين زمينه ملاحظه كرد:
الكامل فى ‏التاريخ، ابن اثير، ج7، ص274؛
مروج‏ الذهب،ابن‏ مسعودى، ج4، ص112؛
تاريخ، ابن‏ خلدون، ج4، ص115؛
مرآه‏ الجنان، يافعى، ج2، ص127؛
تاريخ ابوالفداء، ج1، ص361؛
سبائك ‏الذهب، سويدى، ص346؛  
وفيات ‏الاعيان، ابن‏ خلّكان، ج4، ص562.

استاد احمد مى‏ گويد: با خود گفتم اگر مسأله امام مهدى عليه ‏السلام خرافاتى بيش نيست پس چرا همه بزرگان تاريخ و اسلام بر ولادت آن حضرت اتفاق‏ نظر دارند؟
فهميدم كه برخى هوا و هوس خود را در فهم تاريخ دخالت مى ‏دهند. ازاين مسأله در حيرت فرو رفتم و ذهنم تعداد زيادى سؤال با رنگ و بوى شكاكى پيش رويم نهاد.

مهدى منتظر عليه ‏السلام از سلاله پاك پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و ‏آله
استاد احمد مى ‏گويد: بحث و بررسى را با عمق بيشترى دنبال كردم، تا اين كه يكى ازدوستان فعلى خودم را كه در كانون «الجمعية اللبنانية الشيعية» فعاليت داشت، كه پيش‏تر با او آشنايى نداشتم، آشنا شدم و او مرا به سوى مجموعه ‏اى از روايات اهل‏ بيت عليهم ‏السلام كه در شأن حضرت مهدى عليه‏ السلام گفته شده بود راهنمايى نمود.
با مراجعه به روايات، متوجه شدم كه تعداد زيادى از اين روايات از آن حضرت و زمان ظهورشان سخن مى ‏گفتند، و پى‏گيرى اين روايات خود به ‏خود مرا به سمت مطالعه در كتاب‏ هاى شيعيان سوق داد، تا پاسخ پرسش‏ هايى را كه هميشه به دنبال آن بودم، دريافت كنم، پرسش ‏ها به ‏طور كلى حول موضوع امامت و خلافت بود.
اين كتاب‏ ها كم ‏كم مرا به سمت متونى راهنمايى كرد كه در مورد امامت حضرت على ‏ابن ابى‏ طالب و اهل‏ بيتش عليهم‏ السلام تأليف شده بود.
جالب اين بود كه اين متون مورد اتفاق‏ نظر هر دو مذهب در بخش باورها بودند. تا اين كه از طريق همين كتاب ‏ها با نام پيشوايان و ويژگى‏ هاى فردى آشنا شدم. و همين‏ طور ادامه دادم تا اين كه حقيقت سخنان ناخوشايندى را كه در مورد شيعيان گفته مى‏ شد به خوبى كشف كردم، و اطلاع يافتم كه اين گفته فاقد اعتبار و بسيار نادرست است.

لحظه ‏هاى آغازين هدايت
و بدين شكل استاد احمد دريافت كه شيعيان مورد هدف تيرهاى تهمت و افترا قرار گرفته ‏اند. و به همين دليل باعث شد تا با جديت و پشتكار فراوان بحث و بررسى را انجام دهد شايد كه حقايق برايش به‏ طور كامل روشن گردد تا اين كه كم ‏كم راه هدايت به سوى حقيقت برايش هموار شود.آخرين مرحله از مطالعات وى كتاب ‏هاى مناظره‏ هاى اعتقادى بود، كه به عنوان پايان‏ بخش جدال فكرى سختى كه استاد احمد در آن به‏ سر مى ‏برد. ابتدا كتاب المراجعات سيد شرف ‏الدين و سپس كتاب‏ هاى استاد محمد تيجانى سماوى: آن‏ گاه هدايت شدم، تا با راست‏گويان باشم، از آگاهان بپرسيد را مورد مطالعه قرار داد.
استاد احمد مى‏ گويد: ژرف‏ نگرى بنده در اين كتاب‏ ها و آگاهى يافتن از بستر حوادث، اثر بسزايى بر درونم گذاشت. در اثر مطالعه يافتم كه شيعيان از همه به پيامبر خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله نزديك ‏تر و روش عمل آن ها به سنت دقيق ‏تر است؛ زيرا كه آن ها منش اهل‏ بيت عليهم ‏السلام را مورد عمل قرار مى‏ دهند، اهل‏ بيتى كه پيامبر اسلام صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله امت را به پيروى از آن ها و عدم دورى‏ جستن از آنان امرفرموده ‏اند. چون ديدم كه ديگر چاره ‏اى ندارم جز اين كه به مذهب اهل‏ بيت عليهم ‏السلام مشرف شوم، و سوار كشتى نجات آن ها گردم و به ريسمان‏شان چنگ زنم، به همين دليل به سال 1995 ميلادى در شهر باماكو پايتخت كشور مالى شيعه شدم.