7 - شيطان از عمر فرار مى‏كند

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

مثل معروفي است كه مى‏گويند: «دزد ناشى به كاهدون مى‏زند!». جاعلان ناشى حديث، به جاى آنكه فقط رواياتى در فضائل افراد مورد نظر خود جعل كنند احاديثى نقل مى‏كنند كه در آن براى بالا بردن مقام آن افراد، مقام و منزلت رسول خدا (ص) را پايين مى‏ آورند. به روايت زير دقت كنيد و ببينيد كه چگونه براى بالا بردن عمر، پيامبر (ص) را پايين آوردند:
«... عن سعد ابن أبي وقاص قال: استأذن عمر على رسول اللّه (ص) وعنده نساء من قريش يكلمنه ويستكثرنه  عالية اصواتهن فلما استأذن عمر قمن يبتدرن الحجاب. فاذن له رسول اللّه (ص) ورسول اللّه (ص) يضحك فقال عمر: اضحك اللّه سنك يا رسول اللّه قال: عجبت من هؤلاء اللاتى كن عندى فلما سمعن صوتك ابتدرن الحجاب. قال عمر فانت يا رسول اللّه كنت احق أن يهبن ثمّ قال: أى عدوات انفسهن! اتهبننى ولا تهبن رسول اللّه (ص)  قلن نعم، انت افظ واغلظ من رسول اللّه (ص) قال رسول اللّه (ص) : والذى نفسى بيده ما لقيك الشيطان قط سالكا فجا إلاّ سلك فجا غير فجك»(1).
ترجمه: «پسر سعد از قول پدرش نقل مى‏كند كه گفت: عمر از رسول خدا (ص) اجازه خواست (كه نزدش برود). نزد آن حضرت زنانى از قريش بودند كه (با حضرتش) صحبت كرده و پرگوئى مى‏نمودند در حالى كه صدايشان بلند بود. چون عمر اجازه خواست (با شنيدن صداى او) برخاسته و حجاب نمودند. رسول خدا (ص) به عمر اجازه داد (عمر داخل شد) در حالى كه آن حضرت مى‏خنديد. عمر گفت: هميشه خندان باشى (چه شده!) فرمود: من از اين زنان تعجب مى‏كنم كه چون صداى تو را شنيدند به حجاب مبادرت ورزيدند. عمر گفت: يا رسول اللّه! تو سزاوارترى كه به احترام تو چنين كنند. سپس (خطاب به زنها) گفت: اى دشمنان جان خود! آيا از من حساب مى‏بريد و از رسول خدا (ص) نمى‏بريد؟ گفتند: آرى، زيرا تو مردى تندخو و خشن مى‏باشى (و رسول خدا (ص) چنين نيست). پيامبر (ص)فرمود: قسم به آن كس كه جانم در دست او است هرگز شيطان تو را در راهى نمى‏بيند مگر آنكه راه ديگرى مى‏رود.
راوى اين حديث پسر سعد است كه از قول پدرش روايت مى‏كند. حال پدرش در آنجا چه مى‏كرد نمى‏دانيم، شايد همراه عمر بود و شايد با زنها و شايد با پيامبر (ص) در همان جا نشسته بود!
اما بررسى روايت: از اينكه گفته است كه زنها مبادرت به حجاب كردند دو نكته از آن فهميده مى‏شود: اول آنكه اين جريان بعد از دستور به حجاب بود و دوم آنكه قبل از ورود عمر آنها در حجاب نبودند و اين يا به اين علت بود كه همه آنها با پيامبر (ص) محرم بودند يا همه، و از جمله شخص پيامبر (ص) كه به نامحرمان مى‏ نگريست، گناهكار بودند. فرض اول كه همه با رسول خدا (ص)محرم بودند نمى‏تواند صحيح باشد چه آنكه جواب زنها به عمر مى‏توانست اين باشد كه چون حضرتش با ما محرم بود حجاب لازم نبود نه آنكه بگويند كه تو چنين و چنانى. مى‏ماند فرض دوم كه بگوئيم همه بى حجاب نزد رسول خدا (ص) نشسته بودند كه اين را هم هيچ مسلمانى -چه شيعه و چه سنى- نمى‏تواند بپذيرد.
از اينكه پيامبر (ص) به عمر فرمود: كه شيطان از تو فرار مى‏كند برمى‏آيد كه در آن مجلس شيطان حضور داشت و به عبارت روشنتر پيامبر (ص) در مجلسى بود و شيطان هم بود و از حضرتش فرار نكرد ولى وقتى عمر وارد شد از او فرار كرد و معناى آن اين است كه شيطان از عمر بيشتر از رسول خدا (ص) مى‏ترسد و اين نيز مطلبى است كه نه شيعه و نه سنى هرگز نمى‏تواند آن را بپذيرد.
از اينكه زنها به عمر گفتند: «أنت افظ واغلظ من رسول اللّه (ص) » معناى ظاهر آن اين است كه تو از رسول خدا (ص) تند خوتر و خشن‏ترى و چون اين معنى خلاف قرآن است ما آن را مطابق آنچه كه بعض از شارحين گفتند ترجمه كرديم. بنابراين زنهاى حاضر، كه از قريش هم بودند، عمر را خوب مى‏شناختند كه او مردى تندخو و خشن است.
نتيجه اينكه اينان براى تعريف از عمر مرتكب چند خطا شدند:
1 - جلسه‏اى كه در حضور رسول خدا (ص) تشكيل شد مجلسى شيطانى معرفى شد.
2 - شيطان از عمر مى‏گريزد ولى از رسول خدا (ص) نمى‏گريزد.
3 - عمر مردى تندخو و خشن بود.
جالبتر از اين، دو روايت است كه ترمذى آن را در سنن خويش نقل كرده و هر دو را حسن و صحيح مى‏داند:
1 - «عن بريدة: خرج رسول اللّه (ص) في بعض مغازيه. فلما انصرف جاءت جارية‏سوداء فقالت يا رسول اللّه! انى كنت نذرت إن ردك اللّه صالحا أن أضرب بين يديك بالدف واتغنى. فقال رسول اللّه (ص) إن كنت نذرت فاضربى وإلاّ فلا. فجعلت تضرب. فدخل ابو بكر وهى تضرب ثمّ دخل على وهى تضرب ثمّ دخل عثمان وهى تضرب ثمّ دخل عمر فالقت الدف تحت استها ثمّ قعدت عليه. فقال رسول اللّه (ص) إنّ الشيطان ليخاف منك يا عمر. انى كنت جالسا وهى تضرب فدخل ابو بكر وهى تضرب ثمّ دخل على وهى تضرب ثمّ دخل عثمان وهى تضرب فلما دخلت أنت يا عمر القت الدف».
2 - «عن عايشه قالت: كان رسول اللّه (ص) جالسا فسمعنا لغطا وصوت صبيان فقام رسول اللّه (ص) فإذا حبشية تزفن والصبيان حولها. فقال يا عايشه تعالى فانظرى. فجئت فوضعت لحيى على منكب رسول اللّه (ص) فجعلت انظر اليها ما بين المنكب إلى رأسه. فقال لى: أما شبعت؟ أما شبعت؟ قالت: فجعلت أقول لا، لانظر منزلتى عنده، اذ طلع عمر. قال: فارفض الناس عنها. قالت: فقال رسول اللّه (ص): انى لانظر إلى شياطين الانس والجن قد فر وامن عمر. قالت: فرجعت»(1).
خلاصه ترجمه: 1 - «بريدة مى‏گويد: چون رسول خدا (ص) از يكى از جنگها برگشت زنى سياه پوست جلو آمد و گفت: يا رسول اللّه! من نذر كردم كه اگر خداوند تو را «صالح» (ظاهر بايد اين كلمه «سالم» باشد) برگرداند در مقابل شما دف بزنم و آواز بخوانم. رسول خدا (ص) فرمود: اگر نذر كردى بزن وإلاّ نه. (بگذريم از اينكه نذر در معصيت جايز نيست!) او شروع به نواختن كرد. ابو بكر آمد و او همچنان مى‏نواخت. على عليه‏ السلام آمد و او مى‏زد. عثمان آمد و او مى‏زد. چون عمر آمد دف را زير پايش نهاد و بر آن نشست. رسول خدا (ص)فرمود: هر آينه شيطان از تو مى‏ترسد. من نشسته بودم او مى‏نواخت ابو بكر آمد او... چون تو آمدى دف را انداخت».
2 - «عايشه مى‏گويد: رسول خدا (ص) نشسته بود. ناگاه سر و صداى بچه‏ها را شنيديم. حضرتش برخاست زنى حبشى مى‏رقصيد و پاى مى‏كوبيد. گفت: اى عايشه بيا و نگاه كن. من آمدم و چانه‏ ام را بر دوش رسول خدا (ص) نهادم و ما بين دوش و سر آن حضرت نگاه مى‏كردم. به من گفت: آيا سير نشدى؟ آيا سير نشدى؟ من مى‏گفتم نه تا منزلتم را نزد او بدانم. ناگهان عمر پيدا شد. مردم از دور و بر آن زن پراكنده شدند. آن حضرت فرمود: من مى‏بينم كه شياطين جن و انس از عمر فرار كردند. من نيز برگشتم».
نمى‏دانيم به اينگونه روايات بخنديم يا گريه كنيم كه چگونه براى ساختن مدحى از عمر، رسول خدا (ص) را در مجلسى كه شياطين جن و انس در آن حاضرند مى‏ نشانند آنگاه اينگونه لاطائلات را رواياتى صحيح به حساب مى‏آورند. كدام انسان عاقلى مى‏تواند بپذيرد كه شيطان از عمر مى‏گريزد ولى از رسول خدا (ص) هيچ حسابى نمى‏برد؟ كدام مسلمانى مى‏پذيرد كه رسول خدا (ص) اجازه گناه و معصيت خدا را مى‏دهد و نه تنها خود به تماشاى گناه مى‏رود همسرش را هم شريك خود مى‏ نمايد؟ آيا اهل سنت حاضرند كه ما چنين نسبت هائى را به يكى از بزرگان علماى آنها، نه، بلكه به يكى از شخصيت هاى آنها بدهيم؟ آيا مى‏پذيرند كه گفته شود امام جماعت مسجد النبى يا مسجد الحرام و پايين‏تر از آن دست به چنين عملى زد؟
آرى، اين است نمونه‏اى از روايات كتابى كه در ابتداى آن اين نوشته به چشم مى‏خورد: «من كان في بيته هذا الكتاب فكانما في بيته نبى يتكلم».
يعنى: هر كه در خانه‏اش اين كتاب (سنن ترمذى) باشد گوئيا پيامبرى در خانه‏ اش تكلم مى‏كند! كدام پيامبر حاضر مى‏شود كه به رسول گرامى اسلام (ص) چنين افترائى بزند؟
قضاوت با شما خوانندگان فهيم.

- پاورقی -

 (1) الف - صحيح بخارى، ج 4 ص 153، كتاب بدأ الخلق، باب صفة ابليس وجنوده، و ج 5 ص 13، باب مناقب عمر، و ج 8 ص 28، كتاب الادب، باب التبسم والضحك.
ب - صحيح مسلم، ج 4 ص 1863، كتاب فضائل الصحابة، باب 2، ح 22.
(1) ج 5 سنن، ص 580، كتاب المناقب، باب 18، ح 3690 و 3691.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page