از آنجا كه همراه دين وايمان، علم زياد هم لازم است بايد مشابه خوابى كه براى دين عمر ديده شد، درباره علم او هم ديده شود و اين همه در مقابل رواياتى است كه شيعه و سنى درباره ايمان و علم على عليه السلام در كتابهاى خويش نقل كردهاند. به عنوان مثال محب طبرى در «الرياض النضرة» درباره ايمان على عليه السلام از قول همين آقاى عمر چنين روايت مىكند:
«... أشهد على رسول اللّه سمعته وهو يقول: (لو أنّ السماوات السبع والارضين السبع وضعت في كفة ووضع ايمان على في كفة لرجح ايمان علىّ)...»(1).
يعنى عمر گفت كه من شهادت مىدهم و شنيدم كه رسول خدا (ص) چنين فرمود: «اگر هفت آسمان و هفت زمين در يك كفه ترازو قرار داشته و ايمان على ( عليهالسلام ) در كفه ديگر، ايمان آن حضرت از آنها سنگينتر خواهد بود».
نيز آنچه كه درباره علم آن حضرت گفته شده و كافي است حديث متفق عليه نبوى كه: «أنا مدينة العلم وعلى بابها» و به تعبير آنچه كه در سنن ترمذى آمده: «أنا دار الحكمة وعلى بابها».
تفصيل آن را در كتابمان: «اهل بيت عليهمالسلام در صحاح» بخوانيد.
آرى نبايد خليفه ثانى از اين قافله عقب بماند لذا گفتهاند:
«عن ابن عمر قال: سمعت رسول اللّه (ص) قال: بينا أنا أتيت بقدح لبن فشربت... ثمّ أعطيت فضلى عمر بن الخطاب. قالوا فما اولته يا رسول اللّه قال: العلم»(2).
يعنى: ابن عمر مىگويد: از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: در خواب ديدم كه كاسهاى شير به من داده شد. آن را نوشيدم و بقيه آن را به عمر دادم. گفتند تعبيرش چيست؟ فرمود: علم.
واضح است كه جاعل اين روايت مىخواهد بگويد كه زيادى علم رسول خدا (ص) به عمر داده شد يا آنكه ظرف علمى را كه آن حضرت نوشيد از همان ظرف عمر هم نوشيد و چون حضرتش شهر علم است عمر هم بايد بهرهاى از آن علم سرشار برده باشد. ما به سند روايت كارى نداريم چه آنكه اگر بخواهيم رواياتى را كه دشمنان على عليهالسلام در سند آن مىباشند از كتابهاى آنها حذف كنيم بايد گفت: «در شهر هر آنكه هست گيرند!». چه آنكه در سند روايت فوق هم زهرى و هم ابن عمر از كسانى بودند كه با على عليه السلام مخالف بودند ما در بحث «اصحاب در صحاح» درباره ابن عمر -به خواست خدا- بحث خواهيم داشت. اما از نظر دلالت:
لازمه حديث فوق اين است كه عمر داراى علم زيادى بوده و لا اقل يكى از علماى اصحاب بوده باشد. قبل از آنكه وارد مصاديق علم او و احاطهاش به آيات و روايات نبوى بشويم مختصرى از قدرت يادگيرى عمر را مورد توجه قرار مىدهيم:
ابن جوزى درباره فضائل عمر كتاب مستقلى تأليف كرده و در آن آنچه كه در تعريف او گفته شد نقل كرده است از جمله در ص 191 از ابن عمر چنين مى نويسد:
«تعلم عمر سورة البقرة في ثنتى عشرة سنة فلما ختمها نحر جزورا».
يعنى: عمر در مدت 12 سال سوره بقره را ياد گرفت و چون آن را تمام كرد شترى قربانى نمود.
علامه امينى رحمه الله در ج 6 الغدير ص 196 از تفسير قرطبى با سند صحيح و چند نفر از علماى اهل سنت قول ابن عمر را نقل مىكند.
ابن أبي الحديد هم در ج 12 شرح نهج البلاغه ص 66 عبارت مذكور را نوشته ولى در ج 10 كتابش ص 21 مىنويسد كه او در مدت 12 سال آن را حفظ كرد.
اين گفته ابن أبي الحديد گر چه مخالف آن چيزى كه ديگران نقل كردهاند مىباشد ولى با اين حال نشان از ضعف حافظه او است. نمونه آن روايتى است كه بخارى در صحيحش از طارق بن شهاب نقل كرده است كه:
«سمعت عمر يقول: قام فينا النبى (ص) مقاما فاخبرنا عن بدء الخلق حتى دخل اهل الجنة منازلهم واهل النار منازلهم. حفظ ذلك من حفظه ونسيه من نسيه». (ج 4 صحيح ص 129 ابتداى كتاب بدء الخلق).
يعنى رسول خدا (ص) براى ما خطبه خواند و از ابتداى خلق، ما را آگاه كرد تا آنجا كه اهل بهشت داخل بهشت و اهل جهنم داخل جهنم شدند. گروهى آن را حفظ كردند و گروهى نيز فراموش نمودند.
معلوم مىشود كه عمر خود از آنان بود كه چيزى از آن را حفظ نكرد وإلاّ نقل مىكرد. چه آنكه يكى از افتخارات أصحاب، نقل روايت از رسول خدا (ص)بوده است.
حال مىپردازيم به مواردى از علم عمر با استفاده از صحاح ستة:
- پاورقی -
(1) جلد سوم رياض، ص 206، تحت عنوان: «ذكر رسوخ قدمه في الايمان». و ابن مغازلى در حديث شماره 330 از مناقب.
(2) الف - صحيح بخارى، ج 1 ص 31، كتاب العلم، باب فضل العلم، و ج 5 ص 13، باب مناقب عمر، و ج 9 ص 45 و 50 و 52، كتاب الاكراه، بابهاى «اللبن» (و باب بعد از آن) و «اذا أعطى فضله غيره في النوم»، و «القدح في النوم».
ب - صحيح مسلم، ج 4 ص 1859، كتاب فضائل الصحابة، باب 2، ح 16.
ج - سنن ترمذى، ج 4 ص 467، كتاب الرؤيا، باب 9، ح 2284، و ج 5 ص 578، كتاب المناقب، باب 18، ح 3687.
2 - علم عمر
- بازدید: 650