- نهى از گريه بر ميت

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

هرگاه مصيبتى بر انسان وارد شود قلبش اندوهگين مى‏شود و هر چه مصيبت سنگين‏ تر اندوه فراوان‏تر، تا آنجا كه اشك را از چشمان سرازير مى‏كند واين امرى فطرى است. تصور كنيد مادرى را كه در حادثه‏اى فرزند عزيزش در جلو چشمانش از بين برود، آيا اشك چشم او در اين مصيبت خشك مى‏شود؟ آيا مى‏توان با زور و كتك جلوى گريه او را گرفت؟ آيا هيچ عاقلى به خود اجازه چنين كارى مى‏دهد؟ آرى، عاقلانه است اگر به او دلدارى داده و با زبان ملايم او را به صبر و شكيبائى دعوت كرده و از جزع و فزع و خداى نكرده گفتن كلماتى كه بر ناشكرى و راضى نبودن به قضاى الهى دلالت كند جلوگيرى كنيم.
اسلام كه دينى فطرى است(2)، به اين امر عاطفى توجه داشته و نه تنها جلوى گريه مصيبت ديده را نمى‏گرفت بلكه مى‏بينيم كه رسول خدا (ص) خود در بعض از مصائب گريه مى‏كرد. به نمونه هائى از آن كه از صحاح سته است توجه فرمائيد:
1 - «عن أنس بن مالك قال: شهدنا بنتا لرسول اللّه (ص) قال: ورسول اللّه (ص) جالس على القبر قال: فرأيت عينيه تدمعان...»(1). انس مى‏گويد: دخترى از رسول خدا (ص) از دنيا رفته بود. ديدم كه حضرتش بر قبر او نشسته و از چشمانش اشك مى‏ريزد.
2 - «... إنّ ابنة للنبى صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم ارسلت اليه... أنّ ابنتى قد حضرت فاشهدنا، فأرسل اليها السلام ويقول: إنّ لله ما أخذو ما أعطى... ففاضت عينا النبى (ص) فقال له سعد: ما هذا يا رسول اللّه؟ قال: هذه رحمة وضعها اللّه في قلوب من شاء من عباده ولا يرحم اللّه من عباده إلاّ الرحماء»(2).
دخترى از پيامبر (ص) به حضرتش پيام فرستاد كه دخترم در حال احتضار است شما هم حضور يابيد. و چون در آغوش پيامبر جان داد حضرت گريه كرد. سعد گفت: اين چيست؟ (يعنى چرا گريه مى‏كنى؟) فرمود: اين رحمتى است كه خدا در دل هر كه بخواهد قرار مى‏دهد و او فقط به بندگانى كه اهل رحمتند رحم مى‏كند.
3 - «... ثمّ دخلنا عليه بعد ذلك وابراهيم يجود بنفسه فجعلت عينا رسول اللّه تذرفان...»(3).
رسول خدا (ص) در مرگ پسرش ابراهيم مى‏گريست... .
ديگر از مواردى كه رسول خدا (ص) بر بعض مصائب گريست، گريه او بر سر قبر مادرش آمنه، بر زيد و جعفر -آنگاه كه خبر شهادتشان به او رسيد-، بر عثمان بن مظعون، بر بالين سعد بن عبادة و شايد موارد ديگرى كه صاحبان صحاح آنها را نقل نكردند. ما نشانى موارد مذكور را در پاورقى مى‏آوريم تا كسانيكه مايلند بتوانند بدان رجوع كنند(4).
از مجموع روايات چنين برمى‏آيد كه رسول خدا (ص) يعنى كسى كه خود امام رحمت بود، هنگام مصيبت مى‏گريست و اين امرى فطرى بوده و كسانى كه عواطف انسانيت در آنها نمرده اينگونه ‏اند. حال نوبت آن است كه ببينيم خليفه دوم مسلمين از نظر عواطف چگونه بود و آيا در اين امر عاطفى پيرو رسول خدا (ص) و مطيع آن حضرت بود يا مثل بسيارى از موارد با امر و نهى آن بزرگوار مخالفت مى‏كرد.
«مات ميت من آل رسول اللّه (ص) فاجتمع النساء يبكين عليه فقام عمر ينهاهن ويطردهن فقال رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم : «دعهن يا عمر فان العين دامعة والقلب مصاب والعهد قريب»(1).
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين جمله پر مغز علاوه بر نهى عمراز منع زنها از گريه، علت آن را نيز توضيح مى‏دهد كه وقتى كسى عزيزى را تازه از دست داد بر دل او مصيبتى وارد شده كه اشك را سرازير مى‏كند.
«... إنّ النبى (ص) كان في جنازة فرأى عمر امرأة فصاح بها. فقال النبى (ص) : «دعها يا عمر فان العين دامعة والنفس مصابة والعهد قريب»(2).
عمر زنى را ديد كه بر جنازه‏اى مى‏گريد. فريادى زد (كه يعنى گريه نكن) پيامبر (ص) فرمود: اى عمر او را رها كن كه چشم گريان و نفس مصيبت ديده و اين شخص هم تازه از دست رفته است.
از ظاهر اين دو روايت بر مى‏آيد كه اين درد و واقعه بوده است. در يكى از آنها اجتماعى از زنها گريه مى‏كردند و در دومى فقط يك زن مى‏گريست و در هر دو بار رسول گرامى اسلام (ص) عمر را از كارش باز داشت. اما آيا عمر دست از اين كار برداشت يا خير!
مطابق آنچه كه در صحيح بخارى آمده است عمر در جلوگيرى كردن از گريه با عصا مى‏زد و سنگ به آنها پرتاب مى‏كرد و خاك بر آنان مى‏پاشيد(3).
خواهر ابوبكر را به جرم گريه و زارى در مرگ برادر (ابو بكر) بيرون كرد(4). (لابد با همان شيوه!)
البته در چنين مواقعى بايد براى كار خودش ياورى از حديث نبوى را نيز داشته باشد و لذا مى‏گويد: رسول خدا (ص) فرمود: «إنّ الميت يعذب ببعض بكاء اهله عليه»(5).
بعد از او نيز ديگران همين معنى را با عباراتى ديگر نقل كردند از قبيل ابن عمر، عمران بن حصين و... كه ما در پاورقى، نشانى همه روايات صحاح را آورديم.
از جمله آنكه مغيرة بن شعبه قبل از نقل حديث مى‏گويد: دروغ بستن به رسول خدا (ص) مساوى است با رفتن به دوزخ. آنگاه مى‏گويد كه از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى‏گفت: هر كه بر ميتى بگريد او را در قبر عذاب مى‏كنند و اين عذاب به خاطر همين گريه و زاريها است.
به آقاى عمر و پسرش و ديگران بايد گفت: پس گريه رسول خدا (ص) باعث معذب شدن كسانى شد كه حضرتش برايشان مى‏گريست!
به عايشه گفته شد كه عمر و پسرش مى‏گويند كه رسول خدا (ص) فرمود: ميت به خاطر گريه زنده‏ها عذاب مى‏شود! گفت: اينان اشتباه كردند، جريان از اين قرار است: يك نفر يهودى مرده بود و اهلش بر او مى‏گريستند. رسول خدا (ص) فرمود: اينان بر او مى‏گريند و او در عذاب است.
در بعض روايات قول عايشه چنين است: پيامبر (ص) چنين نفرمود، بلكه فرمود:
«إنّ اللّه ليزيد الكافر عذابا ببكاء اهله عليه...»(1).
البته روايات صحاح دراين‏باره مختلف نقل شده و ما به ذكر نمونه‏اى بسنده كرديم. كسانيكه طالبند مى‏توانند به نشانى روايات كه در پاورقى آمده است رجوع فرمايند.
در بعض روايات آمده است كه عايشه گفته است: اينان دروغ نگفتند بلكه انسان اشتباه مى‏كند و در بعض آنها عايشه به آيه قرآن استدلال مى‏كند كه: «وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»(2)
مراد آيه اين است كه كسى را به گناه ديگرى عذاب نمى‏كنند.
با توجه به گفتار عايشه كه انسان چيزى را مى‏شنود ولى گاهى اشتباه بيان مى‏كند و مخصوصا مورد فوق كه اين اشتباه و خطا، بسيار روشن بوده است، ما نمى‏توانيم هر روايتى را از هر كسى -ولو از اصحاب باشد، ولو آنكه شخص خليفه ثانى بوده باشد- بپذيريم، چه آنكه ممكن است اشتباه كرده و حتى عكس مطلب را رسانده باشد. آيا باز هم مى‏توان به آنچه كه از اصحاب نقل شده اعتماد كرد؟ آرى اگر قرائنى بر صحت نقل موجود باشد ممكن است آن را پذيرفت. البته تعدد راوى نيز نمى‏تواند قرينه بر صحت روايت باشد چنانچه روايت فوق را چند نفر نقل كرده‏اند.
در حاشيه اين بحث چند نكته را تذكّر مى‏دهيم:
1 - آيا گريه و زارى كردن بر مرده -مخصوصا براى زنها- اشكال داشته و نهى آنها واجب است؟ (چنانچه عده‏اى در دفاع از عمر مى‏گويند كه او زنها را به خاطر نهى از منكر مى‏زد و...)
روايات متعددى در صحاح وارد شده كه عذاب نوحه گر در قيامت آتش جهنم است و حتى گفته شد كه رسول خدا (ص) دستور دادند كه بر دهانشان خاك بريزيد! در مقابل آن روايت كرده‏اند كه وقتى رسول خدا (ص) شنيد كه زنها بر كشته‏ هاى خود مى‏گريند فرمود: «لكنّ حمزة لا بواكى له».(1) معلوم است كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مايل بود عده‏اى از زنها بر حمزه نيز بگريند و لذا زنان انصار بعد از آن بر حمزه گريستند.
نيز روايت كرده‏اند كه حضرت زهرا عليهاالسلام در مرگ رسول خدا (ص) مى‏گريست.(2) معلوم مى‏شود كه اين عمل نه تنها منعى ندارد بلكه چنانچه گذشت، امرى فطرى و عاطفى است و شارع مقدس به خوبى به اين نكته توجه داشته و اگر كسانى را از گريه كردن باز مى‏داشت صرفا به خاطر دلدارى و تسلاى آنها بوده و با كلماتى از قبيل «تقوى پيشه كنيد و صبر داشته باشيد» مى‏خواست كه آرامشى ايجاد كند. نمونه ديگر گريه جابر بن عبد اللّه است:
«عن ابن المنكدر قال: سمعت جابرا قال: لما قتل أبي جعلت ابكى واكشف الثوب عن وجهه فجعل اصحاب النبى (ص) ينهونى والنبى (ص) لم ينه وقال النبى (ص) : لا تبكيه أو ما تبكيه ما زالت الملائكة تظله باجنحتها حتى رفع»(3).
جابر مى‏گويد: وقتى پدرم (عبد اللّه بن عمرو بن حرام) كشته شد (در جنگ احد به شهادت رسيد) من گريه مى‏كردم و لباس از چهره‏اش كنار مى‏زدم. اصحاب پيامبر (ص)مرا نهى مى‏كردند و رسول خدا (ص) مرا نهى نمى‏كرد و فرمود: (توجه داشته باشيد كه متن حديث از بخارى است و مسلم آن را واضح‏تر نوشته كه رسول خدا (ص)  خطاب به خواهر عبد اللّه (عمه جابر) كه مى‏گريست فرمود:) گريه نكن كه فرشتگان با بالهايشان بر او سايه مى‏اندازند تا به بالا برود. در بعض روايات مسلم آمده است كه حضرتش فرمود: بر او گريه كنى يا نكنى پيوسته فرشتگان با بالهايشان بر او سايه مى‏اندازند تا به بالا برود. در بعض روايات مسلم آمده است كه حضرتش فرمود: بر او گريه كنى يا نكنى پيوسته فرشتگان با بال هايشان بر او سايه مى‏اندازند... .
دقت در اين روايت مى‏رساند كه اگر آن حضرت فرمود: گريه نكن، نهى از گريه نبود بلكه دلدارى و تسلاى مصيبت ديده بود. چنانچه ما خود چنين مى‏كنيم.
نكته دوم اينكه نوحه سرائى در اسلام چه حكمى دارد:
«اثنان في الناس هما بهم كفر: الطعن في النسب والنياحة على الميت»(4).
طعن در نسب و نوحه سرائى دو امرى است كه در ميان مردم است و باعث كفر مى‏شود.
«... النائحة إذا لم تتب قبل موتها تقام يوم القيامة وعليها سربال من قطران ودرع من جرب»(5).
نوحه سرائى در حديث فوق از امور جاهلى شمرده شده و اگر كسى توبه نكند و بميرد لباسى از آتش بر او پوشيده مى‏شود.
از جمله روايات اين باب اين است كه رسول خدا (ص) وقتى از زنها بيعت گرفت از جمله آنها اين بود كه نوحه سرائى نكنند.
«عن أمّ عطية قالت: أخذ علينا النبى (ص) عند البيعة أن لا ننوح. فما وفت منا امرأة غير خمس نسوة: أمّ سليم وام العلاء وابنة أبي سبرة امرأة معاذ وامرأتين أو ابنة أبي سبرة وامرأة معاذ وامرأة اخرى»(1).
أمّ عطية مى‏گويد از مواردى كه رسول خدا (ص) از زنها بيعت گرفت اين بود كه نوحه سرائى نكنند و فقط 5 نفر بدان وفا كردند (اسامى آنها در روايت آمده است).
با توجه به روايت قبل بايد گفت: بقيه زنهائى كه بيعت كردند ولى بدان وفا نكردند، در قيامت لباسى از آتش بر آنها پوشيده مى‏شود و اين با عدالت اصحاب منطبق نمى‏باشد. يا بايد اينگونه روايات را به دور ريخت (با آنكه در صحيحين وارد شده است) يا بايد قول عدالت اصحاب را.
حال ببينيم اين همه شدت و اينكه اين عمل عامل دخول در جهنم است، امضاء آن از جانب شارع مقدس در مواردى خاص امكان دارد؟
نسائى در سنن خويش از انس روايتى نقل مى‏كند كه بايد گفت شارع مقدس بدان تخصيص نزده است:
«عن انس أنّ رسول اللّه (ص) أخذ على النساء حين بايعهن أن لا ينحن فقلن يا رسول اللّه! إنّ نساء اسعدننا في الجاهلية أ فنسعد هن؟ فقال رسول اللّه (ص) : «لا اسعاد في الاسلام»(2).
چون رسول خدا (ص) از زنها بيعت گرفت كه نوحه سرائى نكنند، آنان گفتند: يا رسول اللّه! عده‏اى از زنها در جاهليت به ما در اين امر كمك مى‏كردند آيا اجازه هست كه ما نيز به آنان كمك كنيم؟ فرمود: در اسلام اينگونه همكارى ممنوع است.
دليل آن واضح است. وقتى عملى حرام شد و بر آن آتش دوزخ بار شده چگونه ممكن است در مورد خاصى، كه همكارى با ديگران در معصيت باشد، جايز باشد؟ حال به روايت مسلم سرى مى‏زنيم. او در كتاب جنائز پس از آنكه از قول أمّ عطيه نوشت كه رسول خدا (ص) از ما بيعت گرفت كه نوحه سرائى نكنيم و غير از 5 نفر كسى بدان وفا نكرد، در حديث شماره 33 چنين مى‏نويسد:
«... قالت: فقلت: يا رسول اللّه! إلاّ آل فلان. فانهم كانوا اسعدونى في الجاهلية فلابد لى من أن أسعدهم. فقال رسول اللّه (ص) «إلاّ آل فلان»(3).
أمّ عطية مى‏گويد: به رسول خدا گفتم: يا رسول اللّه! آل فلان در جاهليت ما را در نوحه سرائى يارى مى‏كردند و ما ناچاريم با آنها همكارى كنيم پس آنها را استثناء كنيد. فرمود: به استثناى آل فلان.
ما كه ندانستيم اين چه حرامى است كه أوّلاً بدان وعده دوزخ داده شد و ثانيا فقط 5 زن از آنان كه با حضرتش بيعت كردند بدان وفا كردند (بنابراين بقيه اهل دوزخند!) و ثالثا همكارى با آل فلان به خاطر همكارى آنها در جاهليت مانعى ندارد.
آيا اسلام كه همه امور جاهلى را زير پاگذاشت از كنار گذاشتن اين عادت جاهلى ابائى داشت؟ يا بايد روايت نسائى را پذيرفت كه با روش شارع مقدس مطابقت دارد و حديث مسلم را قبول نكرد يا بالعكس. البته احتمال دارد كه قول عمر اينجا به كار آيد كه أمّ عطية يك زن است. شايد او خوب به خاطر نسپرده باشد و ما نمى‏توانيم سنت را به خاطر قول يك زن كنار بزنيم! كه اگر اين را بپذيريم بايد در همه رواياتى كه فقط يك راوى دارد ترديد كنيم!
3 - با توجه به آنچه كه نسائى از گريه حضرت زهرا عليه االسلام بعد از رحلت رسول خدا (ص) نقل كرده گوئيا آن بزرگوار با جملاتى كه دلالت بر نوحه سرائى دارد پدر گراميش را ياد كرده و بر او مى‏گريست بنابراين نمى‏توان گفت: مطلق نوحه سرائى حرام است. آرى، اگر همراه با كلمات و جملاتى باشد كه شارع مقدس بدان راضى نيست (كه شايد غالب نوحه سرائى‏ها اينگونه بوده است) از قبيل مدح بيمورد از ميت، ممكن است بگوئيم كه اينگونه نوحه سرائيها شرعا حرام است(1).
خلاصه آنكه از مجموع روايات اين مبحث چنين نتيجه مى‏گيريم كه گريه بر ميت هيچ گونه منعى ندارد بلكه نشانه‏اى از رحم و عطوفت است كه خداوند در انسان به وديعه نهاده است و رسول خدا (ص) و دختر محبوبش عليه االسلام بر بعض مصائب مى‏گريستند و نهى عمر از اين عمل مانند بسيارى از كارهاى او وجه شرعى يا عقلى نداشته است بلكه رسول خدا (ص) قبلا او را از اين عمل باز مى‏داشت ولى او دست برنداشت و روايتى را كه او و پسرش از رسول خدا (ص) نقل كردند درست نبوده و عايشه آن دو را به عدم حفظ يا فراموشى يا خطا منسوب مى‏نمايد. عمر نيز بايد دانسته باشد كه وقتى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله او را از نهى زنها از گريه بر ميت باز داشت معناى آن جواز اين عمل است. آنگاه چگونه خود هنگام مرگ به صهيب مى‏گويد كه رسول خدا (ص) فرمود: «ميت به خاطر گريه زنده‏ها عذاب مى‏شود؟»(2).
بنابراين بايد گفت: كه چون عمر خود از اين عمل متنفر بود اين حديث را ساخت ودر آخرين لحظات عمرش - پس از ضربت خوردن - آن را به صهيب گفت و پسرش نيز به پيروى از پدر آن را نقل كرد و بعض ديگر نيز تبعيت كردند.

- پاورقی -

 (1) الف - صحيح بخارى، ج 6 ص 99، تفسير سوره ابراهيم عليه‏السلام ، و ج 7 ص 103، كتاب الاطعمة، باب اكل الجمّار، و ج 8 ص 36 و 42، كتاب الادب، بابهاى: «ما لا يستحيا من الحق...» و «اكرام الكبير و...».
ب - صحيح مسلم، ج 4 ص 66 - 2164، كتاب صفات المنافقين واحكامهم، باب 15، ح 63 و 64.
ج - سنن ترمذى، ج 5 ص 139، كتاب الامثال، باب 4، ح 2867.
(2) اشاره به آيه 30 از سوره 30 (روم).
 (1) صحيح بخارى، ج 2 ص 100 و 114، باب في الجنائز، باب قول النبى (ص) يعذب الميت ببعض بكاء اهله عليه... وباب من يدخل قبر المرأة.
(2) الف - صحيح بخارى، ج 7 ص 152، كتاب الطب، باب عيادة الصبيان، و ج 8 ص 166، كتاب الايمان والنذور، باب قول اللّه تعالى: واقسموا بالله جهد ايمانهم و...، و ج 9 ص 141 و 164، كتاب التوحيد، باب قول اللّه تبارك و تعالى: قل ادعوا اللّه أو ادعوا الرحمن...، و باب ما جاء في قول اللّه تعالى: إنّ رحمة اللّه قريب من المحسنين.
ب - صحيح مسلم، ج 2 ص 635، كتاب الجنائز، باب البكاء على الميت، ح 11.
ج - سنن ابن ماجه، ج 1 ص 506، كتاب الجنائز، باب 53، ح 1588.
د - سنن أبي داود، ج 3 ص 193، كتاب الجنائز، باب في البكاء على الميت، ح 3125.
ه - سنن نسائى، ج 4 ص 23، كتاب الجنائز، باب 22، ح 1864.
(3) الف - صحيح بخارى، ج 2 ص 105، باب في الجنائز، باب قول النبى (ص) انابك لمحزونون.
ب - صحيح مسلم، ج 4 ص 1807، كتاب الفضائل، باب 15، ح 62. (فدمعت عينا رسول اللّه (ص) ).
ج - سنن ابن ماجه، ج 1 ص 473، كتاب الجنائز، باب 13، ح 1475 (فانكب عليه وبكى)، وص 506، باب 53، حديث 1589. (تدمع العين ويحزن القلب...).
د - سنن ترمذى، ج 3 ص 328، كتاب الجنائز، باب 25، ح 1005 (فاخذه النبى (ص) في حجره فبكى. فقال له عبد الرحمن: أ تبكى أو لم تكن نهيت عن البكاء؟ قال: لا، ولكن نهيت عن صوتين احمقين فاجرين.. الخ).
ه - سنن أبي داود، ج 3 ص 193، كتاب الجنائز، باب في البكاء على الميت، حديث 3126.
(4) الف - صحيح بخارى، ج 2 ص 106، و ج 4 ص 249.
ب - صحيح مسلم، ج 2 ص 636 و 671.
ج - سنن ترمذى، ج 3 ص 314.
د - سنن ابن ماجه، ج 1 ص 501.
ه - سنن أبي داود، ج 3 ص 201 و 218.
و - سنن نسائى، ج 4 ص 28 و 92.
(1) سنن نسائى، ج 4 ص 20، كتاب الجنائز، باب 16، ح 1855.
يعنى: كسى از خاندان رسول خدا (ص) مرده بود. زنان جمع شدند و بر او مى‏ گريستند. عمر برخاست و آنان را نهى كرده و مى‏پراكند. حضرت فرمود: اينان را به حال خود گذار زيرا اشك جارى و قلب مصيبت ديده و زمان (رفتن آن شخص) نزديك است. (يعنى زمان درازى نگذشته كه يكى از عزيزانشان از دستشان رفت).
(2) سنن ابن ماجه، ج 1 ص 505، كتاب الجنائز، باب 53، ح 1587.
(3) ج 2 ص 106، باب في الجنازة، باب البكاء عند المريض.
عبارت بخارى چنين است: «وكان عمر يضرب فيه بالعصا ويرمى بالحجارة ويحثى بالتراب».
(4) صحيح بخارى، ج 9 ص 101، كتاب الاحكام، باب اخراج الخصوم و... .
عبارت بخارى چنين است: «... وقد اخرج عمر اخت أبي بكر حين ناحت».
(5) الف - صحيح بخارى، ج 2 ص 101 و 102 و 106، باب في الجنائز، بابهاى: «قول النبى (ص) يعذب الميت ببعض بكاء اهله عليه» و «ما يكره من النياحة على الميت و...» و «البكاء عند المريض»، و ج 5 ص 98، باب قصة غزوه بدر، باب قتل أبي جهل.
ب - صحيح مسلم، ج 2 ص 44 - 638، كتاب الجنائز، باب 9، ح 16 إلى 28.
ج - سنن ترمذى، ج 3 ص 7 - 326، كتاب الجنائز، بابهاى 24 و 25، ح 1002 إلى 1004.
د - سنن ابن ماجه، ج 1 ص 508، كتاب الجنائز، باب 54، ح 1593 و 1594.
ه - سنن أبي داود، ج 3 ص 194، كتاب الجنائز، باب في النوح، ح 3129.
و - سنن نسائى، ج 4 ص 20 - 16، كتاب الجنائز، باب 14 و 15، ح 1844 إلى 1846 و 1849 إلى 1852 و 1854.
(1) الف - صحيح بخارى، ج 2 ص 101، باب في الجنائز، باب قول النبى (ص) ، يعذب الميت ببعض بكاء اهله عليه، و ج 5 ص 98، باب قصة غزوة بدر، باب قتل أبي جهل.
ب - صحيح مسلم، ج 2 ص 3 - 641، كتاب الجنائز، باب 9، ح 22 و 23 و 25 إلى 27.
ج - سنن ترمذى، ج 3 ص 327، كتاب الجنائز، باب 25، ح 1004.
د - سنن ابن ماجه، ج 1 ص 508، كتاب الجنائز، باب 54، ح 1595.
ه- سنن نسائى، ج 4 ص 20 - 18، كتاب الجنائز، باب 15، ح 1851 إلى 1854.
و - سنن أبي داود، ج 3 ص 194، كتاب الجنائز، باب في النوح، ح 3129.
(2) آيه مزبور در 5 سوره مانند همان كه در متن ذكر شد آمده است.
1 - انعام 164، 2 - اسراء 15، 3 - فاطر 18، 4 - زمر 7، 5 - نجم 38.
 (1) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 507، كتاب الجنائز، باب 53، ح 1591.
(2) سنن نسائى، ج 4، ص 14، كتاب الجنائز، باب في البكاء على الميّت، ح 1840.
(3) الف - صحيح بخارى، ج 5 ص 131، باب غزوة احد، باب من قتل من المسلمين يوم احد...
و در ج 2 ص 102 درباره گريه دختر يا خواهر عمرو به همان مضمون نقل مى‏كند.
ب - صحيح مسلم، ج 4 ص 18 - 1917، كتاب فضائل الصحابة، باب 26، ح 129 و 130.
ج - سنن نسائى، ج 4 ص 14، كتاب الجنائز، باب 13، ح 1841.
(4) صحيح مسلم، ج 1 ص 82، كتاب الايمان، باب 30، (باب اطلاق اسم الكفر على الطعن في النسب والنّياحة)، ح 121.
(5) همان، ج 2 ص 644، كتاب الجنائز، باب 10، ح 29.
و به همين مضمون ابن ماجه نيز در كتاب الجنائز حديث 1582 نقل كرده است
 (1) الف - صحيح بخارى، ج 2 ص 106، باب في الجنائز، باب ما ينهى عن النوح والبكاء و... .
ب - صحيح مسلم، ج 2 ص 645 و 646، كتاب الجنائز، باب 10، ح 31 و 32.
(2) ج 4 ص 17، كتاب الجنائز، باب 15، ح 1848.
(3) ج 2 صحيح، ص 646، كتاب الجنائز، باب 10، ح 33.
 (1) عبارتى كه نسائى نقل كرده (در ج 4 سنن ص 14، كتاب الجنائز، باب 13، ح 1840) چنين است: «عن انس: إنّ فاطمة بكت على رسول اللّه (ص) حين مات فقالت: يا ابتاه من ربه ما ادناه، يا ابتاه إلى جبرئيل ننعاه، يا ابتاه جنة الفردوس مأواه».
يعنى فاطمه عليهاالسلام در مرگ رسول خدا (ص) گريست و چنين گفت: «اى پدر تو چه نزديكى به پروردگارت، پدرجان! ما خبر مرگت را به جبرئيل مى‏دهيم (و به او تسليت مى‏گوئيم)، پدرجان! جاى تو در فردوس برين است».
(2) صحيح بخارى، ج 2 ص 102، باب فى الجنائز، باب قول النبى (ص) يعذب الميت ببعض بكاء اهله عليه.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page