در مسجد پيامبر خدا (ص ) دايره وار نشسته و موهاى شان را پريشان كرده بودند. به حركات مخصوص سرشان را تكان مى دادند و لا اله الّا الله مى گفتند.
ذكر گفتنشان هم طورى ديگرى بود، هر چه بود، جمعيتى را به تماشا مشغول ساخته بودند. ابوهاشم جعفرى هم به ما پيوست و مشغول نگاه كردن شد. سپس امام نزد ما آمد و گفت :
- به آنان توجه نكنيد ؛ حقه بازارند!
- چرا؟ ظاهرشان به اين حرف ها نمى خورد.
- آنان همنشين شياطين هستند و پايه هاى دين را ويران مى كنند. مبادا گول ظاهر آنان را بخوريد! اين جماعت با شب زنده دارى هاى دورغين و رياضت كشيدن و لا اله الّا الله گفتن ، عده اى احمق را دور خود جمع مى كنند تا جيب هاى شان را خالى كرده و آنان را آرام آرام در چاه گمراهى بيفكنند.
- اى امام بزرگوار! ولى اينان ذكر لا اله الّا اللّه را بر زبان جارى مى كنند ؛ يعنى به يگانگى خدا اقرار مى كنند.
- نه ، اشتباه نكنيد! گفتن ((ورد و ذكرى ))كه با رقص و كف باشد و ذكرى كه شبيه آواز خواندن باشد ذكر نيست . به جز انسان هاى ساده و بى خِرَد كسى جذب آنان نمى شود.
- يعنى اين عده اى كه همراه آنان هستند...
- آرى ! هرگز در زمان حياتشان به ديدن آنان نرويد، حتى پس از مرگشان بر قبر آنان فاتحه نخوانيد. اگر چنين كنيد، گويى به ديدار بت پرستان رفته ايد. بدانيد كه كمك به آن ها حكم كمك رساندن به معاويه و يزيد را دارد. ابوهاشم ديگر چيزى نگفت . اين بار من پرسيدم :
- اگر اينان شما را قبول داشته باشند چه ؟ باز شما چنين موضعى مى گيريد؟
امام با شنيدن سؤ ال ، با ناخشنودى نگاهى به من كرد و فرمود:
- چه مى گويى مرد؟! هر گروهى كه به حقوق ما معترف باشند و قبولمان داشته باشند، از دوستان ما به حساب مى آيند؛ نه اين كه نفرين ما پشت سر آنان باشد. راه صوفيان با راه ما تفاوت دارد. آنان هدفى ندارند جز خاموش كردن نور الهى !
ديگر كسى چيزى نپرسيد و به اتفاق از مسجد النبى بيرون آمديم .
با خود انديشيدم كه عجب ((مسلمان نماهايى )) پيدا مى شوند. اگر امام هدايتم نمى كرد، اى بسا من نيز فريب ظاهر آنان را مى خوردم و در دامشان گرفتار مى شدم !(26)
- پاورقی -
26 - سفينة البحار، ج 5، ص 198.
صوفيان مسلمان نما
- بازدید: 856