5 - موسى بن اسرائيل كوفى (109)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

او پزشكى از كوفه بود و در سال 129 متولد شد و در سال 222 از دنيا رفت .
در اواخر عمرش ابو اسحاق ابراهيم بن مهدى را خدمت كرد و نزد او مقام يافت و او در ميان پزشكان معروف بود. او در مقايسه با پزشكان معاصر خود علم اندكى داشت ولى به جهت صفاتى كه داشت مجلس او جالب بود او هم فصيح بود و هم به علم نجوم وارد بود و از تاريخ و اشعار آگاهى داشت . ابو اسحق ابراهيم به خاطر همين صفات او را تحمل مى كرد و نيز او حسن معاشرت داشت و از ملازمان ملوك بود.
او در جوانى در خدمت عيسى بن موسى عباسى و همراه با پزشك يهودى فرات بن شحناثا در اين دربار خدمت مى كرد و او از فرات حكايتهاى زيادى در باره مشورتهاى عيسى با او و ارشادات او به آراء صائبين نقل مى كند.
موسى مى گويد(110) هنگامى كه منصور عباسى ، عيسى بن موسى را براى جنگ با محمد عبدالله علوى گماشت و پرچم را به او داد، به فرات گفت : در باره اين پرچم چه مى گويى ؟ فرات گفت : مى گويم كه اين پرچم عداوت ميان تو و خاندان تو تا روز قيامت است و نظر من اين است كه خانواده ات را از كوفه به يك شهر ديگرى ببرى ، چون مردم كوفه شيعيان كسانى هستند كه تو با آنها مى جنگى پس اگر شكست خوردى ، آن گروه از خاندان تو كه در كوفه هستند، باقى نخواهند ماند و اگر هر كسى را كه به سوى آنها مى رود بكشى اين بر كينه آنها نسبت به تو مى افزايد و اگر در زندگى خود از آنها در امان باشى ، نسل تو بعد از تو از آنها در امان نخواهند بود. عيسى گفت : واى بر تو! اميرالمؤمنين از كوفه دور نخواهد شد، پس چرا خانواده خود را از آنجا منتقل كنم در حالى كه در خانه او هستند؟ پس گفت : بستگى به كار تو دارد، اگر در جنگ پيروز شدى خليفه در كوفه مى ماند و اگر شكست خوردى در كوفه نخواهد مانند و از آنجا فرار خواهد كرد و حرم خود را در آنجا رها خواهد كرد تا چه رسد به حرم تو!
موساى پزشك مى گويد: عيسى خواست خانواده خود را از كوفه منتقل كند و منصور اجازه نداد. وقتى عيسى در جنگ پيروز شد و به كوفه بازگشت و ابراهيم بن عبدالله را كشت ، منصور به بغداد بازگشت و پزشك عيسى به او گفت : به بغداد برگردد، او از منصور اجازه خواست ، منصور به او اطلاع داد كه نمى تواند چنين كند و او بايد در كوفه بماند، عيسى اين جريان را به فرات خبر داد فرات گفت : اينكه منصور تو را والى كوفه كرده ، اين نوعى پيمان شكنى است چون اگر مى خواست در حق تو به وظيفه خود عمل كند تو را والى خراسان مى كرد كه شهر دوستان توست و اينكه تو را در كوفه در شهر دشمنانت قرار داده است و تو محمد بن عبدالله را كشته اى ، او مى خواهد تو را و فرزندانت را به كشتن دهد. محال است كه تو را والى خراسان كند پس از او بخواه كه تو را والى جزيرتين يا شام كند، پس به هر كدام از اين ولايت كه خواستى برو و ساكن باش .
موساى طبيب گفت : عيسى از ولايت عهدى استعفا داد و از منصور خواست كه جاى او را عوض كند منصور به او گفت كوفه دارالخلافه است و نبايد از خليفه يا ولى عهد او خالى بماند و به او وعده داد كه يك سال در بغداد و يك سال در كوفه بماند و هر گاه كه او به كوفه رفت عيسى در بغداد بماند...
فرات در خلافت منصور از دنيا رفت و چون مهدى از عيسى خواست كه خودش را از ولايت عهدى خلع كند و امر را به هادى واگذار نمايد، گفت : خدا تو را بكشد اى فرات چقدر راءى تو صواب بود گويا تو شاهد كارهاى امروز ما بودى .
موسى گفت : وقتى آنچه را كه ابوالسرايا به منازل عباسى ها در كوفه كرد ديدم ، همان سخن را كه عيسى به فرات گفته بود گفتم .

- پاورقی -

 109- قفطى 208
110- عيون الانباء ج 2 ص 148