كرامت دوازدهم

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

غفارى گفت : مردى از آل ابى رافع - كه به غلام پيغمبر مشهور بود - و فلان نام داشت به گردن من حقى داشت (و پولى از من طلبكار بود) آن حق را از من مطالبه كرد و پافشارى در گرفتن آن نمود؛ ( و من نيز توانايى پرداخت آن را نداشتم ) من كه چنين ديدم ؛ نماز صبح را در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله خواندم ؛ سپس به سوى خانه حضرت رضا عليه السلام - كه در عريض (نام جاى است در يك فرسنگى مدينه ) بود - رهسپار شدم ؛ چون نزديك در خانه آن حضرت رسيدم ، ديدم ؛ سوار بر الاغى است و پيراهن و ردايى در بر دارد و رو برويم از خانه در آمد؛ چون نظرم به آن حضرت آمد افتاد شرم كردم كه حاجتم را اظهار كنم ؛ همينكه به من رسيد، ايستاد و به من نگريست ؛ من بر آن حضرت سلام كردم - ماه رمضان بود - سپس گفتم : قربانت گردم همانا دوست شما، فلان كس ، از من طلبى دارد و بخدا مرا رسوا كرده - و من گمان مى كردم ( پس از اين شكايتى كه از او كردم ) آن حضرت به او دستور داد: بنشينم تا باز گردد؛ من همچنان در آنجا ماندم تا نماز مغرب را خواندم و چون روزه بودم ، دلم تنگ شد و خواستم باز گردم كه ديدم آن حضرت پيدا شد و مردم گرد او را گرفته اند و گدايان نيز سر راه او نشسته بودند، آن حضرت از ابن مسيب سخن مى گفتم . چون از سخن فارغ شدم ، فرمود: گمان نمى كنم افطار كرده باشى ، عرض كردم : نه . پس براى من خوراكى خواست و آوردند و پيش من گذاردند، به غلام نيز دستور داد: با من هم خوراك شد؛ پس من و غلام از آن خوراك خورديم و چون دست از خوراك كشيديم فرمود؛ آرام ، تشك را بلند كن و هر چه زير آن است ، بردار.
من تشك را بلند كرده ، اشرفيهاى از طلا ديدم آنها را برداشته و در جيب آستين خود نهادم ؛ سپس دستور فرمود: چهار تن از غلامانش با من باشند تا مرا به منزل و خانه خود برسانند؛ من عرض كردم : قربانت گردم ، شبگردان و پاسبانان ابن مسيب سر راه هستند و من خوش ‍ ندارم ، مرا با غلامان شما ببينند. فرمود: درست
گفتى ؛ خدا تو را به راه راست راهنمايى كند و به آن غلامان دستور فرمود همراه من باشند. تا هر كجا كه من گفتم ، برگردند. چون نزديك خانه ام رسيدم و دلم آرام شد، آنها را برگردانده ، به خانه خود رفتم و چراغ خواسته ، اشرفيها را شمردم ؛ ديدم چهل و هشت اشرفى است و طلب آن مرد از من بيست و هشت اشرفى بود.
در ميان آنها يك اشرفى مى درخشيد كه درخشندگى آن مرا خوش آمد، آن را برداشته ، نزديك چراغ بردم ، ديدم به خط روشن و خوانا روى آن نوشته شده بود، طلب آن مرد بيست هشت اشرفى است . و مابقى از آن تو است و بخدا من دقيقا نمى دانستم كه آن مرد چه مبلغ از من طلبكار است . ( 147)

- پاورقی -

 147- - ص 248، ارشاد مفيد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page