رواياتى كه در اين امر نقل شده سه گونه است دستهاى مىگويد كه عمر لباسى از ابريشم مىبيند و به پيامبر (ص) پيشنهاد مىكند كه آن را بخرد و هنگام عيد يا غير عيد آن را بپوشد و حضرتش مىفرمايد كه اين لباسى است كه اگر كسى در دنيا آن را بپوشد از آخرت بهرهاى ندارد و بعد از مدتى از همان نوع لباس به دست آن حضرت مىرسد و براى عمر مىفرستد او خدمت پيامبر (ص) مىرسد و مىگويد شما درباره اين لباس فلان مطلب را فرمودى و حال براى من فرستادى! حضرت مىفرمايد من آن را ندادم كه بپوشى بلكه از آن بهره ببرى او آن لباس را براى برادر مشركش در مكه مىفرستد.
اين دسته روايت را بخارى و مسلم و ابو داود و نسائى نقل كردهاند كه ما به عنوان نمونه يكى از روايات صحيح بخارى را نقل مىكنيم:
«... إنّ عمر بن الخطاب رأى حلة سيراء عند باب المسجد فقال يا رسول اللّه! لو اشتريت هذه فلبستها يوم الجمعة وللوفد إذا قدموا عليك فقال رسول اللّه (ص) انما يلبس هذه من لاخلاق له في الآخرة ثمّ جاءت رسولَ اللّه (ص) منها حلل فاعطى عمربن الخطاب منها حلة فقال عمر يا رسول اللّه! كسوتنيها وقد قلت في حلة عطارد ما قلت. قال رسول اللّه (ص) انى لم اكسكها لتلبسها. فكساها عمر بن الخطاب. اخا له بمكة مشركا»(1).
دسته ديگر از روايات پس از نقل ابتداى حديث مىگويد كه رسول خدا (ص) به عمر فرمود: من آن را ندادم كه بپوشى بلكه دادم تا آن را بفروشى و حاجتت را برآورده كنى ديگر نمىگويد كه عمر چه كرد.
«... فقال له رسول اللّه (ص) تبيعها أو تصيب بها حاجتك»(2).
دسته ديگر مىگويد كه رسول خدا (ص) لباس حريرى مىپوشد سپس آن را بيرون مىآورد و چون علت آن را مىپرسند مىفرمايد: جبرئيل مرا از آن نهى كرد. آنگاه آن را براى عمر مىفرستد او در حالى كه گريه مىكرد مىگويد: چيزى را كه شما اكراه داشتيد به من داديد! فرمود: من آن را ندادم كه بپوشى بلكه دادم كه بفروشى او هم آن را به 2000 درهم فروخت.
«... فجاءه عمر يبكى فقال يا رسول اللّه! كرهت امرا واعطيتنيه فمالى؟ قال: انى لم اعطكه لتلبسه انما اعطيتكه لتبيعه فباعه بالفى درهم»(1).
سر انجام بخارى در روايتى مىنويسد كه عمر آن را پوشيد:
«.. أرسل النبى (ص) إلى عمر بحلة حرير أو سيراء فرآها عليه فقال انى لم ارسل بها اليك لتلبسها انما يلبسها من لاخلاق له انما بعثت اليك تستمتع بها يعنى تبيعها»(2).
اينها مجموعه رواياتى بود كه صاحبان صحاح و اكثرا صحيحين يا يكى از آن دو، آنها را نقل كرده اند و اكثر آنها نيز از عبد اللّه بن عمر نقل شده است.
در بررسى آنها بايد گفت: يا اينها در چند واقعه بود يا در يك واقعه. اگر در يك واقعه بود اين همه اختلاف چرا؟ يا عمر آن را به برادر مشركش هديه داد يا آن را به 2000 درهم فروخت يا آن را نپوشيد و گريه كنان خدمت رسول خدا (ص) رسيد و يا آن را پوشيد و گريهاى هم در كار نبود! بنابراين بايد اهل سنت بپذيرند كه صحيحين آنها شامل روايات غير صحيح نيز مىباشد.
اگر بگوئيم كه چند واقعه بوده كه در آنها يكبار عمر آن را به برادر مشركش اهداء مىكند و... .
در آن صورت بايد بگوئيم وقتى عمر يك بار شنيد كه رسول خدا (ص) پوشيدن آن را حرام كرد ديگر چه معنائى دارد كه به آن حضرت پيشنهاد خريدن و پوشيدن آن را بنمايد!
اشكال ديگر ما به خليفه ثانى اين است كه وقتى رسول خدا (ص) چيزى به او داد كه آن را بفروشد و از پول آن بهره ببرد يا مطابق بعض روايات آن را چند قطعه كرده و مقنعه زنها قرار دهد، چرا آن را براى برادر مشركش مىفرستد؟ آيا او تا آن زمان دست از مراوده با مشركين بر نداشت؟ يا آنكه مىخواست بدين وسيله قلب او را به اسلام متمايل كند؟ ما كه در هيچ يك از اين روايات اثرى كه نشان دهد او جهت اخير را قصد كرده باشد نيافتيم.
در هر حال ما از برادران اهل سنت مىخواهيم كه پاسخ روايات اين باب را بدهند.
- پاورقی -
(1) الف - صحيح بخارى، ج 2 ص 4، كتاب الجمعة، باب يلبس احسن ما يجد، و ج 3 ص 213 و 214، كتاب الهبة وفضلها، باب هدية ما يكره لبسها، وباب الهدية للمشركين و...، و ج 8 ص 5، كتاب الادب، باب صلة الاخ المشرك.
ب - صحيح مسلم، ج 3 ص 1638، كتاب اللباس والزينة، باب 2، ح 6.
ج - سنن أبي داود، ج 1 ص 282، كتاب الصلاة، باب اللبس للجمعة، ح 1076، و ج 4 ص 46، كتاب اللباس، باب ما جاء في لبس الحرير، ح 4040.
د - سنن نسائى، ج 3 ص 95، كتاب الجمعة، باب 11، ح 1378، و ج 8 ص 207، كتاب الزينة، باب 84، ح 5305.
(2) الف - صحيح بخارى، ج 2 ص 20، ابتداى «باب في العيدين»، و ج 4 ص 85، باب دعاء النبى (ص) إلى الاسلام و...، باب التجمل للوفود، و ج 7 ص 195، كتاب اللباس، باب الحرير للنساء، و ج 8 ص 27، كتاب الادب، باب من تجمل للوفود.
ب - صحيح مسلم، ج 3 ص 1639، و 1640 و 1645، كتاب اللباس و الزينة، باب 2، ح 7 و 8 و 9 و 20.
ج - سنن نسائى، ج 3 ص 178، كتاب صلاة العيدين، باب 5، ح 1556، و ج 8 ص 209، كتاب الزينة، باب 86، ح 5309، در اينجا آمده است كه رسول خدا (ص) به عمر فرمود: آن را بفروش و حاجتت را برآور يا آن را بشكاف و مقنعه زنها قرار بده.
(1) الف - صحيح مسلم، ج 3 ص 1644، كتاب اللباس والزينة، باب 2، ح 16.
ب - سنن نسائى، ج 8 ص 211، كتاب الزينة، باب 90، ح 5313.
(2) ج 3 صحيح، ص 83، كتاب البيوع، باب التجارة فيما يكره لبسه...
13 - عمر و لباس ابريشمى
- بازدید: 915