بخش شش

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

بازگشت اهل بيت به مدينه

بازگشت اهل بيت به مدينه  
تاريخ نهضت و قيام مقدس حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام والسلام يكى از پرافتخارترين فصول تاريخ اسلام است ، و اين دوره كوتاه كمتر از يكسال هر چند از نظر كيفيت و آثارى كه بر آن بار شد بسيار پراثر و جاويد و زوال ناپذير است ، مى توان مبدا اين دوران كوتاه تاريخى را از اواخر ماه رجب سال شصت هجرى مقارن حركت ابا عبدالله عليه السلام از شهر مدينه به طرف مكه قرار داد و پايان آن را هم بازگشت اهل بيت عصمت و طهارت به مدينه طيبه دانست ، هر چند تاريخ ورود اهل بيت به مدينه معلوم نيست و نمى دانيم كه چند ماه در شهر دمشق اقامت كرده اند، و در چه تاريخى دقيقا از شام رهسپار مدينه گشته اند، و چه مدتى در راه شام تا به مدينه بوده اند؟
اما اجمالا مى توان مطمئن بود كه از حركت اهل بيت از مدينه در ماه رجب هنوز يك سال تمام نمى گذشت كه امام چهارم عليه السلام با خاندان عصمت و طهارت پس از گذراندن دوران اسارت به مدينه بازگشتند و مستقيما از شهر دمشق راه مدينه را در پيش گرفتند.
اما آمدن اهل بيت از شام به طرف عراق و رسيدن آنها در اربعين يعنى روز بيستم ماه صفر به كربلا را به هيچ وجه نمى توان باور كرد، يا سندى قابل اعتماد براى اين افسانه تاريخى به دست داد، اهل بيت عصمت در ماه رجب سال 60 از مدينه به مكه رفته اند و در ماه ذى حجه همان سال از مكه رهسپار عراق شده اند. و در محرم سال 61 پس از شهادت امام عليه السلام و ياران بزرگوارش به عنوان اسيرى به كوفه رفته اند، و پس از آنكه مدتى در كوفه گرفتار بوده اند طبق دستورى كه از شام رسيد آنان را به شام فرستادند و از آنجا هم بعد از مدتى كه معلوم نيست به مدينه طيبه بازگشته اند.

تاريخ حركت اهل بيت از كوفه

تاريخ حركت اهل بيت از كوفه  
حق آن است كه تاريخ حركت اهل بيت از كوفه به شام و تاريخ رسيدن آنان به شهر دمشق و مدت توقيف اسيران آن عصمت در مركز حكومت يزيد و تاريخ حركت آنان از دمشق به طرف مدينه و تاريخ ورود آنان به شهر مقدس ‍ مدينه هيچ كدام از اينها به درستى معلوم نيست و نمى دانيم كه هر يك از اين وقايع و حوادث در چه تاريخى روى داده است و چنانچه بخواهيم كه از روى شواهد تاريخى احتمال را ترجيح دهيم و تاريخ هم يك از اين حوادث را هر چند به حدس و گمان نه از روى يقين و تحقيق بررسى كنيم مى توان گفت كه اهل بيت امام حسين عليه السلام پس از آنكه روز دوازدهم محرم سال 61 هجرى وارد كوفه شدند و در حدود يكماه يعنى تا حدود بعد از نيمه ماه صفر در كوفه زندانى بوده اند و يكى دو روز پيش از اربعين آنان را به شام فرستاده اند و چنان كه برخى نوشته اند در حدود نيمه ماه ربيع الاول وارد دمشق شده اند.
اما نمى توان دانست كه تا چه تاريخى در دمشق مانده اند، و در چه تاريخى نيز از آنجا حركت كرده اند، و در چه تاريخى به مدينه رسيده اند، و راستى اگر مدركى قابل اعتماد و استناد مى داشتيم كه اسيران اهل بيت در چهلم شهادت امام به كربلا آمده اند مى گفتيم كه اين امر در موقع رفتن به شام بوده نه در موقع برگشتن از شام زيرا اگر چه برخى نوشته اند اهل بيت را در حدود سه روز بعد از نيمه ماه صفر كه دستور حركت دادن ايشان از شام رسيد به شام فرستاده باشند، هيچ بعيد به نظر نمى رسد كه از طريق كربلا بگذرند و روز بيستم ماه صفر آنجا باشند و آرامگاه مقدس عزيزان و شهيدان خود را زيارت كنند و آنگاه رهسپار دمشق گردند.
اما انصاف اين است كه براى همين سخن هم سند مورد اعتماد نداريم و فقط شواهد و مويداتى در گوشه و كنار تاريخ مى توان به دست آورد، اما احتمال آنكه اهل بيت روز اربعين وارد شام شده باشند يا در چنان روزى به مدينه رسيده باشند، يا در آن روز از دمشق به طرف مدينه حركت كرده باشند هيچ كدام از اين مطالب را نمى توان باور كرد، و چه بهتر كه در ايام عاشورا و اربعين اسمى از اين گونه مطالب بى ماخذ برده نشود و به همان چه بوده و روى داده و ماخذ آن در دست ما است اكتفا شود، نه امام چهارم عليه السلام از شام به عراق آمده و نه اهل بيت عصمت در بازگشت از شام به كربلا آمده اند و نه جابر بن عبدالله انصارى و عطبه بن سعد بن جناده عوفى در زيارت اربعين خود با امام چهارم عليه السلام و اهل بيت عصمت و طهارت ملاقات كرده اند، و در هيچيك از روايات مربوط به زيارت جابر و عطيه نامى و اثرى از ملاقات اين دو بزرگوار يا امام سجاد عليه السلام و اهل بيت در كار نيست ، و قصه پردازان آن را ساخته و پرداخته اند، تنها گفته سيد بن طاووس رحمه الله و رضوانه عليه در لهوف است كه بر خلاف شواهد تاريخى و جغرافيايى اهل بيت را در بازگشتن از دمشق از دو راهى عراق و حجاز (كه علماى جغرافى هم آن را نمى شناسند) رهسپار عراق مى كند و روز چهلم عاشورا به كربلا مى آورد (1).
__________________________
 1- البته بى ترديد اگر در تاريخهاى حوادث كربلا و مدينه ، يادى از حضور اهل بيت (ع ) در ايام اربعين گرديده ، بدون دليل و يا سند معتبر نبوده ، و چه بسا همچون بسيارى از كتابها و رساله هايى كه در گذشته در دسترس نبود، و يا مفقود تلقى مى شده رفته رفته به دست آمده كه در دسترس گذشتگان نبود و امروز مى توان به آن استناد كرد موضوع ياد شده نيز از چنين موارد باشد. (در اين مورد به اربعين قاضى طباطبايى مراجعه كنيد)

قيام كربلا مصون از تحريف

قيام كربلا مصون از تحريف  
اما بايد توجه داشت كه تاريخ نهضت ابا عبدالله الحسين عليه السلام نسبت به بسيارى از فصول تاريخ از تحريف مصون و محفوظ مانده است و اين قيام به قدرى صريح و روشن و غير قابل انتظار بوده كه حتى دشمنان امير المومنين على بن ابيطالب عليه السلام و امام حسن عليه السلام در مقابل آن سر تعظيم فرود آورده اند و زبان به ستايش آن گشوده اند و هر كس براى نوشتن و نگارش اين فصل از تاريخ اسلام قلم به دست گرفته است ، طبرى يا ابو الفرج اصفهانى يا ابن واضح كاتب و يا شيخ مفيد رهبر عالى قدر شيعيان در اواخر قرن چهارم جز بر مبناى عظمت و بزرگى و شجاعت و صراحت و مردانگى و حريت و آزاد منشى و جوانمردى رهبر اين قيام چيزى ننوشته اند، چه نهضت و قيام ابا عبدالله در سال 60 و 61 هجرى در زمينه اى و به صورتى انجام يافت كه مى توان گفت فرصت تحريف را از دست همان كسان كه شايد از تحريف تاريخ بيم و هراسى نداشتند گرفت و نتوانستند اين فصل مقدس تاريخ را تحريف كنند و چهره درخشان قيام ابا عبدالله را به صورتى ديگر جلوه دهند.
كسانى كه فصلى از تاريخ را تحريف مى كنند يا شخصيتى را بر خلاف آنچه هست جلوه مى دهند، در صورتى دست به چنين كارى مى زنند كه زمينه را براى آن مساعد ببينند و راهى براى مشتبه ساختن امر بر مردم پيدا كنند اما بسيار مى شود كه حتى مخالف و دشمن هم نمى تواند جز از بزرگى و بزرگوارى كسى سخن بگويد و جز به پاكى و پارسايى او را بستايد، دشمنى ابو سفيان اموى در سال هفتم هجرت با رسول خدا صلى الله عليه و آله مقتضى بود كه تا ممكن است نزد امپراطور روم شرقى از رسول خدا بدگويى كند و امانت و راستگويى و بزرگوارى وى را نهفته دارد و رسول خدا را مردى جاه طلب و دروغگو معرفى كند، اما فرصت اين خواسته را پيدا نكرده و بر خلاف ميل و مصلحت خود ناچار زبان به ستايش رسول خدا گشود و بهتر از هر دوست و مسلمانى او را به بزرگى و بزرگوارى معرفى كرد.

نامه پيامبر به سران حكومتها

نامه پيامبر به سران حكومتها  
در اواخر سال ششم و اوائل سال هفتم هجرى بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله پادشاهان و زمامداران مجاور شبه جزيره عربستان را به وسيله نامه هايى كه فرستاد بدين اسلام دعوت كرد و چنانكه صاحب طبقات مى نويسد در محرم سال هفتم هجرى در يك روز شش سفير رسول خدا با شش نامه از مدينه رهسپار شد، عمرو بن اميه ضمرى با نامه اى براى نجاشى امپراطور حبشه ، و دحيه بن خليفه كلبى با نامه اى براى قيصر پادشاه روم شرقى ، و عبدالله بن حذافه سهمى با نامه اى براى خسرو پرويز پادشاه ايران ، و حاطب بن ابى بلتعه با نامه اى براى پادشاه اسكندريه مصر، و شجاع بن وهب اسدى با نامه اى براى حارث بن ابى شمر غسانى پادشاه روم ، و سليط بن عمر و با نامه اى براى هوده بن على حنفى پادشاه يمامه ، دحيه بن خليفه كلبى نامه امپراطور روم شرقى را به او رساند.
در اواخر سال ششم و اوائل سال هفتم هجرى بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله پادشاهان و زمامداران مجاور شبه جزيره عربستان را به وسيله نامه هايى كه فرستاد بدين اسلام دعوت كرد و چنانكه صاحب طبقات مى نويسد در محرم سال هفتم هجرى در يك روز شش سفير رسول خدا با شش نامه از مدينه رهسپار شد، عمرو بن اميه ضمرى با نامه اى براى نجاشى امپراطور حبشه ، و دحيه بن خليفه كلبى با نامه اى براى قيصر پادشاه روم شرقى ، و عبدالله بن حذافه سهمى با نامه اى براى خسرو پرويز پادشاه ايران ، و حاطب بن ابى بلتعه با نامه اى براى پادشاه اسكندريه مصر، و شجاع بن وهب اسدى با نامه اى براى حارث بن ابى شمر غسانى پادشاه روم ، و سليط بن عمر و با نامه اى براى هوده بن على حنفى پادشاه يمامه ، دحيه بن خليفه كلبى نامه امپراطور روم شرقى را به او رساند.

امپراطور روم و ابو سفيان

امپراطور روم و ابو سفيان  
چنانكه در كتاب هاى انسان العيون و سيره هاى نبوى و تاريخ طبرى ، و كامل ابن اثير نوشته شده ، قيصر در مقام كنجكاوى برآمد و دستور داد كه مردى از اهل حجاز پيدا كنند و نزد وى آورند تا درباره پيامبر اسلام از وى تحقيق كند، اتفاقا در اين موقع ابو سفيان و جماعتى از قريش براى تجارت به شام رفته بودند و آنان را در بيت المقدس نزد قيصر روم بردند و در مجلس ‍ رسمى وى بار يافتند، قيصر رو به مردان قريش كرد و گفت كداميك از اينان با اين مردى كه خود را پيامبر خدا مى داند خويش و نزديكتر است ؟ ابو سفيان گفت من از همه با وى خويشتر و نزديكترم .
همين گونه هم بود چرا كه در آن كاروان در ميان مردان قريش كسى جز ابو سفيان از بنى عبد مناف نبود، قيصر گفت با محمد چه نسبتى دارى ؟ ابو سفيان گفت عموزاده من است ، قيصر گفت : نزديك بيا، سپس دستور داد تا همراهان ابو سفيان را پشت سر وى قرار دادند و آنگاه رو به مترجم خود كرد و گفت : به همراهان ابو سفيان بگو اين مرد را پيش روى شما نشاندم تا درباره آن مردى كه خود را پيامبر خدا مى داند از وى پرسش كنم . و شما را هم پشت سر وى نشاندم تا اگر دروغى بگويد روبروى او نباشيد و شرم نكنيد و دروغ او را رد كنيد. ابو سفيان خودش بعدها مى گفت : به خدا قسم اگر بيم آن نداشتم كه دروغ مرا رد كنند. دروغ مى گفتم اما حيا كردم و بر خلاف ميل و مصلحت خود راست گفتم . قيصر از ابو سفيان پرسيد و گفت : اين مرد مدعى نبوت در ميان شما داراى چگونه اصل و نسبى است ؟ ابو سفيان گفت : مردى است در ميان ما داراى اصل و نسب شريف و بزرگوار.
قيصر گفت : پيش از وى ديگران در ميان شما چنين ادعايى كرده است ؟
ابو سفيان گفت : نه قيصر گفت پيش از آنكه خود را پيامبر خدا بداند و چنين سخنى اظهار كند شده بود كه دروغى بر مردم بگويد؟ ابو سفيان گفت : نه . قيصر گفت از پدرانش كسى پادشاه بوده است ؟ ابو سفيان گفت : نه ، قيصر پرسيد در عقل و فهم و درايت چگونه است ؟ ابو سفيان گفت در عقل و فهم و درايت او هرگز نقصى نديده ايم قيصر پرسيد: مردمان اشراف به او ايمان مى آوردند يا مردم متوسط و ضعيف ؟ گفت : مردمان متوسط و ضعيف . قيصر پرسيد: پيروان او رو به فزونى هستند. يا روز به روز كمتر مى شوند؟ ابو سفيان گفت : روز به روز بر شماره آنان افزوده مى شود. قيصر پرسيد: مى شود كسى از ايشان از دين اسلام برگردد و مرتد شود يعنى پس از مسلمان شدن از مسلمانى برگردد؟ ابو سفيان گفت : نه . قيصر گفت آيا محمد عهد شكنى و بى وفايى هم مى كند يا نه ؟ ابو سفيان گفت : تاكنون از وى عهدشكنى و بى وفايى نديده ايم و اكنون هم با وى عهد و پيمانى بسته ايم كه نمى دانيم در آينده چه خواهد كرد (مراد ابو سفيان عهدنامه ده ساله حديبيه بود).
قيصر گفت : تاكنون با وى جنگ هم كرده ايد ابو سفيان گفت : آرى .
قيصر پرسيد، جنگ شما و او چگونه برگزار شده است ؟ ابو سفيان گفت : به نوبت ، گاه ما پيروز مى شديم و گاه او پيروز مى گشت ، در جنگ بدر او بر ما پيروز شد و من در آن جنگ حضور نداشتم ، اما پس از آن در سال بعد يعنى در جنگ احد به شهرشان حمله برديم و شكم ها را شكافتيم و گوش و بينى ها را بريديم ، قيصر گفت : اين مرد شما را به چه كارهايى امر مى كند؟ ابو سفيان گفت به ما دستور مى دهد كه تنها خدا را پرستش كنيم و چيزى را شريك وى قرار ندهيم و ما را از پرستش بتهايى كه پدران ما مى پرستيده اند باز مى دارد و ما را به نماز خواندن و صدقه دادن و به راستگويى و پارسايى و پاكدامنى ، و وفاى به عهد و پيمان و امانت دارى امر مى كند.
قيصر كه همين مقدار سوال و جواب را درباره تحقيق و بررسى و شخصيت رسول اكرم كافى دانست رو به ابو سفيان كرد و گفت : اصل و نسب وى را از تو پرسيدم و گفتى كه او در ميان شما مردى است با اصل و نسب و شريف و بزرگوار و پيامبران خدا كه بايد در ميان قبيله خود اصيل و شريف باشند، و از تو پرسيدم كه آيا پيش از وى كسى در ميان شما چنين ادعايى كردم و دم از نبوت زدم و گفتى كه تاكنون ميان شما چنين كسى و داراى چنين ادعايى نبوده است ، البته اگر كسى از شما پيش از او چنين ادعايى كرده بود مى گفتم اين شخص هم همان چه را پيش از وى گفته اند تقليد مى كند، سپس ‍ پرسيدم كه آيا پيش از آنكه چنين سخنى اظهار كند، و خود را پيامبر بداند شده كه به مردم دروغ بگويد، و تو خود اعتراف كردى كه چنين چيزى نبوده و هرگز بر كسى دروغى نگفته است . و من از همين راه فهميدم كه نمى شود او از دروغ گفتن بر مردم پرهيز كند و آنگاه بر خدا دروغ بگويد، و از تو پرسيدم كه آيا از پدران او كسى پادشاه بوده . تو گفتى كه در ميان پدران او كسى پادشاهى نداشته است ، البته اگر كسى از پدرانش پادشاه مى بود، مى گفتم اين مردى است كه در جستجوى پادشاهى پدرانش قيام كرده است ، آن گاه از تو پرسيدم كه آيا اشراف و زورمندان مردم به وى ايمان مى آوردند، يا ضعفاى مردم . گفتى كه ضعيفان بيشتر به وى ايمان مى آورند، و پيروان پيامبران خدا هميشه همين ضعيفان بوده اند (يعنى طبقه محروم و زحمتكش . نه مردمى كه از وضع موجودى كه بر محور منافع مشروع و نامشروع آنان گردش مى كند كاملا رضايت خاطر دارند و در مقابل هر كس ‍ كه بخواهد از طريق ايجاد انقلاب صحيح چهره اجتماع را عوض كند و قيافه زندگى مردم را تغيير دهد كارشكنى و دشمنى مى كنند).
آنگاه قيصر گفت : باز از تو پرسيدم كه آيا بر شماره پيروان محمد و مسلمانان افزوده مى شود، يا تدريجا كم مى شوند؟ گفتى كه روز به روز بر شماره آنان افزوده مى شود، و ايمان به خدا و پيامبران بر حق همين طور است يعنى روز به روز طرفداران بيشترى پيدا مى كنند تا به حد كمال برسد. و از تو پرسيدم كه آيا كسى مى شود از ايشان از دين اسلام بازگردد و مرتد شود و پس از مسلمانى اسلام را رها كند. تو گفتى كه چنين چيزى پيش نيامده است و راه ايمان اين گونه است زيرا هرگاه دل به وسيله ايمان گشايش يافت و به ايمان خرسند گرديد، ديگر شرح صدر مانع است كه دلتنگى و دلسردى از ايمان پيش آيد.
سپس از تو پرسيدم كه آيا ميان شما و او جنگى روى داده است ؟ گفتى كه چنگ هايى ميان شما و او روى داده و پيروزى شما بر يكديگر به نوبت بوده است گاه او بر شما پيروز مى شود و گاه شما بر او پيروز مى گشته ايد پيامبران خدا هم چنين بوده اند و گاه گرفتار مى شده اند اما سرانجام پيشرفت و پيروزى آنها قطعى است . آن گاه از تو پرسيدم كه شما را به چه چيزهايى امر مى كند؟ و در پاسخ من گفتى كه شما را به نماز خواندن و صدقه دادن و پارسايى و پاكدامنى و وفاى به عهد و امانت دارى امر مى كند و خود اعتراف كردى كه او اهل غدر و مكر و بى وفايى نمى كنند و من از اين پرسش و پاسخ ‌ها يقين كردم و دانستم كه او پيامبر خدا است ، اين بود نمونه اى از بيچارگى و زبونى دشمن در مقابل شخصيتى كه نمى توان آن را تحريف كرد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page